فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 از نظر پدر و مادرها یه بچه خوب چه ویژگیهایی داره؟
🔺مثل ایکیوسان فکر کنه، به اندازه ایلان ماسک پول دار باشه، مثل کوزت تو کارهای خونه کمک کنه و...
اصلا با این تعاریف بچه خوبی تو دنیا وجود داره؟
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۹۰ #فرزندآوری #سزارین #زایمان_طبیعی_بعد_از_سزارین #قسمت_دوم حالا نوبت این بود که یک
#تجربه_من ۲۹۱
⚠️سقط جنین از لحظه انعقاد نطفه حرام است.
مدتی پیش در بیمارستان کارگاه آموزشی برامون گذاشتن در رابطه با خانواده، وقتی مدرس از پرسنل شرکت کننده در کلاس پرسید که سقط جنین از چه زمانی مجازه؟
اکثر همکارا (چه درمانی و چه غیر درمانی) روی ماه چهارم توافق داشتن و برخی هم ماه اول و... رو اعلام کردن.
وقتی استاد گفتن که از لحظه انعقاد نطفه این کار حرام هست همه ما متعجب شدیم و تا قبل از این دوره حکم این کار رو نمیدونستیم. جالبه حتی مذهبی هامون هم آگاهی نداشتن از این موضوع.
تا اینکه بعد از چند ماه یکی از دوستانم برای آزمایش بارداری اومد و جواب ایشون مثبت بود.
علیرغم اینکه تصمیم جدی برای سقط داشت و ناخواسته باردار شده بود اما وقتی باهاش صحبت کردم و حکم شرعی این کار رو براش توضیح دادم از انجام سقط منصرف شد و الان به لطف خدا در ماه هفتم بارداری هست. انشالله که فرزندش سالم و صالح و از یاران امام زمان(عج) باشه.
خواستم به دوستان بگم تا جایی که میتونید در مورد سقط و حکم اون اطلاع رسانی کنید. در پناه خدا باشید.
#احکام_سقط_جنین
#جنایت_سقط_جنین
🆔 @asanezdevag
♨️حجاب ممنوع، رابطه جنسی آزاد! برای دختران کمتر از ۱۸ سال فرانسوی
🔻مجلس سنای فرانسه لایحهای را تصویب کرد که طبق آن هیچ دختر زیر 18 سالی نمیتواند در سراسر فرانسه با حجاب باشد.
🔻بنابراین اکثریت سنا به حمایت از منع هرگونه استفاده از نشانه مذهبی توسط کودکان و پوشش یا لباسی که به معنای حقارت زنان است، در فضای عمومی رای دادند.
🔻یکی از نمایندگان سنا با کلماتی افراطی در توصیف حجاب گفت: حجاب "جنسیت طلبانه" ، "نشانگر حقارت زنان" و "پرچم تجزیه طلبی" است.
🔻همچنین در مشروح این خبر آمدهاست که تلاش دو تن از نمایندگان حزب امانوئل مکرون رئیس جمهور فرانسه برای ممنوعیت استفاده از روسری در اماکن عمومی برای دختران زیر 18 سال از سوی مجلس پذیرفتهنشد. کمیته ماده مورد بحث را "افراطی" تلقی کرد.
🔻این لایحه به دلیل اینکه مغایر موضع دولت است، باید توسط شورای ملی نیز تصویب شود. در صورت تصویب این لایحه، حجاب برای افراد زیر 18 سال ممنوع میشود.
🔻این در حالی است که سن قانونی برای رابطه جنسی در فرانسه 15 سال است.
