﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی📖
#حضرت_موسی(ع)
#قسمت_یازدهم 🦋
💠ملاقات موسى عليهالسلام با شعيب عليهالسلام و مهماننوازى شعيب عليهالسلام💠
🦋شعيب عليهالسلام از موسى عليهالسلام استقبال گرمى كرد و به او گفت: هيچگونه نگران نباش از گزند ستمگران رهايى يافتهاى، اينجا شهرى است كه از قلمرو حكومت ستمگران فرعونى، خارج است.
♻️موسى عليهالسلام ماجراى خود را براى شعيب عليهالسلام تعريف كرد، شعيب عليهالسلام او را دلدارى داد و به او گفت: از غربت و تنهايى رنج نبر، همه چيز به لطف خدا حل مىشود.
🎊موسى عليهالسلام دريافت كه در كنار استاد بزرگى قرار گرفته كه چشمههاى علم و معرفت از وجودش مىجوشد، شعيب نيز احساس كرد كه با شاگرد لايق و پاكى روبرو گشته است.
🌿جالب اين كه: نقل شده هنگامى كه موسى عليهالسلام بر شعيب وارد شد، شعيب در كنار سفره غذا نشسته بود و غذايى مىخورد، وقتى كه نگاهش به موسى (آن جوان غريب و ناشناس) افتاد، گفت: بنشين از اين غذا بخور.
💐موسى گفت: اعُوذُ بِاللهِ؛ پناه مىبرم به خدا.
🌺شعيب: چرا اين جمله را گفتى، مگر گرسنه نيستى؟
🌼 موسى: چرا گرسنه هستم، ولى از آن نگرانم كه اين غذا را مزد من در برابر كمكى كه به دخترانت در آب كشى از چاه كردم قرار دهى، ولى ما از خاندانى هستيم كه عمل آخرت را با هيچ چيزى از دنيا، گرچه پر از طلا باشد، عوض نمىكنيم.
🌻شعيب گفت: نه، ما نيز چنين كارى نكرديم، بلكه عادت ما، احترام به مهمان است. آنگاه موسى عليهالسلام كنار سفره نشست، و غذا خورد.(460) در اين ميان يكى از دختران شعيب عليهالسلام گفت:
يا اَبَتِ استَأجِرهُ اءنّ خَيرَ مَن استأجَرتَ القَوِىُّ الأَمينُ؛
🌴اى پدر! او (موسى) را استخدام كن، چرا كه بهترين كسى را كه مىتوانى استخدام كنى همان كسى است كه نيرومند و امين باشد.(461)
🌿شعيب گفت: نيرومندى او از اين جهت است كه او به تنهايى سنگ بزرگ را از سر چاه برداشت و يا دلو بزرگ آب را كشيد، ولى امين بودن او را از كجا فهميدى؟
🍁 دختر جواب داد: در مسير راه به من گفت: پشت سر من بيا تا باد لباس تو را بالا نزند، و اين دليل عفت و پاكى و امين بودن او است.(462)
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی📖
#حضرت_داوود_علیه_السلام
#قسمت_یازدهم🦋
🦋نمونهاى از عدالت و احسان خدا🦋
🌻 در روايات آمده: بانويى فقير و بىنوا در عصر حضرت داوود عليهالسلام زندگى مىكرد. با اندك پولى كه داشت هر روز (يا هر چند روز) اندكى پشم و پنبه مىخريد و به كلاف نخ تبديل مىنمود و سپس آن را مىفروخت و به اين وسيله معاش ساده زندگى خود و بچههايش را تأمين مىكرد. يك روز پس از زحمات بسيار و تهيه كلاف، آن را براى فروش به بازار مىبرد. ناگهان، كلاغى با سرعت نزد او آمد و آن كلاف را از او ربود و با خود برد.
🌿بانوى بينوا بسيار ناراحت شد، سراسيمه نزد حضرت داوود عليهالسلام آمد و پس از بيان ماجراى سخت زندگى خود و ربودن كلافش از ناحيه كلاغ، عرض كرد: عدالت خدا در كجاست؟...
🌻حضرت داوود عليهالسلام به او فرمود: كنار بنشين تا درباره تو قضاوت كنم.
