eitaa logo
انجمن راویان فتح البرز
275 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
2.9هزار ویدیو
277 فایل
فعال در عرصه روایتگری و راهیان نور ارتباط با ادمین @saleh425
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹مزار شهدای گمنام باشگاه افسران غبار روبی شد 🔻خادمین یادمان شهدای باشگاه افسران فضای این یادمان را برای استقبال از زائرین شهدا غبار روبی کردند. گفتی‌است این یادمان در مرکز شهر سنندج قرار دارد و با شروع ایام اوج راهیان نور میزبان زائرین شهدا از سراسر کشور است. 🔴جهت مشاهده گزارش تصویری کامل کلیک کنید #خبر #غبارروبی #راهیان_نور اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇 🆔 @Rahianenoor_News
🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹 🌹 7 تیر ماه 65 اومده بود تا در جریان طرح مانور فرماندهان برای انجام ماموریتشون قرار بگیره.فرماندهان گردان ها و واحدهای پشتیبانی کننده رزم یکی یکی گزارش هاشون رو دادند و نوبت به رسد.میله نقشه رو دستش گرفت و چنان مسلط بر همه ی جوانب کار گزارش داد که همه رو حیرت زده کرد. گفت: با توکل بر خدا ما آمادگی کامل برای عملیات داریم. راه کار ها و معبر ها به نحو احسن پیش بینی شده. های تخریب شناسایی خوبی کردند و اطلاع کامل از آرایش میدون های مین دشمن دارند. تیم های با تجربه ای رو سازماندهی کردیم تا با زدن معبرها نیروها رو با امنیت کامل از معبرها عبور دهند. و بعد از عبور نیروهای رزمنده از معبر و درگیری با دشمن ، برای عبور دادن دستگاههای مهندسی از میدان مین معبر ها رو عریض میکنند تا خدای نکرده بلدوزرها آسیب نبینند. همه چیز به لطف خدا به خوبی انجام شد و و.... ✨🌷 @alvaresinchannel
🍂 🍂 خورشید مجنون ۷ حاج عباس هواشمی                •┈••✾❀🔹❀✾••┈• 🔸   حدود ساعت پنج و نیم صبح شنبه مخابرات داخل جزیره مجنون تماس گرفت. این ایستگاه مخابراتی در مرکز جزیره شمالی در حقیقت مخابرات سپاه ششم و قرارگاه تاکتیکی بود و کارش برقراری ارتباط بین یگان ها با قرارگاه تاکتیکی و با بیرون بود؛ هم بیسیم داشت هم ماکس مخابراتی که به وسیله اف ایکس ارتباط تلفنی برقرار می‌کرد. یک کابل چندرشته ای تلفن هم از بیرون جزیره به این مرکز وصل شده بود. بچه های مخابرات در این مرکز مصدوم شیمیایی شده بودند. کسی که با من تماس گرفت جانباز و نابینا بود. او به رغم اینکه قبلاً چشم‌های خود را از دست داده بود اما جبهه را رها نکرده و همچنان خدمت می‌کرد. نامش مرادی بود. خیلی هم طبع شوخی داشت و گاهی جوک می‌گفت. با من تماس گرفت و گفت «حاجی بچه ها همه کور شده اند و جایی را نمی بینند دارند به در و دیوار می‌خورند! حالا چه کار کنم؟» در آن لحظه نمی دانستم باید بخندم یا گریه کنم! گفتم: «خونسرد باش! سعی کن با یگانهای مجاور تماس بگیری تا کسی به کمک‌تان بیاید. اگر وضع بچه ها بد است آنها را از منطقه تخلیه کنید.» دشمن هم زمان با اجرای آتش شدید، از گلوله‌های شیمیایی یا حتی شاید از بمباران هوایی شیمیایی هم استفاده می‌کرد. یگانها از همه جای منطقه اعلام می‌کردند که نیروهایشان شیمیایی شده اند. برای من و علی هاشمی لحظات سخت و دردناکی بود. ساعت حدود شش صبح احمد غلام پور به قرارگاه آمد. بیشتر نگران شدم. همه ما غلام پور را دوست داشتیم و راضی نبودیم ایشان به منطقه ای که اینگونه زیر آتش دشمن قرار داشت بیاید. برادر گرجی