پاسخ استاد اصغر طاهرزاده
باسمه تعالی: سلام علیکم: این حالت را باید نوعی مژده به حساب آورید به امید آنکه بنا بر آن است تا با حضوری دیگر، نزد خود حاضر باشید. حضوری که در آن همهچیز معنای دیگری پیدا کند و ما در نزد خود با معارف دینی مأنوس باشیم و در عمیقترین نوع حضور که همان انسانیتِ انسانی خودمان است با خدایی روبهرو شویم که آنقدر در نزد ما است که خودمان نزد خودمان نیستیم.
آری! هنوز قصه ما قصه چنین سخنی است که گفت:
«اگر دیر آمدم مجروح بودم/ اسیر قبض و بسط روح بودم»
یعنی به این راحتیها آن حضوری که در پیش است، پیش نمیآید، ولی همچنان باید ماند و در انتظاری که با پایداری همراه است، خود را نگه داشت.
قبلا عرض کرده بودم که :« گاه به گاه باید خود را گم کنیم تا دوباره از نو بازیابی شویم» به آیه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا...» فکر کنید که ایمانِ دیروزین برای حضور در امروزِ این تاریخ کافی نیست. همانطور که اگر مار نتواند پوست بیندازد میمیرد، اگر ذهن انسان برای تغییر دچار مانع باشد، دیگر ذهن نیست، انبار اطلاعات است.
اگر خود را در آینده تاریخ خود حاضر نکنیم و همچنان در گذشته متوقف باشیم، عملاً گور خود را پیشاپیش کندهایم، زیرا در برابر آنچه در حال رشد و بالندگی است، کور و نابینا شدهایم.
انسانهایی میخواهیم که نهتنها در نسبت با درک وجودی خود تامل کافی داشته باشند، بلکه معنای سعه توحیدیِ انقلاب اسلامی را بفهمند که چگونه انقلاب، در این زمانه همچون اقیانوس شده است و دوره دریاچه بودنش بهسر آمده. زیرا وقتی خود را در مرحلهای از تاریخ پیدا میکنیم باید سعی کنیم «گاه به گاه خود را گم کنیم» تا دوباره از نو بازیابی شویم.
این است آن شدنِ ابدی که بودنی خشک و ساکن نمیباشد. و حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» در غزل مشهور خود متذکر آن «بودنِ دوباره» میشوند و اظهار میدارند:
در میخانه گشایی به رویم شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم
حقیقتاً همینطور است که زندگی یعنی «انس با خداوند»، و در این تاریخ، انس با خدای حضرت روح الله«رضواناللهتعالیعلیه» یعنی خدایی که شهید آوینی عزیز پیدایش کرد و از آرمانِ آوینی با آن سبیلِ نیچهایاش تبدیل شد به آقا سید مرتضی آوینی.
و ما نیز به همه ضعفهایمان یک راه بیشتر نداریم و آن اینکه با آن شهید بزرگوار، خود را و زندگیمان را معنا کنیم.
موفق باشید
هدایت شده از •●اندیشکده ضُحىٰ●•
﷽
در چه وضعی به سر می بریم؟
این پرسشی است که این روزها ذهن بسیاری از ما را به خود مشغول کرده است و با دیدن مشکلات و مسائل گوناگون در اطرافمان این پرسش جدیتر میشود.
باید مجالی برای تامل بر وضعیت کنونی جهانمان بیابیم...
شاید بگویی این تامل به چه کار میآید؟
تامل در وضعیت، انسان را از نزاع و جدل بیرون میکشد و به جای آنکه به دنبال مقصر اوضاع باشد، آماده برعهده گرفتن مسئولیت میشود.
💠سلسله جلسات گفتگوی دانشجویی
👤با حضور:
استاد نجاتبخش
⏰ دوشنبهها، ساعت ۱۲:۳۰
📍مکان: حسینیه واقع در طبقه فوقانی مسجد شجره، کنار درب ورودی خواهران
(جنب مصلی الغدیر)
#گفتگوی_دانشجویی
#در_چه_وضعی_به_سر_می_بریم؟
🆔 @andishkade_zoha_ir
هدایت شده از سیمای هنر و اندیشه/ سُها
33.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
◾️حالا قلم به واژهی مادر کشیدهای
◾️تقدیم به همهی شهدای مقاومت
@soha_sima
هدایت شده از فرصت…
🎬 خـــــطِّ تـــــا
گفتگو پیرامون مقالاتی از شهید سیدمرتضی آوینی
در رابطه با سینما و هنر
📆 یکشنبه،30مهر ماه
ساعت 18:30 ،جلسهی یازدهم
مقالهی این هفته🔻
🔹 قاب تصویر و زبان سینما
◀️ جلسات حضوری است و امكان حضور مجازی در آن نيز از طريق لينك زير فراهم است.
https://www.skyroom.online/ch/sohasima/soharoom
.
