نگاهی به خیام
ازدی که گذشت هیچ از اویادمکن
فردا که نیامده ست فریاد مکن
بر نامده وگذشته بنیاد مکن
حالی خوش باش وعمر بربادمکن
خیام را با رباعی هایش می شناسیم وبا آثارش درعلم ریاضی ونجوم ونوروز نامه
وتقویم جلالی.
دراروپا ترجمه ی فیتز جرالد از رباعیات
خیام هم مترجم را به شهرت رساند
هم خیام را .
پوتین رییس جمهورروسیه گفته بود" رباعیات خیام کتاب بالینی می است"
یان رپیکا مولف تاریخ ادبیات ایران
معتقداست که (اروپاییان درماندگی خودرا در رباعیات خیام می بینند)
دررباعیات خیام سایه ی مرگ برسراوهمچنان سنگینی می کند.
برای کم کردن این سنگینی یا فراموش کردن آن ما را به خوشباشی ودم غنیمتی
فرا می خواند.
کدام شاعر می تواند مرگ وزندگی را به این زیبایی به تصویر بکشد؟
جامی است که عقل آفرین می زندش
صدبوسه مهر بر جبین می زندش
وین کوزه گر دهرچنین جام لطیف
می سازدو باز برزمین می زندش
.
یا
این کوزه که دردست توست اندام دیگری بوده است واندام توکوزه ی دیگران خواهد شد.
در زمان خیام حنابله واشعریون علیه معتز له برخاسته بودند
وسلاجقه به قلمع وقمع سایر دگر اندیشان می پرداخته اند.
اعتراض خیام دانشمند علیه این جمودبوده است
اگر به اختصار من فردوسی را حماسی بنامیم ومن مولوی را عرفانی ومن حافظ را رند.
.من خیام من شکاک ودم غنیمت شماراست
که بر اختلاف فرقه ای می تازدوبا خوش باشی نرد عشق می باز د
همین مرگ اندیشی اوست که می گوید..
دردشت وصحراکه پامی گذاری با غرور وخواری پا نگذار.
شاید این سبزه از لاله رویی روییده است.
خیام می گوید.(ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست)دم را داشته باش چون بر نمی گردد
دنیا مانند کهنه زالی است
دعوای فرقه ای راهی به دهی نمی برد
یا (عمرم بگذشت وهیچ معلوم نشد)
یا (تاچند اسیر رنگ وبو خواهی شد)
یا همه زندگیت خوابی باشد که دیده باشی همه عمر
شرایط اجتماعی ان دوران را چه خوب خیام دراین رباعی نشان داده است.
چون حاصل آدمی دراین شورستان
جز خوردن غصه نیست یا کندن جان
خرم دل آن که زین جهان زود برفت
واسوده کسی که خودنیامد به جهان
به اختصار می توان اندیشه های خیام را اینگونه بیان کرد
در اندیشه های خیام سه نوع اندیشه وجود.دارد
خاطره ی ایران باستان که همه اندیشمندان ایرانی از ان الهام گرفته اند.
مرغی دیدم نشسته بر باره ی طوس
در پیش نهاده کله ی کیکاوس
با کله همی گفت که افسوس افسوس
کو بانگ جرسها وکجا ناله ی کوس
.....بی اعتباری دنیا وکوتاهی عمر که باید دم را غنیمت شماریم
برخیز ومخور غم جهان گذران
بنشین ودمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دیگران
......چون وچرا در کار افرینش
از امدنم نبود گردون را سود
وز رفتن من جلال وجاهش نفزود
وز هیچ کسی نیز دوگوشم نشنود
کاین آمدن ورفتنم از بهر چه بود
...خیام معتقد است یکی راه حل را از طریق دین می داند ویکی از راه علم می ترسم هیچکدام به عمق حقایق نرسند
قومی متفکرند اندر ره دین
قومی به گمان فتاده در راه یقین
مترسم از انکه بانگ اید روزی
کای بیخبران راه نه انست ونه این.