🆔 @asanezdevag
🌻🌴🌻🌴🌻
🌴🌻🌴🌻
🌻🌴🌻
🌴🌻
🌻
زن ها اگر شاد باشند قلب خانه می تپد
😍زن ها اگر موهایشان را شکل دهند ، اگر صورتشان را آرایش کنند ، اگر لباسهای شاد بپوشند زندگی در خانه جریان پیدا می کند
زن ها اگر کودک درونشان هنوز شیطنت کند ، اگر شوخی کنند ، بخندند ، همه اهل خانه را به زندگی نوید می دهند
😔 اگر روزی زن خانه چشمهایش رنگ غم بدهد
حرفهایش بوی گلایه و کسالت بدهد
اگر ذره ای بی حوصله و ناامید به نظر برسد
تمام اهل خانه را به غم کشیده است آری زن بودن دشوار است
زنان ارمغان آور شادی ، گذشت و خنده اند
یادمان نرود قلب خانه باید بتپد
💞آقای محترم مواظب قلب خانه ات باش💞
🆔 @asanezdevag
✅ پرسش:
چرا کسي عاشق من نميشه
🌸☘☘☘☘☘🌸
🌺پاسخ:
تأييد شدن و محبوب شدن يكي از نيازهاي رواني ما است همان طور كه عشق ورزيدن و تعلق به گروه يكي از نيازهاي رواني ما است.
عشق و علاقه اگر بدون #شناخت عميق و #تناسب ها و #تشابه ها و اخلاق باشد سرش در خطر است. عشق حقيقي بعد از شناخت حاصل مي شود و ايثارگرانه است ولي عشق كاذب، خودخواهانه است.
براي شروع بايد زمينه ها را داشت. احساس ارزشمند بودن و آشنايي با هنرهاي زنانگي، هنر مهارت هاي ارتباطي و... از مقدمات شناخت است. اين مهارت ها با الگوگيري، مطالعه، نرم افزار و كلاس هاي آموزشي قابل يادگيري و تقويت است.
اين كه افرادي فقط از روي زيبايي ظاهر شيفته انسان شوند اصلا نشانه خوبي نيست. ظاهر انسان به تدريج شكسته مي شود و يا با بيماري دچار افت و پژمردگي مي شود. فردي كه بيشتر از هر چيز شيفته اخلاق و نگرش ما باشد براي زندگي پايدار بهتر است چون با بالا رفتن سن انسان باليده و پخته تر مي شود و عشق ريشه هايش عميق تر مي شود.
براي مطالعه بيشتر
همسرگزيني با عشق يا خرد، يونس نابدل، نشر ارجمند
🌺
☘🌺
🌺☘🌺☘🌺☘
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تربیت_فرزند
🎙 سخنران: استاد تراشیون
🔻 موضوع : ناسزاگويي در فرزندان| قسمت اول
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۹۱ ⚠️سقط جنین از لحظه انعقاد نطفه حرام است. مدتی پیش در بیمارستان کارگاه آموزشی برامون
#تجربه_من ۲۹۲
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#قسمت_اول
من ۲۴ سالمه، در خانواده ای مذهبی بزرگ شدم و دو فرزند بودیم، همیشه از بچگیم دوست نداشتم که ٢ تا بچه ایم و دوست داشتم مثلا حداقل ۴ تا بودیم و از همون سن کم بچه زیاد رو دوست داشتم.
سال کنکور خیلی نسبت به درس و دانشگاه با انگیزه شدم و حسابی تلاش کردم و با رتبه ۲۰۱ مدیریت دانشگاه تهران قبول شدم.
مادرم تا قبل از کنکورم خواستگار راه نمیدادن و میگفتن زوده، دقیقا دو هفته بعد از کنکور برام خواستگار اومد، اولین خواستگاری که راه دادیم خونمون و البته آخریش😊 چون ازدواج کردیم
من ۱۸ ساله بودم و همسرم ۲۲ ساله
همسرم دانشجوی ترم ۵ عمران بودن و از نظر مالی به قول خودشون فقط یک گوشی که هدیه دوستاشون بود و یک لپ تاب و یک موتور داشتن. خودشون روز اول به من گفتن زندگی با من حداقل تا ۵ - ۶ سال اول خیلی سخته، چون دانشجو هستم، سربازی نرفتم و کار ثابت هم ندارم ولی من معیارهای ازدواجم چیزهای دیگه ای بود که الحمدالله در ایشان بود.
همسرم بسیار با ایمان، صبور و مهربان و عاطفی بودن و البته هستن. خداروشکر ازدواج کردیم و قبل از آمدن جواب کنکور بله برون گرفتیم و بعد سه هفته هم عقد کردیم.