#خط_تا
#باشگاه_دانشجویی_فرصت
@forsat_soha
@soha_sima
جلسه سوم_1.m4a
28.84M
.
🎙 در چه وضعی به سر میبریم؟
🔸 جلسه سوم
🔹 با حضور: استاد نجاتبخش
🗓 ۲۴ مهر ماه ۱۴۰۲
#گفتگوی_دانشجویی
#وضعیت #تفکر
#در_چه_وضعی_به_سر_می_بریم؟
🆔 @andishkade_zoha_ir
جلسه چهارم.m4a
26.05M
.
🎙 در چه وضعی به سر میبریم؟
🔸 جلسه چهارم
🔹 با حضور: استاد نجاتبخش
🗓 ۱ آبانماه ۱۴۰۲
#گفتگوی_دانشجویی
#وضعیت #تفکر
#در_چه_وضعی_به_سر_می_بریم؟
🆔 @andishkade_zoha_ir
༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕࿇༅⊹━┅┄
💠 ما و غزّه حتی بدون هر نام و نشانی
⁉️با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار این روزها که اتفاقات بزرگی در جبهه مقاومت و در فلسطین در حال وقوع است و درست روز بعد از فاجعه بیمارستان غزه متنی بر قلم بنده جاری شد که مایل بودم با حضرتعالی در میان بگذارم و در تصحیح و تکمیل نگاهم به مساله فلسطین از حضرتعالی کمک بگیرم. از فرصتی که برای شاگردان و دوستداران دور و نزدیک میگذارید ممنونیم. متن: اگر شب قدر، شبی است که مقدرات عالم رقم میخورد، شبی است که ملائکه بر اهل زمین نظر ویژه دارند و همه امور را جاری میکنند، این شبها، شب قدر جهان اسلام است، وقتی زمین با همهی فراخیاش بر اهل زمین تنگ میشود، وقتی به این باور رسیدیم که لاملجا من الله الا الیه سکینه الهی میرسد. در صحنه دهشتناک حمله به بیمارستانی که مردم پناه خود قرارداده بودند، و پس از ۷۵ سال جنایت اسرائیل همچنان امان دادن گرگ را باور کردهبودند، در صحنه پر از خاک و خون شب تلخ غزه، شدیدترین امید تمام این ۷۵ سال متولد شد، کافی است باورکنیم و تنها یک لحظه تنها یک لحظه در میانه این خوف و خطر پناه بودن، تنها پناه بودن الله را ببینیم. دیشب را با تصاویر غزه احیا گرفتیم تا دلهای ما با دلهایشان زنده شود و چه بگویم حسرت اینهمه در میانه میدان بودن خواب از چشمها ربود، چقدر از مردان ما آرزو کردند چند دقیقه در این میدانِ حضورِ خدا سلاحی حمل کنند، پیکری جابجا کنند و بعد هرگاه که او خواست به لقاءش بشتابند، چقدر از زنان ما قلبشان برای یک ساعت امدادگری بیقرار شد، حتی اگر از شدت غم یا با یک بمب دیگر نباشیم. ما دلمان برای لحظههای خوف و خطر سخت تنگ شده، دلمان برای حضور در نبرد آخرالزمانی خیر و شر له له میزند. ما که صدها بار کربلا را با خود مرور کردهایم از مرگ در خانه و بستر هراسانیم گویی سفرهای پهن شده، بزمی به راه افتاده و ما حسرت زده فقط میتوانیم از دور شاهد باشیم. دلمان میخواهد در میدان روضههای مجسم تاریخمان به ما هم سهم بدهند، حتی اگر یک نقطه از لشگر عظیم حق باشیم، حتی اگر جایی نامی از ما نماند، خاطرهای از ما ننویسند حتی اگر لشگر حق پس از ما آنچنان غرق شادی فتح شوند که نام شهدا جایی ثبت نشود، مهم نیست در این صحنه عظیم به ما دیالوگ بدهند یا فقط سیاهی لشگر باشیم، آنقدر نور این لشگر خیره کننده است که در سیاهیش هم که باشی حسرت ملائکه میشوی، مایه مباهات الله بر ملائکه میشوی اگر ملائکه خونهای به ناحق ریخته شده در غزه را دیدند و به الله گفتند اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء، ما همانیم که مقابل ملائکه میایستیم و آنها حتی یارای آن ندارند که نام ما را بیاورند، و آدم فقط خبری از ما به آنها میدهد و الله میگوید، نگفتم من چیزهایی میدانم که شما نمیدانید. اللهم اجعلنی ممن تنتصر به لدینک و لاتستبدل بی غیری