....خیام می گوید همه ی مسایل حل شدنی است مگر مرگ.
از جرم گل سیاه تا اوج زحل
کردم همه مشکلات کلی را حل
بگشادم بندهای مشکل به حیل
هربندگشاده شد به جز بند اجل
در این رباعی خیام به منجمی خود اشاره دارد.
منابع ،رباعیات خیام، نوشته های محمدعلی اسلامی ندوشن درباره ی خیام
لهراسپ ،بهرامیان
@arayehha
4_5866491195336692320.mp3
442.7K
رباعی شمارهٔ ۱۳۹
چون حاصل آدمی در این شورستان
جز خوردن غصه نیست تا کندن جان
خرم دل ،آنکه زین جهان زود برفت
و آسوده کسی که خود نیامد به جهان
➖➖➖➖➖➖➖➖
خیام نیشابوری
@arayehha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از سرزمین شعرها 🍎
خیام
حکیم ابوالفتح عمر بن ابراهیم الخیامی مشهور به «خیام» فیلسوف و ریاضیدان و منجم و شاعر ایرانی در سال ۴۳۹ هجری قمری در نیشابور زاده شد. وی در ترتیب رصد ملکشاهی و اصلاح تقویم جلالی همکاری داشت. وی اشعاری به زبان پارسی و تازی و کتابهایی نیز به هر دو زبان دارد. از آثار او در ریاضی و جبر و مقابله رساله فی شرح ما اشکل من مصادرات کتاب اقلیدس، رساله فی الاحتیال لمعرفه مقداری الذهب و الفضه فی جسم مرکب منهما، و لوازم الامکنه را میتوان نام برد. وی به سال ۵۲۶ هجری قمری درگذشت. رباعیات او شهرت جهانی دارد.
#خیام
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۲۸ اردیبهشت " ۱۸ می" روز جهانی موزه
روز جهانی موزه (انگلیسی: International Museum Day)
این روز مناسبتی بینالمللی است که هرساله روز " ۱۸ می" ۲۸ اردیبهشت توسط شورای بینالمللی موزه برگزار میشود. این رویداد هرساله، یک موضوع مشخص را برجسته میکند و فرصتی را در اختیار متخصصان موزه قرار میدهد که امکان دیدار مستقیم با مردم را بهدست بیاورند و چالشهایی که موزه با آن روبرو است را برجسته کنند.
در واقع هدف این است که موزه جایگاه خود را به عنوان یک نهاد غیر خصوصی و دائمی برای عموم مردم بهدست بیاورد. نهادی که در خدمت و توسعه جامعه است تا میراث ملموس و ناملموس بشریت را در هرکشور نگهبانی کند و محیطی را برای اهداف آموزشی، مطالعه و آیندهنگری ایجاد کند. در نتیجه روز جهانی موزه امکانی است برای بالا بردن آگاهی عمومی در مورد نقش موزه در توسعه جامعه امروز، که در سطح بینالمللی نقش ایفا میکند.
🆔 @arayehha
#برگی_از_تقویم_تاریخ
#روز_جهانی_موزه
کاخ بلند رباعی
رباعی قالب بسیار سختی است. شاعر باید تمام ذوق و سخندانی و خلاقیّت هنریاش را به خورد چهار مصراع بدهد. باید تمام حرفش، تمام آنچه روحش را به خلجان آورده بریزد به شکم چهار مصراع. تنها چهار مصراع!
اینجا همان بزنگاهیست که دست ناشاعر رو میشود. اینجا دیگر نمیشود با لفّاظیهای بیمزه، وزن را بیهوده پُرکرد. در این فضای ضیق نه جایی برای درازنفسی باقی میماند نه جایی برای آسمان به ریسمان بافتن. گوینده هم دستش زیر سنگِ وزنی از پیش تعیین شده مانده و هم تنگنای قافیه را دارد. در واقع قالبِ شعر گوینده را به سهکنج برده، تیغ بر رگش نهاده و میگوید:
بیار آنچه داری ز مردی و زور!
