eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
1هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥«مادرم از دستم سکته کرد و مُرد» روایت تکان دهنده و دردناک از کسی که به «مشروبات الکلی» اعتیاد داشت و در مستی باعث فوت مادرش و فرزندش شد... 🆔 @asanezdevag
1.04M
توصیه بعد از سزارین سرکارخانم خزلی مادر متولد ۶۷هشت فرزندی @motaharevafi77 🆔 @asanezdevag
👌«فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر» 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۸۸ 📌فرصت های از دست رفته... خیلی وقت بود که من و همسرم تصمیم گرفته بودیم بچه دوم رو دا
۵۸۹ با سلام، من متولد ۶۹ هستم ، یک پسر ۵ ساله بسیار بازیگوش دارم که نوزادی خیلی سختی داشت چون رفلاکس حاد و بی خوابی و بی اشتهایی زیاد داشت. همین باعث شده بود که هم تصمیم خودم و هم نزدیکانم بر این باشه که دیگه دومی رو نیارم!! ولی از وقتی که پسرم وارد ۴ سالگی شد خیلی دلم برای تنهاییش میسوخت و با همه سختی ها و مشکلات و خاطرات بد اوایل بچه داری، تصمیم گرفتم اقدام به فرزندآوری کنم. تا اینکه بهمن ۹۹ متوجه شدم ۵ هفته باردار هستم ولی با درد های شدید و... که متاسفانه منجر به سقط شد. خیلی بابت این موضوع اذیت شدم چون تصورشم نمی کردم و همیشه فکرم به این بود که من و همسرم بدن آماده ای داریم! خلاصه یه روز با یه تجربه بسیااار شبیه خودم مواجه شدم که این خانمم بعد از سقط حجامت ساکرال انجام داده بودند، من هم با تحقیق و سختی راضی کردن همسر، چند روز قبل از ماه مبارک رمضان ۱۴۰۰ حجامت ساکرال کردم و به فضل الهی در اواسط ماه رمضان متوجه شدم باردار هستم یعنی سه ماه بعد سقط. الان خداوند یه پسر دیگه به ما هدیه کرد که فقط خودش میدونه پسر بزرگم چقدر از این بابت خوشحال و منتظره... انشاالله تصمیمم بر این هست که اگر پسر دومم نوزادی بهتری داشته باشه با فاصله کمتر از دو سال، سومی رو هم بیارم. جا داره بگم ما خانواده خیلی ولایی هستیم و همیشه ازینکه شرایط باعث شد بچه کم داشته باشیم احساس شرمندگی میکردیم و اینکه حرف حضرت آقا خدایی نکرده زمین نمونه. خدا انشاالله به هم مادران چشم انتظار بچه های سالم و صالح بده که خودم تجربه انتظار و سختی بعد از سقط رو دارم، و اینکه هیچوقت توکل رو یادمون نره که واقعا نتیجه ش رو دیدم. و جا داره از خانم دکتر نجیب و مومن خودم، خانم دکتر شهرزاد هداوند بیمارستان مصطفی خمینی تهران، تشکر کنم که خیلی روحیه امیدواری به خانمها تزریق می کنند. 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚨 توجه توجه🚨 اجتماع بزرگ عاشقان مبارزه با اسرائیل با حضور: حجت الاسلام علیرضا پناهیان دکتر علی اکبر رائفی پور حاج مهدی رسولی کربلایی حسین طاهری تهران - میدان فلسطین جمعه ۲۸ مهرماه از ساعت ۱۸ 🆔 @asanezdevag
