حیف یا شکر؟!
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت
صد «شکر» که این آمد و صد «حیف» که آن رفت
مصراع دوم این بیت قاآنی، در فضای مجازی، اغلب به گونهای که آمد نوشته میشود، درحالیکه، آنگونهکه در دیوان شاعر میبینیم، به جای «حیف»، «شکر» آمده است.
(تفاوت معنایی این دو واژه نیازی به توضیح ندارد. قاآنی هم مثل شماری از شاعران پیشینِ فارسیگو، رفتن رمضان را موهبت و غنیمت و اِنعام دانسته و از رفتن آن دریغ نخورده است!)
....
گویا مصراع دوم این بیت استاد بهار را جایگزین مصراع قاآنی کردهاند:
شاهی به میان آمد و شاهی ز میان رفت
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
@arayehha
مفاتیح الجَنان / مفاتیح الجِنان
همانگونه که میدانیم «جَنان» به معنای «قلب / دل» است و «جِنان» جمع «جَنّة» و به معنای «بهشت / بوستان» است.
عالِمِ گرانقدر نکوسیرت، حاج شیخ عباس قمّی(ره)¹ نام کتابِ مستطاب خود را «مفاتیح الجِنان» نهاده است. در احادیث بارها این ترکیب به کار رفته است.
شنیدم که کسی کتابی تألیف کرده بود و در آنجا از سرِ ناآگاهی احادیث «جَنان» و «جِنان» را در هم آمیخته بود! خوشبختانه با گوشزدِ برخی عالِمان سهوش را در چاپهای بعد اصلاح کرده بود.
۱- روزگاری استاد فروزانفر(ره)دیده بود که یکی از استادان بنامِ زبان و ادبیات فارسی-که مصلحتاً نامش را نمیبرم- در یکی از کتابهایش بدون القاب و شاخص از آن عالم بزرگوار نام برده است. استاد فروزانفر سخت برآشفته شده و گفته بود که نباید از عُلَما چنین خشک و خالی نام برد و یاد کرد. «خدای-عَزّ و جَل- جمله را بیامرزاد».
@arayehha
📌یقین قطعی
یقین به معنی «حتمی و قطعی» است. بنابراین با ذکر آن نیازی به آوردن «حتمی و قطعی» نیست:
نمونه غیر معیار: یقین قطعی است که من مرتکب این کار نشدهام.
نمونه معیار: یقین است که من مرتکب این کار نشدهام.
#درست_نویسی
#حشو
@arayehha
📌مجزّا/ مجزّی
مجزّا به معنی «تقسیم شده» است و املای آن به همین صورت یعنی با «الف» درست است:
بالاخره تاریکی از روشنایی به کلی مجزا خواهد شد و عالم، آرام قطعی خواهد یافت. (اقبال: نمونههایی از نثر فصیح معاصر ۳۳)
#درست_نویسی
@arayehha
📌مأمول/ معمول
مأمول به معنی «آرزو شده، خواسته شده» و «آرزو و حاجت» است:
شب دراز دو چشمم بر آستان امید/ که بامداد در حجره میزند مامول (سعدی: انوری ۴۸۰)
معمول به معنی «رایج و متداول» است:
سفر ایرانیان به قفقاز در آن روزگار شیوهای معمول بود (یوسفی: دیداری با اهل قلم ۷۷/۲)
#درست_نویسی
#واژههای_متشابه
@arayehha
📌مطلا ( مطلی)
این کلمه در اصل به معنی مطلق «اندوده شده» است. در فارسی آن را از «طلا» میدانند و به جای «مذهّب» و در معنی «طلاکاری شده و زر اندود» به کار میبرند:
در صف بعد ارابههای مطلا که بعضی را بُز و بعضی را اسب میکشد، حرکت میکند. (خانلری: هفتاد سخن ۳۹۰/۴)
#درست_نویسی
#واژههای_متشابه
@arayehha
📌معامله به مثل/ مقابله به مثل
عبارت معامله به مثل در معنی «عمل یا گفتار کسی را به شیوه یا همانند خود او پاسخ گفتن» است. برخی برای بیان این معنی از عبارت «مقابله به مثل» استفاده میکنند که جایز نیست:
نمونه معیار: یک استاد حقوق، قانونی بودن معامله به مثل را در جنگ اثبات میکرد. (بهآذین: جان شیفته ۶۳۷)
#درست_نویسی
@arayehha
📌مَقام/ مُقام
مَقام این واژه عمدتاً به معنی «پایگاه، منزلت، جایگاه و محل اقامت» به کار میرود.