همه چی عالی پیش رفت و خانواده هامون در حد توان واقعا چیزی برامون کم نذاشتن، خانواده همسرم برامون خونه کرایه کردن و عروسی و خرید های عروسی هم تمام و کمال با خودشون بود و در حد وسع خودمون عالی بود همه چی و خانواده ی منم چیزی از جهیزیه کم نگذاشتن، البته به توصیه ی حضرت آقا و اصرار خانواده همسرم، همه چیو ایرانی خریدیم و به حمدالله راضی هستیم.
۱۱ ماه بعد از عقد، که واقعا دوران عقد شیرین و دلچسبیو داشتیم(که بیشترشو مدیون خانواده هامون هستیم) عروسی کردیم و رفتیم سر خونه و زندگی خودمون.
بعد از یک مدت کوتاهی از عروسیمون من به همسرم پیشنهاد دادم که بچه بیاریم و ایشون هم بلافاصله موافقت کردن. البته هنوز شغل تمام وقت نداشتن به دلیل دانشگاه و هرازگاهی به دلیل مشغله های زندگی واحدهاشونو پاس نمیکردن و درسشون از حالت عادی طولانی تر میشد. اما ما اصلا به این چیزها توجه نکردیم و گفتیم روزی دهنده خداست.
خداروشکر دوران بارداری بسیار خوبی رو سپری کردم و پس از گذشت ۱۰ ماه از عروسیمون دخترم حسنا خانم در سن ۲۰ سالگیم به دنیا اومد و خدا رو صد هزار مرتبه شکر زایمانم هم طبیعی بود.
دخترم دقیقا دو هفته زودتر یعنی در ۳۸ هفتگی به دنیا اومدن و شبی که به دنیا اومد دقیقا فرداش همسرم امتحانات دانشگاش شروع میشد. به هر نحوی بود اون دوران هم گذشت. گاهی بعضی سختی ها ارزش شیرینی های بعدشو داره.
من دو ترمی که باردار بودمو مرخصی گرفتم. نمیدونم چرا ولی اون زمان احساس کردم نیاز دارم به این مرخصی
ترمی که بعد از به دنیا اومدن دخترم رفتم دانشگاه دخترم سه ماهه بود و من ترم سه دانشگاه، مادرم شاغل بودن و مادرشوهرم هم به ما نزدیک نبودن که بچمو پیششون بذارم از طرفی مهد هم دوست نداشتم، تنها گزینه خواهر شوهرم بودن که خودشون دو تا بچه ی شیر به شیره داشتن ولی به اصرار خودشون میذاشتم پیش خواهر شوهرم.
اولا خوب بود و شیر میذاشتم یه مقدار هم شیره ی انگور میخورد یا شیر خشک میرفتم و برمیگشتم ولی از اواخر ترم که دخترم حدودا دیگه ٧-۶ ماهه شده بود به سختی میموند و خیلی گریه میکرد انقدر که یکی دو بار خواهر شوهرم زنگ زدن و گفتن که برگردم خونه و اصلا دخترم آروم نمیشد. خب بزرگتر شده بود و وابسته تر. از طرفیم خواهر شوهرم خودشون فرزند سومشونو باردار شدن و دیگه نمیشد بچه پیششون گذاشت.
از طرف دیگر هم از اول به این رشته یعنی مدیریت علاقه نداشتم و حتی رفتم به دنبال تغییر رشته و رشتمو به الهیات تغییر دادم. ولی با توجه به شرایطم و مشورت کردن با چند مشاوری که واقعا قبولشون دارم دانشگاه رو در ترم سه رها کردم و نشستم در خانه و مشغول بچه داری شدم. و خداروشکر هیچ وقت تا به امروز از تصمیمی که گرفتم پشیمون نشدم.
