💠 عاشقم بر مهر و بر قهرش به جد
🔺روزى در حالتى خاص مسألهاى براى مرحوم بهاری همدانی كشف مىشود و با قلب خود مشاهده مىكنند كه خداى متعال ايشان را واسطه فيوضات خود بر خلق قرار داده است، و از ناحيه نفس ايشان است كه بركات و ارزاق و عنايات- چه ظاهريّه و چه معنويّه- بر مخلوقات افاضه مىشود، و خلاصه خداوند ايشان را مجراى فيض و مجلاى تقديرات و اراده خود نموده است. و از جمله، تمام عنايات و الطافى كه از ناحيه پروردگار به خودِ استاد ايشان (مرحوم آخوند) نازل مىشود از دريچه نفس او مىباشد، و اگر او نباشد چيزى نصيب استادش نخواهد شد!
ايشان پس از بروز اين حالت قدرى تأمّل مىكند و هر چه با خود فكر مىكند كه آيا ممكن است مسأله غير از اين باشد، مىبيند خير، مطلب همين است و بس! و لذا با خود مىگويد: ديگر چه لزومى دارد كه به خدمت استاد برسم و از او كسب فيض كنم؟ اينك اين منم كه واسطه فيض حقّ هستم، و هر چه استاد مىداند از دريچه نفس من مىداند و اگر من لطف و عنايتم را از او سلب كنم هيچ چيز براى او باقى نمىماند و دستش از همه چيز خالى و تهى خواهد شد! امّا به جهت رعايت ادب و احترام و اينكه ساليان متمادى براى ما زحمت كشيدهاند و رنج و تعَبِ تربيت و تزكيه ما را متحمّل شدهاند، امروز در جلسه ايشان شركت مىكنيم و از فردا ديگر نمىرويم.
پس از اين نيّت حركت مىكند به سمت منزل مرحوم آخوند، و درحالىكه هنوز خورشيد طلوع نكرده بود دقّ الباب مىكند. پس از مدّتى مرحوم آخوند درب را باز مىكند و ايشان سلام مىكند. يكمرتبه مرحوم آخوند مىگويد: «سلام عليكم و زهر مار! اى فلان و فلان و فلان شده! براى چه آمدى اينجا؟ برو گم شو! و چه و چه ...» و درب را محكم مىبندد. و مرحوم آقا شيخ محمّد بهارى مانند كسى كه كوه بر سرش خراب شده همينطور مات و مبهوت در انديشه رفتار و كردار مرحوم آخوند پشت در مىماند.
مدّتى به اين نحو سپرى مىشود و سرانجام مرحوم آقا شيخ محمّد چون راه و چارهاى را در برابر خود نمىبيند، يكسره به قبرستان وادىالسّلام مىرود و در آنجا سكونت اختيار مىكند. گويند: به مدّت شش روز در آنجا مىماند و پس از انقضاى مدّت، يكمرتبه حالش دگرگون مىشود و مشاهده مىكند: عجب! اين چه حالتى بود كه براى او پيش آمد، او كجا و اين حالات كجا؟! او بندهاى بيش نيست! و در اين اقيانوس بىانتهاى مخلوقات الهى، همچون پر كاهى بيشتر جايگاهى ندارد و حسابى روى او باز نمىشود. همانجا به روى زمين مىافتد و شروع به استغفار مىكند و از خداى بزرگ طلب بخشش و عفو مىنمايد، و شكر از تنبّه و استبصار و توجّه را بجاى مىآورد، و از همانجا به سمت منزل مرحوم آخوند، استاد سلوكى خويش، حركت مىكند و درب منزل را بهصدا در مىآورد.