مُقام به معنی «اقامت» است:
قضا نقل کرد از عراقم به شام/ خوش آمد در آن خاک پاکم مقام (سعدی: بوستان ۱۳۷)
#درست_نویسی
@arayehha
📌دیباجه/دیباچه
این واژه در معنی «آغاز و مقدمه هر نوشته» و به مجاز در معنی «روی و چهره» به کار میرود. صورت اصلی این کلمه «دیباجه» بوده است:
علیالخصوص که دیباچه همایونش/به نام سعد ابوبکر سعد بن زنگیست (سعدی: انوری ۸)
امروز آن را به صورت «دیباچه» به کار میبرند:
آنچه پیش از گلستان درج شده، شش رساله است از این قرار؛ ۱. تقریر دیباچه ۲. مجالس پنجگانه ۳. کتاب نصیحة الملوک... (فروغی: مقالات ۱۷۵/۲)
📌دو طفلان مسلم
«طفلان» تثنیه طفل و به معنی «دو طفل» است. بنابراین نیازی به آوردن «دو» بر سر آن نیست:
نمونه غیر معیار: من و ناظم، دو طفلان مسلم بودیم و معلم کلاس چهار، عین خولی وسطمان نشسته بود. (آلاحمد: مدیر مدرسه ۵۳)
در زبان معیار باید به جای «دو طفلان مسلم» از «طفلان مسلم» یا «دو طفل مسلم» استفاده کنیم.
📌 همهمه صدا
همهمه در معنی «صدای گفتگوی افراد نسبتاً زیادی که در یک جا جمع شده باشند» به کار میرود و با ذکر آن نیازی به آوردن «صدا» نیست:
صدای تنبک لوطیان دورهگرد با همهمه و هیاهوی کودکان کوچهگرد همراه است. (نفیسی: نمونههایی از نثر فصیح معاصر ۴۲۵)
📌یخه/ یقه
یقه واژهای ترکی (یخه) است و به آن بخش از لباس که دور گردن قرار میگیرد، گفته میشود. این واژه به هر دو صورت یعنی یقه و یخه به کار میرود، اما در زبان معیار بهتر است آن را به صورت «یقه» استعمال کنیم:
در این ابیات اندام آن شخص، قیافه، لباس، آستینها، یقه، رفتار و حرکات و پندارهایش به دقت تمام تصویر شده است. (یوسفی: دیداری با اهل قلم ۱۵۷)
📌ید طولا
در عربی طولا (طولی) افعل تفضیل است. «ید طولا» به معنی «دست بلند» است و ترکیب «ید طولا داشتن» به مجاز در معنی «توانمند بودن، مهارت داشتن» به کار میرود. برخی به اشتباه در گفتار و گاهی در نوشتار آن را به صورت «ید طولانی» به کار میبرند:
نمونه غیر معیار: او در علوم و فنون زمان خود ید طولانیای داشت.