گذشت و دخترم شد یک ساله، حالا دیگه دو سال بود ما در این خانه مینشستیم و دیگه پدرشوهرم گفتن که نمیتونن کرایه خونمونو بدن (و البته ما هم توقعی نداشتیم چون ایشون خودشون یک معلم بازنشسته بودن ) یا باید خودمون کرایه خونمونو میدادیم که اصلا برامون مقدور نبود و یا باید به طبقه ی بالای خونه پدرشوهرم میرفتیم
که بعد از کلی مشورت و بالا و پایین کردن تصمیم به همین کار گرفتیم. البته از مادرم خیلی دور شدم ولی چاره ای نبود.
اسباب کشی کردیم و آمدیم به خانه ی پدر شوهرم، دقیقا بعد از یک هفته جابه جا شدنمون، همسرم تصادف بسیار شدیدی کردن و حدود ۲۰ روز در بیمارستان بودن و از ۱۲ ناحیه شکستگی داشتن و...
🍀ادامه دارد...
🆔 @asanezdevag
❤️ #عاشق_بمانیم ۴۷
💑 کمک کردن به همدیگر در محیط خانه؛
یکی از راه های مهرورزی و نزدیک شدن اعضای خانواده به یکدیگر است.
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 بالاخره رئیس خونه کیه؟!
🎙 استاد رحیم پورازغدی
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۹۲ #ازدواج_در_وقت_نیاز #فرزندآوری #قسمت_اول من ۲۴ سالمه، در خانواده ای مذهبی بزرگ شدم
#تجربه_من ۲۹۲
#خانواده
#فرزندآوری
#قسمت_دوم
دوران بسیار سختی بود از نظر روحی و جسمی روی من خیلی فشار بود، دخترم فقط یک سال و چهار ماهش بود و شیر خودمو میخورد. همسرم هم که دانشجو بود، کارش هم که پاره وقت بود، تصادف هم کرده بودن و حدود دو ماه هم در خانه بستری بودن.
البته همش میگم که کار خدا بود که ما بیاییم پیش مادرشوهرمینا، از حق نگذریم واقعا کمکم بودن، هم کاری، هم مالی و هم معنوی. خدا خیرشون بده و همیشه ممنونشون هستم. همچنین خانواده خودم که به شدت کنارمون بودن و تنهامون نذاشتن.
بعد از حدود سه ماه از تصادف همسرم، متاسفانه پدرشوهرم سکته ی مغزی کردن. حالا دیگه خودشون هم از نظر مالی تحت فشار بودن. همسرم مجبور شد زودتر از آن چه که باید بره سرکار و به دلیل از دست دادن شغل مجبور شدن راننده ی اسنپ و تپسی بشن. به همین دلیل از نظر جسمی خیلی روشون فشار اومد.
دوران خیلی سختی به همه ی ما گذشت. بیشتر روحی چون پدرشوهرم خیلی در خانواده عزیز بودن و خیلی ماشاالله رو پا، هیچ کس فکرشم نمیکرد این اتفاق برای ایشون بیفته...
خلاصه این دوران هم با تمام سختی هاش گذشت و ما تصمیم گرفتیم فرزند دوممون رو بیاریم دخترم دو سال و ۴ ماهه بود که من باردار شدم. هنوز هم از نظر مالی مشکلات داشتیم ولی خداروشکر مانع بچه دار شدنمون نشد و توکلمون به خدا بود.
خداروصد هزار مرتبه شکر تا به امروز لنگ نشدیم شاید کمتر خوردیم یا پوشیدیم ولی هیچ کم و کسری ای نداشتیم در زندگیمون و در حد نیاز هم خوردیم، هم پوشیدیم.
دوران بارداری دومم کمی سخت تر از بارداری اولم بود، کمی ویار داشتم ماه های اول و زایمانم هم کمی سخت تر بود ولی خداروشاکرم که در سن ۲۳ سالگی فرزند دومم هم به صورت طبیعی خداروشکر آقا محمد حسین به دنیا اومد.