گويا مرحوم آخوند، پشت درب منتظر او بودند، كه بلافاصله درب را باز مىكنند و او را سخت در آغوش مىكشند و با كلمات و عبارات بهجتآور و مسرّتزا از او استقبال مىكنند، و او را بسيار مورد لطف و تفقّد خويش قرار مىدهند و به داخل منزل راهنمايى مىكنند، و سپس به او مىفرمايند:
«آقا شيخ محمّد! اگر من آن كار را با تو نمىكردم هلاكت و نيستىِ تو حتمى بود و در وادى فرعونيّت و انانيّت محو و نابود مىشدى!»
📚اسرار ملکوت ج ۲ ص۴۲۲
#نکته_ناب
#آخوند_ملاحسینقلی_همدانی
#شیخ_محمد_بهاری_همدانی
🆔@aqldin2
🌐https://aqldin.blog.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠رابطه حرکت جوهری و حدوث عالم
🔺بیان منطقی
🎞دکتر باقر پور کاشانی
#فلسفه
🆔@aqldin2
🌐https://aqldin.blog.ir
💎 #قواعد_عقلی_در_روایات
💠قاعده فلسفی19: کُلُّ مَعرُوفٍ بِنَفسِهِ مَصنُوعً؛ (هر آنچه ذاتش شناخته شود، آفریده شده است)
🟢حدیث سوم:
🔸امام علی علیه السلام : َ لَيْسَ بِإِلَهٍ مَنْ عُرِفَ بِنَفْسِهِ هُوَ الدَّالُّ بِالدَّلِيلِ عَلَيْهِ وَ الْمُؤَدِّي بِالْمَعْرِفَةِ إِلَيْه.
🔹آنچه ذاتش شناخته شود خدا نیست بلکه خدا آن است که به کمک دلیل بر او دلالت شود و به شناخت او منجر شود.
📗الاحتجاج، ص201.
#حدیث
🆔@aqldin2
🌐https://aqldin.blog.ir
💠طبیب را عوض کن
مرحوم آیت الله العظمی آخوند ملا علی معصومی همدانی از یکی از شاگردان ایشان (مرحوم بهاری) نقل کرده اند که گفت:
نزد مرحوم بهاری درس اخلاق میخواندیم پس از چند جلسه یک روز به محل درس مراجعه کردیم مرحوم بهاری فرمود: دیگر درس نیست. عرض کردیم چرا؟ فرمود آیا در طی این مدت تغییر حال در خود مشاهده کرده اید؟ اگر نکرده اید، طبیب را عوض کنید.
📚تذکرة المتقین،ص۲۵.
#نکته_ناب
#شیخ_محمد_بهاری_همدانی
🆔@aqldin2
🌐https://aqldin.blog.ir
✅#پرسش_کاربران 👥
🔻پـرسـش🔻(۷۴)
در دین خیلی توصیه شده به اینکه از این دنیا دل بکنیم و به کمترین ها اکتفا کنیم تا به خدا برسیم.
این دقیقا یعنی چی؟
حد اعتدالش در روایات و سیره معصومین چطور هست؟
لطف میکنید اگر از مصادیق هم استفاده کنید و به کلی گویی اکتفا نشه.
#اخلاق
🆔@aqldin2
🌐https://aqldin.blog.ir
✅#پاسخ_کارشناس 👤
🔻پـاسـخ:🔻(۷۴)
سلام علیکم
دل کندن از دنیا به معنی وابسته نبودن است نه به معنی اکتفا به کمترین ها.
ارتباط با دنیا و امکانات دنیوی در اسلام مذموم نیست بلکه طبق متون دینی دنیا برای استفاده مومنین آفریده شده است تا در راستای قرب الهی از آن استفاده کنند.
در این میان آنچه مذموم است اسراف در استفاده از مواهب دنیوی و مقصد قرار دادن دنیا و دلبستگی به آن است.
پس میزان استفاده ما از دنیا باید منطقی و به اندازه کفاف باشد. باید به میزانی از این مواهب استفاده کنیم که گذران امور زندگی دغدغه ذهنی ما نشود نه از جهت نقصان و نه از جهت زیاده.