نمونه معیار: این نیز عادت و رسم اعیان ده بود که در سور دادن و تر و خشک کردن مأمورین ید طولایی داشتند. (ندوشن: روزها ۱۴۴/۱)
#درست_نویسی
@arayehha
در باب «نیشگان» و «نیشگون»
❇️ «یک نیشگان از گلچهره میگیرد.» (تمثیلات، میرزا فتحعلی آخوندزاده، ترجمهی محمدجعفر قراچهداغی، ۱۲۸۸)
❇️ «علویه وقت بزنگاه آنها را نیشگان میگرفت.» (علویه خانم، صادق هدایت، ۱۳۱۲)
❇️ «همدیگر را نیشگان میگرفتند.» (دل کور، اسماعیل فصیح، ۱۳۵۱)
❇️ «تکهگوشت کنار بینیاش را سخت نیشگان گرفت.» (پر کاه، محمود گلابدرهای، ۱۳۵۳)
❇️ «با انبر گوشتهای تنش را نیشگان میگرفتند.» (موریانه، بزرگ علوی، ۱۳۶۸)
❇️ «بیاختیار پشت دخترش را نیشگان گرفته بود.» (طوبا و معنای شب، شهرنوش پارسیپور، ۱۳۶۸)
برتری تلفظ لهجهای یک کلمه بر تلفظ معیار آن پدیدهی عجیبی نیست و این نوع تلفظها حتی میتوانند کمکم تلفظهای پیشین را به حاشیه برانند و صورت رسمی شوند. مثلاً، «تافتون» صورت شکسته و لهجهای «تافتان» است، اما کیست که نداند «تافتان» تقریباً دارد قافیه را به «تافتون» میبازد و دور نیست که تلفظ «تافتون» نه یک تلفظ لهجهای (در این مورد خاص: لهجهی تهرانی) بلکه تلفظ رسمی شود.
❇️ «نانی که برای من میپزند تافتون دوآتشه است.» (شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی)
❇️ «یک نان تافتون، کمی پنیر و یک لیوان چای شیرین از سوراخ در میدهد تو.» (همسایهها، احمد محمود)
❇️ «تا میگفتی چی، یک نان تافتون را دو لقمه میکرد.» (جننامه، هوشنگ گلشیری)
❇️ «نوعی تافتون کوچک است که مانندِ تافتون ایرانی از تنور درمیآید.» (کتاب مستطاب آشپزی، نجف دریابندری)
با این اشارهی کوتاه، برویم سراغ واژهی «نیشگان» که شواهدی از آن را در ابتدای این مطلب دیدیم. اتفاق جالبی که برای این کلمه افتاده ظاهراً برعکس روالی است که توضیح داده شد و فرض بر این گذاشته شده که «نیشگون» صورت شکسته و لهجهای است و صورت رسمی آن «نیشگان» است (چنان که مثلاً بپنداریم «فرغان» صورت رسمی «فرغون» و «ماکارانی» صورت رسمی «ماکارونی» است)!
«نیشگون» و «نشگون» و «نشگن» و «وشگون» و «ویشگون» و حتی «بشکن»، همه، صورتی از کلمهای واحد هستند که در اصل «نشکنج» بوده است. «نشکنج» در لغت فرس اسدی طوسی، ذیل مدخل «نخجل»، معنا شده است: «نخجل: نشکنج بود، یعنی به دو انگشت گرفتن و به دو ناخن فشردن بود» (لغت فرس، اسدی طوسی، به تصحیح عباس اقبال). فرهنگ رشیدی (تدوینشده به سال ۱۰۶۴ قمری) هم آن را «بالکسر و کاف مفتوح، گرفتن بدن به ناخن به نوعی که درد کند» معنا کرده است.
❇️ «وآن صنم را ز گاز و از نشکنج
تن بنفشه شدهست و لب نارنج.» (عنصری، ضبط بیت بر اساس تصحیح پاول هرن از لغت فرس)
❇️ «به بر چون گرفتش یل نامدار
به نشکنج اندام او شد فکار.» (فردوسی)
با این شروح و شواهد، پیداست که صورت «نیشگان» صورتی است که احتمالاً بر پایهی یک فرض نادرست و ظاهراً از اواخر دورهی قاجار ساخته شده است و هرچند در متنها دیده شده و حتی پای آن به فرهنگی چون فرهنگ معاصر فارسی صدری افشار هم باز شده است، نمیتواند صورت درستی باشد.
حسین جاوید
@arayehha
«مستغلات»:
✅ وامواژهای برگرفته از زبان عربی است.
✅ جمع «مستغل» است: «مستغل» (اسم) + «ات» (پسوند جمعساز در زبان عربی).
✅ جزء اصلی سازندهی آن در زبان عربی «غلّ» است.
✅ «مستغل» یعنی «زمینی که از آن غله برمیدارند» و «مستغلات» توسعاً یعنی آنچه از آن بهرهبرداری میشود و منبع درآمد و عایدی است.