✅باسمه تعالی: سلام علیکم: سپاس خدا را که این کلمات از زبان خواهری جاری میشود که زبان را همچون اسلحه به دوش گرفته است تا برّانتر از اسلحهها، در میدان باشد. آیا حقیقت حضورِ آخرالزمانی ما مژده چنین طلوعی را به میان نیاورده است؟! چه خوب فرمودید که اتفاقاً سکینه الهی در اوج طوفان، انسان را فرا می گیرد تا معلوم باشد هر اندازه شیطان با دشمنیِ بیشتر به میان آید، خداوند با مددی افزونتر یاران خود را مدد میکند به همان معنایی که جناب مولوی فرمود: «چونکه سِرکه سِرکگی افزون کند / پس شِکر را واجب افزونی بُوَد». آری! این مائیم و تقابل دو تاریخ؛ تاریخی که همه معنای خود را در اسلحهها و قدرت و رسانه و دروغ دنبال میکند، و تاریخی که انسان در آن نسبت به حقیقت تا مرز شهادت، خود را حاضر کرده است. غزّه، امروز آینهای است تا همه چیز در آن نمایان شود. اینهمه تلاشِ اَبر قدرتها برای حفظ موجودیت اسرائیل، چیزی نیست جز حفظ موجودیت انسانی که به تعالی انسان و معنی قدسیِ انسان پشت کرده و اینهمه تلاش در جبهه مخالف، در سراسر جهان برای دفاع از فلسطین با چنین شور و عطشی، حکایت از آن دارد که بشرِ جدید راهی که در جستجوی او بود را در نظر به غزّه یافته است. حال این ما و شماییم که «بودنِ» خود را آری! «بودنِ» خود را در این صحنهها تجربه کنیم که به گفته جنابعالی حتی اگر یک نقطه از لشگر عظیم حق باشیم و حتی اگر نامی از ما نماند و خاطرهای از ما ننویسند، زیرا در پیشِ خود که هستیم و همین احساسِ «بودن» در این صحنه به هر صورتی که پیش آید، همه آن حضوری است که ما سالها به دنبال آن بودیم و دیروز، مزه آن را در دفاع مقدس و در تشییع پیکر پاک حاج قاسم مزمزه کردیم و حالا در میدانی بسی گشودهتر ماورای موضوع شیعه و سنی بودن داریم خود را تجربه میکنیم. موفق باشید
✅️استـــاداصغـــرطاهــــــرزاده
🌐http://lobolmizan.ir/quest/36137
هدایت شده از سیمای هنر و اندیشه/ سُها
.
...آخرین دوران رنج...
🔹 مسئله نیهیلیسم و خودآگاهی به حوالت تاریخی عصر جدید
جلسه سوم
📆 پنجشنبه ۳ آبان ماه ۱۴۰۲
ساعت: ۱۳:۰۰
مکان: خیابان مسجد سید خیابان ظهیرالاسلام کوچه شهید حیرت بن بست شکوفه #سها
#آخرین_دوران_رنج
@soha_sima
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
احمد همهی جملاتش را دو بار تکرار میکند
اگر حرفهایش را پشت سر هم ردیف کنید متوجه میشوید که انگار دارد شعر میخواند؛
.
هدایت شده از سیمای هنر و اندیشه/ سُها
.و آن [زنی] که یوسف در خانه اش بود، با نرمی و مهربانی خواستار کام جویی شد، و همه درهای کاخ را بست و به او گفت: پیش بیا! یوسف گفت: پناه به خدا، او پروردگار من است، او مرا کامروا داشته، یقینا ستمکاران که بال نمیگشایند
احمد همهی جملاتش را دو بار تکرار میکند
اگر حرفهایش را پشت سر هم ردیف کنید متوجه میشوید که انگار دارد شعر میخواند؛
بیاید
بیاید!
میخواهیم شهید شویم؟
میخواهیم شهید شویم
بعد از شهدا
نسل بعدی بدنیا میآیند
نسل بعدی بدنیا میآیند
تا آخرش میایستیم
تا آخرش میایستیم
دماغشان را خواهیم شکست
بمباران خانههای ما عادیست
هرچه میخواهند
ماشینهایمان را بمباران کنند
وخانههایمان را خراب
کودکان شهید شدند
جوانان شهید شدند
فدای سرزمینمان!
شعری که پیش از این، در دفاع مقدس حفظش کرده بوديم و چند سالی از خاطرمان رفته بود و کمکم دارد یادمان میآید.
