eitaa logo
عارفدون
38 دنبال‌کننده
43 عکس
6 ویدیو
7 فایل
✍️عارفدون : سورئالیسم عرفانی 💡 ما سلوکی واقع گرایانه داریم 🇮🇷 با عارفدون همراه شو و از حکایت های عرفان ساختگی دور شو Arefdoon: Mystical Surrealism We have a realistic approach Follow Arefdoon and stay away from fake mysticism and its storie
مشاهده در ایتا
دانلود
🏷کعبه پرنده نقل است که وقتی دیگر به مکه می‌رفت. در میان راه کعبه را دید که به استقبال او آمده بود. رابعه گفت: مرا رب البیت می‌باید بیت چه کنم؟ استقبال مرا از «مَن تَقَرَّبَ إلَيَّ شِبرا تَقَرَّبتُ إلَيهِ ذِراعا» (هر كه يك وجب به من نزديك شود، يك گز به او نزديك مى شوم) می‌باید. کعبه را چه بینم. مرا استطاعت کعبه نیست، به جمال کعبه چه شادی نمایم؟ 🧐در تاریخ هیچگاه از مساله ای به نام ناپدید شدن و یا حرکت کعبه مطلبی ثبت نشده است! اما حوادثی همچون عام‌الفیل ثبت شده و یا شکاف خوردن کعبه برای ولادت امیرالمومنین علیه السلام ثبت شده است. حتی در اولین حج پیامبر صلی الله با مسلمانان پس از صلح حدیبیه پیامبر صلی الله نتوانستند حج بگذارند و سال بعد تشریف بردند ولی کعبه بخاطر ایشان هم از جایش جابجا نشد!. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌀 عـــــــارفــــــــ تلگرام | اینستاگرام | ایتا ـــــــدون 🌀 👳🏼‍♂️📗 🖋
🏷عارف پرنده بنام خالق آسمان‌ها همیشه مریدان کاسه‌ای هستند داغتر از آش و کرامت تراش! مریدی بایزید را گفت: در طبرستان فلان شخص از دنیا رفت (ظاهرا مرید بیچاره از اختلالات پارانوئید حاد رنج می‌برد) تو را دیدم دست در دست شخصی، از آنجا که شبیه اطرافیان همیشگی‌ات نبود احساس کردم می‌توانم مطابق نظر خود نامی برایش انتخاب کنم پس نام خضر را از میان آنهمه خوبان برایش برگزیدم. نماز که تمام شد ناگهان به هوا پرکشیدی به تنهایی و بدون آن خوب. شیخ چون این اختلالات را تجربه کرده و درک می‌نمود نمی‌خواست مریدش سرخورده شود و از مرادش ضربه روحی بخورد پس ناگزیر تایید کرده و گفت: راست گفتی. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌀 عـــــــارفــــــــ تلگرام | اینستاگرام | ایتا ـــــــدون 🌀 👳🏼‍♂️ 📗 🖋
🏷شتر وایرلس نقل است كه در راه حج شترى داشت كه زاد و راحله او برش می‌نهادند. يكى گفت: «مسكين اين شتر كه بارش گران است و اين ظلمى تمام است». بايزيد گفت: اى جوانمرد! بردارنده بار، شتر نيست. نگه كن كه هيچ بار بر پشت شتر هست؟ چون نگه كرد به يك وجب بالاى شتر بود. گفت: سبحان اللّه! عجب كارى است». بايزيد گفت: اگر حال خود از شما پنهان دارم، زبان‏ ملامت دراز مى‏كنيد، و اگر مكشوف مى‏گردانم، طاقت آن نمى‏آوريد. با شما چه می‌باید كرد؟ این داستان درصدد بازگویی کرامتی از بایزید است که در چشم پرسشگر لحظه‌ای بار شتر بسیار و لحظه‌ای اندک نشان داده می‌شود این در حالی است که اینگونه عملکردها با سحر در چشم شباهت بسیار دارد . اساسا این دست از سحرها فاقد ارزش است و خلاف واقعیات در خارج و بروز اینگونه حرکات نشانگر کمال و کرامت فرد نیست چرا که همچون مرتاضان نیز می‌توانند از گونه رفتار ها انجام دهند. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌀 عـــــــارفــــــــ تلگرام | اینستاگرام | ایتا ـــــــدون 🌀 👳🏼‍♂️ 📗 🖋