✅ در زبان فارسی به مغازه و باغ و ویلا و چون آنها گفته میشود که ــ کمتر ــ خود مالک از آن استفاده میکند یا ــ بیشتر ــ به اجاره داده میشود.
✅ در فارسی نو استفاده از «مستغل» بهتنهایی متروک شده و «مستغلات» عمدتاً با واژهی «املاک» «باهمآیی» («collocation») دارد و بهشکل «املاک و مستغلات» به کار میرود.
شاهدمثال:
❇️ «جهان جای الفنج غلهی تو است/ چه بیکار باشی درین مستغل؟» (ناصرخسرو)
❇️ «لاجرم شهرتان ویران شد و مستغلی بدین بزرگی از آن من بسوختند.» (تاریخ بیهقی)
❇️ «آن ساحت همه به سیموزر خرید و بسیار مستغلات آن را بخرید و بر آن وقف کرد.» (تاریخ سیستان)
❇️ «هم در آن هفته به دینور رفتم و مستغلات جمله بفروختم.» (جوامع الحکایات)
❇️ «ضیاعات و مستغلات او را به بنیاتبن طغشاده داد.» (تاریخ بخارا)
⏺️ اینهمه گفته آمد تا تأکید شود «مستقلات» املای نادرست «مستغلات» است.
حسین جاوید
@arayehha
مُفاد یا مَفاد؟
«مُفَاد» واژهای عربی است در طیف معنایی «مفهوم»، «فحوا» و «مضمون». به نظر میرسد این واژه از دوران قاجار بهشکل وامواژه در اسناد فارسی رواج یافته و راه خود را سپس و پررنگتر به متون حقوقی و سپستر و کمرنگتر به متون عمومی گشوده است. تلفظ آن طبق اصل عربیاش باید قاعدتاً به ضم میم، یعنی «mofād»، باشد، اما از همان سالهای دور آن را به فتح میم، یعنی «mafād»، هم تلفظ کردهاند ــ محمد معین در فرهنگ فارسی ذیل مدخل «مفاد» آورده است که «در تداول بهغلط mafād(d) تلفظ شود».
نگاه من چنین نیست که یکی از این دو تلفظ را کاملاً غلط بدانیم. واژههایی پرشمار، و بعضاً پرکاربرد، داریم که تلفظ آنها به دلایل و بر اساس قاعدههای آوایی گوناگون دگرگونی یافته است. مثلاً، «گُمان» («gomān») بهشکل «گَمان» («gamān») و «گُواهی» («govāhī»)بهشکل «گَواهی» («gavāhī») هم رواج دارد. فرهنگ فارسی معین دستکم نیم قرن پیش تدوین شده است؛ پس دستکم نیم قرن است که برخی فارسیزبانان دارند از تلفظ «مَفاد» بهجای تلفظ «مُفاد» استفاده میکنند. بنابراین، این را دیگر نمیتوان بهسادگی و با یک برچسب «غلط» از زبان بیرون انداخت.
به نظر میرسد کمکم تلفظ «مَفاد» را هم باید درست بدانیم. زبان به ما نشان داده است برخی صورتها و تلفظهای جدید که در ابتدا آنها را «نادرست» میدانیم اندکاندک خود را به گویشوران پرشمارتری تحمیل میکنند و روزگاری، با مرگ آخرین نفری که صورت یا تلفظ بهظاهر «درست» پیشین را به کار میبرد، صورت کاملاً پیروز و غالب خواهند بود یا دستکم صورت پیشین را صورت کمبسامد و آرکائیک خواهند ساخت.
بد نیست این نکته را هم در نظر داشته باشیم که «مفاد» در زبان فارسی عمدتاً با واژههای «قرارداد» و «توافقنامه» و «موافقتنامه» «باهمآیی» («collocation») دارد:
⏺️ روسیه مفاد موافقتنامهی آتشبس را نقض کرده است.
⏺️ مفاد قرارداد شامل مدتزمان اجارهی ملک و مبلغ اجاره است.
⏺️ بعضی مفاد توافقنامهی برجام تفسیرپذیر است.