🌿اين از يك سو، از سوى ديگر گروهى در ميان كشتى از دريا عبور مىكردند كه بر اثر سوراخ شدن كشتى در خطر غرق شدن قرار گرفتند. نذر كردند اگر نجات يافتند هزار دينار به فقير بدهند. خداوند به آنها لطف كرد و همان كلاغ را مأمور كرد تا آن كلاف را از دست آن بانو بربايد و به درون كشتى بيندازد و سرنشينان به وسيله آن كلاف، تخته كشتى را محكم كرده و سوراخ را ببندند. آنها از كلاف استفاده نموده و نجات يافتند.
🌻وقتى كه به ساحل رسيدند به محضر حضرت داوود عليهالسلام براى اداى نذر آمدند، هزار دينار خود را به حضرت داوود عليهالسلام دادند و ماجراى نجات خود را شرح دادند.
🌿حضرت داوود عليهالسلام حكمت و عدالت و احسان خداوند را براى آن بانو بيان كرد، و آن هزار دينار را به او داد، آن زن در حالى كه بسيار خشنود بود، دريافت كه عادلتر و احسان بخشتر از خداوند كسى نيست.(591)
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی📖
#حضرت_سلیمان_ابن_داوود_علیه_السلام
#قسمت_یازدهم🦋
🦋پيوستن بلقيس به سليمان عليهالسلام و ازدواج با او🦋
🔰 فرستاده مخصوص سليمان با همراهان به يمن بازگشتند و عظمت مقام و توان و قدرت سپاه سليمان و نپذيرفتن هديه را به ملكه سبأ گزارش دادند.
🌿بلقيس دريافت كه ناگزير بايد تسليم فرمان سليمان (كه فرمان حق و توحيد است) گردد و براى حفظ و سلامت خود و جامعه هيچ راهى جز پيوستن به امت سليمان ندارد. به دنبال اين تصميم با جمعى از اشراف قوم خود حركت كردند و يمن را به قصد شام ترك گفتند، تا از نزديك به تحقيق بيشتر بپردازند.
🔰هنگامى كه سليمان از آمدن بلقيس و همراهانش به طرف شام اطلاع يافت، به حاضران فرمود: كدام يك از شما توانايى داريد، پيش از آن كه آنها به اين جا آيند، تخت ملكه سبا را براى من بياوريد.
🌿عفريتى از جن (يعنى از گردنكشان جنيان) گفت: من آن را نزد تو مىآورم، پيش از آن كه از مجلست برخيزى. اما آصف بن برخيا كه از علم كتاب آسمانى بهرهمند بود گفت: من آن تخت را قبل از آن كه چشم بر هم زنى، نزد تو خواهم آمد.
🔰لحظهاى نگذشت كه سليمان، تخت بلقيس را در كنار خود ديد و بىدرنگ به ستايش و شكر خدا پرداخت و گفت:
هذَا مِن فَضلِ رَبِّى لِيَبلُونى ءَاشكُرِ اَم اَكفُرُ؛
🌿اين موهبت، از فضل پروردگار من است تا مرا آزمايش كند كه آيا شكر او را به جا مىآورم، يا كفران مىكنم.(629)
🔰سپس سليمان عليهالسلام دستور داد تا تخت را اندكى جابجا كرده و تغيير دهند تا وقتى كه بلقيس آمد، ببينند در مقابل اين پرسش كه آيا اين تخت تو است يا نه، چه جواب مىدهد.
🌿طولى نكشيد كه بلقيس و همراهان به حضور سليمان آمدند. شخصى به تخت او اشاره كرد و به بلقيس گفت: آيا تخت تو اين گونه است؟!
🔰بلقيس دريافت كه تخت خود اوست و از طريق اعجاز، پيش از ورودش به آن جا آورده شده است. او با مشاهده اين معجزه، تسليم حق شد و آيين حضرت سليمان را پذيرفت. او قبلا نيز نشانههايى از حقانيت نبوت سليمان را دريافته بود، به هر حال به آيين سليمان پيوست و به نقل مشهور با سليمان ازدواج كرد و هر دو در ارشاد مردم به سوى يكتاپرستى كوشيدند.(630)
.................................................
🔸اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran👈
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی📖
#حضرت_یحیی
#قسمت_یازدهم
🦋كشته شدن بخت النصر به دست يك غلام ايرانى🦋
🌱بخت النصر پس از فتح شام و منطقه بيت المقدس و فلسطين، به بابل (واقع در سرزمين عراق) رفت، در آن جا شهرى ساخت، و چاهى در آن جا حفر كرد و سپس حضرت دانيال پيامبر را دستگير كرده و در ميان آن چاه افكند، و ماده شيرى را در ميان آن چاه انداخت تا او را بدرّد.
