eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
918 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.2هزار ویدیو
151 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
AUD-20200516-WA0022.mp3
7.37M
خاصیت شبهای جمعه، مثل رحم مادر است! یک رحم از جنس ! که آسمان به زمین نزدیک می‌شود و باران مغفرت ... تُند تُند می‌بارد🌧 ! می‌شود یکی از همین شب جمعه‌ها، من و شما باشد، و یک عمر خطا را صفر کنیم و از اول شروع کنیم؛ اگر ؛ .....؟
🌟 رهبرانقلاب: در شبهای قدر، بنده حقیر از شما التماس دعا دارم. #شب_قدر 🌙 @Khamenei_ir
AUD-20210504-WA0022.mp3
1.82M
پیشنهاد ویژه ایت الله فاطمی نیا برای امشب👌👌👌 دستورالعملی مهم از آیت الله فاطمی نیا برای امشب یک سوره واقعه+ یک سوره توحید + هفت مرتبه یا الله هرچی میخواهید بخواهید امشب .. در این ذکر سرّی است که نمیتوانم بگویم ...!! #شب_قدر #ماه_مبارک_رمضان🔴🔴🔴
علی به همان صد و چهارده سوره اش سوگند که ابدیت در پیش داریم. امشب وقتی این صد و چهارده تا روی سر می‌گیری حس‌ات چیزی شبیه پَر باشد یا نباشد بنویسش. اصلا درباره شب قدر یک خاطره بنویسید‌. اصلا خاطره بسازید. از شبهای قدری که داشته اید؟ شبهای قدر غیر تکراری. شبهای قدری که اصلا نتوانستید به مسجد یا حسینیه بروید. شبهایی که روی تخت بیمارستان بودید و داشتید می‌زاییدید🤔 یا بیماری داشتید. یا اصلا هرچه. شبهایی که مثل یک غیر انسان تا صبح خواب بودید. یا اصلا بیدار بودید و اشک می‌ریختید و از آن روزها سالها گذشته و الان حس‌خوبش با شماست ولی هنوز واقعا از شب قدر هیچ نمی‌دانید...فقط همرنگ جماعت شده اید. صادقانه بنویسید. حرفهای دلتان را بیرون بریزید. اصلا از علی بنویسید. علی خودش صد و چهارده سوره است و شش هزار آیه...اصلا تمام شصت میلیارد سلول تن‌اش آیه است. سلولهایش مرا زندانی کرده اند‌. من در انفرادی علی هستم. در سلولهای علی حبس شیرینی دارم‌. من تا ابد حبسی علی ام‌.
شب‌ قدر، شب قدر دانستن است! قدر شبی که برتر از هزار ماه است! شبی که ارزش آن به اندازه‌ی قریب هشتاد سال زیستن است. شبی که فرشتگان ماموریت ویژه گرفته‌اند؛ ماموریت هبوط به زمین. شب، شب مقدرات است؛ «اللهم افتح لنا بالخیر و اجعل عواقب امورنا الی الخیر برحمتک یا ارحم الراحمین». شبی که مولا ندای فزت و رب کعبه‌اش محراب مسجد کوفه را فرا گرفته‌است. شب شکافتن فرق عدالت است. شب رهایی از اسارت دنیا، نفس و به سوی حق شتافتن است. در این شب ندای حق تو را صدا می‌زند «صد بار اگر توبه شکستی باز آ...» شب قدر...