بعد از سه هفته از زایمانم همسرم گفتن بریم مشهد؟ منم از خدا خواسته گفتم بریم. گفتن من پول ندارم و مجبوریم که با اتوبوس بریم، گفتم امام رضا رو پیاده هم میام چه برسه با اتوبوس. خداروشکر پول کرایه ی منزل هم ندادیم و از یکی از بستگان مادرم که مشهد منزل داشتن خونه گرفتیم. باورتون نمیشه که با همه ی گرونیا چون همه ی آشپزیارم خودم کردم و از خونه وسیله برده بودیم با ۸۰۰ هزار تومن رفتیم مشهد و برگشتیم و بسیار بهمون خوش گذشت و جالبه که یک ماهگی پسرم در حرم امام رضا بودیم.
حالا هم بعد از گذشت ۵ سال و نیم از زندگیمون، همسرم پس فردا عازم سربازی هستن. من میمونم و یه دختر ۴ ساله و یه پسر ۱۰ ماهه
الانم جفتمون مایل به آوردن بچه ی سومو هستیم ولی به دلیل سربازی همسرم کمی دست نگه داشتیم تا دوره ی آموزشی شون تموم بشه.
خداروشاکرم به خاطر نعمت های زیادی که به من داده و قابل وصف و گفتن نیستن...
اینم بگم که از اول دوران نامزدی و عقد عشق عجیبی بین من و همسرم بود و این عشق به لطف خدا هر روز بیشتر شده و با اومدن هر کدوم از بچه هامون عشق و علاقه ی ما نسبت به همدیگه بیشترو بیشتر شده، با این که ما از قبل همدیگرو ندیده بودیم و به صورت کاملا سنتی ازدواج کردیم.
🆔 @asanezdevag
💕یادمون باشه
تو خونه ای که
"بزرگترها" کوچیک میشن
"کوچیکترها"
هرگز بزرگ نمیشن ...!
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑 سلسله صوت های تربیت جنسی نوجوانان
دکتر حبشی-بحران بلوغ ( علائم جسمی جنسی و غیر جنسی) شماره ۳
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۹۲ #خانواده #فرزندآوری #قسمت_دوم دوران بسیار سختی بود از نظر روحی و جسمی روی من خیلی ف
#تجربه_من ۲۹۳
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#بارداری_بعداز_35_سالگی
من فرزند اول خانواده هستم و بعد من دوخواهر و یک برادر به فاصله کم به دنیا اومدن...با مامانم ۱۷_۱۸سال تفاوت سنی داریم ولی نمیدونم چرا همه فکر میکنن ما خواهریم؟! 😅😅
سال ۸۱ وقتی که ۱۷ سالم بود، فهمیدیم مامانم باردار شده(چون پدرم تک پسر خانواده بودن، عمه هام اصرار داشتن مامانم یه پسر دیگه بیاره تا نسلشون منقرض نشه یوقت😏)
عاقاااا ما چهار تا هم خوشحال و ذوقمرگ که قراره نی نی به جمعمون اضافه بشه😍 امااااا متاسفانه بعد سه ماه، بچه سقط شد😔
خیلی روزای بدی بود از یه طرف غم بچه ای که نیومده کلی دوسش داشتیم از یه طرف حال بد مامانم و افتادن مسئولیت زندگی روی دوش من از طرفی دو روز بعد عروسی دختر داییم بود که بهترین دوستم هم محسوب میشد ولی چون مامانم نبود اصصصلا خوش نگذشت به من😞
گذشت تا اینکه آذر ۸۲، در سن ۱۸ سالگی من عقد کردم با آقامون ... عقد کردن من همانا و باردار شدن مادرجان هم همانا(در سن ۳۸ سالگی)😅😅😅
ما آذر ماه عقد کردیم و قرار بود تابستون عروسی کنیم ولی مامان ماههای آخر بارداریش بود و مخالفت کرد🤰
داداشم حسین آقا مهرماه ۸۳ بدنیا اومد بیمارستان همراه مامانم من بودم و بقیه کلی بهمون میخندیدن که کار دنیا برعکسه دختر مادرو آورده بیمارستان😄😄😄 تااااازشم آقامون با دسته گل💐 و شیرینی🍰 اومدن عیادت مادرزن و برادرزن کوچک😆😆 و اینطوری شد که چهل روزگی خان داداش، عروسی آبجی خانومش بود😌
خونمون نزدیک مامانینا بود و من تقریبا هر روز از صبح تا عصر اونجا بودم و فضای خونمون با وجود داداش کوچولو خیلی شاد و مفرح بود.