🏷نماز سر انگشتی بنام پروردگار پاک و منزه گویند یحیی‌بن‌معاذ رازی نامه‌ای نوشت برای بایزید، پاسخ نامه به دستش رسید و خدا عالم است که در آن نامه چه دید که به وجد آمده جهید، از جای خود پرید و به سمتی که شیخ ساکن بود دوید. آنقدر دوید تا به هنگام نماز عشاء پیش شیخ رسید. یحیی می‌گوید که چون دیروقت بود خواستم تا صبح صبر کنم سپس به دیدار شیخ روم که شخصی گفت: شیخ به قبرستان رفته تا یکسری کارهایی انجام دهد. به قبرستان رفتم و دیدم شیخ جانم به شیوه بودا و به شکل ذن و یوگا روی دوانگشت‌پا ایستاده و حالتی داشت انگار موجودی بر شیخ مسلط شده بود. هرچه گفتم شیخ جان، مگر ما مسلمان نیستیم؟! ازشیخ جوابی نشنیدم و تا صبح به همان شکل و حالت ماند!. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌀 عـــــــارفــــــــ تلگرام | اینستاگرام | ایتا ـــــــدون 🌀 👳🏼‍♂️ 📗 🖋
و يک روز مردي گفت : در طبرستان کسي از دنيا برفته بود . من تو را ديدم باخضر عليه السلام و او دست بر گردن تو نهاده ، و تو دست بر دوش او نهاده . چون خلق ا زجنازه بازگشتند من در هوا ديدم تو را که رفتي . ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌀 عـــــــارفــــــــ تلگرام | اینستاگرام | ایتا ـــــــدون 🌀 📕تذکرة الاولیاء ، 1.143 ذکر بایزید بسطامی 👳🏼‍♂️ 📗
🖼 دست خشک شده و نوری مستجاب الدعوة ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌀 عـــــــارفــــــــ تلگرام | اینستاگرام | ایتا ـــــــدون 🌀 👳🏼‍♂️📗 🖋 📸
📿عکس گراف ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌀 عـــــــارفــــــــ تلگرام | اینستاگرام | ایتا ـــــــدون 🌀 👳🏼‍♂️📗 🖋 📿
▫️معرفی ادمین‌ها و سبک‌های انتقادی عارفدون با کلیک بر روی هشتگ‌ها # می‌توانید به نقدهای هر نویسنده دسترسی پیدا کنید. 🌀 عـــــــارفــــــــ تلگرام | اینستاگرام | ایتا ـــــــدون 🌀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛬المسافر کالمجنون دیروز که توفیق دست داد و سری به باغ پرندگان شهر مدنظر😁 زدم، هر آیتی را نشانه ای یافتم برای سلوک الی الله و یاد جناب ابوالحسین نوری افتادم که داستان اینچنین است... شبلی گوید پیش نوری شدم او را دیدم به مراقبت نشسته که موئی بر تن او حرکت نمی کرد گفتم مراقبتی چنین نیکو از که آموختی گفت: از گربه که بر سوراخ موش بود و او از من بسیار ساکن‌تر بود. جناب نوری حیوون قحط بود از گربه مراقبت یاد بگیری؟ این پرنده رنگارنگ چه ایرادی داشت که همچو میت بر لب جوی اب نشسته است؟ آدم میخواد سوار سلوک الی الله بشه با پرنده هم‌‌مسافر بشه بهتره تا اینکه با گربه هم‌مسافر بشه چون این مزیت هم داشت که مقداری از زیبایی این پرنده الگو میگرفتی تا قیافه آن گربه گشنه. البته سبیل تو بی شباهت به آن گربه نیست! پ.ن: حرکات دست من بیشتر از حرکات این پرنده هست 😁 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌀 عـــــــارفــــــــ تلگرام | اینستاگرام | ایتا ـــــــدون 🌀 👳🏼‍♂️ 📗 🖋
