eitaa logo
آرایه های ادبی
1.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
267 ویدیو
124 فایل
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد این کانال برای دوستداران ادبیات گردآوری شده با آرزوی توفیق سپاس بابت همراهی‌تون @safieghomanjani @nabzeghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
✏️ آورده‌اند بازرگانی بود اندک مایه که قصد سفر داشت. صد من آهن داشت که در خانه دوستی به رسم امانت گذاشت و رفت. اما دوست این امانت را فروخت و پولش را خرج کرد. بازرگان، روزی به طلب آهن نزد وی رفت. مرد گفت:"آهن تو را در انبار خانه نهادم و مراقبت تمام کرده بودم، اما آنجا موشی زندگی می‌کرد که تا من آگاه شوم همه را بخورد." بازرگان گفت:" راست می‌گویی! موش خیلی آهن دوست دارد و دندان او برخوردن آن قادر است." دوستش خوشحال شد و پنداشت که بازرگان قانع گشته و دل از آهن برداشته. پس گفت:"امروز به خانه من مهمان باش" بازرگان گفت: "فردا باز آیم." رفت و چون به سر کوی رسید پسر مرد را با خود برد و پنهان کرد. چون بجستند از پسر اثری نشد. پس ندا در شهر دادند. بازرگان گفت: "من عقابی دیدم که کودکی می‌برد."مرد فریاد برداشت:"که دروغ و محال است، چگونه می‌گویی عقاب کودکی را ببرد؟" بازرگان خندید و گفت: "در شهری که موش صد من آهن بتواند بخورد، عقابی کودکی بیست کیلویی را نتواند گرفت؟" مرد دانست که قصه چیست، گفت:"آری موش نخورده است! پسر باز ده و آهن بستان. هیچ چیز بدتر از آن نیست که در سخن، کریم و بخشنده باشی و در هنگام عمل سرافکنده و خجل." از ✍🏻‌ کلیله و دمنه @arayehha
حس آمیزی.pdf
461.9K
●۱۰۰ مثال برای آرایه ادبی "حس آمیزی" از کتابهای ادبیات متوسطه @arayehha
چاپ هشتم کتاب آیین نگارش اداری (ساختارشناسی و روش‌های نوین درست‌نویسی و نگارش مکاتبات اداری) با رویکرد مسئله‌محوری و مهارت‌محوری ✔️ این اثر، کتاب‌کار ویژه است برای فراگیری اصولی و کاربردی روش‌های نوین نگارش و ویرایش مکاتبات اداری، بازرگانی، حقوقی و صنعتی. 💻 نامه، اصول تایپ، صورت‌جلسه، آیین‌نامه، تفاهم‌نامه، بخش‌نامه، کارنامک (رزومه)، احکام اداری، رایانامه و دیگر قالب‌های نگارش اداری... 🔹ناشر: جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران 🌐 سفارش اینترنتی از وبگاه عرضۀ سراسری کتاب گیسوم https://www.gisoom.com/book/449163 @arayehha
هدایت شده از پاییزم،بهارم
از داغِ عزیزیست که ماتم داریم از کوچ غریبانه ی او غم داریم دیگر نتوان صبر که دشمن یاغی‌است ما خواهش یک پاسخ محکم داریم علی خوش قامت
هفت مرد هفت داستان : حسن اصغری، امیرحسن چهلتن، علی اشرف درویشیان، محمود دولت آبادی، جواد مجابی، محمد محمدعلی، شهریار مندنی پور        @arayehha