حسین جاوید
@arayehha
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۲ اردیبهشت زادروز قیصر امینپور
(زاده ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ شوشتر -- درگذشته ۸ آبان ۱۳۸۶ تهران) شاعر، نویسنده و مدرس دانشگاه
او در سال ۱۳۶۳ در رشته زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه رفت و این رشته را تا مقطع دکترا گذراند و در سال ۱۳۷۶ از پایاننامه دکترایش با راهنمایی دکتر شفیعی کدکنی با عنوان «سنت و نوآوری در شعر معاصر» دفاع کرد.
وی در سال ۱۳۵۸ از جمله شاعرانی بود که در شکلگیری و استمرار فعالیتهای واحد شعر حوزه هنری تا سال ۱۳۶۶ تأثیرگذار بود. طی این دوران مسئولیت صفحه شعرِ هفتهنامه سروش را برعهده داشت و نخستین مجموعه شعرش را در سال ۱۳۶۳ «در کوچه آفتاب» که دفتری از رباعی و دوبیتی بود و به دنبال آن «تنفس صبح» تعدادی از غزلها و حدود بیست شعر نیمایی که بعضی به اشتباه این اشعار را سپید میپندارند، منتشر کرد. این کتاب از سوی انتشارات حوزه هنری وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی بهچاپ رسید. او هیچگاه اشعار فاقد وزن نسرود و در عین حال این نوع شعر را نیز هرگز رد نکرد.
وی تدریس در دانشگاه را در سال ۱۳۶۷ و در دانشگاه الزهرا آغاز کرد و سپس در سال ۱۳۶۹ در دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. همچنین در سال ۱۳۶۸ جایزه نیمایوشیج، موسوم به مرغ آمین بلورین گرفت و در سال ۱۳۸۲ به عنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزیده شد.
اشعار وی از حیث بلاغی ارزشمند بود و بر ظرفیتها و توانمندی زبان فارسی افزود. او توانست ویژگیهای سبکی و بلاغی شعر کلاسیک و شعر نیمایی را در شعرهایش تلفیق کند. یکی از عواملی که در نهایت، باعث برجستگی سبکی اوست، نوآوری در بلاغت و درک انتظار مخاطبان امروز از شعر است.
آثار:
از وی در زمینههایی چون شعر کودک و نثر ادبی، آثاری منتشر شدهاست که به آنها اشاره میکنیم:
طوفان در پرانتز (نثر ادبی ۱۳۶۵)
منظومه ظهر روز دهم (شعر نوجوان ۱۳۶۵)
مثل چشمه، مثل رود (شعر نوجوان ۱۳۶۸)
بیبال پریدن (نثر ادبی ۱۳۷۰)
مجموعه شعر آینههای ناگهان (۱۳۷۲)
بهقول پرستو (شعر نوجوان ۱۳۷۵)
گزینه اشعار (۱۳۷۸ مروارید)
مجموعه شعر گلها همه آفتابگرداناند (۱۳۸۰ مروارید)
دستور زبان عشق (۱۳۸۶ مروارید)
«دستور زبان عشق» آخرین دفتر شعر قیصر امین پور بود که تابستان ۱۳۸۶ در تهران منتشر شد و بر اساس گزارشها، در کمتر از یک ماه بهچاپ دوم رفت.
وی پس از تصادفی در سال ۱۳۷۸ همواره از بیماریهای مختلف رنج میبرد و حتی دست کم دو عمل جراحی قلب و پیوند کلیه را پشت سر گذاشت.
آرامگاه وی در زادگاهش گتوند است.
میدان شهرداری منطقه ۲ تهران واقع در محله سعادت آباد، بهنام قیصر امین پور نامگذاری شده است.
🆔 @arayehha
#برگی_از_تقویم_تاریخ
#قیصر_امین_پور
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نمنم، تو را دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی
من ای حس مبهم تو را دوست دارم
سلامی صمیمی تر از غم ندیدم
به اندازه غم تو را دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم
جهان یک دهان شد هم آواز با ما
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم
#قیصر_امین_پور
@arayehha
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
۳ اردیبهشت جشن اردیبهشتگان
جشن راستی
واژه «اردیبهشت» در گاتها بهصورت «اَشَه» آمده است. «اشه» یا «اَشا» بهمعنی «راستی» و درستی، هنجار و سامان هستی، و یا نظم آفرینش است.