🦁ماده شير، گل چاه را مىخورد، و از شير خود به دانيال مىنوشانيد. پس از مدتى خداوند به يكى از پيامبران وحى كرد، كنار فلان چاه برو و به دانيال عليهالسلام آب و غذا برسان.
💢او كنار چاه آمد و صدا زد: اى دانيال! دانيال گفت: بلى، صداى دورى مىشنوم.
💢آن پيامبر گفت: اى دانيال! خدايت سلام رسانيد، و براى تو غذا و آب فرستاده است. آنگاه آن آب و غذا را به وسيله دلو، وارد چاه كرد.
🤲حضرت دانيال عليهالسلام حمد و سپس مكرر گفت، و خدا را سپاسگزارى بىحد نمود.
🌱در همين عصر بخت النصر در عالم خواب ديد سرش آهن شده، پاهايش به صورت مس در آمده، و سينهاش طلا گشته است. وقتى كه بيدار شد منجمين را احضار كرد و گفت: من در عالم خواب چه خوابى ديدهام؟ منجمين گفتند: نمىدانيم، تو آن چه را در خواب ديدى براى ما بگو تا ما تعبير كنيم.
🌱بخت النصر ناراحت شد و به آنها گفت: من سالها است به شما رزق و روزى مىدهم، ولى شما نمىدانيد كه من چه خوابى ديدهام، پس چه فايدهاى براى من داريد؟ آن گاه دستور داد همه آنها را اعدام كردند.
🌱در اين هنگام يكى از حاضران به بخت النصر گفت: اگر علم و معرفت در نزد كسى مىجويى، تنها در نزد آن كسى (دانيال) است كه در چاه زندانى مىباشد، و ماده شير نه تنها به او آزار نرسانده بلكه گل مىخورد و به او شير مىدهد.
🌱بخت النصر مأموران را نزد او فرستاد و او را حاضر كردند، به او گفت: من چه خوابى ديدهام؟
🌱 دانيال: در خواب ديدهاى سرت آهن شده و پاهايت مس شدهاند و سينهات طلا گشته است.
🌱بخت النصر: آرى، همين خواب را ديدهام، بگو بدانم تعبيرش چيست؟
🌱 دانيال: تعبيرش اين است كه غلامى ايرانى بعد از سه روز تو را مىكشد.
🌱بخت النصر: من داراى هفت قلعه (شهر) هستم و در كنار هر دروازه آن چند نگهبان وجود دارد، به علاوه بر درگاه هر دروازهاى يك مرغابى وجود دارد هر شخص غريبى به آن جا آيد فرياد مىكشد و مأموران او را دستگير خواهند كرد.
دانيال: همانگونه كه گفتم خواه و ناخواه، حادثه رخ مىدهد.
🌱بخت النصر براى احتياط به لشگر خود فرمان آمادهباش داد، و گفت: هر شخص غريبى را ديديد هر كس باشد بكشيد. سپس به دانيال گفت: تو بايد در اين سه روز در همين جا بمانى، اگر اين سه روز گذشت و من آسيبى نديدم، تو را خواهم كشت.
💢دانيال در همان جا زندانى شد، روز اول و دوم خطر گذشت، روز سوم فرا رسيد، در آن روز بخت النصر در قصر خود غمگين و دلتنگ شد، تصميم گرفت به حياط قصر برود و پس از گردش و هواخورى اندك، به قصر باز گردد و روز خطر به پايان رسد. وقتى كه از قصر بيرون آمد، با جوانى كه از نژاد ايرانى بود و او را به عنوان پسر خود برگزيده بود و نمىدانست كه او از نژاد ايرانى است، ملاقات كرد و شمشيرش را به او داد و به او گفت: اى پسرخوانده! همينجا مراقب باش كسى وارد قصر نشود، هر كسى وارد شد - گرچه خودم باشم - او را بكش.
♨️غلام ايرانى شمشير را به دست گرفت (پس از اندكى بخت النصر وارد قصر شد) غلام با شمشير به او حمله كرد و او را كشت.
💢در آن هنگام كه بخت النصر در خون خود مىغلطيد به غلام گفت: چرا مرا كشتى؟
💢غلام گفت: خودت فرمان دادى و گفتى هر كس - گر چه خودم باشم - اگر وارد قصر شدم، او را بكش. من به فرمان تو عمل كردم.