بسم الله الرحمن الرحیم یازهرا سلام‌الله‌علیها همنشین علی بودن لذت کهکشانی و درد کهکشانی دارد... شاهد لبخند حیدر بودن تو را تا ابد مُدَرس عشق می‌کند و شاهد هق‌هق‌ او کنار چاه های مدینه، تو را ذوب می‌کند... من با او بوده ام... در اکثر لحظات... هم سلول به سلولم عاشق شده اند و هم سوخته اند برای تک تک اشک های مولای‌شان... هر سحر، هر مناجات، هر نماز، هر رفت و آمد و هر مسجد رفتن من روی شانه های علی زیسته ام و درس عشق آموخته ام... آری، منم عبای چندین ساله ی حیدر... همیشه او من را به آغوش کشیده است و اکنون من او را... وقت جبران بود! اما ای کاش چنین جبرانی در سرنوشتم نوشته نمی‌شد... اگر می‌دانستم قرار است در آخر چهره ی خضاب شده ی علی به خون را ببینم، اصلا مگر پنبه‌ام کاشته می‌شد؟ مگر رشد می‌کرد؟ مگر به بار می‌نشست؟ چهار طرفم را بلند کرده اند. ابن ملجم دست و پا بسته است. لبخند می‌زند. خشم در و دیوار را می‌بینم. محراب به خون نشسته. سجاده هم جوشش دارد انگار. رسیده ایم به درب مسجد. حسنین وقتی تماما تغییر رنگم را می‌بینند هق‌هق‌ شان بلند می‌شود. علی چشم بسته و نفس نفس می‌زند. گاهی بیهوش می‌شود و گاه با ناله ی فاطمه فاطمه چشم باز می‌کند. که باورش می‌شد این مرد خسته و زخم خورده علی باشد!؟ اویی که قلعه خیبر از جا کنده و جنگاور بدر بوده است. علی را شمشیر و زهر نمی‌تواند از پای درآورد. علی با همان یک میخ کوچک تمام شد. فراق زهرا هرروز ساعت های خلوتش با چاه را بیشتر می‌کرد. من خودم شاهد بودم. چند ساعت پیش همان دعای زهرا را زمزمه کرد. همان دعایی که اورا الان به این روز انداخته. "خدای من، مرگ علی را برسان" .... به نزدیکی های خانه رسیده ایم. علی با ناله ی "زهرایَ، زهرایَ" به هوش می آید... _حسن جان، کجا هستیم عزیز پدر!؟ _آقای من به خانه رسیده ایم... می‌ایستد. زانوانش می‌لرزد و دست به دیوار می‌گیرد. اما می‌ایستد. فاطمه هم دست به پهلو ایستاد. اما ایستاد. من را حسین به روی شانه های پدر می‌اندازد. با گوشه ای از سمت راست بدنه ام خون صورتش را پاک می‌کند. حسن نگران است. جوابش را می‌دهد. _ زینب مرا در این حال نبیند بهتر است... زینب پدر را در آغوش می‌گیرد. نه یک دفعه، تا لحظه ی آخر چندین بار سر به شانه ی حیدر می‌گذارد. پدر نیست اما، زینب حسین را هم در آغوش می‌گیرد. نه یک دفعه، تا قتلگاه چندین بار.... ✍️
نور به نام و ذکر علی که ذکرش عبادت است. شب دعا و استغفار. شب بیست و سوم. شب بخشش. شب تقدیر. شب عاقبت به خیری یا عاقبت به شری...خواستم توی این شب یک نکته عرض کنم. دلم می‌سوزه برای کسی که ابن‌ملجم را لعنت می‌کند و تمام زندگی اش به مراتب بدتر از او زندگی کرده. ابن ملجم اهل عبادت و مستحبات و تلاوت قرآن و ... بود. این آدم‌ها به زور اهل واجباتند که عن قریب است همین هم از دستشان برود... ابن ملجم اهل جهاد و پا در رکاب علی بود. این آدم ها جز کار و شغل و کسب‌شان به هیچ چیز دیگر فکر هم نمی‌کنند. اصلا در تمام عمرشان بوی جهاد و اردوی جهادی و نبرد در سوریه و مرز و ....