زاده، رئیس ستاد سپاه ششم نیز به قرارگاه آمد. جلسۀ کوتاهی داشتیم. بعد من دست گرجی زاده را گرفتم و از سنگر بیرون رفتیم. در محوطه قرارگاه آتش دشمن کمی سبک تر شده بود. همه جا از دود و غبار ناشی از انفجار تیره و تار بود. چند روز گذشته درخواست‌هایی از سپاه داشتم که تأمین نشده بود. در یک جلسه که حدود یک هفته پیش در همین قرارگاه داشتیم با برادران سپاه ششم چون گرجی زاده و مسئول پشتیبانی، محمد علی شکیبا، قدری تندی کردم و حتی کار به مشاجره کوتاهی هم کشید. مشاجره و بحث ما درباره کار بود و تأمین نیازهای منطقه. در لحظاتی که با گرجی زاده در محوطه قرارگاه قدم می‌زدم او را در آغوش گرفتم و روی همدیگر را بوسیدیم. ناراحتی چند روز پیش برطرف شد. در همان حال گفتم: «آن اصرارها و حرف‌های آن روز برای این بود که این طور وضعی را پیش بینی می‌کردم. الان خودت داری می‌بینی چه جهنمی برپا شده است. - راست می‌گویی واقعاً همین طور است. اما ما توان برآورده کردن همه نیازهای منطقه را نداشتیم و نداریم.             •┈••✾❀🏵❀✾••┈• ادامه دارد از کتاب قرارگاه سری نصرت     
✅ معبری که باز شد... و مهران آزاد شد دوشنبه 9/4/65 ساعت 22.30 پس از اعلام رمز (ع) رزمندگان (ع) ، گردانهای المهدی(ع) به فرماندهی سردار شهید مسعود(صمد)یکتا در سمت راست جاده آسفالتی مهران به دهلران و گردان حضرت علی اصغر در سمت چپ جاده آسفالتی به عنوان خط شکن عملیات خود را آغاز کردند و گردانهای حضرت علی اکبر (ع) ، حضرت حمزه سید الشهداء (ع) و گردان زرهی که به عنوان نیروی احتیاط در خط حضور داشتند در ساعت 5 صبح 10 تیرماه وارد عملیات شده و با هماهنگی سایر گردانها با عبور از رودخانه گاوی و موانع و استحکامات دشمن،منطقه وسیعی رااز دست دشمن آزاد نمودند و تا نزدیکی روستای امام زاده سید حسن پیشروی کردند @alvaresinchannel
✅ 1️⃣معبری که باز شد... و مهران آزاد شد 🟢روایت زیر شرح بازگشایی معبری است که معراج حماسه سازان عملیات کربلای 1 شد. برادر محمد رضا جعفری، از بچه های تخریب لشگرده سیدالشهداء علیه السلام است که شب عملیات کربلای 1 به همراه تعدادی از رزمندگان وظیفه بازگشایی این معبر را داشتند...این حماسه را روایت میکند. متاسفانه روایت های ناصحیحی از اتفاقات این معبر در جاهایی نقل شده مبنی بر بازنشدن معبر و خوابیدن فرمانده گروهان(شهید حسن خاکباز) روی مین و سیم خاردارها و عبور رزمندگان خط شکن از روی او و در نهایت شهادت فرمانده و تعدادی از رزمندگان ، که این روایت سعی دارد حقایق آن شب عاشورایی را در معبری که منجر به آزادی شهر مهران شد بازگو کند. و این مطالبه مقام معظم رهبری از خادمان عرصه ایثار و شهادت است که فرمودند : "«فراموشی» و «تحریف» دو آسیب و خطر بزرگی است که در کمین هر حادثه بزرگ تاریخی قرار دارد و نخبگان، فرزانگان و دست اندرکاران عرصه دفاع مقدس، با شناساندن دقیق این ذخیره و گنجینه‌ی فرهنگی، اجازه ندهند این حماسه دستخوش فراموشی و تحریف شود." با تعدادی از مامور شدیم به گردان المهدی(ع) لشگر10 به عنوان تخریبچی و وارد معبر در شدیم ... 🔷..شهید صمد فرمانده گردان المهدی(ع) خیلی عجله داشت و اصرار میکرد که نیرو وارد معبر بشه. من هم میگفتم هنوز کار تموم نشده. به شهید صمد گفتم من میرم تا آخر میدون مین ، اگر معبر تموم شده بود شما نیرو ها رو حرکت بده. دولا دولا روی طناب سفید معبر میرفتم تا رسیدم به حاج موسی انصاری. او مشغول چک کردن زمین و کشیدن طناب معبر بود وبه فاصله چند مترجلوتر هم علیپور مشغول خنثی کردن مینها بود. از موسی سوال کردم چقدر مونده معبر تموم بشه ؟ گفت حدود 20 متر دیگه. از موسی رد شدم وخودم رو به علیپور رسوندم و گفتم بجنب داره دیر میشه. علیپور گفت یک ربع دیگه مونده تا پشت سیم خاردار آخر میدون مین برسیم.من برگشتم سر معبر و به صمد گفتم یک ربع دیگه کار تموم میشه وبچه ها میتونند از معبر رد بشند وبه دشمن حمله کنند. هنوز با صمد حرفمون تموم نشده بود که از سمت چپ ما که محور قلاویزان بود و فاصله زیادی با ما داشت درگیری شروع شد و گلوله ها منور وتیرهای رسام ، همه آسمون تاریک رو پرکرد. صمد گفت درگیری شروع شد. دیگه وقت صبرکردن نیست. من دیدم اصرار میکنه گفتم دنبال من با فاصله و با احتیاط نیروها رو بیار. خودم جلو جلو آمدم پیش علیپور. و گفتم چقدر دیگه مونده؟؟ با دستش اشاره به روبرو کرد که سیاهی سیم خاردارهای آخر میدون مین پیدا بود. مسیر رو با هم چک کردیم و حاج موسی هم طناب معبر رو به سیم خاردار توپی چسبوند. و من هم سیم خاردار قطع کن رو از حاج موسی گرفتم و شروع کردم به قطع کردن سیم خاردارها. ادامه دارد 👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿 @alvaresinchannel
معروف به صمد صادقی یکتا فرمانده گردان المهدی(ع) لشگر10 سیدالشهداء(ع) شهادت : 10 تیرماه 1365 @alvaresinchannel
🟢 تاریخ عملیات: نهم تیرماه ۱۳۶۵ ساعت 23.30 🔷رمز عملیات: یا ابوالفضل العباس (ع) 🔷محل عملیات: منطقه عمومی مهران ✅اهداف : باز پس گیری شهر مهران و سلسله ارتفاعات قلاویزان و دستیابی به مرزهای بین‌المللی خاطرات دست اول را اینجا👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿بخوانید @alvaresinchannel
✅ 2️⃣معبری که باز شد... و مهران آزاد شد 🟢روایت زیر شرح بازگشایی معبری است که معراج حماسه سازان عملیات کربلای 1 شد. برادر محمد رضا جعفری، از بچه های تخریب لشگرده سیدالشهداء علیه السلام است که شب عملیات کربلای 1 به همراه تعدادی از رزمندگان وظیفه بازگشایی این معبر را داشتند...این حماسه را روایت میکند. 🔷سیم خاردارهای توپی رو کنارکشیدم. اما هنوز مسیر کاملا باز نشده بود. دشمن بعد از سیم خاردار توپی تا رسیدن به سنگرهاش ، زمین رو هم با سیم خاردار فرش کرده بود. عمق سیم خاردار فرشی حدود 6 متری میشد. ماقبل از عملیات برای رد شدن از سیم خاردار فرشی تدبیر کرده بودیم که به محض رسیدن به اون با انداختن برانکارد روی سیم خاردارها نیروها رو عبور بدهیم. چون قطع کردن اون ها زمان زیادی میبرد. تابچه ها برانکاردها رو بیارند و روی سیم خاردارها بیاندازند من از زیر سیم خاردار فرشی سینه خیز عبور کردم تا چک کنم موانعی دیگه ای جلوی راهمون هست یا نه ... جلو تر که اومدم دیدم دشمن منطقه وسیعی رو با سیم خاردار توپی به صورت عمودی پوشش داده.ترس ورم داشت و گفتم خدایا از این سیم خاردارها چه جوری رد بشیم .. شروع کردم ذکر گفتن و دور اطراف خودم رو به دقت نگاه میکردم. یک چند قدمی جلوتر رفتم ..