eitaa logo
اندیشه ما
760 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
204 ویدیو
26 فایل
💢 پایگاه ارائه قرائت محققانه و متناسب زمان از آموزه‌های اصیل اسلامی 🌐 نشانی سایت: andishehma.com 📲ارتباط با دبیر خبر و مدیر کانال ارسال مطالب، نقد و پیشنهادات و مسئول بارگذاری مطالب: @ad_andishemaa
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️ خشونت نمي‌تواند در جامعه براي مدت زيادي وجود داشته باشد نخبگان با سکوت اعتراضات را تایید می‌کنند جامعه ما دو قطبی است که یک قطب آن نادیده گرفته شده است. 🎙 استاد بیژن عبدالکریمی ✂️ برش هایی از متن: 🔸 دکتر بیژن عبدالکریمی، استاد برجسته فلسفه و نویسنده کتاب‌های متعددی در زمینه فلسفه است. عبدالکریمی از منتقدان جدی نگاه سیاسی به مقوله فرهنگ و علوم انسانی است و معتقد است باید رویکرد هستی‌شناسانه جایگزین رویکردهای تئولوژیک و ایدئولوژیک شود. او بر بازخوانی سنت فکری متفکرانی همچون علی شریعتی و احمد فردید تأکید می‌کند و رویکرد صاحب نظرانی چون عبدالکریم سروش، مصطفی ملکیان و محمد مجتهدشبستری را مورد نقد قرار داده ‌است. «آرمان ملی» برای تحلیل و بررسی ریشه‌های اعتراضات اخیر و چشم‌انداز آینده ایران با دکتر عبدالکریمی گفت‌وگو کرده است. عبدالکریمی معتقد است: « ما باید جوانانی که کف خیابان حضور دارند را به منزله فرشته‌های نجات قلمداد کنیم. حضور جوانان در خیابان‌ها عفونت‌ها را در بدنه گفتمان انقلاب نشان می‌دهد. نشان دادن بیماری می‌تواند ما را به خودآگاهی برساند. ما می‌توانستیم از این اعتراضات در راستای گام دوم انقلاب استفاده کنیم. متأسفانه به دلیل نگاه امنیتی و سیاسی به مسائل ما با یک بحران مواجه شده‌ایم. قدرت سیاسی باید تغییر نگاه را بپذیرد.» در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید. 🔺 اعتراضات اخير در کشور نسبت به اعتراضات گذشته متفاوت بود. به نظر شما مهم‌ترين دلايل و ريشه‌هاي اعتراضات اخير در کشور چه بود؟ 🔸 در کشور دو قطب اجتماعي و سياسي وجود دارد که به نظر مي‌رسد يکي از اين دو قطب ناديده گرفته شده است. واقعيت اين است که گفتمان قدرت سياسي قطب ديگر سياسي را نمي‌بيند. به همين دليل ما با شکاف اجتماعي مواجه هستيم. قدرت‌هاي خارجي و جريان‌هاي معاند نيز در اين شکاف اجتماعي رخنه کرده‌اند. نظام سلطه و کشورهاي منطقه نيز از اين شکاف استقبال مي‌کنند. رسانه‌ها و فضاي مجازي نيز در اين وضعيت نقش دارند. مبناي شکل گيري اين شکاف در درون ما قرار دارد. گفتمان انقلاب و قدرت سياسي هيچ گاه قطب ديگري را نديده است. اين گفتمان نيروهاي سنتي را مي‌بيند و به نيروهاي مدرن چندان توجه نمي‌کند. اين اتفاق در حالي رخ مي‌دهد که نسل جديد فاصله عظيمي با نسل‌هاي گذشته دارد و در دوره پسامدرن زندگي مي‌کنند. نسل جديد خيلي شفاف و صريح مطالبات خود را بيان مي‌کند. 🔻 دليل اين مساله چيست ؟ 