✅شعر زبانک به قلم: برگرفته از: شعر زبانک در ساحت کوتاهه‌نویسی در فرائیسم با رویکردی زبان‌ورزانه معرفی می‌گردد.   🔻اصلی‌ترین المان‌های زبانک‌سرایی که در برخی با شعر زبان مشترک اما در برخی دیگر متمایز می‌شود: ۱. نوع سوم پریشان‌نگاری پست‌مدرنیسم و فشردگی و کوتاهه‌نویسی مینی‌مالیسم ۲. نوع سوم آشنایی‌زدایی‌های زبان‌ورزانه و عاطفه‌نگاری‌های تغزلی ۳. جزئی‌نگری ۴. نگاه نامتعارف به تمام پدیدارها و مضامین جزئی ۵. معرفی و محوریت آرایه‌ی نوین آیکون در شعر به جای آرایه‌های کلاسیک یعنی استعاره، سمبول، تمثیل، کنایه، تشبیه، مجاز و... ۶. ارائه‌دهنده‌ی نوع سومی از عاطفه‌ی غیرمعنایی و عاطفه‌ی فرامعنایی _هیچ یک از این دو مقوله تحت تسلط سیستم معناگرایانه‌ی خاصی نیستند_. ۷. عدم قطعیت و بازی معناشناختی را از ماتریال کلمات فراتر برده و کل‌های متواطی و مشکک در نامیدن پدیدارها و اشیا را دچار این دو امر یعنی عدم قطعیت و بازی معناشناختی می‌کند. ۸. نمایش جهان نامتعادلِ اسکیزوفرنیک در عین و حین عاطفی‌ بودن فضا ۹. پیشنهاد نگرگاه ادبی باژیکال به جای پارودی ۱۰. طنز سرد ۱۱. خرد ناسازگار و…   🔻زبانک، برای آن که زبان را از کارکردی _انتقالی محض خارج کند، نخست زبان را به ساحتی تغزلی وارد می‌کند و سپس از حالت ابزار بودگی به زبانی آفرینشگر ارجاع می‌دهد، یعنی زبانی که خود آفریننده‌ی شعریت است، نه آن که صرفاً اتفاقی از بیرون آفریننده‌ی شعریت باشد. 🔻شعریت در زبانک، بیشتر از ساحت و حیثیتی درون‌زبانی برخوردار می‌شود تا ساحتی بیانی؛ و این به آن معنا نیست که شعر زبانک در پس زدن صددرصدی بیان برآید، بلکه آفرینشگری شاعرانه را از ساحت بیان که قصد تبدیل کردن زبان به ابزار دارد خارج می‌کند و این یعنی آفرینشگری در ساحتی زبان‌محورانه و زبان‌ورزانه رخ می‌دهد و اصل شعر زبانک در همین زبان‌ورزی است که رخ می‌دهد. 🔻هنگامی که پدیدارها و رخدادهای جزئی، بنا بر همان نگاه مألوف و متداول نگریسته نشوند، وارد نوعی نگاه نامتعارف می‌شوند و زمانی که به یک نگاه نامتعارف وارد شوند، از کارکردهای ژورنالیستی و روزمره‌ی خود خارج می‌شوند و این خود نوعی سهم سوم­گرایی از دو رویکرد اندیشگانی پست‌مدرن و مینی‌مال است، چراکه مینی‌مالیسم نیز خواهان دیده شدن اشیا و پدیدارهای جزئی است. جهان پست‌مدرن با ارائه‌ی نامتعارف‌نگری، آن گم‌گشتگی را که مینی‌مالیسم در پی جبران آن است برطرف می‌کند. این دو نگره اگر چه دارای هم‌آغازی مشترک نبوده اما با در نظر گرفتن هدف نامتعارف جلوه دادن پدیدارهای جزئی دارای هم‌پایانی مشترکی در جهان زبانک نگاری می‌شوند، بنابراین زبانک در ساحت کوتاهه‌نویسی در جهان مینی‌مالیسم تغزلی رخ می‌دهد اما بسیاری از نگره‌هایش را از وادی پست‌مدرن وام می‌گیرد، به زبانی دیگر نوع سومی می‌شود از پریشان‌نگری پست‌مدرنیست‌ها و ایجاز شدید مینی‌مالیست‌ها. در زبانک به علت آن که زبان را یک فراسوژه می‌دانیم که تمام جهان و روان ما برساخته‌های متکثر آنند نمی‌توانیم به زبان به مثابه یک ابژه _آن‌چنان که شعر زبان باور دارد_ بنگریم. زبانک با ارائه‌ی مقوله‌ی نامتعارف‌نگری، از هر نوع کلی‌نگری و مفهوم‌گرایی ایده‌پردازانه پرهیز دارد.  از روابط سادومازوخیستی زبانی_بیانی شاخه‌های گونه‌گون پست‌مدرنیسم فاصله می‌گیرد و این امر تنها با ورود عاطفه گرایی به حیطه‌ی زبان‌ورزی است که امکان‌پذیر می‌شود. زبانک، برخلاف پست‌مدرنیسم اثبات می‌کند که زبان‌ورزانگی در ساحت عاطفه‌ورزانگی نیز امکان‌پذیر است، البته در مقوله‌های سه‌گانه‌ی عاطفه‌نگری، زبانک از انعکاس عواطف درون‌ساختاری ایده‌ها و عقیده‌ها فاصله دارد و می‌تواند از ساحت عاطفه (حسی_امپرسیونی) و ساحت فراعاطفه‌نگری بهره‌مند شود؛ بنابراین زبانک دیالکتیکی ادراکی دارد بین ساحات زبان‌ورزانه و عاطفه‌ورزانه. شعر زبانک، هیچ‌گاه ساحت عاطفه را برای تکنیکال کردن اثر و زبان‌ورزانگی آن قربانی نخواهد کرد یعنی عاطفه‌ورزی و زبان‌ورزی توأمان را به همراه خود دارد، خود نوع سومی‌ست از نگرش پست‌مدرنیستی و نگارش مینی‌مالیستی در بستری تغزل‌ورزانه؛ اگر چه شعر زبانک جهان اسکیزوفرن و پریشان‌گونه‌ی امروزینه را انعکاس می‌دهد اما در عین حال نیز از روابط شبه‌مازوخیستی و زبان‌پریشانه‌ی پست‌مدرن فاصله می‌گیرد. زبانک مقید به هیچ ایدئولوژی، تئولوژی و سیستم عقیدتی نیست و از معانی مألوف آن‌ها نیز گذر می‌کند. از این‌رو زبانک یا در ساحت غیرمعناگرا متولد می‌شود یا در ساحت فرامعناگرا رخ خواهد داد _ فرامعناگرایی برخاسته از نگره‌ی فلسفه‌ی زبان‌شناختی فراساختارگرایی است و انواع نگره‌های فرادستوری، فراتصویری، فراروایتی و فرامعنایی را شرح و معرفی می‌کند به هر روی فرامعنانگری هرگزاهرگز هیچ ربطی به ضد معنابودگی ندارد و آن را نمی‌پذیرد. ادامه👇
شعر زبانک اعتراضی‌ست فرمیک_زبانی به تمام ژانرهای مستقل کوتاه‌نویسی در ایران از آغاز تا اکنون که بیشتر معطوف به زبانی ساده‌، کل‌نگر و شدیداً بیانی بوده که این اعتراض مخالفتی فراتودگانی با سبک‌های فیک و اشعار زرد فان‌مینی‌مال‌نویسان و مینی‌مالیسم خشک، سرد و به شدت بی‌روح جهانی است البته به شیوه‌ای دیگر اشعار پرچانه‌ی پست‌مدرنیست‌ها نیز دارای طبیعتی سرد، خشک و بی‌روحند و این بی‌روحی مشترک اشعار پسامدرنیستی و مینی‌مالیستی برآیند ریشه‌گاه و بنیان‌روایت مشترک ماتریالیستی آن‌ها دارد و آن جا که شعر زبان و مینی‌مال هر دو در دو نگرگاه متضاد، جهان تغزل‌ورزی در شعر را نفی و رد می‌کنند، زبانک دیالکتیکی ادراکی_عاطفی را در بستر به یگانگی رسانیدن اجتماع نقیضین این دو نوع نگرش و نگارش ارائه می‌دهد. شعر زبان تغزلی و یا شعر مینی‌مال زبان‌ورزانه، اصطلاحاتی نامتعارف هستند که زبانک می‌تواند توأمان در یک بستر پذیرای آن‌ها باشد. پذیرش نام‌های نامتعارف توسط زبانک، معرف حیطه‌ی درون_برونی و برون_درون جهان زبان است. ‌دو کلیدواژه‌ی دیگر که می‌توان در این زمینه_با تأکید عرض می‌شود_ نه برای نامیدن بلکه برای فهمیدن دانش_واژه‌محور جهان زبانک‌نویسی پیشنهاد داد، زبان‌ورزانگی تغزلی، شعر اسکیزوفرن تغزلی و... است. به بیانی دیگر استفاده از این اصطلاحات برساختن نام‌های دیگرگون برای شعر زبانک نیست، بلکه تثبیت دانش‌واژگان فهم این ژانر را برای توضیح جهان درون_برونی و برون_درونی آن آسان خواهد کرد. مصداق‌ها     مضمونی مثل کارد آشپزخانه را در نظر بگیرید. گفته شد که زبانک در خدمت یک معنای کلی نیست، بنابراین برای فرا رفتن از کل‌های متواطی و مشکک افلاطونی در نامیدن ایده‌ها به جای اشیا که از ریشه‌های بنیادین زبان جهانی تمام ملل و نحل فراتر از هر نسل و محل است، برای سرایش این مضمون باید واژه‌ی کارد را که نقش اول این شعر است را از کارکرد همیشگی‌اش خارج کنیم و به آن هویت‌هایی دیگر نسبت دهیم و وقتی در نامیدن پدیدارها ایده‌ی آن‌ها یعنی کل‌های مشکک و متواطی را لغزنده و نامتعین کنیم خودبه‌خود تمام اشیاء و پدیدارهای زیرمجموعه‌ی آن‌ها نیز از معانی معمول و کارکردهای مرسوم گذر می‌کنند.   1. کارت نباشد کاردانه می‌نویسمت همیشه پشت تو خواهم بود در این شعر سرخ   اکنون با نگاهی جزئی‌تر به این مضمون نگاه شود: نشسته‌ای در آشپزخانه هوا کوه‌کوهانه شده است کاردانه می‌نویسانَمَت و تمام این شعر می‌سرخابد   باز هم نگاه لغزنده‌ی شاعر جزئی‌تر می‌شود: در آشپزخانه می‌خردانی گوشت‌های سرخ و سفید را گوشه‌ای خیره می‌شوم به پیامکی که نباید می‌خواندمت کاردانه می‌نویسانمت در متن سرخ، سفید.   در بررسی این سیر از سرایش شعر زبانک، ساحت تغزلی و تعین یافته‌ی آن کاملاً مشخص است.       ۲. نان پاره‌ها جان پاره‌ها و شعرهای پاره‌پاره و عاشقانه‌های پاره‌پاره‌ی من و تو   پاره‌پاره می‌شود، هر چه می‌نویسانمت و پاره‌پاره می‌کنی، هر چه نمی‌نویسانمت حتی این درخت ِدرون حیاط چهارشنبه‌سوری  پاره‌پاره‌تر این شعر  گوشه‌ی منقل می‌سوزد.     ۳. می‌خندی امشب کوکو برایت می‌پزم پس کو خودت؟ کو خودم؟ کوکوی بدون ما بهتر است هیچ وقت پخته نشود.     ۴. می‌شود اکنون که دنبال کارد آشپزخانه می‌گردی دنبال من هم بگردی؟ شاید گوشه‌ای گذاشته باشی‌ام و یادت رفته باشد که تو را من نوشته‌ام در این شعر بدون آن که ادعای تو را داشته باشم.     ۵. کابینت‌ها را که می‌گردی دنبال کارد و فریزر را که می‌گردی دنبال گوشت قطعه‌قطعه کمی هم مرا آنجاها جستجو کن منی که نوشتمت در متنی که مرا به قتل رسانده است.
✳️ پسوندها با پیوستنِ به کلمه‌ها واژه‌‌هایی جدید می‌آفرینند. کافی است به کارکردِ گوناگونِ پسوندهایی هم‌چون «ک» و «ی» دقت کنیم. در یکی از یادداشت‌های پیشین به این نکته در پسوندِ «گری» پرداختیم. ❇️ خلاقیت‌های مولانا در تاریخِ شعرِ فارسی زبانزد است. این ویژگی که از جَوَلانِ اندیشه و فَوَرانِ عواطفِ او مایه‌می‌گیرد، در تمامیِ اجزاء و عناصرِ شعرِ او حضوردارد: از تصاویری اعجاب‌انگیز که برخی پژوهشگران آن را سوررئالیستی خوانده‌اند و به‌کارگیریِ اوزانِ متنوّع و کم‌کاربرد و گاه حتی قطعاتی در دو بحرِ عروضی گرفته تا قافیه‌پردازی‌های غریب. هم‌چنین است گریز از هنجارهای رایج در قافیه‌پردازی و نیز واژه‌سازی‌های فراوان و تصرّف در معیارهای صرف و نحوِ زبان. بی‌توجهی به این مؤلّفه‌ها، گاه شارحانِ شعرِ او را دچارِ لغزش‌هایی کرده‌است*. نمونه‌‌را در بیتِ زیر «نَسّابه» را «نسب‌شناس، کسی‌که نسبِ طوایف و قبائل را بداند» معنی کرده‌اند؛ حال‌آ‌ن‌که مولانا آن را در معنیِ «بااصل‌و‌نسب» به‌کاربرده: ای در هَوَس‌ات غرقه، هم صوفی و هم خرقه هم بندهٔ بیچاره، هم خواجهٔ نسّابه و این معنی از تقابلِ میانِ «بندهٔ بیچاره» و «خواجهٔ نسّابه» روشن می‌شود. او خود جایی دیگر چنین سروده: «که هر که نسبتِ تو یافت گشت نسّابه». ◀️ تصرّف و ابداعاتِ مولانا در کاربردهای متعارفِ وندهای زبانِ فارسی نیز قابلِ‌ملاحظه است. گاه بی‌‌توجهی به این نکته نیز فهمِ ابیاتِ او را دشوار‌ساخته‌است. و باز نمونه‌را ذیلِ بیتِ زیر، در معنیِ «کَسَک» آورده‌اند: «مصغّرِ کس، آدمِ بی‌مقدار»: هرکس کسکی دارد و هرکس یاری آن یارِ وفادار کجا شد باری؟ که به قرینهٔ «یاری» روشن است «کسک» نه به‌معنای «آدمِ بی‌مقدار» که در معنایی نزدیک‌به عزیز یا «یار» در همان مصراع آمده‌است. مولوی بارها "یارک" را با همین ساخت و به همین معنی در شعرش به‌کاربرده. و این لغزش ازآن‌جا روی‌داده که مولانا «کافِ تصغیرِ مفیدِ معنای تحقیر» را این‌جاها در معنای «تحبیب» به‌کاربرده‌است. ◀️ اینک نمونه‌هایی از چنین تصرفی را در یکی از پسوندها مرور خواهیم‌کرد. می‌دانیم که پسوندِ «باره» در زبانِ فارسی پس از واژه‌ها می‌آید و واژه‌هایی با بارِ معنای منفی می‌سازد. و نمونه‌ها فراوان است: شهوت‌باره، روسپی‌باره، شاعرباره، طلاق‌باره، زن‌باره، شراب‌باره و... اما مولوی گاه در کاربردی «غیرُ ما وُضِعَ»، از نظائرِ این واژه‌ها بهره‌می‌گیرد. و البته او گاه‌ واژه‌های موجودِ دارای چنین ساختاری را در معنایی تازه به‌کارمی‌بَرَد و گاه نیز واژه‌هایی تازه می‌سازد. و باز نمونه‌ها فراوان است: چون بجهی از غضبش، دامنِ حلمش بکشی آتشِ سوزنده تو را لطف و کرم‌باره شود ماییم قدیمِ عشق‌باره باقی دگران همه نظاره هم‌چو ذرّه مر مرا رقص‌باره کرده‌ای پای‌کوبان پای کوب، جان دهم ای جانِ جان باده ده آن یارِ قدح‌باره را یارِ تُرُش‌رویِ شکرپاره را ◀️ یادآور می‌شوم مولوی گاه چنین رفتاری با پسوندِ «باره» کرده و کاربردهای متعارفِ این پسوند در شعرِ او نیز نمونه‌ها دارد. از جمله این دو بیت: عُطاردوار دفترباره بودم فرادستِ دبیران می‌نشستم نیست شهرت‌طلب و خسروِ شاعرباره که‌ش به بیت و غزل و شعرِ روان بفریبم ◀️ نکتهٔ آخر آن‌که شاید شاعر یا شاعرانِ دیگری نیز پیش یا پس از مولوی با پسوندِ «باره» این‌گونه رفتارکرده‌اند اما بسامد این کاربرد از ویژگی‌های شخصیِ سبکِ شعرِ مولانا است. *برخی از این لغزش‌ها را نویسنده در مقاله‌ای نشان‌داده‌: نگاهی به «دیوانِ کبیر (کلیاتِ شمسِ تبریزی»، به‌کوششِ دکتر توفیق ه‍. سبحانی، انجمنِ آثار و مفاخرِ فرهنگی، ۲ ج، ۱۳۸۶)؛ چاپ‌شده در: فصلنامهٔ نقدِ کتابِ ادبیات، س اول، ش ۱، بهار ۱۳۹۴، صص۹۰_۷۱. @arayehha
هشتم مهرماه روز ترجمه و مترجم اندیشۀ نو با ترجمه؟ یادداشتی از دکتر آبتین گلکار عضو وابستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی 🔸مترجمان ما در غنا بخشیدن به زبان و ادبیات فارسی و ارتقای آن نیز بسیار کوشیده‌اند و سهمشان در این راه شاید از نویسندگان کمتر نباشد. کاری که مترجمانی چون ابوالحسن نجفی، محمد قاضی، ابراهیم یونسی، نجف دریابندری و ده‌ها مترجم دیگر چون اینان برای زبان فارسی کرده‌اند جایگزین ندارد. اینان، از یک‌سو، با بینش درست و انتخاب‌های هوشمندانه اندیشه‌های نو به جامعۀ کتاب‌خوان ایران ارزانی داشتند و آن را با نگرش‌های تازه و متفاوت آشنا کردند و از سوی دیگر، با تسلط کم‌نظیرشان بر زبان فارسی و غوطه‌ای که در زبان و ادب کشورهای دیگر خورده بودند شیوه‌هایی نو، چه در انتخاب یا ساخت واژه‌ها و تعبیرها، چه در تحول ساختارهای صرفی و نحوی و چه در طرز بیان، ارائه کردند که به‌رغم «وارداتی» بودن، بر قامت زبان فارسی خوش می‌نشست و ناساز نبود و از همین رو به‌سرعت هم پذیرفته می‌شد و زبان را شکوفاتر می‌کرد. 🔴 متن کامل یادداشت را در وبگاه فرهنگستان به نشانی زیر بخوانید: 🌐 https://apll.ir/?p=16924
باز آمدم باز آمدم از پیش آن یار آمدم در من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدم شاد آمدم شاد آمدم از جمله آزاد آمدم چندین هزاران سال شد تا من به گفتار آمدم آنجا روم آنجا روم بالا بدم بالا روم بازم رهان بازم رهان کاینجا به زنهار آمدم من مرغ لاهوتی بدم دیدی که ناسوتی شدم دامش ندیدم ناگهان در وی گرفتار آمدم من نور پاکم ای پسر نه مشت خاکم مختصر آخر صدف من نیستم من در شهوار آمدم ما را به چشم سر مبین ما را به چشم سر ببین آنجا بیا ما را ببین کآنجا سبکبار آمدم از چار مادر برترم وز هفت آبا نیز هم من گوهر کانی بدم کاینجا به دیدار آمدم یارم به بازار آمده‌ست چالاک و هشیار آمده‌ست ور نه به بازارم چه کار وی را طلبکار آمدم ای شمس تبریزی نظر در کل عالم کی کنی کاندر بیابان فنا جان و دل افگار آمدم - دیوان شمس - غزلیات - غزل شمارهٔ ۱۳۹۰ @arayehha