🔶 چرا بچه ام انقدر حرف میزنه و سوال می پرسه؟ 1️⃣ هوش بالا قدرت تکلم کودکان باهوش زودتر کامل میشه و پرحرفی در کودکی، باعث رشد مهارت های ارتباطی و اعتماد به نفس جهت معاشرت با دیگران در بزرگسالی میشه. 2️⃣کنجکاوی کودکان در حال یادگیری و کشف محیط اطراف خود هستند، پس مدام سوال دارند و فکر می کنند والدین جواب همه آنها را می دانند. 3️⃣ کاهش ترس و استرس و هیجان گاهی حرف زدن کودک جهت تخلیه احساس های پرفشاری است که تجربه میکند. مثلا: 🔹 جهت تخلیه هیجان در کل مسیر خانه به شهربازی حرف میزد. 🔹 جهت تخلیه ترس مدام سوال می پرسد: 🔹 مامان صورت دزدا سیاهه؟بچه ها هم می دزدن؟وقتی داخل خونه هستیم هم دزد میاد؟ 4️⃣ جلب توجه شاید دقت کرده باشین که هنگام حرف زدن با تلفن و یا بودن در جمع دوستان، فرزندمون بیشتر حرف میزنه. در واقع پرحرفی راهیست که مطمئن بشه، محبت و توجه والدین به او کم نشده. 5️⃣ قانع نشدن به دلیل اینکه کودک ما تجربه و شناخت کاملی ندارد پس مدام می پرسد. گاهی لازم است یک مطلب را بارها بپرسد تا بتواند آن را درک کند. 🆔 @asanezdevag
اعتقادی که هست، اعتمادی که نیست! 🆔 @asanezdevag
(قسمت دوم) 💠بدو تولد تا 2سالگی 🌺استاد شجاعی🌺 ✳️نقش مادر و مخصوصاً پدر در ایجاد اعتماد به نفس در کودک با وجود اینکه مادر نقش اصلی را در این زمینه ایفا می‌کند، اما این مسئولیت هرگز از پدر ساقط نمی‌شود. چرا که روابط صمیمانه و پیوندهای عاطفی برقرار شده میان کودک و والدین در همین دوران است که او را به اطاعت و حرف‌شنوی از صلاحدیدهای والدین در سنین بالاتر وامی‌دارد. کودکی که عادت نموده، حس امنیت و آرامش را هم در آغوش مادر و هم در آغوش پدر تجربه کند، علاوه بر مادر به پدر نیز به چشم پناهگاه و مأمن آرامی ‌برای تأمین نیازهایش نگریسته و با او پیوند عاطفی محکمی ‌برقرار خواهد کرد و همین پیوند او را در آینده به احترام و اطاعت، واخواهد داشت. ✴️موانع پرورش اعتماد به نفس در کودک کودک شما به خودی خود، موجودی دوست داشتنی است که نظر دیگران را به خود جلب کرده و آنها را به در آغوش کشیدن و بازی کردن با خود وا می‌دارد. از طرفی این موجود ضعیف، در کمال وابستگی و نیاز به شما خلق شده و همین ضعف او، به جلب توجه دیگران بیش‌تر کمک خواهد کرد. گاهی اطرافیان کودک گمان می‌کنند که این ضعف و ناتوانی تا مدت‌های مدیدی باقی می‌ماند. غافل از این که روند شکوفا شدن استعدادها و ناتوانائی‌های کودک بسیار سریع بوده و او خیلی زود می‌تواند توانائی‌هایش را یک به یک از حالت بالقوه به مرحله‌ی عمل برساند. 🔷یادتان باشد که شما باید کودکتان را باور کنید. اگر احساس کردید توانایی انجام کاری را دارد، در آن زمینه، کمک خود را قطع کنید، و تا زمانی که خودش خسته نشده و شما را به یاری نطلبیده است، به کمکش نشتابید. هرگاه کودکتان توانائی انجام کاری را پیدا کرد، طبیعتاً سعی می‌کند امور مربوط به آن فعالیت را خودش بر عهده بگیرد. البته شما نیز باید خود را به سلاح صبر و حوصله تجهیز کرده و تمام خرابکاریهایش را در نهایت آرامش تحمل کنید و به این‌ترتیب فضائی آرام را برای تجربه کردن‌های پیاپی فرزندتان آماده سازید. تشویق‌های