💢بخت النصر در آن جا هر چه فرياد زد كسى صداى او را نشنيد، و سرانجام به هلاكت رسيد و مردم از شرش نجات يافتند.(760) آرى به قول ناصر خسرو:
💢روزى زسر سنگ عقابى به هوا برخاست بهر طلب طعمه پر و بال بياراست
از راستى بال منى كرد و همى گفت: كه امروز همه ملك جهان زير پر ماست
گر به سر خاشاك يكى پشه بجنبيد جنبيدن آن پشه عيان در نظر ماست
بسيار منى كرد وز تقدير نترسيد بنگر كه از اين چرخ جفا پيشه چه برخاست
ناگه زكمينگاه يكى سخت كمانى تيرى به قضا و قدر انداخت بر او راست
چون خوب نظر كرد پر خويش در آن ديد گفتا زكه ناليم كه از ماست كه بر ماست
خسرو تو برون كن زسر اين كبر و منى را ديدى كه منى كرد عقابى چه بر او خاست
🔚پايان داستانهاى زندگى حضرت يحيى عليهالسلام
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_عیسی_(ع)
#قسمت_یازدهم
🦋نااميدى ابليس از گمراه كردن عيسى عليهالسلام🦋
💢روزى ابليس (شيطان جنّى) در گردنه اَفِيق بيت المقدس سر راه عيسى عليهالسلام را گرفت، و با پرسش هايى مىخواست او را گمراه كند، ولى از گمراه كردن او نااميد و سركوفته شد و عقبنشينى كرد. سؤال و جواب او و عيسى عليهالسلام به اين صورت بود:
💢ابليس: اى عيسى! تو كسى هستى كه عظمت پروردگارى تو به جايى رسيده كه بدون پدر به دنيا آمدهاى.
♻️عيسى: عظمت مخصوص خداوندى است كه مرا چنين آفريد. چنان كه آدم و حوا را بدون پدر و مادر آفريد.
💢ابليس: تو كسى هستى كه عظمت پروردگارى تو به جايى رسيد كه در گهواره سخن گفتى.
♻️عيسى: بلكه عظمت مخصوص آن خدايى است كه مرا در نوزادى به سخن آورد، و اگر مىخواست مرا لال مىكرد.
💢ابليس: تو كسى هست كه عظمت پروردگارى تو به جايى رسيد كه از گَل پرندهاى مىسازى و سپس به آن مىدمى و آن زنده مىشود.
♻️عيسى: عظمت مخصوص خدايى است كه مرا آفريده و نيز آن چه را كه تحت تسخير من قرار داد آفريد.
💢ابليس: تو كسى هست كه عظمت پروردگاريت به جايى رسيده كه بيماران را درمان مىكنى و شفا مىبخشى.
♻️عيسى: بلكه عظمت مخصوص آن خداوندى است كه به اذن او، بيماران را شفا مىدهم و اگر اراده كند خود مرا بيمار مىسازد.
💢ابليس: تو كسى هست كه عظمت پروردگاريت به جايى رسيده كه مردگان را زنده مىكنى.
♻️عيسى: بلكه عظمت از آن خدايى است كه به اذن او مردگان را زنده مىكنم و آن را كه زنده مىكنم، به ناچار مىميراند و خدا مرا نيز مىميراند.
💢ابليس: تو كسى هست كه عظمت پروردگاريت به جايى رسيده كه روى آب دريا راه مىروى، بى آن كه پاهايت در آب فرو رود و غرق گردى.
♻️عيسى: بلكه عظمت از آن خدايى است كه آب دريا را براى من رام نمود و اگر بخواهد مرا غرق خواهد نمود.
💢ابليس: تو كسى هست كه زمانى خواهد آمد بر فراز همه آسمانها و زمين و آن چه در ميانشان است قرار مىگيرى، و امور آنها را تدبير مىنمايى و روزىهاى مخلوقات را تقسيم مىكنى.
🔰اين سخن ابليس، به نظر عيسى عليهالسلام بسيار بزرگ آمد، همان دم گفت:
📖سُبحانَ الَّلهِ مِلأَ سَماواتِهِ وَ ارضه وَ مِدادَ كَلِماتِهِ، وَ زِنَةَ عَرشِهِ وَ رِضى نَفسِهِ؛
📖پاك و منزه است خدا از هر گونه عيب و نقص، به اندازه پرى آسمانها و زمينش و همه مخلوقاتش و به اندازه وزن عرشش و خشنودى ذات پاكش.
💢ابليس آن چنان از سخن عيسى عليهالسلام منكوب شد كه با حالى زار و سرشكسته از آن جا گريخت و در ميان لجنزارى كثيف افتاد.