این شد که منم تصمیم گرفتم باردار بشم ولی یکسال طول کشید و زمستون سال ۸۵ پسرم امیرمحسن بدنیا اومد.🧒
متاسفانه به دلایلی مثل بی تجربگی من و ترس و زود رفتن به بیمارستان و عدم پیشرفت پروسه زایمان منو سزارین کردن.😢😢😢
بازیها و دعواها و شیطنت های دایی و خواهرزاده در جریان بود تا اینکه سال ۸۹ دوباره باردار شدم چون معتقد بودم اولا دو تا بچه کافیه!!!!🙃
دوما باید فاصله سنیشون کم باشه🤩
عید ۹۰ دخترم صبا بدنیا اومد و با خودش یه دنیا شادی و برکت و رزق به زندگی ما آورد😍😍
منم که دیگه جفتم جور شده بود 👨👩👧👦تصمیم گرفتم دیگه تمومش کنم و رفتم پیش دکتر و با مشورت اون ای یو دی ده ساله گذاشتم.🙈
و سالها گذشت و من بر تصمیم خودم پا بر جا بودم.
تا اینکه......
سال ۹۸ تو کلاس اخلاق و مهارتهای زندگی از استادم کتابی بدستم رسید با عنوان مراقبتهای بارداری، منم تو رودروایسی کتابو خریدم که بعدا هدیه بدم به دیگران📔
اما وقتی کتابو خوندم در من یه اشتیاقی بوجود اومد که در سن ۳۵ سالگی واسه فرزندآوری و باردار شدن دوباره با برنامه ریزی و مراقبتهای معنوی و عرفانی و...
ولی باز از ترس حرف مردم(اماااان از این مردم😤😤) دودِل و مردّد بودم ولی خداروشکر بالاخره ترس و شک و شبهه رو کنار گذاشتم و تصمیم جدّی گرفتم واسه بارداری🤰
چند هفته پیش رفتم و خودمو از شر اون آی یو دی راحت کردم ...همسرمو قانع کردم و الانم با توکل به خدا و توسل به اهل بیت(ع) میخوام اقدام کنم واسه بچه سوم🤩🤩
ان شاءالله که به زودی زود خداوند به من و به تمام بانوان جهادی و شیردل هموطنم فرزند صالح عطا کنه(بلند بگین آممممممین😌)
ان شاءالله فرزندان ما سربازان آقا امام زمان(عج)باشن و نسل شیعه رو بیشتر و بیشتر بکنن(محمدیاش صلوااااات😇😇)
میدونم ماها همدیگه رو نمیشناسیم ولی دلمون قرصه که همگی تو این آب و خاک داریم زندگی میکنیم و هممون شیعه مرتضی علی هستیم...از تک تکتون که ماجرای منو خوندین خواهش میکنم دعای خیرتون رو بعنوان کادوی تولدم بدرقه ی راهم کنین باشد که چه بسا از دعای شما به سومی اکتفا نکنم فقط🙃🙃🙃😅😅😅😅
در پناه حق باشید🌹🌹🌹
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨مراسم خرما خوران بعد از عقد در پاکستان
احتمالا هرکی از اون خرماها بخوره بختش باز میشه😂
🆔 @asanezdevag
❣هرکس وارد بازار شود و هدیه ای بخرد و آن را برای خانواده اش ببرد،همانند کسی است که برای عده ای نیازمند صدقه می برد و باید آن هدیه را نخست به دختران بدهد،سپس به پسران.
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تربیت_فرزند
🎙 سخنران: استاد تراشیون
🔻 موضوع : ناسزاگويي در فرزندان قسمت دوم
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۹۳ #ازدواج_در_وقت_نیاز #فرزندآوری #دوتا_کافی_نیست #بارداری_بعداز_35_سالگی من فرزند او
#تجربه_من ۲۹۴
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
حتما اقتصاد ما معیوبه و حتما باید خانواده های چند فرزندی، بیشتر از این حرفها بهشون بها داده بشه و حمایت اقتصادی بشن، اما به نظرم مجری، تمام اعتقادات ما رو سخره گرفت و همه ی چندفرزندی ها رو به مرفه بودن و شعار دادن در عین بی دردی متهم کرد.