شما به شکوفا شدن استعدادهای کودکتان سرعت می‌بخشد. اما دقت کنید که تشویق‌های شما به مرحله‌ی دخالت کردن و یا به دست گرفتن آن کار نینجامد. ‼️ دو نکته مهم : 🌟نکته 1⃣ استعداد تمام کودکان و زمان شکوفائی آنها با هم متفاوت است و مقایسه‌ی کودکان از این لحاظ کاری بسیار نامناسب و غلط بوده و یکی از موانع پرورش اعتماد به نفس در کودکان محسوب می‌شود که لطمات جبران ناپذیری را برای آنها به بار خواهد آورد. دقت کنید که از تحمیل کردن کاری برای سریعتر شکوفا شدن استعداد کودک بپرهیزید که در این صورت نه تنها به او کمکی نکرده‌اید، بلکه ضربه‌ی مهلکی از نظر عدم رشد استعدادهایش بر او وارد آورده‌اید. 🌟نکته 2⃣ شما فقط در دو حالت زیر موظفید فعالیت کودکتان را محدود کرده و او را از انجام آن کار ممنوع کنید (البته در کمال آرامش و نرمخوئی): 🔷🔹 زمانی که احتمال آسیب رساندن به بدنش در انجام آن فعالیت وجود داشته باشد. 🔶🔸زمانی که برای دیگران مزاحمتی ایجاد کرده باشد. ادامه دارد .... 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌 بنظرت کدوم ؟ 💠 از مصادیق توجه به مرد و حساب کردن او، نظرخواهی از او در برخی امورِ شخصی خودتان است. مثل پختن غذا و پوشیدن لباس و ... 💠 اما خانمها می‌گویند وقتی از همسرمان سوال می‌کنیم مثلا ظهر برات چی درست کنم؟ و یا چه لباسی دوست داری بپوشم؟ انگار سخت‌ترین سوال دنیا را از ایشان پرسیده‌ایم و معمولا طفره می‌روند و می‌گویند هرچه میل خودت است انجام بده! 💠 راه حل این قضیه این است مردها گاهی از جواب دادن به سوال کلی و مبهم فرار می‌کنند اما اگر آنها را در شرایط انتخاب قرار دهید مثلا بگویید امروز قیمه درست کنم یا ماکارونی؟ لباس قرمز را بپوشم یا سفید؟ جواب دادن برایشان راحت می‌شود. 🆔 @asanezdevag
طنز در مغازه 😆😅 🆔 @asanezdevag
‏مستاجر قبل از بازدید با ترس و لرز گفت حاج‌آقا من ۳ تا بچه دارم، ۵ نفریم مشکلی نیس؟ بابا گفت اگر پسندیدی بهت تخفیف میدم در قرارداد هم قید می کنیم اگر به بچه‌ها اضافه شد، ۲۰ درصد اجاره کم میشه و یکسال تمدید کسی میخواست ازش تشکر کنه میگفت یه صلوات برای امام و سلامتی آقا بفرست. ‏ 🆔 @asanezdevag
از همسرت عصبانی شده ای ؛ می خواهی صدایت را بلند کنی ؛ می گویی حیف که بچه دارد نگاه می کند ... به پدر و مادر خودت و همسرت احترام می گذاری ؛ می گویی بگذار بچه ببیند ، یاد بگیرد... دلت می خواهد به یکی فحش بدهی ؛ از بچه حیا می کنی . می ترسی حرف بد یاد بگیرد و یک جا توی جمع آبرویت را ببرد... مواظب رفتارت هستی که روی بچه تأثیر بد نگذارد . خیلی کارها را دلت می خواهد اما انجام نمی دهی ؛ فقط به خاطر بچه ... خیلی کارها را که حال و حوصله اش را نداری ؛ انجام می دهی ؛ فقط به خاطر بچه ... هنوز نگرفته ای قصّه چیست ؟ بچه این وسط کاره ای نیست . قرار است تو خودت خوب باشی . قرار است تو بدی هایت را کنار بگذاری و عادت های زشتت را تغییر بدهی ... بچه یک بهانه است ؛ خدا خوب بودن خودت را می خواهد ... این بچه برای خوب شدن، خیلی فرصت دارد و اصلا به اندازه ی تو بدی ندارد که تو دلت برای او بسوزد ... این تویی که وقتت دارد تمام می شود اما هنوز ... خدا دلش برای تو سوخته ... ✅ آیت الله حائری شیرازی: خداوند به وسیله فرزند، پدر و مادر را هم تربیت می کند. 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۹۰ 📌فکری به حال این وضعیت کنید. #فرزندآوری #مادری 🆔 @asanezdevag