دیدم سیم خاردارها تموم شد و چشمم خورد به بسته های سیم خاردار که روی زمین رها شده بود مثل اینکه نیروهای مهندسی دشمن مشغول کشیدن سیم خاردار بودند وبا شنیدن سر وصدای ما کارشون رو رها کرده بودند.. من سریع برگشتم سمت بچه ها و دیدم برانکاردها رو روی سیم خاردار انداخته اند و تازه صمد و بی سیم چی هاش دارند رد میشند. قرقره طناب معبر رو از حاج موسی گرفتم و مسیر رو وارسی کردم که مین نباشه و طناب معبر رو کشیدم تا انتهای سیم خاردار ، و به یک نبشی که سیم خاردار رو مهار کرده بود محکم بستم و باز برگشتم به سمت بچه ها .... صمد با یک تعداد از بچه های گردان المهدی (ع) آماده بودند... به اونها گفتم مسیر کاملا باز شده و شما مسیر طناب سفید معبر رو بگیرید و کارتون رو انجام بدید... نیروها آرام آرام پا روی برانکارد میگذاشتند و از روی سیم خاردارهای فرشی رد میشدند. حاج موسی و علیپور هم دو طرف سیم خاردارها ، بچه ها رو هدایت میکردند. من به حاج موسی گفتم شما دوتا جلوی معبر باشید و من هم میروم وسط معبر تا نیروها رو هدایت کنم. سریع خوابیدم زیر سیم خاردار فرشی و به صورت سینه خیز خودم رو عقب کشیدم.هنوز بدنم کا مل از زیر سیم خاردار فرشی بیرون نیومده بود که یه خمپاره 60 کنار معبر زمین خورد. ادامه دارد 👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿 @alvaresinchannel
✅مهران را هم خدا آزاد کرد @alvaresinchannel
✅ 3️⃣معبری که باز شد... و مهران آزاد شد 🟢روایت زیر شرح بازگشایی معبری است که معراج حماسه سازان عملیات کربلای 1 شد. برادر محمد رضا جعفری، از بچه های تخریب لشگرده سیدالشهداء علیه السلام است که شب عملیات کربلای 1 به همراه تعدادی از رزمندگان وظیفه بازگشایی این معبر را داشتند...این حماسه را روایت میکند. 🔷 حاج موسی دوید به سمت من و گفت چیزی شد . گفتم نه کارت رو بکن.. ترکش های خمپاره چند جای بدنم رو سوراخ کرده بود. به هر زحمتی بود از زمین بلند شدم . دیدم میتونم راه برم. مشغول هدایت رزمنده ها داخل معبر بودیم که دو تا گلوله خمپاره اومد رو برانکارد ها و داخل سیم خاردارهای فرشی به زمین خورد . همه بچه ها توی معبر دراز کشیدند . من برگشتم و نگاهم افتاد به محل انفجار که با من چند متری بیشتر فاصله نداشت دیدم یکی دونفر روی برانکارد دارن میسوزند. یکی از اونها آرپی جی زن بود که خرج گلوله های آرپی جی اش آتیش گرفته بود. بلند شدم و دویدم سمت بچه ها و نگرانی ام این بود که نیروها در این شرایط داخل میدون مین پخش شوند.. دشمن هوشیار شده بود معبر ما مقابل کمین های دشمن بود. دشمن آتش تیربارها و خمپاره ها را رو روی معبر گرفت و جهنمی بپا کرد. نیروها با دیدن آتیش توی معبر کپ کردند و هرلحظه داشت تلفات بالا میرفت. برانکارد ها با آدم هایی که روش بودند داشت میسوخت. گلوله های خمپاره ای که روی برانکاردها خورد تقریبا سیم خاردارهای فرشی رو متلاشی کرده بود. تعداد زیادی از بچه ها روی زمین افتاده بودند . علیپور شهید شده بود و موج انفجار حاج موسی رو روی سیم خاردار انداخته بود اون هنوز زنده بود اما تمام بدنش از آتش کاملا سوخته بود. بوی سوختن گوشت و استخون میومد. بدن بی جان حاج موسی که هنوز داشت میسوخت و دود ازش بلند میشد از روی سیم خاردار کنار کشیدم و با سختی یکی از نبشی های مهار کننده سیم خاردار رو بیرون آوردم و به اندازه ای که یک نفر رد بشه مسیر سیم خاردارهای فرشی رو باز کردم و برگشتم سمت نیروهایی که داخل معبر خوابیده بودند و با داد و فریاد اونها رو بلند کردم و گفتم مسیر بازه و فرماندهاتون انتهای معبر منتظر شما هستند خیلی جیگر میخواست زیر آتش تیربارهای سنگین و انواع و اقسام خمپاره دشمن ، سینه از خاک بلند کرد.. باقی مانده بچه های گردان المهدی(ع) دلیرانه جلو رفتند و با دشمن درگیر شدند .... با بی سیم اتفاقات داخل معبر و شهادت بچه ها رو به قرارگاه لشگر خبر دادم و تقاضای نیروی کمکی کردم. مسوول محور بود و چند دقیقه بعد هم بچه های گردان حضرت علی اکبر علیه السلام به فرماندهی شهید علی آملی اومدند کمک و کمین ها رو خاموش کردند.این معبر مسیر اصلی حمله لشگر ده سیدالشهدا علیه السلام در مرحله اول عملیات کربلای یک بود خط اول دشمن که شکست یک تیم دیگه از بچه های تخریب ماموریت عریض (گشادکردن) کردن معبر رو داشتند تا دستگاههای مهندسی برای خاکریز زدن عبور کنند. هوا که روشن شد معبر کاملا باز شده بود و دستگاههای مهندسی و خودروهای پشتیبانی در آن ترد میکردند .. اما کنار سیم خاردار فرشی تعدادی بدن سوخته و مچاله شده رو به کناری کشیده بودند تا بچه های تعاون برسند و به عقب منتقل شوند که شهید حاج موسی انصاری و حمید رضا علیپور هم جزء اونها بودند. 🔶معبر گردان المهدی(ع) با شهادت این دو شهید کاملا باز شد و با هجوم رزمندگان گردان های المهدی(ع) ، حمزه سیدالشهداء(ع)، حضرت علی اصغر و علی اکبر علیهما السلام به دشمن بعثی مسیر کربلا گشوده شد و بالاخره شهر مهران آزاد و قلب امام شاد شد. @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹 #روزگار_وصل_یاران_یاد_باد شهدای تخریبچی لشگر10 شهیدان: #حاج_موسی_انصاری #شهید_حمید_رضا_علیپور شهادت : عملیات کربلای1 محل شهادت : مهران 9 تیرماه 1365 @alvaresinchannel
25.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کربلای یک آزاد سازی شهر مهران معبری برای زلئران کجا میرید با کی میرید ما رو هم ببرید @alvaresinchannel
47.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهدای عملیات کربلای یک 🥀 قطعه ۵۳ (روبروی قطعه ۲۹ ، کنار پرچم) 🆔 @revayatenoor
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥قربانی آسمان 🔹به یاد شهید عباس بابایی که در روز عید قربان به دیدار معبود شتافت.
12.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید مهدی رسولی چه غوغایی میکنه.رحمت خدا بر چنین مداح هایی.
🍂 🔸 فیلم بی‌حیایی بعثی‌ها برای انحراف اخلاقی و تخریب روحیه بچه‌ها یک ویدئو آوردند و فیلم‌های مبتذل پخش کردند. بچه‌ها هم اجباراً باید فیلم‌ها را نگاه می‌کردند. آنها بچه‌ها را برای تماشا داخل سالن می‌آوردند و همان‌جا آمار می‌گرفتند تا کسی جیم نزند. سپس فیلم را اکران می‌کردند. بچه‌ها سرها را پایین می‌انداختند و زمزمه کنان شروع به خواندن دعا و قرآن. تا جایی‌که اگر صدای تلویزیون بدلایلی کم می‌شد صدای زمزمه‌ها به وضوح شنیده می‌شد. با این ابتکار معنوی بعثی‌ها کوتاه آمدند و از آوردن فیلم‌های مبتذل منصرف شدند. 🔹 آزاده تکریت ۱۱ ─┅═༅𖣔○𖣔༅═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آزاد سازی قلاویزان مهران توسط گردان حضرت علی اکبر علیه السلام در عملیات کربلای یک و شرح این عملیات و شهید علیرضا عاملی با صدای ملکوتی شهید سید مرتضی آوینی
🍂 سلاح الله اکبر ┄┅┅❀💠❀┅┅┄ شب دوم عملیات[بیت‌المقدس] عراقی‌ها با تیپ مستقل ۱۰ زرهی از قوی‌ترین تیپ‌هایشان که خیلی به آن دلگرم بودند، دیوانه‌وار به طرف جاده حمله کردند. چند دستگاه از این تانک‌های عراقی موفق شدند تا روی جاده آسفالت هم پیش بیایند و خودشان را به خاکریز نیروهای ما برسانند. ظاهراً دیگر کار از کار گذشته بود. رزمندگان هم واقعا در آنجا به این نکته پی بردند،‌‌ همان طور که هدفشان الله است، باید از او یاری بگیرند. به ذهن فرماندهان خط خطور کرد، لازم است در سراسر خط رزمنده‌ها تکبیر بگویند که در جبهه خیلی موثر بود. بعد از اینکه اعلام شد برادران تکبیر بگویند، در سرتاسر خط بچه‌ها شروع کردند به تکبیر گفتن و حمله کردند. عراقی‌ها وحشت کردند، خدمه و راننده‌های تانک‌های این تیپ عراقی که روی جاده آمده بودند تانک‌ها را گذاشتند و فرار کردند. آنهایی که عقب‌تر بودند هم با تانک‌هایشان فرار کردند و آن حمله دشمن هم با یاری خدا و سلاح الله اکبر دفع شد. (راوی شهید حسن باقری)
25.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔻روایت یادمان شهدای والفجر۴ 🔸یادمان شهدای والفجر ۴ واقع در نزدیکی شهر مریوان و مرز باشماق این روز ها آماده این است که روایت رشادت های رزمندگان اسلام را برای زائرین شهدا روایت کند. اینجا گذری بر قدمگاه شهیدان است👇 🆔 @Rahianenoor_News
بخشی از نامه شهید به مادرش 🔹شهید حبیب گوزلیان بقال در نامه‌ای به خانواده‌اش آنها را به صبر و استقامت دعوت می‌کند و می‌گوید: مادر عزیزم حتماً نگران حال ما هستید اما آسوده خاطر باشید که حافظ ما خداوند متعال است. حتما هر لحظه خود را آماده کردید که اگر کار به جایی کشید، خود نیز پا به میدان گذارید و از اسلام دفاع کنید و یقیناً این روحیه را هم دارید که خبر مجروح شدن یا شهادت یافتن فرزندتان را هم بشنوید، سجده شکر به جای آورید. @AkhbareFori
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥به کجا چنین شتابان؟! 🔹هر جور فکر میکنی بهم نمیخوره! در شب عملیات بودن این صحنه شکی نیست، ولی شک و تردیدی نمی‌بینی! 🔹️مرگ در نزدیک‌ترین مختصات زمانی آنان قرار گرفته ولی ترسی نمی‌بینی! 🔹️در این تراز سنی، میل به جوانی با همه جذبه‌هایش جوانه می‌زند ولی میلی نمی‌بینی! 🔹️چرا ما در چنین معادلاتی سر درگم و متفاوتیم؟ 🆔@Isaar_Mag
🟢 تاریخ عملیات: نهم تیرماه ۱۳۶۵ ساعت 23.30 🔷رمز عملیات: یا ابوالفضل العباس (ع) 🔷محل عملیات: منطقه عمومی مهران ✅اهداف : باز پس گیری شهر مهران و سلسله ارتفاعات قلاویزان و دستیابی به مرزهای بین‌المللی خاطرات دست اول را اینجا👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿بخوانید @alvaresinchannel
14.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸یادمان باشگاه افسران آماده استقبال از زائرین راهیان نور یادمان باشگاه افسران در مرکز شهر سنندج این روز ها آماده استقبال از زائران راهیان نور است و در ایام اوج راهیان نور امسال تاکنون کاروان هایی از استان یزد از این یادمان بازدید کرده اند. ⤵️جهاد رسانه‌ای شهید رهبر🔹 🆔 @Rahianenoor_press
20.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ساعت 23.30 دقیقه 9 تیرماه 1365 بچه های لشگر10 سیدالشهداء(ع) از نقطه رهایی به سمت دشمن رها شدند.. گردان حضرت علی اصغر(ع) به فرماندهی مهدی قندیل و گردان المهدی(ع) به فرماندهی شهید صمد یکتا...و .... لحظه اعلام رمز توسط.. فرمانده لشگر10سیدالشهداء(ع) حاج علی فضلی بسم الله الرحمان الرحیم رزمندگان اسلام. با رمز یا ابوالفضل العباس(ع)....