🔸 واقعيت اين است که نسل جديد سلسله مراتب را نمي‌بيند. امروز ما در جهاني زندگي مي‌کنيم که در آن سلسله مراتب وجود ندارد. در جهان پيشينيان پدر در خانواده داراي مقام و منزلت بود. به عنوان مثال قسمت خوب غذا به پدر تعلق داشت و يا فرزند جرأت نمي‌کرد جلوي پدر پاي خود را دراز کند. در گذشته در محيط دانشگاه هنگامي که استاد وارد کلاس مي‌شد همه به احترام وي بلند مي‌شدند. اين در حالي است که امروز اين اتفاق رخ نمي‌دهد و برخي از نسل جديد به جاي استفاده از کلمه «شما» براي استاد خود آن را «تو» خطاب مي‌کنند. در جهان معاصر و براي نسل جديد سلسله مراتب وجود ندارد. در محيط خانواده نيز مانند گذشته نيست که مرد بر زن سلطه داشته باشد و امروز زنان به ميدان آمده‌اند.اين نوعي تحولات آنتوپولوژيک است و بلکه اتفاقات سياسي نيست. خطايي که امروز قدرت سياسي انجام مي‌دهد اين است که اين تحولات تاريخي و تمدني را از منظر سياسي نگاه مي‌کند. قدرت سياسي گمان مي‌کند رفتاري که امروز نسل جديد انجام مي‌دهد از سر لج بازي است و عکس‌العمل سياسي است. خير اين طور نيست. نحوه بودن، اگزيستانس و هستي که دارد اين چنين است. اين يک وضعيت سياسي نيست و به همين دليل نمي‌توان با آن برخورد سياسي کرد و اگر چنين اتفاقي رخ بدهد نتيجه عکس به‌همراه خواهد داشت. 🔺 جهت مطالعه کامل این مطلب به لینک زیر مراجعه فرمایید: https://andishehma.com/khoshonat-dar-jamee/ 🌐 تهیه شده توسط تیم اندیشه ما 🖇 مارا در شبکه های اجتماعی همراهی کنید 🙏🏻: ایتا: https://eitaa.com/andishemaa تلگرام: https://t.me/andishemaa اینستاگرام: https://www.instagram.com/andishemaa
✅ رابطه دموکراسی و فلسفه 🎙استاد بیژن عبدالکریمی ✂️ برش هایی از متن: 🔸 به گزارش روابط عمومی «سایت ادیشه ما» به نقل از روزنامه هم میهن شنبه 28 ابان 1401: بیژن عبدالکریمی در نسبت فلسفه و سیاست می‌گوید:بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه و ازجمله روشنفکرانی است که از منظر نگاه فلسفی خود، همواره حضوری فعال در عرصه عمومی دارد و نسبت به رخدادهای اجتماعی و سیاسی، خاموش و بدون موضع نیست. چنین کنش‌ها، مواضع و اظهارنظرهایی البته در برابر رفتار قاطبه فلسفه‌خوانان ایرانی مستقر در دپارتمان‌های آموزشی فلسفه قرار می‌گیرد که در هنگامه بحران‌های سیاسی و اجتماعی، عموما نظاره‌گرانی بیش نیستند و نمی‌توان چندان سخنی از آنها درباره رویدادها شنید. قضاوت درباره چنین سکوتی البته سهل نیست و چه‌بسا بسیاری بر این عقیده باشند که فلسفه با سیاست روزمره و فراتر از آن، حتی با رخدادهای کلان اجتماعی و سیاسی نیز نسبتی وثیق ندارد و نباید از فیلسوف و فلسفه‌دان انتظار داشت در چنین مواقعی آن‌گونه که جامعه‌شناسان و دانش‌آموختگان علوم‌سیاسی به مداخله نظری در وضعیت اقدام می‌‌کنند، مبادرت ورزد. با همین پرسش و به‌مناسبت فرارسیدن روز جهانی فلسفه، سراغ عبدالکریمی رفتیم و بحثی درگرفت که تفاوت منظر و نظر طرفین گفت‌وگو در آن مشهود است اما مگر فلسفه چیزی جز گفت‌وگو است؟ از بحث‌هایی نظری آغاز کردیم و به دموکراسی و مضار و مزایای آن رسیدیم. به وضعیت فلسفه ایرانی در روزگار خودمان پرداختیم و درباره فردید و داوری اردکانی بحث شد و البته سایه رخدادهای اخیر ایران در عموم موارد بر سر این مباحثه سنگینی می‌کرد. عبدالکریمی البته صبورانه شنید و در عین حال جانانه از نظر خویش دفاع کرد و نتیجه این گفت‌وگوی چالشی متنی است که بخش اول آن اینک پیش‌روی شماست و بخش دوم آن در شماره بعد منتشر خواهد شد. 🔻 نسبت فلسفه با سیاست از چه قراری است ؟ 🔸 در پاسخ به این پرسش باید میان دو سطح تحلیل تمایز قائل شد. گاهی از سرشت و حقیقت فلسفه و نسبت آن با زندگی سخن می‌گوییم و گاهی از نسبت فلسفه به‌عنوان یک نهاد. درست مانند اینکه گاهی از دین و تفسیر دینی صحبت می‌شود و گاهی از نهاد دین و نهاد متولیان دین و روحانیت صحبت می‌شود. این دو یکسان نیستند. در مورد نسبت فلسفه با امر سیاسی و اجتماعی نیز چنین است. وقتی سوال معطوف به حقیقت و سرشت فلسفه و نسبت آن با جامعه است و وقتی دیگر سوال می‌کنیم که دپارتمان‌های آموزشی فلسفه در این‌جا و اکنون ایران و در وضعیت فعلی آموزش عالی و نهاد دانشگاه و… با امر سیاسی و اجتماعی در کشور ما چه نسبتی دارند. فلسفه و فراتر از آن تفکر که نباید لزوما نیز به شکل فلسفه باشد، با امر سیاسی و اجتماعی نسبتی پارادوکسیکال، متعارض و متضاد دارد. فلسفه بالذات سیاسی و امر مرتبط با جامعه نیست اما در تعبیری دیگر فلسفه بالذات امری سیاسی و اجتماعی است. مراد از این‌که فلسفه بالذات سیاسی نیست یعنی فلسفه به دنبال کسب قدرت، دفاع از یک حزب و ورود به بازی قدرت نیست. کار فلسفه پرسش از ماهیات است و فیلسوف پدیدارشناسی است که می‌خواهد پدیدارها و واقعیت‌ها را همانگونه که هستند، ببیند. کنشگران سیاسی در معنای روزمره اما می‌‌خواهند واقعیت را به‌نحو خاصی تفسیر کنند. آنها یا خواهان حفظ وضعیتی هستند و می‌‌خواهند از جریانی، برای مثال، حکومت دفاع کنند، بنابراین تمام واقعیت‌ها را در جهت تثبیت این جریان تفسیر می‌‌کنند یا در مقابل خواهان تغییر اوضاع هستند و تمام واقعیت‌ها را از این دریچه می‌بینند تا بتوانند به قدرت حاکم ضربه بزنند. بنابراین سیاسیون یا اراده معطوف به حفظ قدرت دارند یا اراده معطوف به کسب قدرت یا اراده معطوف به ابراز خشم و کینه نسبت به وضعیت موجود. اما اهل فلسفه چنین نیستند. نزد آنها فقط یک نقطه مطلق ولا به‌شرط وجود دارد که آنها به آن متعهدند و آن حقیقت است. فیلسوف‌ها می‌‌خواهند پدیدارها را همانگونه که هستند، ببینند و تفسیر کنند. 🔺 جهت مطالعه کامل این مطلب به لینک زیر مراجعه فرمایید: https://andishehma.com/rabete-demokrasi-ba-falsafe/ 🌐 تهیه شده توسط تیم اندیشه ما 🖇 مارا در شبکه های اجتماعی همراهی کنید 🙏🏻: ایتا: https://eitaa.com/andishemaa تلگرام: https://t.me/andishemaa اینستاگرام: https://www.instagram.com/andishemaa