🖼عکس نوشته ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌀 عـــــــارفــــــــ تلگرام | اینستاگرام | ایتا ـــــــدون 🌀 👳🏼‍♂️📗 🖋
🏷 شیر صوفی‌ زده! در قدیم الایّام به دلیل کمبود پارچه، وصله، پینه، زانفیکس و چسب، برخی دراویش ناچار بودن بخشی از لباس و یا تُمبان هم مسلکان خود را جر داده و به وسیله‌ی آن کشف عورت نمایند!. البته که نباید ظاهر هرچیز را دید و باطن آن چه بسا مؤثرتر از ظاهر آن است چون آنکه همین وصله پارچه، چه بسا سلطان جنگل را به خضوع و خشوع و حرمت‌ نگه‌داری وادارد، چون گاه شعور یک حیوان بیش از شعور نویسنده چنین داستان‌هایی است که او حرمت نگه می‌دارد و کشف عورت نکرده ولی نویسنده، خواننده را حماری بیش فرض نمی‌کند! نقل است كه درويشى در وادى می‌رفت. شيرى قصد او كرد. چون در درويش نگريست، بغرّيد و روى بر خاك نهاد و برفت. درويش در جامه خود نگاه كرد، پاره‏‌يى از جامه شيخ رقّى بردوخته بود. دانست كه شير حرمت آن داشت. متن روان برای تنبلان: درویشی در سرزمینی میرفت، با شیری مواجه شد، شیر غرّشی کرد و صورتش را بر زمین مالید و برفت، چون آن درویش لباس خود را دید، متوجّه شد تکّه‌ای از لباس ابراهیم رقّی بر لباسش دوخته شده بود. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌀 عـــــــارفــــــــ تلگرام | اینستاگرام | ایتا ـــــــدون 🌀 👳🏼‍♂️ 📗 🖋
🖼 شتر وایرلس! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌀 عـــــــارفــــــــ تلگرام | اینستاگرام | ایتا ـــــــدون 🌀 👳🏼‍♂️📗 📸
🏷حج بایزید نقل میکنند که مردی نزد بایزید آمد و پرسید قصد رفتن به کجا را داری؟ بایزید :گفت به حج میروم؛ مرد از او پرسید برای سفر خود چقدر پول بایدپرداخت کنی؟ بایزید :گفت دویست درهم؛ آن مرد به وی گفت بیا این پول را به من بده و هفت بار دور من بگرد که من واجب تر از حج رفتن تو هستم و اگر این پول را به من دهی ثواب حج رفتن را خواهی برد و بایزید اینچنین کرد و دیگر به حج نرفت سوال اینست که میشود به جای جوراب شلوار بپوشیم؟ یا مثلا میشود در رژیم غذایی ویتامین را به جای پروتئین گذاشت؟ اگه شیر بخوریم ویتامین پرتقال دارد؟ نمیشود به جای امتحان ریاضی امتحان فارسی بدیم؟ کاش لااقل بشه به جای خیار آناناس برداشت؟ اما همیشه یادت باشه توی این دنیا هیچ سیبی جای پرتقال نمیگیره پس چگونه به این راحتی برای احکام خداوندجایگزین انتخاب میکنیم؟ چه کسی به جز خداوند میتواند ارزشمندی اعمال را برای ما مشخص کند؟ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌀 عـــــــارفــــــــ تلگرام | اینستاگرام | ایتا ـــــــدون 🌀 👳🏼‍♂️ 📗 🖋