۵۹۱ سال ۸۳ در سن ۱۹ سالگی با همسرم آشنا شدیم، کمتر از چهار ماه عقد بودیم، خدارو شکر دوران عقد خوب و بدون اختلافی داشتیم، با اینکه خانواده ی من دوست داشتن مراسم عروسی رو دیرتر بگیریم اما همسرم تونست اونا رو راضی کنن که زودتر مراسم عروسی رو بگیریم، مراسمی کاملا ساده و بدون مخارج زیادی همسرم تازه درسشو تموم کرده بودن و بیکار بودن، جالب اینکه هیچ یک از خانواده هامون شرایط مالی چندان خوبی نداشتن که بتونن کمکمون کنن، یادمه همسرم اوایل میگفتن بخاطر شرایط بد اقتصادی اصلا دوست نداشتم ازدواج کنم، اما وقتی آیه ای که در مورد اینه که ازدواج کنید که خدا خودش روزی دهنده هست رو دیدم به خدا توکل کردم تصمیم به ازدواج گرفتم. یکماه از ازدواجمون می گذشت که یه روز خواهرم تلفنی بهم گفت دیشب خواب دیدم روروئک خریدید😊 چند روز بعدش فهمیدم باردارم، اون موقع همسرم بیکار بود با اینکه خودمون بخاطر دیدن تجربه آشنایان که دیر اقدام به بارداری کرده بودن بندگان خدا سالیان سال هزینه کردن که تونستن بچه دار بشن، خواسته بودیم بچه دار بشیم. نمیدونستم بخاطر بارداریم خوشحال باشم یا نگرانِ بیکاری همسر مهربانم باشم، چقدر اون روزا بخاطر ویار سختم اذیت شدیم، راحت از نگاه همسرم میشد فهمید که چقدر شرمنده ی من میشه آخه بنده خدا خیلی وقتا یه آبمیوه هم نمیتونست تهیه کنن😔 خودمم که اصلا دوست نداشتم خانوادم از مشکلاتمون باخبر بشن واسه همین بدون اینکه بتونم واسه کسی درد دل کنم توی خودم میریختم با اینکه فقط چند ماه بود ولی خیلی دوران سختی بود، همسرم مرد سختی کشیده ای بود ولی من نه تحملم خیلی کم بود 😔 اما با این همه خیلی خیلی امیدوار بودم که حتما خداوند کمکمون میکنه خدارو شکر همون ماههای اول بارداریم، کار خوبی پیدا کردن، کاری که خودمم باورم نمیشد☺️ شش ماهه باردار بودم که صاحب خونه اومد گفت خونه رو احتیاج دارن 😳 درست بود که همسرم سرکار رفته بودن ولی اصلا نه پول پیش داشتیم نه میتونستیم اجاره ی سنگین پرداخت کنیم، خلاصه بعد از چند روز یه خونه اجاره کردیم که نه آب گرم داشت نه کولری که تابستونه خنک بشیم😒 خداروشکر ماه پنجمم تقریبا ویار وحشتناکم تموم شد حالم خیلی بهتر شده بود، بچه چند روز به شب یلدا به دنیا اومد، زایمان تقریبا سختی داشتم یادمه تو بیمارستان به مادرم خیلی جدی میگفتم اصلا دیگه بچه نمیارم. با به دنیا اومدن بچه تازه مشکلات شروع شده بود اون سال زمستان سختی بود برف زیادی اومده بود همسرم تازه سر کار رفته بودن بخاطر همین نمیتونستیم پوشک واسه بچه بخریم پارچه