به عنوان نمونه در تهیه اتومبیل باید وسیله ای مطمئن تهیه شود که با خرابی های دائمی و غیره وقت انسان را تلف نکند و نیاز انسان را جوابگو باشد و از طرفی از امکانات غیر ضروری که فایده چندانی جز تفاخر و امور اینچنینی ندارد پرهیز شود.
#اخلاق
🆔@aqldin2
🌐https://aqldin.blog.ir
💠جوهر در فلسفه اسلامی
جوهر در علوم فلسفه به معنی ذات است و در برخی متون با عنوان جوهره وجود یاد شده است. در فلسفه غرب و فلسفه اسلامی، جوهر بهعنوان موجودی یاد میشود که قائم به خود است؛ برخلاف عرض که به موجود دیگری نیازمند است. تفاوت مفهوم جوهر در فلسفه غرب و فلسفه اسلامی آن است که در غرب جوهر و عرض از مقولات وجودند و در فلسفه اسلامی از مقولات ماهیت.
🔶تعریف جوهر:
جوهر در اصطلاح فلاسفه عبارت است از "ماهیتی که اگر در خارج یافت شود، نیاز به موضوعی ندارد که آن موضوع در تحققش بینیاز از آن ماهیت باشد".
👈مراد "از ماهیت"
با قید "ماهیت"، واجب الوجود از حیطۀ تعریف خارج میشود. واجب الوجود بالذات به موجودی گفته میشود که نیاز به علت ندارد و در مقابل، واجب الوجود بالغیر که به وسیلۀ علت، وجود برایش ضروری میشود؛ مانند: موجودهای ممکن. از آنجا که واجب الوجود بالذّات وجود صرف است حد و ماهیت ندارد؛ پس فوق جوهر است و در زمرۀ جوهر نمیگنجد.
👈معنی "اگر در خارج یافت شود"
قید "اگر در خارج یافت شود" بر این مطلب دلالت میکند که مراد از جوهر، جوهر به حمل شایع میباشد نه جوهر به حمل اولی. مراد از جوهر به حمل شایع همان حقیقت عینی و خارجی جوهر است؛ درحالیکه مراد از جوهر به حمل اولی، مفهوم ذهنی جوهر است. از آنجا که جوهر درصورتیکه تحقق خارجی پیدا نکند، ماهیت حقیقی نخواهد داشت تا آثار خارجی متناسب با حقیقت خود داشته باشد؛ پس جواهر ذهنی (یعنی همان جوهر به حمل اوّلی) از محدوده تعریف خارج است.
👈مراد از "نیاز به موضوع ندارد"
با قید "نیاز به موضوع ندارد"، انواع اعراض از ذیل تعریف خارج میشوند؛ چون اعراض اگرچه در خارج تحقق پیدا میکنند، ولی برای موجود شدنشان نیاز به موضوع دارند، حتی اگر این دیدگاه را بپذیریم که اعراض تحلیلی مانند کمیات متصل و کیفیات آنها از شئون جوهری میباشند، باز هم آن اعراض وجود مستقلی نخواهند داشت.
💎بیان یک نکته
توجه به این نکته هم ضروری است که وقتی گفته میشود جوهر برای موجود شدن نیاز به موضوع ندارد معنایش این نیست که نیاز به علت ندارد؛ بلکه مقصود آن است که اگر بخواهد تحقق پیدا کند، مانند عرض نیست که حتماً در چیز دیگری تحقق پیدا کند.
🔶 اقسام جوهر
مشهور فلاسفۀ اسلامی به تبع فلاسفۀ مشّاء جوهر را پنج قسم میدانند:
۱ - جوهر عقلی
جوهری است که مجرد تام است؛ یعنی نه در اصل وجودش و نه در افعالش نیاز به ماده ندارد.
۲ - جوهر نفسانی
جوهری است که وجودش مجرد است؛ اما در مقام فعل و انجام افعالش نیاز به ماده دارد.
