eitaa logo
عقل منور
1هزار دنبال‌کننده
91 عکس
6 ویدیو
16 فایل
﷽ انتشار درس‌ها و نوشته‌های استاد روح‌الله سوری در زمینه فلسفه و عرفان اسلامی، از سوی شاگردان ایشان صفحه شخصی پایگاه اندیشوران: http://r-soori.andishvaran.ir پایگاه مگیران: magiran.com/author/profile/441684 پیشنهاد و تبادل: @Moharram61
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم «قَالَ إِنِّي عَبْدُاللَّهِ... وَجَعَلَنِي مُبَارَكًا أَيْنَ مَا كُنت» (مریم: ۳۰ و ۳۱). ای بنده خالص خدا! اینک خون پاکت در دل‌های آزادمردان جهان می‌جوشد و هرجا که گام می‌نهی مبارک می‌شود. مرگ در اختیار تو بود و تو زمانی او را پذیرفتی که با تکانه‌ای شدید خفتگان را بیدار و معادلات پست خاکی را زیر و رو نمایی. اینک حیات تو در دل‌های آزادمردان ماندگار شد؛ مانند آقایت حسین (ع) که گرمای شهادتش در دل‌های باایمان جاوید است. نزد آن نورهای بی‌کران از ما افتادگان یادی کن که شاید از توسن غرور پیاده شویم و راه حقیقت در پیش گیریم. فروتنی دیروز و عزت امروز تو گواه صادقی بر این نوید الهی است: «قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَن تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَن تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِير» ٌ(آل‌عمران: ۲۶). @aqlemonavar
هو الطبیب طب سنتی و جدید برپایه تبیین‌های مختلف از بدن، بیماری و بهبودی، درمان‌های گوناگونی به‌دست می‌دهند. طب جدید بدن را به‌مثابه حقیقت مستقل طبیعی، کانون توجه قرار داده و با بهره‌گیری از برخی ترکیبات شیمیایی، می‌کوشد تا بهبودی و سلامتی را برای او به ارمغان آورد. اما طب سنتی انسان را حقیقت واحدی مرکب از نفس و بدن می‌داند و تلاش می‌کند با نزدیک کردن مزاج به مرز تعادل، توانایی نفس را برای بهبودی و بازپروری بدن خویش، بدو باز گرداند. این دو روش طبی، به‌رغم تفاوت‌هایی که دارند، هردو در زمره علوم تجربی هستند که پیش‌فرض‌هایی فلسفی دارند. درستی آنها از یک‌سو درگرو مبانی متافیزیکی‌شان و از سوی دیگر درگرو مستندات تجربی‌ای است، که برای مدعاهای خود به‌دست می‌دهند. هریک از این راه‌کارها فی‌نفسه می‌توانند درست یا نادرست باشند و صرف سنتی یا صنعتی بودن آنها گواه درستی یا نادرستی‌شان نیست. درستی یا نادرستی آنها تنها با روش‌های مورد اعتماد در علوم تجربی، یعنی استقرا، آزمون و خطا روشن خواهد شد. پیمایش دوره‌های آزمایشی برای داروهای جدید در طب صنعتی، خود گواه محکمی بر محوریت تجربه و آزمون در این‌گونه علوم است. رابطه طب سنتی و جدید را می‌توان به هیئت قدیم (بطلیموسی) و جدید (کُپرنیکی) همانند کرد. هیئت قدیم با فرض مرکزیت زمین در کیهان پیش می‌‌رفت در حالی‌که این فرض در هیئت جدید باطل تلقی می‌شود. اما نتیجه محاسبات نجومی در دو روش، یکسان است. علامه حسن‌زاده آملی در برخی آثار خویش به یکسانی نتیجه در دو شیوه هَیَوی اشاره کرده و براین باور است که بطلیموس نیز «زمین‌مرکزی» را به‌مثابه یک پیش‌فرض آموزشی (نه واقعی و خارجی) مطرح کرده است. به‌هر روی این دوگونه هیئت با دو تعریف متفاوت، به نتیجه‌هایی یکسان می‌رسند. طب سنتی و جدید، هردو در زمره علوم تجربی هستند که شیوه اثبات آنها آزمون و خطای تجربی (استقرا) است. تبیین حقیقت وجودی اشیای خارجی نه در توان علوم تجربی است و نه چنین توقعی از آنها می‌رود. روش تجربی هیچ‌گاه یقین ریاضی به‌دست نمی‌دهد و همواره درصدی از