بپیش.... شنیدید بگوشم....... @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹 خدا امداد کرد تیر 65 دلهاشاد کرد زنده یادفتح خرمشهرشد شهرمهران را خدا آزاد کرد خدا آزاد کرد @alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹 یک روایت واقعی عملیات کربلای یک 10 تیرماه 65 ✍️✍️✍️ راوی: شب دهم تیرماه عمليات کربلای یک، اونشب من با و دونفر از برای پاکسازی میدان مین دوم جلوی خاکریز دشمن مأموريت داشتیم، قبل از حرکت پشت خاکریز، شهید سیدمحمد (فرمانده تخریب لشگر10) بسيار نگران بازنشدن دشمن بود برای همين چهار نفری دستهامون رو کف دست راست سید محمد گذاشتیم و عهد کردیم چنانچه تا شروع عملیات سیم خاردارها باز نشد روی سیم خاردار ها بخوابیم ویا توی بدویم و به هر صورت نیروهارا از موانع رد کنیم بعد ازین پیمان بود که سید محمد آرام گرفت و ما جلوی گردان حرکت کردیم. پشت که رسیدیم متوجه نیروهای عراقی شدیم که در میدان مین مشغول کار بودند، بخاطر همین یه مدت کوتاه پشت میدان خوابیدیم تا اینکه نیروهای عراقى کارشان تمام شد و رفتند ما برای پاکسازی آغاز بکار کردیم. با کشیدن مسیری رو برای عبور نیروها با مشخص کردیم و نیروهای رزمنده رو با توکل برخدا ازمعبر عبور دادیم . عملیات شروع شده بود و دشمن با انواع سلاح و ادواتش روی معبر آتیش میریخت. یکی از رزمنده ها به خاطر آتش زیاد دشمن کنار من توی معبر زمین گیر شد. و هرکاری کردم که از معبر رد بشه و با بقیه رزمنده ها با دشمن درگیر بشه نشد. یکی از نیروهای دشمن که متوجه ما شده بود به طرف ما تیراندازی کرد و گلوله به بازوی راست اون رزمنده اصابت کرد. چاره ای نبود چپیه ام رو باز کردم ودور بازوش بستم تا جلوی خونریزی رو بگیرم. دشمن با خمپاره معبر رو زیر آتیش گرفته بود و ما مجبور بودیم جابجا بشیم. خونریزی زیاد بود و اون مجروح تشنه شده بود و به این خاطر آب قمقه خودش و من رو تا تهش سرکشید. زیر بغلش رو گرفتم تا به خاکریز خودی برسونم و تحوبل بچه های امداد بدهم. همین طور که داخل عقب میومدیم در بین میدان مین اول و دوم دیدم یه شهید روی زمین افتاده. خوب که نگاه کردم دیدم پیکر مطهر است که پایش قطع شده بود . بخودم اومدم و دیدم لودر و بلدوزرهای خودی به طرف میدان مین درحرکت هستند. مجروح را پشت خاکریز تحویل آمبولانس دادم و بلافاصله به طرف بلدوزرها دویدم وآنها رابه طرف معبر خودمان که جهت عبور دستگاههای مهندسی گشاد کرده بودیم هدایت کردم. ابتدای راننده بلدوزر دلهره داشت و ایستاد. به شهید تابش گفتم تو برو بالای بلدوزر من توی میدان مین حرکت میکنم اگر بازهم حرکت نکرد خودمون دستگیره های حرکت بلدوزر رو به عقب میکشیم و بلدوزر به سمت جلو حرکت میکنه تا از ميدان رد بشه . خوشبختانه با حرکت شهید تابش وجذبه ای که داشت راننده راه افتاد و دستگاههای مهندسی را برای زدن خاکریز و جانپناه برای رزمندگان به سلامت از عبور دادیم. میدان مین زیر بارش توپ و خمپاره بود و نیاز بود مدام معبر بوسیله ترمیم بشه . تا نزدیکی های صبح مشغول آماده کردن معبر جهت تردد خودروها و وسایل نفلیه پشتیبانی بوديم . هوا روشن شده بود که اومد دنبالمون و به عقب برگشتیم. از اینکه به تکلیفمون عمل کرده بودیم احساس رضایت میکردیم خدا رو شکر که هم معبر باز شد و هم رزمندگان و نیروهای پشتیبانی از آن به سلامت عبور کردند. . اونایی که برای از مرز به کربلا مشرف میشن از اون معبر به سلامت عبور میکنند. خدایی یاد اونهایی که برای باز نگهداشتن اون معبر تا به امروز از پا افتادن هم باشید. 🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 @alvaresinchannel