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
👉 @amozeshtajvidhefzquran 👈
﷽📚🕥
#قصه_های_قرآنی 📖
#حضرت_محمد _(ص)
#قسمت_یازدهم
🦋دورنمايى از جنگ احد🦋
🌿 بتپرستان در جنگ بدر، دستخوش ضربات شديد از جانب مسلمانان شده بودند، و بسيارى از سرانشان كشته شده بودند.
🌻 آنها تصميم گرفتند با نيروى مجهزى براى انتقام و سركوبى مسلمانان به سوى مدينه حركت كنند، آنها با پنج هزار نفر به اضافه زنان و غلامان و ساز و برگ نظامى و استمداد از قبايل مختلف حركت نمودند در حالى كه شعار مىدادند: انتقام! انتقام.
🌿اين لشگر مجهز روز پنجشنبه 5 شوال سال سوم هجرت در دامنه كوه احد (يك فرسخى مدينه) مستقر شد.
🌻پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم روز جمعه را در مدينه ماند و نماز جمعه را خواند و در خطبههاى نماز، مردم را به دفاع و جهاد دعوت كرد وسپس با سپاهى كه افراد آن حدود هزار نفر بودند، از مدينه به سوى احد حركت كردند
🌿. در بين راه عبدالله بن ابى سلول منافق كه معتقد به ماندن در مدينه بود با طرفداران خود كه حدود سيصد نفر از سپاه را تشكيل مىدادند به مدينه بازگشتند، و در نتيجه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم با سپاه 700 نفرى به سرزمين احد وارد شد، و در نقطهاى در كنار كوه مستقر گرديد
🌻، در آنجا در پشت سر، دهانه شكاف كوهى را ديد، عبدالله بن جُبير را با پنجاه تيرانداز، نگهبان آن دهانه كرد، و به آنها تأكيد كرد كه تا پايان جنگ در آن جا بماند و حركت نكنند.
🌿در روز هفتم، پس از نماز صبح، چند نفر از دلاوران دشمن پياپى به ميدان تاختند و طلب مبارزه كردند، اميرمؤمنان على عليهالسلام به ميدان آنها رفت و آنها را به هلاكت رسانيد
🌻، در اين هنگام جنگ دسته جمعى آغاز گرديد، پيامبر و على و حمزه در پيشاپيش سپاه اسلام با دشمن مىجنگيدند، ولى عواملى موجب شكست مسلمانان شد
، 🌿افراد برجستهاى مانند: حضرت حمزه عليهالسلام عموى پيامبر، مصعب بن عمير، عبدالله بن جحش، منظله و... به شهادت رسيدند.
👇👇👇👇
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
@amozeshtajvidhefzquran
Haj Meysam MotieeShab13Ramazan1397[03].mp3
زمان:
حجم:
29M
⬆️⬆️⬆️
📝#دعای_ابوحمزه_ثمالی
#قسمت_یازدهم
🎤حاج میثم#مطیعی
هدیه به چهارده معصوم
#ماه_رمضان
#امام_زمان
👇👇👇👇
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
@amozeshtajvidhefzquran
#از_آدم_تا_خاتم
#قسمت_یازدهم
بعد از قتل هابیل، آدم پنجاه سال از نزدیکی با حواء دوری کرد، که بعد از این مدت طولانی خداوند عطیه ای بهشتی به آنها مرحمت نمود و (شیث و یافث) را به آنها عطا کرد و به امر خداوند حوریه ای سیه چشم و زیبا بنام «نزلة» از بهشت فرود آمد و با شیث ازدواج کرد و کنیزکی بنام «منزلة» هم برای ازدواج با یافث آمد. و از ازدواج شیث و نزلة دختری بنام «حوریه» به دنیا آمد و نسل های بعد که هم اکنون ادامه دارد دنباله ازدواج مبارک این دو تن است.
آنچه صبر و بردباری بر روی زمین است از آدم است و آنچه زیبایی است از جانب حواء، و تمام زشتیها و سوء اخلاق از طایفه جن است.
درباره سن حضرت آدم قولهای مختلفی وجود دارد، که از آن جمله گفته اند؛ 930 سال، 936 سال، 1000 سال، 1030 سال، 1040 سال از عمر آدم گذشت تا اینکه گفته اند، او به مدت 10 روز در پی تَبی شدید و طولانی رحلت یافت. وفات او در روز جمعه، 11 محرم روی داد، بعد از مرگش بدن او را در تابوتی گذاشتند و در غاری در میان کوه ابوقبیس دفن کردند، تا وقتی که نوح علیه السلام در زمان طوفان بیامد و آن تابوت را با خود برداشت و در کشتی نهاد و به کوفه برد و در «غری» - شهر نجف کنونی - به خاک سپرد.