از این چهار مصرع که به مثابۀ چهار پایۀ ساختمانی شکوهمند است حتّی اگر یکی از آنها سست و ناتندرست باشد کاخ بلند رباعی فرو میریزد. به واقع چهار ستون این ساختمان باید همدست هم و کلمات اندک آن که خشتهای این ستونند باید دوست و دستدرگردن هم باشند.
اگر معمار خوشذوق و چیرهدست باشد، اگر همه چیز دست به دست هم بدهد و اگر کار همان طور پیش برود که باید و شاید، این کاخ کوچک میتواند آنقدر بلند باشد که کلاه از سر بیننده بیندازد.
@arayehha
خیام، قله رفیع خرد و عشق
ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود
نی نام زما و نی نشان خواهد بود
زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل
زین پس چو نباشیم، همان خواهد بود
این رباعی سرودهی یکی از بزرگترین اندیشمندان و دانشمندان ایران و جهان است که با فروتنی تمام از ناپایداری عمر بشر میگوید، حتی اگر به مانند خودش در علم و حکمت یگانه روزگار باشد، باز با مرگ او خللی در هستی رخ نخواهد داد.
حکیم عمر خیام نیشابوری دانشمند، فیلسوف، منجم و شاعر بزرگ قرن پنجم از ستارگان پرفروغ آسمان علم و ادب ایران زمین است. خیام به مانند دیگر نخبگان و بزرگان فرزند زمانهی خود است و زمینههای مساعدی در زادگاهش نیشابور فراهم آمد، تا او در آن فضا ببالد و به قلههای رفیع دانش و ادب دست یابد: «هر شخصیت بزرگ و انسان مؤثر در تاریخ، فرزند زمان و مکان خود است. اگر او را از آن زمان و مکان بردارند و در موضع دیگری جایش دهند، آن نخواهد بود که بوده و آن نخواهد شد، که شده! ...
او نیز فرزند زمان و مکان خود بود.»
«خیام کیست؟
دکتر شیرین بیانی
تهران - یزدا ۱۳۹۰
@arayehha
✳️کاربرد حرف«چون»در زبان فارسی
❇️ حرف «چون» می تواند به عنوان حرف ربط ، حرف اضافه و یا قید به کار رود.
ما باید بدانیم در هر کدام از این وضعیتها چون به چه معنایی است و چه کارکردی دارد؟
توجه: چو ، همچون ، همچو ، چونان ، چنین شکل های دیگر چون هستند و باید انها را مثل چون بررسی کنیم.
◀️ انواع چون:
1⃣ *حرف ربط* : اگر چون به معنای وقتی که ، زیرا ، به دلیل اینکه ، چون که و ... به کار برود حرف ربط است.
مثال ها:
✅ چون ابر به نوروز رخ لاله بشست
برخیز و به جام باده کن عزم درست ( هنگامی که در نوروز ابر چهره گل لاله را شست .... )
✅ چون بلبل مست راه در بستان یافت
روی گل و جام باده را خندان یافت ( وقتی که بلبل خوشحال به باغ راه پیدا کرد....)
✅ چون عمر به سر رسد چه شیرین و چه تلخ ( وقتی عمر تمام شود شیرین و تلخش فرقی ندارد...)
✅چون تشنه جان سپردم آن گه چه سود دارد؟
آب از دو چشم دادن بر خاک من گیا را ( وقتی که تشنه جان دادم ان وقت چه سودی دارد...)
2⃣ *حرف اضافه:* این نوع از حرف چون را همه ما به عنوان ادات تشبیه می شناسیم که به معنای مثل و مانند است.
پس اگر چون در جایگاه ادات تشبیه به کار رفته باشد و یک تشبیه را شکل داده باشد حرف اضافه است.