خدا میدونه من در شیردهی فرزند اولم چقدددر گشنگی کشیدم، حتی مادرم نمیدونه. حتی صمیمی ترین دوستانم نمیدونن، به ظاهر همه چی خوب بود اما ما شاید دو هفته میشد سیب زمینی پیاز یا تخم مرغ نداشتیم و میدونستم همسرم نمیتونن تهیه کنن و بهشون نمیگفتم، دیگه گوشت و مرغ و... که دیگه هیچی... ماهها میگذشت و نداشتیم.
مطمئنم این تجربه م رو حتی اگه خواهر و برادرم هم بخونن حتی نمیتونن تصور کنن که تجربه منه، چون هیچکس از سختی هام خبر نداشت و نذاشتم همسرم شرمنده بشه پیش دیگران
البته من وقتی ازدواج کردم همسرم کارگر بودن و حقوقشون فوق فوق کم بود.
اما الان به لطف خدا، ۳فرزند دارم که همه شون خوش قدمن، با تولد هر کدومشون گشایشهای بزرگ در زندگیم ایجاد شده.
من روی حساب تجربه شیردهی بچه اولم و اقتصاد داغون خونواده ام در اون برهه، میتونستم قید بچه های بعدی رو بزنم، اما با اعتقااادم اقدام کردم و بچه های بعدی رو آوردم و خدا هم پاسخ اعتماد و توکلم رو داد شکرش...
و الحمدلله الان بچه هام، واسطه رسیدن رزق من و همسرم شدن،
اینا رو گفتم که بگم الانِ امثال من رو نبینید که یه اوضاع آرومی به برکت وجود بچه ها بر زندگی مون حاکم شده. بلکه ما رو با همه سختی های عمیق مون، ما رو با همه ی توکل در عین بی چیزی مون ببینید.
شاید اگر ما بچه های بعدی مونو نمی آوردیم، میتونستیم پول رو پول بذاریم، شایدم نه اگر بچه های بعدی نمیومدن رزق ما به همون تنگی نگه داشته میشد، که من به دومی معتقدترم.
خدا شاهده که من و همسرم، بچه هامون رو فقط برای سربازی آقا امام زمان و عشق رهبرمون و آینده کشورمون آوردیم.
حالا هم تمام تلاش مون رو برای تربیت موفق اونها می کنیم. خوشحالیم که روی رهبرمون رو زمین ننداختیم و خدا پاسخ این اعتقادمون رو حتما میده ان شاالله
🆔 @asanezdevag
💐چند هزار صفحه کتاب تربیتی رو در یک جمله ميشه خلاصه كرد:
"فرزند شما اونی نمیشه که دوست دارید،
اونی میشه که هستید!"
پس خودتونو بسازید...!