میذاشتیم، چقدر بچه گریه می کرد، گوش درد شدیدی داشت مادرم ده روز پیشم بود بعدش من موندمو بچه داری و بی تجربگی و کهنه شستن با آب سرد وسط حیاط، خیلی وقتا بچه تا دیر وقت یکریز گریه میکرد، ساعت دو سه نصف شب تا میخوابید بدو میرفتم کهنه ها رو میشستم کنار یخ بالا اومده پای شیر آب...... خلاصه دوسالی اون خونه بودیم که خدارو شکر تونستیم خونه ی مناسبی اجاره کنیم خونه مون دو خوابه بود، اینقدر خوب بود که خستگی اون دو سالو میتونست از تنم در بیاره😉 👈 ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۵۷ ✴️قواعد هدیه هدیه هایتان باید متنوع باشد. 👈همیشه یک جور انتخاب نکنید. ❌حتی گل خریدنِ مکرر هم، با همه ی لطافت و زیباییش، از شیرینیِ هدیه ی شما می کاهد. 🆔 @asanezdevag
آیا آزاد گذاشتن بچّه‌ها برا غذا خوردن یا آب بازی اسرافه؟ ♨️ بعضیا معتقدن که لازمۀ آزادی، اسراف و تبذیره. وقتی ما به کودک اجازه می‌دیم که با غذاش 🍛بازی کنه، مقداری غذا از بین می‌ره. آب‌بازی هم هدر دادن آبه. وقتی که اجازه می‌دیم کودک اسباب‌بازی‌هاش رو بشکنه، در حالی که برای این اسباب‌بازی ‌ها پول خرج شده، یه نوع اسرافه و ... .🤔 ⁉️ معنی دقیق اسراف و تبذیر چیه؟ ✅ اسراف در لغت، به تجاوز از حد در هر کاری گفته می‌شه. هر کاری به نسبت خودش، اندازۀ شایسته‌ای داره که اگه از اون اندازه گذشت، اسراف می‌شه. تبذیر هم در اصطلاح به معنی ضایع کردن مال هست که شاید بتونیم معادل فارسی اونو «ریخت و پاش بیهوده» بدونیم.👌 💯 این جا هم مثل بحث نظم، شما فقط چیزی رو می‌بینید که در حال از بین رفتن یا مصرف شدنه؛ یعنی آب، غذا، اسباب‌بازی ؛ امّا خود کودک👶رو نمی‌بینید.🤦‍♀ ⚠️ کسی که دورۀ کودکیش رو گذرونده و به سنّ رشد رسیده، وقتی بلایی سرِ غذاش می‌یاره که باید اون رو دور ریخت، تبذیر کرده. یا وقتی با آب، بازی می‌کنه و اون رو الکی رو زمین می‌ریزه، اسراف کرده. ولی وقتی کودکی با غذاش بازی می‌کنه، در حال پاسخ دادن به نیاز خودشه، آب‌بازی هم نیاز کودکه، بازی با آب و غذا برا کودک، خارج شدن از حدّ اعتدال نیست تا اسراف باشه.☺️ 😉 درسته که تو این بازی‌ها یه مقدار از غذا یا آب، به ظاهر از بین می‌ره؛ امّا از اون جایی که کودک تو این بازی، خوراک روحی خودش رو به دست می‌آره، نمی‌شه گفت که غذا از بین رفته. بدون مبالغه باید گفت که این جا از آب و غذا، استفادۀ بهینه شده؛ چون غذا برا بچّه تنها برای خوردن😋 نیست؛ برای بازی کردن هم هست. 🤗 📚 من دیگر ما 🆔 @asanezdevag
👌«فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر» 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۹۱ #رزاقیت_خداوند #ساده_زیستی #فرزندآوری #سختیها_و_مشکلات #قسمت_اول سال ۸۳ در سن ۱۹