مثال ها:
✅ شبی چون شبح روی شسته به قیر
نه بهرام پیدا نه کیوان نه تیر ( یک شب مثل شبه ...)
✅ببارید چون ژاله ز ابر سیاه
کسی را نبد بر زمین جایگاه ( مثل باران از ابر سیاه می بارید...)
✅به بالا چو سرو و به رخ چون بهار
به هرچیز ماننده شهریار ( از جهت قدبلندی مثل سرو و از زیبایی مثل بهار ....)
✅ مقدارِ یارِ همنفس ، چون من نداند هیچکس
ماهی که بر خشک اوفتد، قیمت بداند آب را ( کسی مثل من ارزش دوست موافق را نمی داند...)
✅مرا و عشق تو گیتی به یک شکم زاده ست
دو روح در بدنی چون دو مغز در یک پوست ( جهان ، من و عشق تو را با هم زاده است... مثل دو مغز در یک پوست...)
✅تا کی اخر چو بنفشه سر غفلت در پیش؟
حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار ( تا کی مانند بنفشه غافلی...)
3⃣ *قید:* اگر چون به معنای چگونه به کار رود قید است.
اگر چون در معنای چگونه و برای پرسش به کار رود قید پرسشی خواهد بود.
مثال ها:
✅مگر کز شمار تو آید پدید
که نوبت ز گیتی به من چون رسید ( چگونه نوبت به من رسید...)
✅روی خوش و آوازِ خوش دارند هریک لذتی
بنگر که لذت چون بود، محبوب خوش آواز را ( نگاه کن که لذت دوست زیباروی خوش صدا چگونه است؟...)
✅خیالش در نظر ، چون آیدم خواب؟
نشاید در به روی دوستان بست ( وقتی فکرش در خاطرم است چگونه خوابم ببرد؟....)
@arayehha
#دانش_افزایی
❇️ قابل و غیر قابل
بهجای «غیرقابل» میتوان واژگان کاهنده (منفی)ساز فارسی و بهجای "قابل" برابرهای فارسی زیبا به کاربرد.
مانند:
قابل قبول← پذیرفتنی
قابل اجرا← کار شدنی
غیرقابل انکار← انکارناپذیر
غیرقابل اجتناب ← دوریناپذیر
غیرقابل انتظار← دوراز چشمداشت
غیرقابل دسترس← دوراز دسترس
قابل دسترس← دردسترس
غیرقابل بازگشت← بیبازگشت
قابل توجه← شایان/ درخور/ شایسته
قابل ذکر← شایان یادآوری
قابل تحسین← ستایش برانگیز
قابل اشتعال← آتشزا
خسارت قابل ملاحظه← زیان دیده
قابل احترام← ارجمند.
@arayehha
#دانش_افزایی
💎 شاهنامه چند کلمه و بیت دارد؟
تعداد واژگان فردوسی حدود 555/600 است که از این تعداد 17/100 واژه غیرتکراری است. تعداد واژگان دقیقی نیز حدود 11/200 است. در نتیجه تعداد کل واژگان شاهنامه روی هم، حدود 566/800 است که تقریباً 17/350 تای آن مستقلِ غیرتکراری است.
همچنین تعداد بیتهای شاهنامه، از دیباچه تا پایان پیشدادیان 4/434 بیت، کیانیان 26/326 بیت، اشکانیان 781 بیت و ساسانیان 17/994 بیت است.
تعداد کل بیتهای شاهنامه(به تصحیح دکتر خالقی) چیزی در حدود 49/539 بیت است.
📰 "مجله بخارا،
فروردین و اردیبهشت 1398، شماره 130"
"دانشنامه زبان و ادب فارسی،
جلد چهارم، ص 134"
✍ کامران علوی
@arayehha
#دانش_افزایی
🌍 حروف ابجد :
حروف ابجد به این شرح هستند:
«الف، ب، ج، د، ه، و، ز، ح، ط، ی، ک، ل، م، ن، س، ع، ف، ص، ق، ر، ش، ت، ث، خ، ذ، ض، ظ، غ».