🆔 @asanezdevag
💞 #عاشق_بمانیم ۴۸
تمرین کنید؛
با نگاهتون به پایِ هم، عشق بریزید...❤️
🆔 @asanezdevag
🍀 والدین ما فراموشکار شدن
چیزهایی رو از جوونهای الان میخوان که اگه کسی در جوونی خودشون ازشون میخواست، کلی لعن و نفرینش میکردن و میگفتن از کجا بیاریم
🆔 @asanezdevag
با یکی ازدواج کنید که بعد از سی چهل سال زندگی مشترک همینجوری عاشقانه نگاهتون بکنه💗
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۹۴ #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند حتما اقتصاد ما معیوبه و حتما باید خانواده های چند فرزندی،
#تجربه_من ۲۹۵
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#مادری
#زایمان_طبیعی
خواهر کوچکم یک ماه داشت که جلسات خواستگاری همسرم از من سپری میشد😊 خلااااصه از عقد تا عروسیمون چهارماه و یکروز طول کشید و الان هم بشدت راضیم که بیشتر نشد و اگر کمتر هم میشد بهتر بود😉 و برای اونهایی که تو دوران نامزدی یا مجردن پیام دارم که هر چقدر نامزدیشون کوتاه تر باشه شیرین تر میشه🍰
یکماه بعد از ازدواج با برنامه ریزی قبلی باردار شدم😊 از اون روزی که متوجه باردار شدنم شدم تا آخرین روزی که برای زایمان به بیمارستان رفتم، تجربه های تلخو شیرین زیادی داشتم 🙃🙂 از ویاری که تا ماه آخر همراهم بود تا هر ماه ویزیت توسط پزشک..... بالاخره روزی که همه منتظرش بودیم رسید😅 بعد از پروسهی بستری شدن در بیمارستان حدود ۶ ساعت درد کشیدم تا توانستم فرزند اولم را ببینم...😍😘 خیلی شیرینه که تو زایمان طبیعی مادر بعد از نه ماه حمل جنین، فرزندش را خودش با درد و تلاش بدنیا بیاره. (دردی ناچیز نسبت به لذت بچه داشتن) البته با کمک و زحمات ماما و پزشک که نباید نادیده گرفته بشه.
از حس بعد از زایمان بگم که انگار مدال طلای جهان را گردنم انداختند🏅 و اینکه پیروز و خوشحالو سربلند بودم، و شاکر خدا برای این نعمت🤲... از همه بهتر لحظه روبرو شدن با همسره که این احساسو با شریک زندگیت تقسیم میکنی، تو مامانی و اون بابا 👪 .... و این حسهای خوب چند دقیقه بعد از زایمان بود، از بعدش دیگه نمیگم که بیخوابی و خستگی و کلافگی بود ببشتر😫 خب هرچه باشد بهای مادری سنگین و با ارزشه😌
پسرم دو سالش بود که پسر دومم رو باردار شدم 😄 توی بارداری دوم همهی تجربه ها و حسها جدید بود و لذات و مشکلات فرق میکرد..... برای بارداری دوم اصلا به پزشک مراجعه نکردم و بیشتر از طب سنتی پیگیری کردم. تا ماه پنجم که رفتم دکتر ... خانم دکتر با دیدن دفترچه گفت خوبه همه آزمایشات رو انجام دادی😳 من تازه فهمیدم که نسخههای بارداری قبلی رو دیده 😜 وقتی فهمید اینا برای بچه اولمه و من با اختلاف باردار شدم، انقدر بد برخورد کرد که من تا روز زایمان دیگه نرفتم دکتر😧 روز زایمان بارداری که چند ساعتی منو گرفته بود به بیمارستان رسیدم... دوباره مورد برخوردهای بد و توهین ها از جانب ماما و پزشک قرار گرفتیم 🙄😶 حرفهایی میشنیدم که گویا من بخودم و بچم ظلم کرده بودم... تو اون موقعییت استرس زیادی بمن وارد کردند. طوری که فشارخون نرمال من به ۱۵ و ۱۶ رسیده بود 😯 بالاخره بعد از ۲الی۳ ساعت درد و انتظار چشمم به دیدن کوچولوم روشن شد🤩 و سریعا از ماما خواستم که نوزادم رو بغل کنم🤗 نینی تو اون ثانیه های اول یجوری نگاهم میکرد که دلم میخواست ساعتها طول بکشه....
دوست دارم که بگم شیرین ترین لحظه ی زندگیمه اون لحظه ای که پاک میشم از گناه بخاطر درد زایمان و نوزاد معصومم رو سلامت و بدون لباس توی دستای پزشک میبینم....
اما پدرم میگه با بچه شیرینی های زیادی در انتظارته... مثلا وقتی بچه ها بزرگ میشن ... اونوقت یه شب که از خواب بلند شی و ببینی دارن نماز شب میخونن اونوقت بمراتب قشنگ ترو لذتبخش تره.....
به امید اینکه متولدین این سالهای انتظار سحرخیزان صبح ظهور آقا باشند..
🆔 @asanezdevag