حوا نیز پس از وفات آدم یک سال بیشتر زنده نبود و سپس پانزده روز بیمار شد و از دنیا رفت و در کنار جایگاه آدم او را به خاک سپردند. و آنچه که معروف است آنست که حوا را در جدّه به خاک سپردند.
👇👇👇👇
🔶اکنون شما هم به کانال آموزش تجوید و حفظ قرآن بپيونديد:
@amozeshtajvidhefzquran
Haj Meysam MotieeShab13Ramazan1397[03].mp3
زمان:
حجم:
29M
⬆️⬆️⬆️
📝#دعای_ابوحمزه_ثمالی
#قسمت_یازدهم
🎤حاج میثم#مطیعی
هدیه به چهارده معصوم
#ماه_رمضان
#آموزش_حفظ_قرآن
#امام_زمان
✾•┈┈••📚☆✦❀✦☆📚••┈┈•✾
🆔اکنون شما هم به کانال
✨« #آموزش_تجوید_و_حفظ_قرآن» ✨
بپيونديد:
👉@amozeshtajvidhefzquran👈
9.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.•🌼•.
#معجزات_قرآنی
#قسمت_یازدهم
✨ جزء ۲۳ سوره مبارکه زمر آیه ۳
💠خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الْأَنْعَامِ ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ ۚ يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ خَلْقًا مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ ۚ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ فَأَنَّىٰ تُصْرَفُونَ《۳》
💎او شما را از یک تن (آدم) آفرید پس، از آن جفت او (حوّا) را قرار داد و برای استفاده شما هشت قسم از چهارپایان ایجاد کرد، و شما را در باطن رحم مادران در سه تاریکی (مشیمه و رحم و بطن) با تحولات گوناگون (بدین خلقت زیبا) میآفریند، این خداست پروردگار شما که سلطان ملک وجود اوست، هیچ خدایی جز او نیست، پس ای مشرکان (نادان) از درگاه او به کجا میبرندتان؟
رشد جنین درسه مرحله تاریکی
#آموزش_حفظ_قرآن
#امام_زمان
✾•┈┈••📚☆✦❀✦☆📚••┈┈•✾
🆔اکنون شما هم به کانال
✨«#آموزش_تجوید_و_حفظ_قرآن»
✨بپيونديد:
👉@amozeshtajvidhefzquran👈
9.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.•🌼•.
#معجزات_قرآنی
#قسمت_یازدهم
✨ جزء ۲۳ سوره مبارکه زمر آیه ۳
💠خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ الْأَنْعَامِ ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ ۚ يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ خَلْقًا مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ ۚ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ ۖ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ فَأَنَّىٰ تُصْرَفُونَ《۳》
💎او شما را از یک تن (آدم) آفرید پس، از آن جفت او (حوّا) را قرار داد و برای استفاده شما هشت قسم از چهارپایان ایجاد کرد، و شما را در باطن رحم مادران در سه تاریکی (مشیمه و رحم و بطن) با تحولات گوناگون (بدین خلقت زیبا) میآفریند، این خداست پروردگار شما که سلطان ملک وجود اوست، هیچ خدایی جز او نیست، پس ای مشرکان (نادان) از درگاه او به کجا میبرندتان؟
رشد جنین درسه مرحله تاریکی
#آموزش_حفظ_قرآن
#امام_زمان
✾•┈┈••📚☆✦❀✦☆📚••┈┈•✾
🆔اکنون شما هم به کانال
✨«#آموزش_تجوید_و_حفظ_قرآن»
✨بپيونديد:
👉@amozeshtajvidhefzquran👈
Haj Meysam MotieeShab13Ramazan1397[03].mp3
زمان:
حجم:
29M
⬆️⬆️⬆️
📝#دعای_ابوحمزه_ثمالی
#قسمت_یازدهم
🎤حاج میثم#مطیعی
هدیه به چهارده معصوم
#ماه_رمضان
#آموزش_حفظ_قرآن
#امام_زمان
✾•┈┈••📚☆✦❀✦☆📚••┈┈•✾
🆔اکنون شما هم به کانال
✨« #آموزش_تجوید_و_حفظ_قرآن» ✨
بپيونديد:
👉@amozeshtajvidhefzquran👈