به مخیله شان هم نیامده. ابن ملجم شجاعتی داشت برای دفاع از عقایدش. یعنی در واقع یک عقیده ای داشت، ولو باطل. بعضی‌ها به هیچ چیزی اعتقاد ندارند. یعنی از هر دری که بحث می‌کنند نصفه نصفه و جویده از زیر قبول کردن نتیجه در می‌روند. اگر گرانی باشد همه را دزد می‌دانند و یک کلیپ از آلمان میگذارد که آنجا همه شب عید فلان چیز را نخریدند. اگر یک نفر کشته شود نیروی انتظامی را عامل و مقصر می‌داند و کلیپی از یک شبکه خارجی می‌گذارد. اگر جوابش را بدهی مسخره می‌کند. اگر کلیپ کامل را برایش بفرستی و بگویی که مثلا در همان آلمان فلان تعداد آدم سر غذا و یا ماسک کشته شدند یک کلیپ دیگر پیدا می‌کند و همینطور ماجرا ادامه دارد. اگر از قرآن حرف بزنی می‌خندد. اگر آمارهای دروغ توی حرفهایش را ثابت کنی در نهایت می‌گوید فلانی که یقه آخوندی دارد دزد است پس همه دزدند. در همین حین از فلان آخوند که شبکه های غربی از او طرفداری می‌کنند حمایت می‌کند. یا فلان آخوند که مملکت را نزدیک جنگ برده حمایت می‌کند ولی درباره فلان شهید که توسط فرمان شخص ترامپ ملعون شهید شده هیچ نظری ندارد. درباره قتل چند روحانی در حرم امام رضا فقط ناراحت می‌شود و حق را به مردم می‌دهد که چون گرانی است مردم ناراحت اند. و همینجور الی آخر...خواستم بگویم ابن ملجم سگش شرف دارد به این نوع آدم‌ها. او لااقل یک اعتقادی داشت و تا آخرین پایش ایستاد. آدمی که هیچ وقتی برای تربیت خودش نمی‌گذارد و همه همّ‌اش شکم و زیرشکم‌اش است با ابن ملجم شدن یک تار مو فاصله دارد. آدمی که از شیعه بودن فقط غذای نذری عاشورا و بیدار بودن شب احیا را دیده و خورده و شنیده و چگونه می‌خواد شبیه حسین شود وقتی نمی‌داند حسین کیست؟ چه کرده؟ آدمی که تمام روزها و سالهای عمرش به حداقل های دینی گذشته و فکر می‌کند تمام علما و آخوندها مثل همان آخوند بی تقوای توی فلان مسجد هستند یا مثل فلان حاجی بازاری که همه چیز را دو لا پهنا حساب می‌کند. یعنی یکبار ننشسته و فکر کند که همه‌جا آدم خوب دارد آدم بد هم دارد. و با همین خیال با هرچه آخوند و روحانی دشمن شده و بذر ابن ملجم شدن را درون خودش پرورش داده. همین آدم ممکن است شبی پایش به مسجدی برسد...برایشان دعا می‌کنم تا راه شناخت برایشان باز شود. برایشان دعا می‌کنم از این منجلاب حماقت بیرون بیایند. برایشان دعا می‌کنم تا موقعیت ابن ملجم شدن برایشان فراهم نشود. برای همه مردمم دعا می‌کنم که همچین فرزندی نداشته باشند. همچین شوهر یا پدری یا دختری نداشته باشند. که هیچ درمانی ندارد جز مرگ... فقط توی همین شبها می‌شود برایشان دعا کرد. خدایا همه آدمهایی که در جهل مرکب خودشان غوطه ور هستند و هیچ‌گونه مطالعه عمیقی نسبت به دینشان نداشته‌اند و شبانه روز سرشان توی شبکه های مجازی و حرفهای مفت اصحاب آلبانی و اینترنشنال است و به خاطر ساده‌لوحی که دارند حرف دشمن را حرف مردم می‌شمارند. حرفهایی که توسط زنجیره ای از همین آدمها مدام وایرال می‌شود. مدام فوروارد می‌شود. امان از حماقتی که مدام تازه شود با حماقتی دگر.... توی این شبها دعا می‌کنم جزء حمقا نباشیم. دعا می‌کنم گیر آدم احمق هم نیفتید. آمین یا رب العالمین. بحق علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام.
نور 🔸به نظر خودم همین که بین شما آدم های خوب هستم خیلی خوبم. ولی به این جایگاه رضایت دادن عین حماقت است. من باید به قله بروم. همین امشب. کوله ام کوچک است و هزاران کیلومتر تا قله راه است. شبی تاریک است و صدای زوزه گرگ در یخبندان صخره ها پیچیده...پایم وزن مرا نمی‌کشد... 🏔چگونه به قله برسم؟ تو بگو. راهی جز هجوم نور به اینجا نیست...اگر نور مرا با خود نبرد تا ابد در ظلمت غرق خواهم شد. ای حضرت نور، ای رمز شب قدر دستی برآر و مرا از لجّه ظلمت بیرون بکش. ای حقیقت شب قدر، ای حضرت راز، ای پنهان از دیده بشر، ای سیده نساء العالمین با شما هستم. به من نگاه کنید. من اینجا میان برهوت گناه تنها ماندم. ای چشمه حقیقت. من چگونه این مسیر را طی کنم؟ من چگونه به قله حقیقت برسم. 💎شما دعا کنید برای پسرتان. شما برای مهدی دعا کنید. شما دعا کنید موانع ظهورش برطرف شود. شما برای ما دعا کنید. ای حضرت نور، به علی قسم‌تان می‌دهیم که دست ما را بگیرید و با خود به هرکجا که می‌روید ببرید. ما از اینجا ماندن خسته شده‌ایم. درختان انار ریشه در نور دارند. ولی ما اینجا ریشه در قاذورات داریم. در کثافات دنیا...ما را ببر با خودت ای حضرت نور، ای مادرِ نور. ای سرچشمه نور. ای سرچشمه حیات، ای زهرا سلام الله علیها. ای نورانی.
شب 21 قدر.mp3
18.93M
سخنرانی 🎤 در سه‌شنبه شب ۲۲ فروردین ماه ۱۴٠۲ @ostad_shojae @ANARSTORY
هدایت شده از KHAMENEI.IR
-1521934589_1629513873.mp3
8.49M
🎙صوت قرآن به سر گرفتن حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در شب ۲۳ رمضان، سال ۱۳۵۳ 🌙 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تَهَدّمَت وَاللّه اَرکانُ الهُدیٰ ...😢🥺 در هنگام ضربت زدن عبدالرحمن بن ملجم بر سر مطهر حضرت علی(علیه السلام)، زمین به لرزه در آمد و دریاها مواج و آسمان ها متزلزل شدند و درهای مسجد به هم خوردند و خروش از فرشتگان آسمان ها بلند شد و باد سیاهی وزید، به طوری که جهان را تیره و تاریک ساخت و جبرئیل امین در میان آسمان و زمین ندا داد و همگان ندایش را شنیدند. وی می گفت: تهدمت و الله ارکان الهدی، و انطمست أعلام التّقی، و انفصمت العروه الوثقی، قُتل ابن عمّ المصطفی، قُتل الوصیّ المجتبی، قُتل علیّ المرتضی، قَتَله أشقی الْأشقیاء؛ سوگند به خدا که ارکان هدایت درهم شکست و ستاره های دانش نبوت تاریک و نشانه های پرهیزکاری بر طرف گردید و عروه الوثقی الهی گسیخته شد. زیرا پسر عموی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شهید شد، سید الاوصیا و علی مرتضی به شهادت رسید. وی را سیاه بخت ترین اشقیاء، یعنی ابن ملجم مرادی به شهادت رسانید ...😢🥺
گفت ای موسی ز من می‌جو پناه با دهانی که نکردی تو گناه گفت موسی من ندارم آن دهان گفت ما را از دهان غیر خوان امام جعفرصادق علیه‌السلام: إنّ دُعاءَ المُؤمِنِ لِأَخیهِ بِظَهْر الغَیبِ مُستَجابٌ وَ یدِرُّ الرِّزقَ وَ یدفَعُ المَكروهَ. دعای مؤمن در حق برادر دینی غایب خود هم مستجاب می‌شود و هم باعث زیاد شدن روزی و دفع ناگواری‌ها خواهد بود. (وسائل، ج ٤، ص ١١٤٧) سلام رفقا. بنده رو از دعای خیرتون فراموش نکنید. آدم باشید. انسانیت شما کجا رفته است. برادر دینی. تو دعا کن، خداوند جبران می‌کند. آفرین. هنگام دعا سعی کنید یک مقدار بغض هم داشته باشید که دیگر ردخور هم نداشته باشد. ملالی نیست جز دوری یار‌. اللهم عجل لولیک الفرج. 🙄☺️
یکی از گناهان کبیره است که شب قدر توبه کنی، بعدش به عفو خدا شک کنی!