و اعداد ۱ تا ۱۰۰۰ به بیست و هشت حرف تقسیم شدهاست.
برای آسانی از بر کردن ترتیب این حروف ، هر چندتا حرف پیاپی به شکل واژه در آمده و تلفظ میشوند.
این واژهها عبارتاند از: «اَبْجَدْ - هَوََّزْ - حُطّی - کَلَمَنْ - سَعْفَصْ - قَرَشَتْ - ثَخَِّذْ - ضَظِغْ»
برای هر حرف واژهای که بخواهند به عدد تبدیلش کنند، عدد متناظر را از جدول زیر برمیدارند و اعداد به دستآمده را جمع میزنند.
برای نمونه در این روش، واژهٔ «علی» برابر با «۱۱۰» میشود همچنین « رضا » برابر با ۱۰۰۱ است.
اسم جلاله "الله " معادل ۶۶
اسم " شیطان" معادل ۶۶۶
و " حسن " برابر ۱۱۸ میباشد.😊
👈🏻 کاربرد حروف ابجد :
- کشف زمان وقوع حوادث تاریخی و اتفاقات مربوط به آنها ( پیش بینی ها)
- نوشتن دعا ، فال و طلسم
- استفاده در موسیقی
- هرگاه 28 حرف ابجد را بر روی کاغذی نوشته و آن را در خاک دفن کنید به نیت آن که غایب احضار گردد ؛ بحق تعالی غایب پیدا می شود.
- هرگاه 28 حرف ابجد را بر روی کاغذ نوشته و آن را بر گردن کودک یا اطفال آویزان کند ؛ هرگز نترسد.
- هرگاه 28 حرف ابجد را بر روی کاغذ نوشته و کسی طالب علم باشد کاغذ را آب کشیده ، بخورد ذهن او قوی می گردد.
- هرگاه 28 حرف ابجد را بر روی کاغذ نوشته و آن را بر درختی که ثمر نمیدهد ببندد ؛ ثمره او زیاد می گردد.
- هرگاه 28 حرف ابجد را بر روی کاغذ نوشته و در چاهی که آب ندارد انداخته ؛ آب آن چاه زیاد می گردد.
🚫 البته استفاده از حروف ابجد در هر کاری ، نیاز به استاد ماهر دارد.
❌ ورود انسان ناشی به این مسئله ، ممکن است مشکلات زیادی برای آن شخص بوجود آورد.
❇️ منبع : سایت ویکی پدیا
سایت آسمونی و علوم غریبه
@arsyehha
✅ هر کلمه یک ایده است.
به این کلمات نگاه کنید: خاک، هاله، تن، پناه، زیتون، درخشان، توزین، زلال، دردبار، دیگ، سیر، لنگر.
با دیدن هر کلمه چیزی در ذهن شما تداعی نشد؟
عینی یا ذهنی بودن کلمات فرقی نمیکند، مهم این است که هر کلمه تداعیکنندۀ تصاویر و مفاهیمی است که گاه گنگ و گاه واضحاند. و این تداعیها بهترین جرقه برای شروع نوشتناند.
کافی است یک واژه را در مرکز ذهنت نگه داری و شروع کنی به قلم زدن. بنویسی که به آن واژه چه حسی داری، آن واژه در زندگی تو چه نقشی دارد؟ آیا میتوانی مفهومپردازی آن واژه را در ذهن خودت گسترس بدهی؟ دربارۀ رنگ و بوی آن واژه چه فکر میکنی؟! و دهها سوال منطقی و فرامنطقی دیگر که تو برمیگزینی و در پاسخ آنها کاغذ سیاه میکنی.