در اوستای نو، اردیبهشت بهصورت «اَشَهوَهیشتَ» بهمعنی «بهترین اَشَه» یا «بهترین راستی» یکی از امشاسپندان "فروزهای پاک و جاوید اهورامزدا" است که خاستگاهش خرد اهورایی است.
در گاهشماری ایرانی، دومین ماه سال و سومین روز هرماه بهنام «اَردیبهشت» است؛ از این روی در اردیبهشتروز "سومین روز" از اردیبهشتماه، بهفرخندگی این همنامی، جشن اَردیبهشتگان از جشنهای آتش برگزار میشود.
مسعود سعدسلمان، سراینده نامدارِ ایرانی، در دوازده قطعه، از ۱۲ ماه ایرانی و در سی قطعه، از نام روزهای ماه ایرانی یاد کرده است. چند بیت از این سرودهها درباره اردیبهشتماه و اردیبهشتروز، چنین است:
بهشت است گیتی ز اردیبهشت
حلال آمد ای مه، می اندر بهشت
بهشادی نشین هین و می خواه مِی
که بی مِی نشستنت زشت است زشت
***
اردیبهشت روز است، ای ماه دلستان
امروز چون بهشت برین است بوستان
زان باده که خرم ازو گشت عیش و عمر
زان باده که گردد ازو تازه طبع و جان
بر بنیان یک باور کهن، امشاسپند اردیبهشت نگاهبان گیاهان روی زمین است و بهیاری او بود که اهورامزدا هنگام آفرینش، گیاهان را برویانید. شاید بر این بنیان است که از اردیبهشتگان با نام دیگر «گلستان جشن» نیز نام بردهاند.
بر این پایه، آیینهای ویژه جشن اردیبهشتگان را چنین میتوان برشمرد:
گستردن خوان سبز بهنشانه زمین سبز و نهادن گلهای بهاری همچون مرزنگوش و یا گل سوری یا گل سرخ آتشی بر این خوان گسترده، افروختن آتش در آتشدان یا افروختن شمع و نهادن آتش فروزان بر خوان اردیبهشتگان، پوشیدن تنپوش سپید، نیایش فردی و همگانی و خواندن اردیبهشتیشت، شادمانی همگانی و گلگشت بهاری.
پختن و خوردن کالهجوش از دیرباز در بهار رایج بوده است.
✍ شاهین سپنتا
🆔 @arayehha
#برگی_از_تقویم_تاریخ
#جشن_اردیبهشتگان
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
به فرخندگی سوم اردیبهشت
جشن گُلِسرخ:
🌸 *اصفهان، شهر گُلِسرخ*
در گاهشماری ایرانی، دومین ماه سال و سومین روز هرماه بهنام «اَردیبهشت» است؛ از این روی در اردیبهشتروز "سومین روز" از اردیبهشتماه، به فرخندگی همنامی، جشن اَردیبهشتگان برگزار میشود.
کوشیار گیلانی، ستارهشناس ایرانی در کتابِ المدخلفیصناعةاحکامالنجوم از اردیبهشتگان با نام دیگر «گلستان جشن» نیز نام برده است. بر بنیاد یک باور کهن، امشاسپند اردیبهشت نگاهبان گیاهان روی زمین است و به یاری او بود که اهورامزدا هنگام آفرینش، گیاهان را برویانید.
براین پایه «جشن گلسرخ» در اصفهان که بسیاری از گردشگران جلوههای آن را در اردیبهشتماه گزارش کردهاند و دلاواله به صراحت از آن نام میبرد، با توجه به برابری زمانی آن با اوایل بهار و زمان شکوفاشدن گلهای سرخ یا گُل سوری یا گُل آتشی، یادماندۀ جشن اَردیبهشتگان "از جشنهای آتش" است که در ایران کهن در روز سوم یا اردیبهشتروز از اردیبهشتماه برگزار میشد.
پیترو دلا واله، جهانگرد ایتالیایی که در دوران صفوی از اصفهان دیدارکرده، به جزئیات دقیقی از آیینهای مرتبط با گل سرخ اشاره کرده است. او در سفرنامه خود از برگزاری جشن ویژه گلسُرخ در موسم گل در بهار اصفهان سخن گفته است.