از شعر بگذریم ...
ما از مرگ میترسیم و ممکن است پیش خودمان دلایلی برای این ترس داشته باشیم ولی من فکر میکنم ترس از مرگ تنها یک دلیل دارد و آنهم بیرون افتادن از بازی زندگی است.
کسی که گمان میکند مرگ پایان کارش است اشتباه نمیکند و حق دارد که بترسد .
بچه هم که بوديم وقتی از بازی بیرون میافتادیم لَهلَه میزدیم که باز نوبت ما شود چرا که بیرون بازی عملی برای انجام نداریم با اینکه هنوز دست و پایمان تکان میخورند.
وقتی آدمی به چیزی دل میدهد چگونه از دوری آن نرنجد. همه دلدادگان از فراق بیزارند.
من هرگاه بفکر مرگ میافتم نگران بعدش میشوم. بعدی که ممکن است پایان کارم باشد.
اما چرا برخلاف همهی ما احمد و همشهریهایش زندانی و محصور و گرفتار نیستند.
مگر غزه یک باریکهی در دام محاصره افتادهی دیو بد صفتِ بی شرم نیست؟ چرا کارشان تمام نشده و از ترس مرگ سکته و یا خودکشی نکردهاند و یا فرصت را غنیمت نشمرده و سریعتر از این فلاکت خود را نجات ندادهاند!
درست همینجاست که ممکن است ما و وهمِ از مرگ ترسیدهمان، دلسوزی برای او و دوستانش کنیم!
فیلمی ازبچهای دیدم که در میانهی ویرانه خانهشان مثل پرندهای نشسته بود و آیات میخواند!
پیش خودم فکر کردم که دیگر مسلمانان که پیش از این دلسوز او بودهاند حالا غبطهی او را خواهند خورد و چه بسا از آن ببعد دلشان کمی بحال خودشان میسوخت.
شاید کلمات پرمغز احمد باز امید را برای ما معنا کنند. او از حالا تدارک شهادت خود را دیده و همینطور به فرزندان بعد خود فکر کرده است.
و به ما میگوید فقط شهادت است که میتواند خطی بروی ترس از پایان کار بکشد و ما را همچنان در بازی نگه دارد.
حکایت احمد انگار حکایت همان پیامبری است که به دیوارها و هفت در بسته محدود شده بود و ظاهرا چارهای جز تسلیم هم نداشت ولی او میدانست و میدید که درها از همان اول هم بهاذن خدا باز بازاند.
تازگیها در فکر میروم که این من هستم که در باریکهی محاصره شدهای گیر افتادهام و هیچ راه فراری از آن ندارم نه احمد و احمدها. در روزهای کرونا میشنیدم که کسی یا کسانی دم ورودی بیمارستان از ترس سکته میکردند.
ای کاش این زندگی همان زندگی نباشد که آرزوی ساختنش را داشتیم و برایش صبح تا شب میدویم و به هزار در بسته میخوریم بیآنکه بهگشودن راهی نو فکر کنیم.
https://eitaa.com/jeeeem
@soha_sima
35.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«جوانهای عزیز! بچههای عزیز من! فردا مال شما است، آینده مالِ شما است؛ شما هستید که باید این تاریخ را با عزّتش محفوظ نگه دارید؛ شما هستید که این بارِ مسئولیّت را بردوش دارید؛
خرّمشهرها در پیش است؛ نه در میدان جنگ نظامی، [بلکه] در یک میدانی که از جنگ نظامی سختتر است. البتّه ویرانیهای جنگ نظامی را ندارد؛ بعکس، آبادانی به دنبال دارد، امّا سختیاش بیشتر است. اینکه ما گفتیم اقتصاد مقاومتی، یعنی بخش اقتصادیِ این سیاستِ بزرگ و اساسی جهاد کبیر، مقاومت اقتصادی است.»
🎥 یک قدم تا شهر
ویدئوی با کیفیت اصلی را از طریق آپارات #سیمای_هنر_و_اندیشه تماشا کنید.
https://www.aparat.com/v/8Tt2y
@soha_sima
🆔 @andishkade_zoha_ir
﷽
💠 فلسفه به چه کار میآید؟
🔸برگزاری پنج نشست دانشجویی
🔹با محوریت مقالات علمی
🔸دعوت از علاقه مندان فلسفه، به ویژه دانشجویان فلسفه اسلامی و فلسفه غرب
🕧 زمان:
شنبه ها | ساعت ۱۲:۳۰
🏢مکان:
زیر زمین دانشکده ادبیات، دفتر سینما فلسفه
🆔 @andishkade_zoha_ir