به گمانم کسی در این تمرین موفقتر است که به زبان و کلمه به عنوان ارزشمندترین دستاورد بشری نگاه کند. اما اغلب آدمها چون از بدو تولد، زبان مادری مفت و مسلم به چنگشان آمده، با زبان برخوردی شلخته و سرسری دارند. مثل هر چیزی که سهل به دست میآید و فراوان است. اما برخورد نویسنده با کلمات از سر احترام و کمیابی است. نویسنده واژهها را بهتر خرج میکند. او میداند که «هر واژه یک ثروت است» و هزاران هزار سال تلاش انسان است که زبان را به شکل و صورت فعلی پیشکش ما کرده.
نوشتن، قدر دانستن کلمههاست.
#شاهین_کلانتری
@arayehha
آوانگارد (avant-garde)
به نویسنده یا شاعر یا هنرمندی اطلاق می گردد که در بنیادگذاری سبکی نو یا دگرگون ساختن نظم پیشین و اصلاح آن پیشرو بوده است . از نمونه های شاعر یا نویسنده ی آوانگارد در ادبیات فارسی می توان به طالبوف اشاره کرد که شیوه ای نو در نثر نویسی پایه گذاشت و همچنین نیمایوشیج که نثر کهن را درنوردید و شعر فارسی را وارد عرصه ای نوین ساخت .
این واژه (به معنی طلایه دار) از اصطلاحات نظامی فرانسوی است که رفته رفته تعمیم یافته و وارد عرصه ی سیاست و بعداً هنر و ادبیات شده است .
فرهنگ ادبیات فارسی – محمّد شریفی .
@arayehha
اِپیزود (episode)
یا اپیسود یا داستان فرعی یا داستان ضمنی یا واقعه فرعی یا حادثه مستقل . در اصطلاح ادبیات داستانی ، داستان یا رویدادی مستقل در متن داستان اصلی است که به صورت غیر مستقیم با چهارچوب داستان اصلی مرتبط باشد . انواع مختلف اپیزود در میزان ارتباط با داستان اصلی تفاوتهایی دارد چنانکه گاه می توان اپیزود را حذف کرد بی آنکه خللی به داستان وارد شود . گاه داستان اصلی اساساً مرکب از چند اپیزود است (مانند زنان بدون مردان) . قیاس کنید با داستان در داستان .
فرهنگ ادبیات فارسی –
@arayehha
اِپیزود (episode)
یا اپیسود یا داستان فرعی یا داستان ضمنی یا واقعه فرعی یا حادثه مستقل . در اصطلاح ادبیات داستانی ، داستان یا رویدادی مستقل در متن داستان اصلی است که به صورت غیر مستقیم با چهارچوب داستان اصلی مرتبط باشد . انواع مختلف اپیزود در میزان ارتباط با داستان اصلی تفاوتهایی دارد چنانکه گاه می توان اپیزود را حذف کرد بی آنکه خللی به داستان وارد شود . گاه داستان اصلی اساساً مرکب از چند اپیزود است (مانند زنان بدون مردان) . قیاس کنید با داستان در داستان .
فرهنگ ادبیات فارسی –
@arayehha
علوم وفنون ادبی:
اَحمَدا
در اصطلاح بدیع ، شعرمتوسّط و گاه سخیفِ قافیه دار را گویند که عموماً فی البداهه سروده می شود و تنها بیان گفتار – مثلاً به قصد تفریح – مدّ نظر است نه استواری و شایستگی آن . گاه این اصطلاح به معنی شعر طنزآمیز هم آمده است . اغلب اشعار ملک محمد قمی و بعضی اشعار سید اشرف الدین حسینی در این زمره است .
محمد علی جمالزاده در کتاب صندوقچه اسرار فهرستی از شاعران احمداگو آورده است .
فرهنگ ادبیات فارسی – محمّد شریفی .