خطا را محتمل می‌گذارد. بنابراین جزم‌گرایی و یقین منطقی تنها به علوم برهانی ویژه و با علوم تجربی بیگانه است. براین‌پایه پزشکی جدید نمی‌تواند روش خود را حقیقت محض و شیوه‌های دیگر را بطلان محض پندارد. نفی طب سنتی و روش‌های آن، ازسوی برخی پی‌روان پزشکی جدید، نتیجه سهل‌اندیشی و بی‌توجهی به بنیان‌های علوم تجربی است. اگر طب سنتی با پیشنهاد یک شیوه درمانی ویژه، به درصد قابل قبولی از بهبودی دست یابد که برپایه روش تجربی قابل اعتماد باشد، آیا می‌توان این تجربه موفق را نادیده گرفت؟ البته ما نیز موافقیم که طب سنتی باید به روش علمی خود بازگردد و از چنگال عطاری‌های کاسب‌پیشه رها شود؛ چنان‌که در آغاز نیز به روشی علمی ازسوی دانشمندانی چون بوعلی‌سینا متولد شد. ازاین‌رو امیدواریم که برخی دولت‌مردان، روزی که از توسن غرور و بیگانه‌پرستی پیاده می‌شوند، رشته «طب سنتی» را با روش‌های ویژه علمی‌اش در دانشگاه‌ها توسعه داده و نتایج مفید آنرا به ملت ایران هدیه کنند. اما امروز نیز برخی پژوهشگران این رشته هستند که ادعاهایی دارند. آیا بررسی و آزمون این مدعاها مانند دیگر روش‌های پیشنهادی، ضروری نیست؟! اگر بنیان علوم تجربی و روش اثبات آن، آزمون تجربی است، آیا نباید مدعاهای طب سنتی را آزمود و آن‌دسته که نتیجه بخش هستند را گسترش داد؟ نفی این حجم گسترده از آزمون‌های تجربی که در کتب بوعلی‌سینا و دیگر متخصصان این رشته نهفته است، با چه منطق علمی صورت می‌پذیرد؟ اگر تجربه برخی دانشمندان طرد شد، چه منطقی برای پذیرش تجربه دانشمندان دیگر وجود خواهد داشت؟ آیا می‌توان بر شاخه نشست و تنه را برید؟ مراد از این سخنان، نفی طب صنعتی نیست؛ زیرا پزشکی صنعتی نیز زحمات و دستاوردهایی داشته است. اما این دستاوردها نافی روش‌های دیگر نیست. همه این شیوه‌ها تاجایی‌که برابر معیارهای علوم تجربی پیش می‌روند مورد اعتمادند و حتی تلفیق آنها می‌تواند به دستاوردهای جدیدی در دانش پزشکی بیانجاند. ۱۳۹۸.۱۲.۲۸ @aqlemonavar
هو الحق تجلی اعظم بزرگ‌ترین تجلی را گسترده‌ترین قلب، در می‌یابد. دلی که در هیچ مقامی نمی‌ایستد و در هیچ مرزی از تجلی آرام نمی‌گیرد. این دل بی‌قرار، آیینه بی‌کرانی است که حقیقت، با پرتو بی‌کران خویش، در او نمودار گشته است. هرکه این آینه را آن‌گونه که هست، بنگرد جز حق نخواهد یافت. او آن چهره حقیقت است که با فنای اشیا، هم‌چنان باقی است. ازاین‌رو پیامبر خاتم فرمود: «من رانی فقد رأی الحق». و تو در نیایش شب مبعث می‌گویی: اللهم انی أسألک بالتجلی الأعظم فی هذه اللیلة من الشهر المعظم و نبی المکرم... @aqlemonavar
هو الغنی العزیز بیماری و‌ دین‌داری ۱ بشر امروز پس از پیشرفت‌های گوناگون علمی و تکنولوژیکی، خود را در اوج کمال و بی‌نیازی می‌دید. جهش‌های علمی فراوان، این برداشت را فزونی می‌داد که انسان، محیط و مسلط بر جهان طبیعت شده است و برای گردش زندگانی خویش، به چیزی در فراطبیعت نیاز ندارد. اما ذره‌ای ناچیز به‌نام «ویروس کرونا» بی‌نیازی خیالی ما را درهم کوبید. ویروسی که حتی با چشم مسلح به‌سختی دیده می‌شود همه سازوکارهای علمی و فرایندهای تکنولوژیکی بشر را در نوردید و زندگی را در کره خاکی به تنگنا کشانید. انسان با همه پیشرفت‌های چشم‌گیر، تاکنون پیشگری و درمان قطعی‌ای برای این بیماری همه‌گیر ندارد و به خانه‌نشینی و گریز از بیماری روی آورده است. اکنون بسیاری از مردم و حتی دانش‌مندانی که باوری به فراطبیعت نداشتند، نیز دست به نیایش برداشته و به امر قدسی روی آورده‌اند. اساسا، علم در نگاه برخی، در برابر دین است و فزونی هریک از این دو جریان به رکود جریان روبرو می‌انجامد. ازاین‌رو گاهی که علم در قله شکوفایی خویش بشر را سرمست رفاه می‌کند، باورهای فراطبیعی رنگ می‌بازند. و گاهی مانند امروز که علم پاسخ‌گوی نیازهای بشر نیست، مردم به دین و امر قدسی رو می‌آورند. جهش ویروس کرنا، چه پدیده‌ای طبیعی باشد و چه پرداخته آزمایش‌گاه‌های جنگ‌جویان خیره‌سر، سرانجام داروی خود را پیدا می‌کند و مهار می‌گردد. اما جهش‌های دیگر و درمان‌های دیگری در کار است، که انسان‌های سبک‌سار را میان پذیرش علم یا دین، مردد می‌کند. آیا هنگام آن نیست که انسان به‌روشی منطقی‌تر تکلیف خود را با امر قدسی یا همان خدا روشن نماید؟ گرچه ویروس‌هایی این‌چنین، زمینه شایسته‌ای بر بازشناسی ناچیزی و نیاز بشر به چیزی در ورای طبیعت است، اما به‌زودی تب کرونا نیز فروکش خواهد کرد و این احساس شایسته عجز دربرابر نظام هستی، نیز به احساس‌های دیگری جابجا خواهد شد. و مسئله علم و دین، و رابطه طبیعت و فرا طبیعت هم‌چنان در تردید برجای می‌ماند. پاسخ این مسئله نیازمند موشکافی بیش‌تری است که از عهده حس خارج و بر عهده عقل آدمی است. بااین‌همه همین حس ناتوانی و ناچیزی که در اثر بیماری در آدمی پدید آمده، دست‌مایه‌ای شایسته برای روی‌آوری به ملکوت یا همان فراطبیعت خواهد بود. مردم گوشه و کنار جهان، این روزها که راه‌هایی طبیعی را بسته می‌یابند به راه‌های فراطبیعی رو آورده‌اند و نیایش را به‌مثابه دالان ارتباط با امر قدسی برگزیده‌اند. گرچه مردم این راهکار را پیش‌تر در مسجد و کلیسا آموخته بودند اما امروز نه از سر مفاهیم پیش‌آموخته، بل‌که به‌عنوان رویش تجربه‌ای از درون، به نیایش روی می‌آورند. چنین روی‌کردی بسیار مغتنم است و نوید شکوفایی فطرت آدمی و بازگشت حقیقی به دین خاتم را وعده می‌دهد. گویی این روزها مردم بی‌آن‌که متوجه باشند این نشانه الهی را در دل زمزمه می‌کنند: «یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله والله هو الغنی الحمید». اما این حس درونی و مرموز، اگر با استدلال عقلی و شهود قلبی، پشتیبانی نشده و روشن نگردد، برجای نخواهد ماند. و در رویارویی با نخستین حس‌های متضاد، بی‌فروغ خواهد شد. اکنون عقل که زبان مشترک فطرت انسان‌هاست، می‌تواند این ندای درونی را به نوری روشن و پایدار مبدل سازد که دربرابر طوفان شبهه‌ها استوار ماند. @aqlemonavar
هو الرحمن تجلی تسبیح ۱ آموزه «وحدت وجود» از پیچیده‌ترین و چالش‌انگیز‌ترین تعالیم عرفانی است که پی‌روان و مخالفان سرسختی دارد. این آموزه از نگاه عارفانْ توحید ناب و در ذهن مخالفان کفری آشکار خوانده می‌شود. البته تفسیر موشکافانه «وحدت وجود» کار دشواری است که به ورزیدگی عقلی و پاکی درونی نیاز دارد. عارفان نیز تقریرهای گوناگونی از آن به‌دست داده‌اند. نکته اشتراک همه این تفسیرهای گوناگون، ویژه‌بودن هستی به حق‌تعالی است؛ به‌گونه‌ای که آفریدگان تنها از تابش و درخشش هستی بهره‌مندند نه از خود آن. هستی مانند نوری است که چون می‌درخشد آفریدگان را نمایش می‌دهد. به‌باور برخی عارفان هستی‌ای که با سریان خویش، تعین‌های آفرینش را پدید آورده، همان ذات الهی است. بنا بر این دیدگاه، ذات حق، ساری در اشیاست و در هر جایگاهی به‌گونه ویژه‌ای نمایش یافته است. این خوانش از وحدت وجود با مخالفت شدید فقیهان و متکلمان روبرو شده و پندار حلول و اتحاد را دامن زده است. اما دسته دیگری از عارفان براین باورند که ذات غیبی حق از دسترس ادراک آدمی بیرون است. تنها چیزی که درباره او، آن‌هم از سر ناچاری، می‌توان گفت، خود هستیِ سِرِه و بی‌هیچ آمیختگی است. بنابراین ویژگی «سریان» و «پر کردن متن عالم» نیز حکم‌هایی هستند که نمی‌توان به ذات غیبی او نسبت داد. درنتیجه آن‌چه متن عالم را پر کرده، ظهور بی‌کران و فعل بی‌پایان الهی است. تجلی یگانه حق چنان بی‌کران است که با امتداد خویش، مراتب تعین‌های آفرینش را پدیدار می‌کند و ذات غیبی حق ورای اینگونه احکام است. دیدگاه دوم با تایید بیش‌تری ازسوی متن‌های دینی روبرو است؛ برای نمونه قرآن حکیم می‌فرماید: «أینما تولوا فثم وجه الله»، «إن رحمتی وسعت کل شی». در این‌گونه آیات خبری از ذات حق نیست، در عوض «وجه» و «رحمت» خدا را ساری در اشیا می‌داند. براین‌پایه مراد از روایاتی چون «داخل فی الاشیا لا بالممازجة و خارج عنها لا بالمزایله» همان چهره و نمود خداست، نه ذات او. ذات غیبی حق مصداق دسته دیگری از روایات است که می‌فرمایند: «إن الله خلو من خلقه و خلقه خلو منه». امام رضا (ع) در گفتگو با عمران صابی، رابطه حق و خلق را به شخص و تصویر آیینه همانند کرده‌اند. شخص هنگامی‌که در برابر آینه می‌ایستد ذات او به حضور در آینه متصف نمی‌شود. آن‌چه به حضور و سریان در صورت آیینه متصف می‌گردد تنها نمود و نمایشی است که ذات شخص در آینه افکنده است. ازاین‌رو بهتر است دیدگاه دوم «وحدت نمود» نامیده شود. حکیم مدرس زنوزی در یکی از اشعار خود این معنا را به‌زیبایی به نظم کشیده است. ایشان نمونه مشهور «دریا و امواج» را نه میان ذات و آفریدگان، بلکه میان فعل (ظهور) حق و آفریدگان برقرار کرده است. بر پایه «ما امرنا الا واحدة» خداوند یک أمر (کُن آفریننده) ممتدی دارد که فعل و ظهور ممتدی را سبب می‌شود. درنتیجه کثرت افعال و ظهورات، همگی در متن همین ظهور بی‌کران تحقق می‌یابند. ازاین‌رو فخرالدین عراقی می‌گوید: «همه عالم صدای نغمه اوست که شنید این چنین صدای دراز» و حکیم زنوزی می‌فرماید: «فعل حق دریا و عالم موج اوست خاک چون عنقا و آدم اوج اوست در حضیض موج او بس اوج‌هاست موج‌ها دریا و دریا موج‌هاست» زبان عالم غیب؛ حافظ شیرازی نیز چه زیبا سروده است: «حسن روی تو به یک جلوه که در آینه کرد این همه نقش در آیینه اوهام افتاد این همه عکس می و نقش نگارین که نمود یک فروغ رخ ساقی است که در جام افتاد». براین‌پایه می‌توان تبیین زیبایی از تسبیح آفرینش به‌دست داد... ۱ @aqlemonavar
این سخن بلند امام صادق (ع) روح برهان صدیقین است که از سوی عارفان و فیلسوفان به زبان‌های گوناگون ارائه شده است. اما جالب اینجاست که ایشان، در آثار خویش بدین روایت، اشارتی نفرمودند. گویا مرئی ایشان نبوده است. جالب‌تر اینکه شیوه مرحوم صدرالمتالهین ذکر آیات و روایات در کنار بحث‌های عقلی و شهودی است. اما او نیز اشارتی بدین روایت ننمود. اما دقیقا همین محتوا را در ابتدای جلد ششم اسفار، ارائه داده است. او نیز با توجه به حقیقت خارجی وجود، وجوب آن‌را کشف می‌نماید و در واقع از او به او می‌رسد. به بیان دقیق‌تر: از اویی که مورد توجه نیست به اویی که متعلق توجه واقع شده، سیر می‌کند. و به بیان موشکافانه‌تر بر وجود حاضر او آگاهی می‌دهد. شگفتا که حکیمان الهی چگونه به روح دین متصل‌اند و از حقیقت وحی (من حیث یشعر و لا یشعر) بهره می‌برند. @aqlemonavar