گلسرخ (/گلسوری/گل آتشی/وَرد/رُز) گلی از تیره گلسرخ Rosaceae است که گلبرگهایش دارای بوی ملایم و مطبوع است و در برخی از مناطق ایران به صورت خودرو میروید و یا پرورش مییابد و گونهای از آن Rosa damascena یا گل گلاب را در باغهای پهناور برای گلابگیری پرورش میدهند.
گل سرخ اصفهان با تأثیر از باورهای مذهبی مردم و شباهتش با گل گلاب یا گل محمدی، گاه در متون مختلف به این نام خوانده شده است
گل سرخ اصفهان در جهان با نام Rosa Ispahan شناخته میشود.
این گل با گلبرگهای صورتی روشن و پُرپَر، یکی از ارقام گل گلاب یا Damask rose است. گل سرخ اصفهان، درختچهای باغی با گلهای خوشهای بسیار معطر و مقاوم به بیماریها، دوره گلدهی نسبتاً طولانی، مقاوم به خاکهای ضعیف، و آب و هوای سخت است.
نقش گل سرخ اصفهان را که جلوهای از باغهای پردیس ایرانی است، بر متون تاریخی و ادبی، بناهای تاریخی، و دستبافتههای مردمان هنرمند این شهر میتوان یافت.
شاید هیچ شهری در دنیا به اندازه اصفهان نامش با گل سرخ پیوند نخورده باشد و پس از «نصفجهان» پرآوازهترین عنوان برای اصفهان «شهرِ گل سرخ» بوده است.
امید است که این گل دوباره به بخشی از جاذبههای طبیعی این شهر تاریخی تبدیل شود و بارِ دیگر آوازه گلهای سرخ اصفهان از شرق تا غرب عالمگیر شود.
👈 برگرفته از کتاب *اصفهان شهر گل سرخ* پژوهش و نگارش: شاهین سپنتا
"در دست انتشار"
🆔 @arayehha
#برگی_از_تقویم_تاریخ
#جشن_گل_سرخ
بدرقه
حرفِ اضافۀ «به» در اصل بَد یا پَد بودهاست و امروزه نیز هنوز با تلفظِ بِد کاربردِ محدودی دارد:
بِدان: به آن
بِدین: به این
بِدین ترتیب: به این ترتیب
بِدین وسیله: به این وسیله
واژۀ بَدرَقة یا بَذرَقة عربیشدۀ (مُعرّبِ) بَدرَهِ فارسی است، که مرکب از دو جزءِ بَد (به) + ره (راه) است.
بدرقه یعنی به راه با کسی رفتن برای محافظتش.
بعضی فرهنگنویسانِ عربی جزءِ اولِ بدرقه، یعنی بد، را همان واژۀ بد (مقابلِ خوب) پنداشته و در ریشهشناسیاش به خطا رفتهاند و آن را «راهِ بد» (!) معنی کردهاند:
البَذرَقة مأخوذة مِن بَد و راه في الفارِسیة و مَعناهُ الطّریقُ الرّديء. (ذیلِ اقربالموارد)
#واژهشناسی
@arayehha
همکلاسی
برخی معتقدند این ترکیب غلط است و بهجای آن باید گفت «همکلاس»، همچنانکه «همدرس» گفته میشود و نه «همدرسی». ... «هم»، پیشوند اشتراک، چون بر سر اسم درآید، بر شخصی دلالت میکند که در مفهوم آن اسم با دیگری شریک است، چنانکه «همکار» یعنی «شریک در کار» یا «کسی که دارای کار مشترک با دیگری است» و «هموطن» یعنی «کسی که دارای وطن مشترک با دیگری است» و جز اینها.
