eitaa logo
اَنارستــــــون
26.9هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
205 ویدیو
2 فایل
[خدا مرا برای تو انــــــار آفریده است🌱] شروط _ تبادلات 👈 @shorutAnarestun تبلیغات 👈 @TarefeAnarestun
مشاهده در ایتا
دانلود
از مدینه قد خم آمده تا کرب و بلا مادری که شده دلتنگ حسینش امشب
امام زمان علیه‌السلام؛ در بیابان‌های تاریک و ظلمانی و صحراهای خشك و بی‌آب و علف که دستِ تطاولِ زمان، بدان نمی‌رسد؛ برایِ شما دعا می‌کنم. -توقیعِ حضرت صاحب (عج) به شیخ مفید
گفتی...... ولی نیستی!
«دوستت دارم» و «می‌خواهمت» خیلی حقیرند. خودت کمک کن که من حرفِ دلم را بتوانم بگویم...
بخیل نیستم، اما برای هیچ درخت، اگر تو سبز نباشی، ثمر نمی‌خواهم...
اَنارستــــــون
شاملو تو یکی از نامه هاش به آیدا میگه: «من با تو، انسانی را که هرگز در زندگی خود نیافته بودم، پیدا ک
کُردها وقتی یکی رو خیلی دوست دارن بهش میگن "مانارِم" یعنی ماندگار من… به همین قشنگی: )
چه آتشی تو؟ ندانیم و این چه تأثیر است که هر که دورتر از توست بیشتر سوزد؟!
اشکِ به رخ دویده‌یِ ما را کسی ندید...
دوست دارم ز غم‌ات سر به بیابان بزنم آن بیابان که مسیرش، ز نجف تا کربلاست
چیزی را برای بعد نگذارید بعداً قهوه سرد می‌شود بعداً علاقه‌ی خود را از دست می‌دهید بعداً روز به شب تبدیل می‌شود بعداً آدم‌ها بزرگ می‌شوند بعداً آدم‌ها پیر می‌شوند بعدها زندگی می‌گذرد بعداً پشیمان می‌شوید برای کاری که نکردید... وقتی فرصتش را داشتید...
من آدم رفتن نیستم، اما...
نوشته شاید اگه میدونستیم چقدر به باهم بودن، باهم خندیدن، باهم رنج کشیدن، باهم حرف ‌زدن و درد دل کردن، باهم چای خوردن و قدم زدن محتاجیم، قدر همدیگه را بیشتر می‌دونستیم. همه اینا هم بخاطر اینه که انسان سرشت «هم‌بودگی» داره، با «جماعت» تبدیل به آدمیزاد میشه...
الحق که مهر تربت اعلیِ کربلا از ردپاى"زینب کبرى"معطر است...
باب الحسین قسمت آنان که رفته‌اند باب الرضا قرار زیارت نرفته‌ها...
بپرس از من کجا رفتم، چه کردم، با که ها بودم؟ به من حسّ مهم بودن بده این روزِ آخر را...
وطن تویی! و غریب آن که از تو دور افتاد...
ولا تَرغبنَّ فیمَن زهِد عنک... مشتاق کسی نباش که تو را نمیخواهد...
شهریور منی، آرام و خنک و بوسیدنی...
یکی به جای دلم زیر قُبه گریه کند...
راست می‌گفت: مردانِ خدا ز خاکدانِ دگرند‌... _شادی روح شهدا صلوات🌹
همه تقویم‌ها را گشته‌ام، میلادی و هجری نمی‌داند کسی او چندِ چندِ چند می‌آید
آغوشِ تو خانه‌ی من است... و استواریِ شانه‌هایت وطنم! تفاوتی ندارد کجای این جهان ایستاده باشم، فرقی نمی‌کند چقدر دور باشم از تو... در نهایت خیال برگشتن به خانه است که آدم‌ها را در غربت زنده نگه می‌دارد!
سفره‌ی هیچ کسی مثل تو بی منت نیست بی سبب نیست که صحن تو دمی خلوت نیست