اُرجوزِه
نوعی شعر قصیده گونه در بَحرِ رَجَز است . همچنین بیشتر منظومه های علمی که در قالب مثنوی ساخته شده است ، معمولاً اُرجوزه خوانده می شود . مانند اُرجوزه فی الطب از ابن سینا . اُرجوزه خواندن به معنی شعر خواندن در معرکه و جنگ (مثل رَجَز خوانی که امروزه معمول است) و خودستایی کردن نیز آمده است . در کتاب های لغت عربی به فارسی اُرجوزه را بیتِ کوتاه و شعرِ کوتاه نیز گفته اند .
فرهنگ ادبیات فارسی – محمّد شریفی .
@arayehha
🖊#ادبیات
💢 تفاوت (مجاز / استعاره / کنایه) 💢
🔸 این سه آرایه در ادبیات فارسی معنی واقعی ندارند.
💢 مجاز 💢
- چنان چه واژه ای در معنی واقعی اش به کار نرود "مجاز" است.
- به عبارتی ساده چنان چه به جای چیزی "محل یا جزء و کل" چیزی را به کار ببریم.
💢 استعاره 💢
استعاره نیز نوعی مجاز به علاقه تشبیه است ،
چرا که "مشبه به "را به جای مشبه به کار می بریم.
🔻 غضنفر (شیر) بزد تیغ بر گردنش
🔻 دلا تا کی در این زندان فریب این و آن بینی.
- در مثال های بالا چه واژه هایی غیر واقعی یعنی در اصل "مشبه به " اند ؟
- غضنفر : استعاره از "حضرت علی"
- زندان : استعاره از "دنیا"
💢 کنایه 💢
هرگاه "افعال مرکبی" را در غیر معنی ظاهری به کار ببریم ، از کنایه بهره برده ایم.
🔻 سر سرکشان زیر سنگ آورد
🔻 هنوز از دهن بوی شیر آیدش
- "سر زیر سنگ آوردن" کنایه از کشتن کسی است.
- "از دهن بوی شیر آیدش " کنایه از بی تجربه بودن و خردسالی است.
@arayehha
مرگ واژه ها
وقتی واژهٔ جدیدی وارد زبان میشود، تولدش را جشن میگیریم؛ اما ظاهراً برای مرگِ واژهها هیچ مجلس ختمی برگزار نمیشود. یکی از این کلمات که ملتفتِ رفتنش نشدیم، خودِ همین «ملتفت» است. این واژه در گذشته کاربرد بیشتری داشت؛ مثلاً در داستان «دیوار»، اثر ژانپل سارتر، بهترجمهٔ صادق هدایت، که در سال ۱۳۲۴ در مجلهٔ سخن چاپ شده، میخوانیم: «توم ملتفتِ وضعیت نبود و من بهخوبی میدیدم که نمیخواست ملتفتِ وضعیت باشد.» اگر امروز کسی بخواهد این متن را ترجمه کند، هر دو «ملتفت» را به «متوجه» تبدیل خواهد کرد. از اینگونه کلمات میتوان برای تشخیص سبک دورهای خاص استفاده کرد.
(برگرفته از: نکتههای ویرایش. #علی_صلحجو. نشر مرکز، ۱۳۸۶، ص ۵۸)
#ترجمه
#واژه_شناخت
@arayehha
🗞 دربارۀ «روزنامه»
در کتاب مفاتیحالعلوم، تألیف ابوعبدالله خوارزمی، چنین آمده: روزنامَج (=روزنامه) یعنی یادداشتهای روزانه، زیرا کارهایی که در هر روز انجام میشود ــ مانند گرفتن خراج یا پرداخت نفقه و غیره ــ را در آن مینویسند. روزنامه در آن دوران رایج و آشنا بوده و در شاهنامه و سندبادنامه هم آورده شده. بعدها نیز نویسندگان و شاعران فراوانی مانند قطران تبریزی، سوزنی سمرقندی، خاقانی شروانی، نصرالله منشی، حافظ، و... آن را بهکار بردهاند. ناصرخسرو روزنامه را بهمعنی «دفتر اعمال» هم آورده، و «روزنامه نو کردن» در شعر نظامی گنجوی را بهمعنی تازه کردن فرمانها از سوی فرمانداران و منشورداران شاهی دانستهاند. نخستین روزنامه در ایران به شیوهٔ امروزی «کاغذ اخبار» بود که در ۱۲۵۳ ه.ق انتشار یافت، و از ۱۲۶۷ ه.ق رسماً «روزنامهٔ وقایع اتفاقیه» منتشر شد. اما معنی اولیهٔ روزنامه تا اواخر دوران قاجار هم حفظ شده بود. همچنین، کتابهای بسیاری بهنام «روزنامه» بودند؛ مانند: روزنامهٔ خاطرات اعتمادالسطنه، روزنامهٔ سفر فرنگستان مظفرالدینشاه، و... .
اما روزنامه بهمعنی امروزی را ظاهراً نخستین بار میرزا صالح شیرازی در اخبار و وقایع شهر محرمالحرام ۱۲۵۳ ه.ق آوردهاست: «این صفحهٔ روزنامه گنجایش تفصیل عطیهٔ ملوکانه و گذشتِ شاهانهٔ آن آسمان مکارم را ندارد».
(برگرفته از: محمد گُلبُن، مقالهٔ «روزنامه در زبان فارسی»، در: رسانهٔ بهار، شمارهٔ ۱۷، ۱۳۷۳، ص ۷–۹)
#واژه_شناخت
@arayehha
نکتۀ #ویرایشی
لب مطلب یا لپ مطلب؟
🔹«لب» بهمعنای خلاصه، گزیده و جوهر و مغز درخت است؛ بنابراین، با «لپ» که معنای آن را میدانیم، متفاوت است.
🔹 پس یادمان باشد که «لُبّ مطلب» و «لُبّ کلام» بهمعنای اصل مطلب و جان کلام است. بعضی به اشتباه «لُپ کلام» مینویسند و میگویند. این اشتباه بهدلیل نزدیکی آوایی «ب» و «پ» پیش آمده است.
🔸 لب کلام گوینده این بود که باید سخن مستند باشد. (درست)
🔸 لپ کلام گوینده این بود که باید سخن مستند باشد. (نادرست)
زین قند پارسی
@arayehha
🕊️*🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃🎀⃝⃡🍃*🕊️
یک خرداد بزرگداشت
فیلسوف بزرگ #ملاصدرا
او 440 سال پیش قد علم کرد.
در زمان صفویه ظهور کرد.
شاگرد میرداماد و شیخ بهایی بود
او را مرتد اعلام کردند و کمر به قتلش بستند.
چون نتوانستند عقایدش را با استدلال محکوم کنند، تبعيدش کردند تا فوت کرد.
چرا بعد از 440 سال نمی توانند نادیده اش بگیرند؟
از ایرانی ها صدها نفر(از جمله علامه طباطبایی) و از خارجی ها ده ها نفر (از جمله هانری کوربن) او را به شدت ستوده اند.
چرا اینقدر از مطرح شدن عقایدش هراس وجود داشت و دارد؟
در مورد تئوری حرکت جوهری و اسفار اربعه او هزاران صفحه نگاشته شد ولی هیچکس به کنح مطلب پی نبرد.
قضیه خیلی پیچیده شد.
یکی از مطالبش را بخوانیم:
خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان؛ اما بقدر فهم تو کوچک میشود،
بقدر نیاز تو فرود می آید
بقدر آرزوی تو گسترده میشود
و به قدر ایمان تو کارگشا میشود.
به قدر نخ پیر زنان دوزنده باریک میشود،
و به قدر دل امیدواران گرم میشود
.
یتیمان را پدر می شود و مادر بی برادران را برادر میشود
بی همسران را همسر میشود
عقیمان را فرزند میشود
نا امیدان را امید میشود.
@arayehha