🏷کله زنی و پسران ابن عطا مست و لایعقل برای خودش تلوتلو میخورد و خودشو فحش میداد ک چرا ده تا نون خور اضافی بجای، گذاشته که یهو یک گردن کلفت سیبیل چخماقی جلوش سبز شد، یارو انگار هرکول خورده بود مستی از سرش دود شد معلوم بود به قصد خفت گیری اومده با خودش گفت: ای داد گاومون زایید. یارو گولاخه گفت: ۱۰ تا یارانه رو میخوری یک وقت ترش نکنی! اما هر چی قربون قد و قواره‌اش رفت فایده نداشت. یکی یکی ماترک‌شو مثل مرغ سرکند اینم انگاری نجسی مغزشو شسته بود قهقهه می‌زد. گولاخ عظیم تو مشنگی یارو موند و گفت: شده مرد بچه هات هستن پشمک حاج عبدالله که نیستن، همونطور که میخندید گفت خدا داده خودشم میگیره، به ما چه مربوط مشیت این است. گولاخ دیگه هیچوقت اون آدم سابق نشد و تنوره کشان به آسمان عروج کرد. درویش فقیریم و در این گوشه دنیا با نیک و بد خلق جهان کار نداریم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌀 عـــــــارفــــــــ تلگرام | اینستاگرام | ایتا ـــــــدون 🌀 👳🏼‍♂️ 📗 🖋
عارف‌نامه - ماه شعبان - شماره 001.pdf
3.18M
🧾عارف‌نامه 🌛شعبان #️⃣۰۰۱ 🔍در این شماره می‌خوانید: 🔹معرفی عارفدون 🔸حشمت فردوس ورشکست شد! 🔹فلجی که به اعدام محکوم شد! 🔸آموزش مهارت در‌آمدزایی 🔹ابراهیم پسرش را کشت 🔸کله‌زنی و پسران إبن‌عطا 🔹متوفّیات 👥همکاران روزبهان بغلی، نسار، آرتمیس خاتون، رستا ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌀 عـــــــارفــــــــ تلگرام | اینستاگرام | ایتا ـــــــدون 🟥آکادمی تصوّف پژوهی
🏷 استدلال منطقی جناب عطار نیشابوری در تذکرة الأولیاء نقل می کند: یکی از سران تصوّف به نام سفیان ثوری در حال نان خوردن بود سگی در آن حوالی بود که برای او تکه نانی پرتاب می کرد. تا اینجای قضیه هیچ مشکلی احساس نمیشود و حتی توجه به مخلوقات خدا امری پسندیده است. اما مشکل اینجاست که فردی از سفیان می پرسد چرا با زن و فرزند نان نخوری که وی می گوید: اگر نان به سگ دهم تا روز، پاس من دارد تا من نماز کنم، و اگر به زن و فرزند دهم از طاعتم باز دارند. این شدت از عرفان در هیچ کتاب و نویسنده‌ی دیگری یافت نمی‌شود! ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌀 عـــــــارفــــــــ تلگرام | اینستاگرام | ایتا ـــــــدون 👳🏼‍♂️ 📗 🖋
جواني را ديدم که در صومعه اي نشسته ، و يک پاي بيرون صومعه بريده ، و انداخته و کرمان مي خوردند . نزديک او رفتم و سلام کردم و از حال او پرسيدم. گفت :روزي در اين صومعه نشسته بودم . زني بدينجا بگذشت . دلم مايل شد بدو -تنم تقاضاي آن کرد - تا از پي او بروم . يک پاي از صومعه بيرون نهادم ، آوازي شنودم که: شرم نداري از پس سي سال که خداي را عبادت کرده باشي ، و طاعت داشته ، اکنون طاعت شيطان کني و قصد ، فاحشه اي کني ؟ اين پاي را که از صومعه بيرون نهاده بودم ؛ ببريدم و اينجا نشسته ام تا چه پديد آيد و با من چه خواهند کرد . تو بر اين گناه گاران به چه کار آمدي ؟ اگر مي خواهي مردي از مردان خداي را ببيني بر سر اين کوه شو . ذوالنون گفت :از بلندي که آن کوه بود بر آنجا نتوانستم رفت . پس خبر او پرسيدم . گفتند :ديرگاهست تا مردي در آن صومعه عبادت مي کند ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌀 عـــــــارفــــــــ تلگرام | اینستاگرام | ایتا ـــــــدون 📕تذکرة الاولیاء ، 1.108  ذکر ذوالنون مصری 👳🏼‍♂️ 📗