پاسخ:
در فارسی هرگاه پیشوند «هم-» به اسم مکان بپیوندد، ممکن است پسوند «-ی» نیز به آنها افزوده شود، مانند «هماتاقی»، «همحجرهای»، «همخوابگاهی»، «همدهاتی»، «همسلولی»، «همشهری»، «همکلاسی»، «هممحلهای»، «هممدرسهای»، و «همولایتی». برخی از این واژهها گونۀ بدون پسوند «-ی» هم دارند، مانند «هماتاق»، «همکلاس»، و «هممحله»، و برخی دیگر ظاهراً فقط با پسوند «-ی» بهکار میروند، مانند «همشهری» و «هممدرسهای». هریک از این واژهها بهمعنی کسی است که با دیگری در یک ... (اتاق، حجره، خوابگاه، ...) بهسر میبرد.
مقایسۀ «همکلاسی» با «همدرس» قیاس درستی نیست، چون «درس» اسم مکان نیست.
به افزوده شدنِ همزمانِ پیشوند و پسوند به یک پایه «اشتقاق ناپایگانی» یا «اشتقاق مضاعف» میگوییم. واژههایی مانند «همشهری» و «ناپدری» و «نارضایتی» بر پایۀ این الگو ساخته شدهاند.
از سوی دیگر، واژههای دیگری نیز هستند که فقط از پیشوند «هم-» و اسم مکان ساخته میشوند و ظاهراً پسوند «-ی» به آنها نمیپیوندد، مانند «همبستر»، «همپالکی»، «هممنزل»، «هممیهن»، و «هموطن». افزوده نشدنِ این پسوندِ «-ی» به هریک از این واژهها دلیل متفاوتی دارد که در اینجا به آنها نمیپردازیم.
فرایند ساخت اسم از «"هم-" + اسم مکان + "-ی"» کمابیش زایا است و همچنان میتوان با این الگو واژههای جدیدی ساخت. برای مثال، اگر فارسیزبانانْ «گروهِ» تلگرامی را اسم مکان درنظر بگیرند و عضوهای دیگرِ یک گروه تلگرامی را «همگروهیِ» خود بخوانند، طبق قواعد ساختواژیِ زبان فارسی واژه ساختهاند.
کوتاه آنکه «همکلاسی» درست است و بهفرض اگر بخواهیم «همکلاسی» را غلط بینگاریم، به همین قیاس، باید «هماتاقی»، «همحجرهای»، «همخوابگاهی»، «همدهاتی»، «همسلولی»، «همشهری»، «هممحلهای»، «هممدرسهای»، و «همولایتی» را هم غلط بهشمار آوریم، که البته پذیرفتنی نیست.
فرهاد قربانزاده
@arayehha
▫️
بلبل به چمــن زان
گل رخسار نشان دید
پــروانه در آتش شد و
اســرار عیان دید
عارف صفت روی تو
در پیر و جوان دید
یعنی همه جــا عکس
رخ یـــار توان دید
#شیخ_بهایی
@arayehha
🌸 سوم اردیبهشت، سالروز تولد #شیخ_بهایی و #روز_ملی_کارآفرینی گرامی باد.
سوم اردیبهشت مصادف با بزرگداشت شیخ بهایی به نام مردمانی خورده که ارزش خلق میکنند؛ مردان و زنانی که رفع مشکلات را در اولویت قرار دادهاند، بیآنکه از مواجه با سختیها و کمبودها دلسرد شوند.
مشکلات پیش روی کارآفرینان در دو دسته خلاصه میشوند؛ بخشی که مربوط به دولت و قوانین و زیرساختها و بیمه و مالیات است و بخشی دیگری که ناشی از مشکلات اکوسیستم امروزی جامعه و عدم سنخیت روحیه ما با کارآفرینی است.
این روز با روز جهانی کارآفرینی یعنی ۱۷ نوامبر متفاوت و مناسبتی مختص به تقویم ملی ایران است که در ۱۱ آبان سال ۱۳۸۶ با مصوبه ۶۱۱ جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی تعیین شد.
سوم اردیبهشت روز بزرگداشت #شیخبهایی، حکیم و همهچیزدان، عارف، منجم، ادیب، ریاضیدان، مورخ، دانشمند و مهندس خلاق قرن ۱۰ و ۱۱ هجری در دانشهای فلسفه، منطق،هیئت و ریاضیات بوده و بیش از ۹۵ رساله و کتاب در زمینههای مختلف علوم از خود برجای گذاشته است.
@arayehha