۵۹۱ خدارو شکر زندگی خوبی داشتیم اینکه میگم خوب در حد رفع نیاز خودمون نه شاهانه، از همون اول زندگی همسرم با هزینه های بی مورد موافق نبود، خیلی زود تونست من رو هم با خودشون همراه کنن ، پدرم همیشه وقتی بچه هاش گلایه داشتن از زندگی میگفتن اگه توقعتون رو کم کنید همه چیز درست میشه میگفت همینجوری که نمیمونه 👌همسرم اهل تفریح بودن با موتور معمولا جمعه ها جاهای مختلف میبردنمون گاهی تو مسیر برگشت بچه خوابش میبرد متکای کوچیکی همراهمون بود روی فرمون موتور میزاشتیم سرشو روش میذاشت با خیال راحت می خوابید😁 باهمسرم خدارو شکر همیشه نظرمون بر این بود که فاصله ی سنی بچه ها کم باشه، بچه ی اولم سه سال و نیمش بود که اقدام کردیم واسه بچه ی دوم، دوماه بعد باردار شدم ، وقتی واسه آزمایش دوران بارداری رفتم مسول آزمایشگاه بچه ی اولمو تو بغلم دید بجای تبریک گفتن، بهم گفت ظلم کردی در حق بچه ی اولت ، واسه من اون موقع که تمام زندگیم حرف و نظر دیگران بود خیلی ناراحت شدم 😔 خدا بهش رحم کرد اطلاعات الان رو نداشتم وگرنه یه جواب خیلی خوب واسشون داشتم😂 خیلی خوشحال بودم احساس آرامش خاصی داشتم چون یکسالی قبل از بارداری دومم با طب سنتی آشنا شده بودیم خدارو شکر دیگه خبری از اون ویار وحشتناک نبود، همسرم خیلی مواظب بود تغذیه ی سالمی داشته باشم، هنوز سونو نرفته بودم یه روز از خواب بیدار شدم میخواستم تشک خواب رو بردارم سنگین بود، دچار مشکل شدم. خیلی نگران شدم با همسرم تماس گرفتم رفتم درمانگاه گفتن باید سونو گرافی بری، وقتی رفتیم سونو گرافی تو مسیر خیلی می ترسیدم وقتی ماشین تکون میخورد دلم میریخت جرات نمیکردم تکون بخورم میگفتم الان بچه سقط میشه😭 سونو رو که دکتر دید گفت خدارو شکر وضعیت بچه خوبه فقط جفتت پایینه باید استراحت کنی، خیلی خوشحال شدیم آخه فهمیدیم که جنسمونم جور شده☺️ اطرافیانمونم خیلی خوشحال شدن به لطف خدا بچه ی دوممون صحیح و سالم به دنیا اومد زایمان راحتی داشتم بر عکس زایمان اولم، مادرم بعد از ده روز رفت وقتی مادرم رفت یک روز تمام گریه کردم😔 اما ایندفعه تجربه ی بچه داری داشتم خیییلی بهتر به بچه میرسیدم ، بهتر بگم باهاش کیف میکردم انگار بیشتر من نیاز به وجودش داشتم تا بچه به محبت مادر😍 خدارو شکر روزای خوبی بود. با اینکه همسرم شغل خوب و راحتی داشت، ولی هر چند وقت یکبار به فکر عوض کردن شغلش میفتادیم، آخه ما اعتقاد داشتیم کاری که آدم انجام میده باید هر چقدر میتونی منفعت بیشتری به مردم برسونی، هفت سال بود که شغلش همین بود، درآمدش به نسبت خوب بود، شریک خیلی خوب و مومنی داشتیم، وقت اذان باهم واسه نماز به مسجد میرفتن، وقتی میومدن مشتریاشون صف کشیده بودن تا از مسجد بیان، با این همه شغلشون جوری بود که بیشتر از اینکه سودی برسونه، وقت مردم رو تلف میکرد، با اینکه درآمدش شرعی بود ولی دوست داشتیم خدا کمکمون کنه یه کار دیگه ای انجام بدیم، بالاخره یه دفعه همسرم رفتن از زیارت آقا امام رضا( ع) برگشتن تصمیم گرفتیم که به آقا متوسل بشیم که بتونیم دل از این کار بکنیم، همین جورم شد تو مدت چند ماه موفق شدیم دل از شغلی که خیلیا آرزوشو داشتن، بکنیم یعنی در واقع بخاطر خدا و توسل تونستیم که بر خدا توکل کنیم. ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag