وبگیر یا وایرال
وامواژۀ انگلیسیِ «وایرال» (viral) در توصیفِ ویدئویی به کار میرود که به سرعت در سراسرِ اینترنت منتشر شده و خیلیها آن را دیدهاند:
این ویدئو چن روزیه وایرال شده.
من معادلِ دورگۀ «وبگیر»، یعنی تسخیرکنندۀ اینترنت، را برایش پیشنهاد میکنم.
«وبگیر» را به قیاسِ «جهانگیر» (تسخیرکنندۀ جهان) و «عالَمگیر» ساختهام. یکی از معانیِ «گرفتن» تسخیر کردن است.
پس مثلاً میتوانیم بگوییم:
این ویدئو چن روزیه وبگیر شده.
#دکتربهروزصفرزاده
پنجشنبه ۱۴۰۰/۵/۲۸
#واژهگزینی
⛄️❄️
C᭄❁࿇༅══════┅─
@arayehha
┄┅✿░⃟♥️❃─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═
سردا و گرما
واژۀ «گرما» از گرم+-ا ساخته شده.
واژۀ «سرما» نیز در اصل سرد+-ا بوده.
🔸پسوند «-ا» در اینگونه کلمات به صفت میچسبد و آن را تبدیل به اسم میکند. در کلمۀ «گرما» مسیر را درست طی کردهایم، اما در کلمۀ «سردا» جور دیگری عمل کردهایم؛ به قیاسِ کلمۀ گرما به «سرما» تغییرش دادهایم. در زبان پهلوی نیز واژۀ «سرماک» در مقابل «گرماک» بوده. علاوهبر سرما، کلمات بسیارِ دیگری داریم که براساس همین قیاسها ساخته شدهاند. برای نمونه، پسوند «-نا» در کلماتی مانند «فراخنا» و «تنگنا» همان پسوند «-ا» بوده که بر سر کلمات «فراخ» و «تنگ» آمده و بهجای اینکه «فراخا» و «تنگا» شوند، به قیاسِ کلمۀ «پهنا» (پهن+-ا)، شدهاند فراخنا و تنگنا.
🔸شاید اگر در زمانهای قدیم کتابهایی همچون غلط ننویسیم وجود داشت، مدخلهایی تنظیم میکردند و میگفتند استفاده از واژههای سرما و فراخنا و تنگنا غلط است و بهجای آن باید از واژۀ سردا و فراخا و تنگا استفاده کرد. شاید هم مینوشتند با اینکه واژۀ سرما و فراخنا و تنگنا جا افتاده است و دیگر نمیتوان آنها را غلط دانست، اما در فارسی معیار بهتر است از این کلمات استفاده نشود.
🔸هدف از بیان این مطالب ناارزندهسازی کتابهایی همچون غلط ننویسیم نیست، بلکه توجه دادن به چند چیز است: ۱. در امر واژهسازی سختگیریهای بیمورد نکنیم. قواعد سفت و سختی که میسازیم دست و پای مترجمها را، و همۀ آنهایی که در واژهسازی مشارکت میکنند، خواهد بست. ۲. زبان در درون خود مکانیسمهایی دارد که هر آنچه را بخواهد و نیاز داشته باشد نگه میدارد و چیزهایی را که نخواهد کنار میگذارد. ۳. پس اگر دیدیم پدیدهای در زبان هست که با قواعدِ ازپیشآموختهمان مغایرت دارد، فوراً دربارهاش حکم نکنیم؛ به این فکر کنیم که زبان احتمالاً به این پدیده یا رخداد زبانی احتیاج داشته که آن را حفظ کرده. ۴. ریشهشناسی و دستور تاریخی شناخت ما را از زبان بیشتر میکند. این شناخت میتواند ما را در تجویزهایمان گشودهتر کند، نه اینکه دست و پایمان را ببندد.
#واژگان #ریشهشناسی #واژهسازی #واژهگزینی
سجادسرگلی
@arayehha
کلمات نیمهشفاف
🔸کلمات در یک تقسیمبندی معروف به «شفاف» و «تیره» تقسیم میشوند. کلمات شفاف کلماتی هستند که بهراحتی و وضوح از لفظ به معنایشان پی میبریم. مثلاً «پارچهفروش» جزء کلمات شفاف است، چون از کنارهمقرارگرفتن اجزای این کلمه معنایش برایمان شفاف میشود. در مقابل، کلماتی هستند که از لفظ به معنایشان نمیرسیم. مثلاً اگر ندانیم «مریخ» یا «کلید» به چه چیز اطلاق میشوند، نمیتوانیم مدلول یا معنایشان را دریابیم. با این تعریف، واژههای بسیط تیره به حساب میآیند.
🔸اما ماجرا به همین سادگی هم نیست. چون شفافیت و تیرگیِ کلمات علاوهبراینکه نسبی هستند مدرج و طیفیاند. مثلاً در کنار همان واژۀ «پارچهفروش» که شفافیت معنایی دارد واژۀ «میوهفروش» را بگذاریم که از شفافیت کمتری برخوردار است، چون میوهفروش فقط میوه نمیفروشد. و اگر کلمۀ «فخرفروش» را در نظر بگیریم، نسبت به دو کلمۀ پیش شفافیت کمتری دارد. پس در اینجا میتوانیم یک قسم دیگر هم به تقسیم فوق اضافه کنیم: کلمات «نیمهشفاف».