۳ - جسم
جوهری است که قابل انقسام به ابعاد سهگانه (طول، عرض و عمق) میباشد. جسم ملموسترین نوع جوهر است.
۵.۴ - ماده و صورت
جوهر جسم از دو جوهر دیگر تشکیل شده است: یکی حامل قوه و استعداد جسم است و نامش "هیولی" یا "ماده" است و دیگری ملاک فعلیت آن است که "صورت" است. در حقیقت از ترکیب ماده و صورت، جوهر سومی به وجود میآید که به آن "جسم" میگویند.
مثلاً اگر یک میز چوبی را در نظر بگیریم، فعلیت میز بودن را که منشأ آثار میز میباشد صورت و جوهری را که بین میز و خاکستر و چند چیز دیگر مشترک است، ماده یا هیولی مینامند و ماده و صورت میز را با هم جسم مینامند.
#جوهر
🔶تقسیم جوهر بهصورت دقیقتر
تقسیم جوهر به اقسام فوق را بهصورت دقیقتر میتوان چنین بیان کرد:
جوهر یا وجود در محل است (مقصود موجود در ماده است) که به آن صورت گفته میشود یا موجود در محل نیست که خود به دو قسم تقسیم میشود:
أ. یا خودش محل برای چیز دیگری است که به آن ماده میگویند.
ب. یا خودش محل برای چیز دیگری نیست که خود به دو قسم تقسیم میشود:
أ ـ ب. خودش مرکب از هیولی و صورت است که جسم نامیده میشود.
ب ـ ب. غیر مرکب از هیولی و صورت است که خود دو قسم است:
أ ـ ب ـ ب. در فعل، متأثر از ماده است که آن را نفس مینامند.
ب ـ ب ـ ب. هیچگونه تأثیر و تأثّری نسبت به جسم ندارد که به آن عقل میگویند.
#فلسفه
🆔@aqldin2
🌐https://aqldin.blog.ir
و جبرائیل بین زمین و آسمان فریاد زد:
تَهَدَّمَتْ وَ اللَّهِ أَرْکَانُ الْهُدَى وَ انْطَمَسَتْ وَ اللَّهِ نُجُومُ السَّمَاءِ وَ أَعْلَامُ التُّقَى وَ انْفَصَمَتْ وَ اللَّهِ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى قُتِلَ ابْنُ عَمِّ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى قُتِلَ الْوَصِیُّ الْمُجْتَبَى قُتِلَ عَلِیٌّ الْمُرْتَضَى قُتِلَ وَ اللَّهِ سَیِّدُ الْأَوْصِیَاءِ قَتَلَهُ أَشْقَى الْأَشْقِیَاء .
سوگند به خدا که ارکان هدایت درهم شکست و ستاره های دانش نبوت تاریک و نشانه های پرهیزکاری بر طرف گردید و عروه الوثقی الهی گسیخته شد . پسر عموی رسول خدا شهید شد ، سید الاوصیا و علی مرتضی به شهادت رسید . وی را شقی ترین اشقیاء، به شهادت رسانید .
🔸ثُمَّ بَکَی. فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا یُبْکِیکَ؟ فَقَالَ یَا عَلِیُّ أَبْکِی لِمَا یَسْتَحِلُّ مِنْکَ فِی هَذَا الشَّهْرِ کَأَنِّی بِکَ وَ أَنْتَ تُصَلِّی لِرَبِّکَ وَ قَدِ انْبَعَثَ أَشْقَی الْأَوَّلِینَ شَقِیقُ عَاقِرِ نَاقَةِ ثَمُودَ فَضَرَبَکَ ضَرْبَةً عَلَی قَرْنِکَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْیَتَکَ.
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیهالسلام فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ ذَلِکَ فِی سَلَامَةٍ مِنْ دِینِی. فَقَالَ علیهالسلام فِی سَلَامَةٍ مِنْ دِینِکَ.
🔹سپس (رسول خدا) گریست. گفتم: ای پیامبر خدا! سبب گریه شما چیست؟
فرمود: «ای علی! بر این میگریم که حرمت تو را در این ماه می شکنند. گویا می بینم تو در حال نماز برای پروردگار خویشی، که نگونبختترینِ اوّلین و آخرین، همو که برادر پی کننده ناقه قوم ثمود است، برمی خیزد و بر فرق سرت ضربتی می زند و محاسنت، از خون سرت رنگین می شود.»
امیرالمومنین فرمود: گفتم: ای پیامبر خدا! آیا در آن حالت، دینم سالم است؟! فرمود: «آری، دینت، سالم است.»
📚اقبال الاعمال، جلد ۱ صفحه۲.
#حدیث
🆔@aqldin2
🌐https://aqldin.blog.ir
💠 《ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم》
مرحوم سید جمال الدین گلپایگانی فرمودند: شبی كه بر حسب معمول به مسجد سَهله آمدم براى عبادت- و عادت من اين بود كه: به دستور استاد، هر وقت شبها به مسجد سهله مىرفتم؛ اوّلًا نماز مغرب و عشاء را به جاى مىآوردم؛ و سپس اعمال وارده در مقامات مسجد را انجام مىدادم؛ و پس از آن دستمالى كه در آن نان و چيزى بود، به عنوان غذا باز مىكردم؛ و مقدارى مىخوردم. آنگاه قدرى استراحت نموده و مىخوابيدم، و سپس چندين ساعت به اذان صبح مانده بر مىخاستم، و مشغول نماز و دعا و ذكر و فكر مىشدم؛ و در موقع اذان صبح نماز صبح را مىگزاردم؛ و تا اوّل طلوع آفتاب به بقيه وظائف و اعمال خود ادامه مىدادم آنگاه به نجف مراجعت مىنمودم-.
در آن شب كه نماز مغرب و عشاء و اعمال مسجد را به جاى آوردم؛ و تقريباً دو ساعت از شب مىگذشت؛ همينكه نشستم؛ و دستمال خود را باز كردم، تا چيزى بخورم؛ هنوز مشغول خوردن نشده بودم كه صداى مناجات و نالهاى به گوش من رسيد، و غير از من هم در اين مسجد تاريك، احدى نبود.
اين صدا از ضلع شمالى، وسط ديوار مسجد، درست در مقابل و روبروى مقام مُطَهّر حضرت امام زمان عجّل الله تعالى فَرَجه شروع شد؛ و به طورى جذَّاب، و گيرا، توأم با سوز و گداز و ناله، و أشعار عربى، و فارسى و مناجات ها، و دعاهاى عالية المضامين بود كه بكلّى حال ما را و ذهن ما را متوجه خود نمود. من نتوانستم يك لقمه از نان بخورم؛ و دستمال همينطور باز مانده بود، و نتوانستم بخوابم و استراحت كنم؛ و نتوانستم به نماز شب و دعا و ذكر و فكر خود بپردازم. و همينطور متوجّه و منصرف به سوى او بودم.
صاحب صدا ساعتى گريه و مناجات داشت؛ و سپس ساكت مىشد. قدرى مىگذشت، دوباره مشغول خواندن و درد دل كردن مىشد؛ باز آرام مىگرفت. و سپس ساعتى مشغول مىشد؛ و آرام مىگرفت. و هر بار كه شروع مىكرد به خواندن؛ چند قدمى جلوتر مىآمد؛ بطورى كه قريب به أذان صبح كه رسيد؛ در مقابل مقام مطهّر امام زمان أرواحنا فداه رسيده بود. در اين حال خطاب به حضرت نموده؛ و پس از گريه طولانى، و سوز و ناله شديد و دلخراشى، اين اشعار را با تخاطب و گفتگوى با آن حضرت خواند:
ما بدين در نه پى حشمت و جاه آمدهايم
از بد حادثه اينجا به پناه آمدهايم
رهرو منزل عشقيم و ز سرحدّ عدم
تا به اقليم وجود اين همه راه آمدهايم
سبزه خطّ تو ديديم و ز بستان بهشت
به طلبكارى اين مِهر گياه آمدهايم
با چنين گنج كه شد خازن او روح امين
به گدايى به در خانه شاه آمدهايم
لنگر حلم تو اى كشتى توفيق كجاست
كه درين بحر كرم، غرق گناه آمدهايم
آبرو مىرود اى أبر خطا شوى ببار
كه به ديوان عمل نامه سياه آمدهايم
حافظ اين خرقه پشمينه بينداز
كه ما از پى قافله با آتشِ آه آمدهايم
و ديگر ساكت شد؛ و هيچ نگفت؛ و در تاريكى چندين ركعت نماز گزارد تا سپيده صبح دميد. آنگاه نماز را به جاى آورده، و مشغول به خود در تعقيبات، و ذكر و فكر بود تا آفتاب دميد. آن وقت برخاست و از مسجد خارج شد. و من تمام آن شب را بيدار بودم؛ و از همه كار و بار خود واماندم؛ و مات و مبهوت وى بودم.
چون خواستم از مسجد بيرون شوم؛ از سر خدمه آنجا كه اطاقش خارج از مسجد، و در ضلع شرقى بود پرسيدم: اين شخص كه بود؟ آيا شما او را مىشناسيد؟
گفتند: آرى! اين مردى است به نام #سيّد_احمد_كربلایى. بعضى از شبهاى خلوت كه در مسجد كسى نيست مىآيد؛ و حال و وضعش هم همينطور است كه ديديد.
📚توحید علمی عینی ص۲۰
#نکته_ناب
#امام_زمان
#سید_احمد_کربلایی
#سیدجمال_الدین_گلپایگانی
🆔@aqldin2
🌐https://aqldin.blog.ir
💠آیا فصل اشیاء، ماهیت است؟
ماهیت نبودن فصل و نحوه وجود بودن آن را صدرالمتالهین بر اساس حرکت جوهری تبیین می کند.
بر اساس حرکت جوهری، فصل، ماهیت نیست بلکه نحوه وجود است. بنابراین با سیلان وجود فصل هم سیلان می یابد.
📘رحیق مختوم،ج۱۲،ص۱۴۶
#فلسفه
🆔@aqldin2
🌐https://aqldin.blog.ir
💠زیر لگد دشمن!
🔹قال امیرالمؤمنین علیه السلام: مَنْ نَامَ عَنْ نُصْرَةِ وَلِيِّهِ انْتَبَهَ بِوَطْأَةِ عَدُوِّهِ.
🔸حضرت علی علیه السلام فرمود: کسی که به هنگام یاری دوست خود، بخوابد، زیر لگد دشمن از خواب بیدار خواهد شد!
📚غرر الحکم و درر الکلم، ج۱،ص۶۳۰.
#حدیث
🆔@aqldin2
🌐https://aqldin.blog.ir
💎 #قواعد_عقلی_در_روایات
💠قاعده فلسفی20: کُلُّ صِفَةٍ وَ مَوصُوفٍ مَصنُوعً ( هر صفت و صاحب صفتی آفریده شده است).
🟢حدیث اول:
🔸امام علی علیه السلام : إِنَّ أَوَّلَ عِبَادَةِ اللَّهِ مَعْرِفَتُهُ وَ أَصْلَ مَعْرِفَتِهِ تَوْحِيدُهُ وَ نِظَامَ تَوْحِيدِهِ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ «2» لِشَهَادَةِ الْعُقُولِ أَنَّ كُلَّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ مَخْلُوقٌ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَخْلُوقٍ أَنَّ لَهُ خَالِقاً لَيْسَ بِصِفَةٍ وَ لَا مَوْصُوف.
🔹 همانا سرلوحه پرستش خدا، شناختن اوست. و ريشه شناختش يگانه دانستن اوست. و آيين يگانهپرستى او پيراستن صفتها از اوست. «4» زيرا خرد گواه است كه هر صفت و موصوفى آفريده است و هر آفريدهاى (خود) گواه آن است كه آفرينندهاى دارد كه نه صفت است و نه موصوف.
📗تحف العقول،ص61.
#حدیث
🆔@aqldin2
🌐https://aqldin.blog.ir
💠 «نارُ جهنّم أشَدُّ حَرًّا»
زمانی مرحوم آقاى حاج سيد احمد کربلایی به همراه شخصی از نجف اشرف براى زيارت يكى از أعلام و بزرگان مى رفتند، و در ضمن مذاكرات، خيلى به طور عادى و معمولى آقا حاج سيد احمد مىگويد: هوا قدرى گرم است؛ آن مرد مىگويد:نارُ جهنّم أشَدُّ حَرًّا (سوره توبه_۸۱)
مرحوم حاج سيد احمد به محض شنیدن این آیه، صيحهاى مىزند و به زمين مىافتد و مدّتى بىهوش و مدهوش مىماند!
📚ر.ک: مطلع انوار، ج۱، ص۲۱۱.
#نکته_ناب
#سید_احمد_کربلایی
#خوف
🆔@aqldin2
🌐https://aqldin.blog.ir
حضرت آیت الله جوادی آملی:
🔸وجود امام هشتم علیه السلام در دوران حضور خود در ایران که دوران ورود و نشر افکار و مکاتب مختلف شرق و غرب به ایران بود، هرگز جلوی ورود یا ترجمه آثار فلسفی یونان و غیر یونان را نگرفتند بلکه با آنها مواجه می شدند و به سوالات و شبهات آنها پاسخ می دادند، ما نیز در این زمینه باید به حضرت تاسی کنیم.
#فلسفه
🆔@aqldin2
🌐https://aqldin.blog.ir
💎 #قواعد_عقلی_در_روایات
💠قاعده فلسفی21: الصّفةُ و المَوصوفُ مُقتَرنانِ ( هر صفت و موصوفی به هم پیوسته هستند).
💠قاعده فلسفی 22: الاِقتِرانُ بَینَ الصّفةِ و المَوصوفِ تَدُلُّ عَلَی الحُدوثِ ( پیوستگی صفت و موصوف دلالت بر حدوث آنها می کند).
♦️مستندات قاعده 21 و 22 به همراه هم خواهد آمد.
🟢حدیث اول:
🔸خطبه توحیدی امام رضا علیه السلام در برابر مأمون : أَوَّلُ عِبَادَةِ اللَّهِ مَعْرِفَتُهُ وَ أَصْلُ مَعْرِفَةِ اللَّهِ تَوْحِيدُهُ وَ نِظَامُ تَوْحِيدِ اللَّهِ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ الْعُقُولِ أَنَّ كُلَّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ مَخْلُوقٌ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَخْلُوقٍ أَنَّ لَهُ خَالِقاً لَيْسَ بِصِفَةٍ وَ لَا مَوْصُوفٍ وَ شَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ بِالاقْتِرَانِ وَ شَهَادَةِ الِاقْتِرَانِ بِالْحَدَث.
🔹 و نظام یگانه دانستن خداوند نفی صفات از اوست زیرا او برتر از آن است که صفات بر او عارض شوند به دلیل گواهی عقلها بر اینکه هر آنچه صفات بر او عارض میشود ساخته شده و آفریده است و نیز به دلیل گواهی خردها بر این است که آفریده و ساخته شده نیست .
📗التوحید، ص34.
#حدیث
🆔@aqldin2
🌐https://aqldin.blog.ir
💠 امتناع سید احمد کربلایی از قبول مرجعیت
بسيارى از طهرانىها به مرحوم آقا سيد احمد كربلائى طهرانى مراجعه نموده و از او اجازه خواستند تا رسالهاى بنويسد و در آن زمان مطلب چنان بود كه اگر طهرانىها از كسى رساله مىخواستند او به طور حتم مرجع تقليد مىشد.
آقا سيد احمد در جواب گفت: «اگر جهنّم رفتن واجب كفائى باشد مَن به الكِفَاية موجود است!»
📚مطلع انوار، ج1، ص159.
#نکته_ناب
#سید_احمد_کربلایی
🆔@aqldin2
🌐https://aqldin.blog.ir
✅#پرسش_کاربران 👥
🔻پـرسـش🔻(۷۵)
چه لزومی داره حتما خدا کامل مطلق باشه؟مثلا آیا این امکان وجود نداره که خدا خالق باشه ولی همه ی صفات چیز هایی که خلق می کنه رو نداشته باشه؟مثل انسان که چیزی اختراع می کنه با قدرت هایی که خود انسان اون قدرت ها رو نداره.البته متوجه هستم که خلق کردن و اختراع کردن متفاوته
مثلا جسم چطور خلق شده در صورتی که خدا جسم نداره؟در هر صورت،جسم چیزی است که موجود است،و باید ناشی از یک خالقی باشد. جسم وجود دارد،پس باید از یک چیزی نشئت گرفته باشد،نمی تونه از چیزی که نیست نشئت گرفته باشه.
#اعتقادات
🆔@aqldin2
🌐https://aqldin.blog.ir
✅#پاسخ_کارشناس 👤
🔻پـاسـخ:🔻(۷۵)
یعنی چیزی را که ندارد ایجاد کنه؟!
این صفاتی که ندارد یا امری وجودی هستند یا امری عدمی.
اگر عدمی هستند که ملاک کمال نیستند. اگر امر وجودی هستند و در مخلوق وجوب بالذات ندارند باید به واجب بالذات برگردند.
حال اگر واجب بالذات، خود، فاقد این صفت باشد. اولا وجودی را که نداشته، بخشیده است! و ثانیا صفتی وجودی را یافته ایم که ذاتیِ هیچ موجودی نیست!
هر دوی اینها محال است.
جسم داشتن از ویژگی های کمالی نیست بلکه ناشی از ضعف موجود است. پس عدمی است نه وجودی.
یعنی چون کمالی را ندارد جسمانی شده.
پس جسم جنبه های وجودی و جنبه های عدمی دارد. حالا ایجاد به کدام تعلق گرفته؟ به عدم یا وجود؟
وقتی میگوییم جنبه وجودی جسم یعنی دارایی های کمالی جسم در مقابل نداری های جسم.
منظور از وجود واقعیت خارجی منشأ اثر است و عدم هم نقیض وجود است. عدم، نیستی است. نه واقعیت دارد و نه نشأت میگیرد. آنچه واقعیت دارد و اثر گذار است و ممکن است منشأ داشته باشد وجود است.
پس وقتی جسم ایجاد میشود یک وجود ایجاد میشود اما وجود محدود و ناقص.
برای اطلاع بیشتر به درسهای 9و 10 فلسفه مقدماتی که در کانال موجود است مراجعه کنید.
#اعتقادات
🆔@aqldin2
🌐https://aqldin.blog.ir
💠تقریر حرکت جوهری
📜تقریر درست حرکت جوهری به این است که جوهر دارای یک ماهیت و یک وجود است، ماهیت جوهر از بحث حرکت جوهری خارج بوده و ثابت است.ماهیت درخت و یا ماهیت سیب، جنس و فصلی دارند و حرکت؛ نه جنس آنهاست و نه فصل آنها و اگر حرکتْ لازم ذات جوهر است، لازم ماهیت آن نیست، لازم هویت آن است.
📚رحیق مختوم -شرح حکمت متعالیه آیت الله جوادی آملی، ج12، ص152
#فلسفه
🆔@aqldin2
🌐https://aqldin.blog.ir