🏷دیپورت کبد از مثانه نقل است که خلیفه ای در جایگاهش نصب شد. جناب خلیفه از لحاظ فکر و اعتقاد مرید و دنباله رو سفیان ثوری ،بود مریدان هم که می‌دانید کاسه ای داغتر از آش؛ روزی به خلیفه خبر رسید که سفیان بیمار است. خلیفه باحالی شبیه به خوف و رجاء طبيب مخصوص خود را به بالین سفیان فرستاد. طبیب ترسا بود و بسیار استاد و کاردرست تشخیص هایش ردخور نداشت که فقط خلیفه ونزدیکانش را ویزیت میکرد. پرسید بیمار را چه شده؟ گفتند خون در ادرارش پیدا شده، نمونه هم گرفتیم تا به چشم مشاهده کنید. ظرف نمونه را گرفت و با دقت مشاهده کرد. سپس چشمانش را بست و اندیشید اما هرچه کرد نتوانست تشخیص دهد چه بیماری بر سفیان عارض شده، این حجم از مشکل را یک‌جا ندیده بود. جایگاه و اعتبار خود را در معرض خطر دید و تنها راه خلاصی از این مخمصه را در این دید که از الفاظ غیر علمی و منطق اما قشنگ و عارفانه استفاده کند. پس همه را گوش دراز پنداشت و خزعبل بافی کرد. گفت: این شخص از ترس خدا به این حال افتاده است به همین علت جگرش خون شده و در حال بیرون آمدن از مثانه است. این مرد خیلی مسلمان ،است اصلا هرچه ادرار خونی تر مسلمان،تر هیچ ارتباطی به عفونت نیز ندارد . بلکه نشانه خداترس بودن همین است. دینی که مردی در آن به چنین حالی میافتد باطل نیست آیین ما باطل است که تا به امروز کسی ازترس خدا به این حال خون آلود نیفتاده. عرفان ساختگی چنان دام گشادی دارد که حتی پزشکانشان بیسوادی و عدم مهارت و تشخیص را با الفاظ عرفانی پوشش میدهند ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌀 عـــــــارفــــــــ تلگرام | اینستاگرام | ایتا ـــــــدون 👳🏼‍♂️ 📗 🖋
🏷ادب عارفانه عرفا در سیر و سلوک خود گاهی اوقات عنان از کف بریده و هرگونه مسالمت با خلق را در طبق اخلاص حواله‌ی گستاخی می‌نمودند. قبل از بیان این نقل از عارف اصطلاحی جناب عطّار نیشابوری پیشنهاد می‌کنیم خرّیطان فن بازنگری مجدّدی به کتاب تذکرةالأولیآء داشته و این گونه موارد را از بیخ و بن حذف کنند تا زحمتی برای تأویل و توجیح این گونه سخنان نکشیده و عرفان اصطلاحی را تبلیغ کنند.. یک روز پسر را دید که می‌خرامید. وی را آواز داد و گفت: هیچ دانی که تو کیستی؟ مادرت را به دویست دینار خریده ام، و پدرت چنانست که در میان مسلمانان از او کمتر کس نیست. این خرامیدن تواز کجاست؟ البته می‌توان برداشت کرد ریاضات صوفیه دیگر توانای برای خرامیدن آنها باقی نگذاشته که ناچار به حسادت می‌شوند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌀 عـــــــارفــــــــ تلگرام | اینستاگرام | ایتا ـــــــدون 👳🏼‍♂️ 📗 🖋