🔸نیمهشفافها همان کلمات بحثبرانگیز هستند. برای مثال ممکن است کسی گمان کند «مان» در واژۀ «آسمان» همان پسوندی است که بر سر کلماتی همچون گفتمان، سازمان، ساختمان، ریسمان و امثالهم میآید. برخی هم مثل ابوریحان بیرونی ممکن است تصور کنند «مان» از ریشۀ ماندن و مانستن گرفته شده، یعنی «آس» را به معنی سنگ بگیریم (همچنانکه امروزه در کلماتی مثل «آسیاب» و «دستاس» حضور دارد) و «مان» را بن فعل بدانیم و نتیجه بگیریم که آسمان یعنی مانند سنگ یا آنچه همچون سنگ میماند. اما «مان» پسوندی است باستانی که نسبت را میرساند. بنابراین آسمان یعنی منسوب به آس، یعنی سنگی. (در قدیم گمان میکردهاند آسمان بالای سرمان سنگی است.)
یا در کلمهای همچون «مستمند» ممکن است بهراحتی تشخیص دهیم که «مند» در این کلمه پسوند است و با بررسی بیشتر متوجه شویم که «مُست» به معنای «گله و شکایت» است و مستمند یعنی گلهمند و شکایتمند و اکنون در اثر تحول معنایی به فقیر و تهیدست اطلاق میشود.
یا کلمهای همچون «خنجر» را امروزه بسیط میگیریم اما در قدیم آن را مرکب میگرفتهاند، چون «جَر» خودش به معنای «کارد» بوده و «خَن» نیز به معنای «کج».
🔸پس میبینیم که کلمات نیمهشفاف نیاز به بررسی تاریخی دارند و اگر با حدس و گمان به سراغ کشف معنایشان برویم، ممکن است راه به خطا ببریم. معمولاً در بررسیهای تاریخی به سراغ واژههای نیمهشفاف میرویم و برای خودمان شفافشان میکنیم. همچنین به کلماتی برمیخوریم که زمانی شفاف بودهاند و اکنون تیرهاند. علاوهبراین، تقسیمبندیِ کلمات به شفاف و نیمهشفاف و تیره برای معناشناسان و اصطلاحشناسان و واژهگزینان حائز اهمیت است و ثمراتی دارد که امیدوارم در آینده در مورد اهمیت و ثمراتش بیشتر بنویسم.
📎پینوشت: مثال پارچهفروش و فخرفروش را از کتاب درآمدی بر معناشناسی دکتر کورش صفوی آوردم. مثال «طلافروشِ» ایشان را به مثال «میوهفروش» تغییر دادم. ایشان «عشوهفروش» را نیز به معنای «ریاکار» برای تیرگی معنایی آورده بود که در بدنۀ متن نیاوردم. کلمات نیمهشفاف و مثالهایش را نیز از گفتههای دکتر علاءالدین طباطبایی نقل کردم.
#واژگان #واژهگزینی #زبان_علم
سجادسرگلی
@arayehha
فنآوری یا فناوری؟
🔸در کتابها، روزنامهها، مجلات، رسانهها، آگهینما(بیلبورد)ها، تابلوهای بینشهری، بسیار دیدهایم که فناوری را به این شکل مینویسند: «فنآوری».
🔸فنّاوری معادلی است که زندهیاد احمد آرام برای واژهٔ technology ساخت. او ابتدا واژهٔ «فنوری» را پیشنهاد کرد، اما برای سهولت تلفظ و زیباییِ واژه الفی میانجی، که به آن الف صورتساز نیز میگویند، در میان آن نهاد. شاید آن زمان گمان نمیکرد در آینده ممکن است فارسیزبانان اشتقاق این واژه را نادرست تشخیص دهند و معنای آن را آوردن فن بدانند. از سوی دیگر، دیدهام که بعضی اهل فن اشتقاق این واژه را نادرست تبیین کردهاند و «-اور» را پسوند اشتقاقی دانستهاند که این نیز نادرست است.
۱. فناوری: فن (اسم) + -ا- (صورتساز) + -ور (پسوند اشتقاقی)+ -ی (پسوند اشتقاقی)✔️
۲. فناوری: فن (اسم) + -اور (پسوند اشتقاقی) + -ی (پسوند اشتقاقی)✖️
۳. فنآوری: فن (اسم) + آور (ستاک حال) + -ی (پسوند اشتقاقی)✖️
🔸پس معنای واژهٔ «فنآوری» آوردن فن است که طبیعتاً نمیتواند معادل تکنولوژی باشد، اما واژهٔ «فناوری» همان «فنوری» است که به قیاس کلمهای مانند «دانشوری» ساخته شده. الف صورتساز هم به قیاس کلماتی مانند «تناوری»، «جنگاوری» و «دلاوری» به آن اضافه شده. تناور و جنگاور و دلاور تن و جنگ و دل نمیآورند، بلکه بهترتیب تنومند و جنگجو و شجاع هستند.
📎برای مطالعهٔ بیشتر دربارهٔ «صورتساز» میتوانید به کتاب فرهنگ توصیفی دستور زبان فارسی، نوشتهٔ دکتر علاءالدین طباطبایی، ذیل همان مدخل مراجعه کنید.
#واژهگزینی #واژهسازی #ساختواژه
سجادسرگلی
@arayehha