eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
1هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
کردها نمیگن دوستت دارم؛ میگن: "خوشم ئه ویی" ترک ها نمیگن دوستت دارم؛ میگن: "جانیم جانوا قوربان" گیلانیا نمیگن دوستت دارم؛ میگن: "تی بلا میسر" کرمانی ها نمیگن دوستت دارم؛ میگن: "دردات بشم الهی" بختیاریا نمیگن دوستت دارم؛ میگن: "مه تور مائم" لرها نمیگن دوستت دارم؛ میگن: "دردت بزنه چانه تشیم" اصفهانیا نمیگن دوستت دارم؛ میگن: "خویومت" 🆔 @asanezdevag
📌بسيار اشتباه می‌کنند، آنهایی كه می‌گویند: می‌خواهیم خوش باشيم و بچه‌دار نشويم. آنوقت چه می‌کنند؟ خوشي‌شان را با بستنی و پارك و پيتزا و پرسه زدن در خيابان و… 📌اصلاً اينها نفهميدند كه خوشی چه هست؟ بو كردن بچه لذتی دارد كه همه پيتزاها و شيرينی دانماركی و نمی‌دانم بستنی و طلا و لباس ندارد. مثل آدمی كه يك گل طبيعی دارد دور می‌اندازد، بعد هی گل كاغذی می‌بوید. 🔹درس‌هایی از قرآن - ۹۳/۱/۱۴ 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۰۷ #خدا_خواسته #فرزندآوری اوایل امسال بود که فهمیدم باردار شدم. بارداری من خدا خواسته
۴۰۸ متولد ۶۳ هستم و چهارمین فرزند از ۵ فرزند یه خانواده معمولی. دوران مدرسه دانش آموز درس خوان و ممتاز مدرسه بودم. وقتی به سن ازدواج رسیدم، خانواده بدون اینکه به من چیزی بگن با این بهانه که: "می خواد درس بخونه" همه رو رد می کردن. تا اینکه یه روز علی رغم شرم و حیا به مادرم گفتم که اومدن خواستگارها رو به من اطلاع بدن تا خودم تصمیم بگیرم. در رشته مورد علاقه و در شهر خودم در دانشگاه قبول شدم و سال چهارم دانشگاه یعنی سال ۸۶ ازدواج کردم. همسرم مرد مؤمن و با تقوایی بود که با وجود اینکه در یک تشکل دانشجویی فعالیت داشتیم من را ندیده بودند و با معرفی واسطه ها به خواستگاری اومدن. جلسات و صحبت های خواستگاری در منزل ما ولی به خاطر دوری راه بدون حضور خانواده ایشان انجام شد. تقریبا در مورد تمام مسائل زندگی فکر کرده بودند که یکی یکی مطرح می کردند. از مال دنیا چیزی نداشتند اما از نظر ایمان و تقوا و اخلاق برای من بهترین گزینه بودند. برای تک تک رسوم از مهریه و مراسم و لباس و آرایشگاه با خانواده ها اختلاف داشتیم ولی در نهایت وقتی آنها اصرار ما را دیدند کلیه رسم و رسوم خلاصه شد در یک مهریه کم (که بعدا همون رو هم بخشیدم ) و یک ماه عسل و یک ولیمه ساده با حضور تعداد کمی از فامیل. چند ماه اول ازدواج (چون درس من هنوز تموم نشده بود) در یک خوابگاه دانشجویی ۲۰-۳۰ متری زندگی کردیم و بعد به خاطر تحصیل همسرم راهی یه شهر دیگه شدیم. از ابتدای ازدواج بنا را بر زود بچه دار شدن گذاشتیم. من که براساس فرهنگ رایج جامعه فقط به ۲ بچه فکر می کردم با استدلال ها و راهنمایی های همسرم به حداقل ۴ فرزند راضی شدم. به خاطر فهم درستی که از دین داشتند همان اول زندگی این بهانه که : "اول خودسازی کنیم بعد بچه دار بشیم" را با این استدلال که : "قدم گذاشتن در راه حق همان و یاری و نصرت الهی همان" کنار گذاشتیم و از همان ابتدای زندگی از خدای متعال فرزند خواستیم. سه ماه بعد از ازدواج اولین فرزندم در وجودم شکل گرفت. شادی وصف ناپذیر مادر شدن با ویار بسیار سخت و تنهایی و غربت و زندگی در یک زیرزمین نمور همراه شد. همسرم صبح خیلی زود بیرون می رفتند و شب به خانه برمی گشتند و در تموم این مدت من در انتظار ایشون بودم تا برگردن. بالاخره تاریخ زایمان رسید اما هیچ علامتی از درد زایمان نبود. وارد ۴۲ هفته شده بودم که به بیمارستان رفتم و با آمپول فشار دردها شروع شد و بالاخره بعد از چند ساعت دختر کوچکم در خرداد ماه ۸۷ در آغوشم قرار گرفت. مادرم فقط ۱۰ روز پیش ما بود و بعد از اون، من بودم و نوزاد بی قراری که شبها تا صبح گریه می کرد. مدتی به همین صورت شبها با بی خوابی گذشت تا اینکه با راهنمایی یک پزشک طب سنتی با روغن مالی ملاج با بادام شیرین و تمام بدن با گل بنفشه مشکل برطرف شد. دخترم کمتر از دو سال داشت که دختر دومم با ویار و تهوع ابراز وجود کرد. تا ۱ سال و ۹ ماهگی (که در روایت به عنوان حداقل شیردهی دیده بودم) به دخترم شیر دادم. دختر دومم را در خانه مامایی با تجربه به دنیا آوردم. در این مدت ما ۴ اسباب کشی در شرایط مختلف بارداری را بدون کمک تجربه کردیم. ۱۰ روز بعد از تولد دختر دومم پنجمین اسباب کشی به آپارتمان خودمان بود(که البته نوساز نبود) و تقریبا همون زمان هم یک پراید نسبتا قدیمی خریدیم. فرزند سومم را بعد از ۲ سال شیردهی به دختر دومم باردار شدم. خانواده همسرم منتظر پسر بودند و این باعث شد که چند ماه اول بارداری با استرس زیادی همراه بشه. خدا به واسطه پسرم منو نجات داد از حرف و حدیث ها و استرس ها و در خانه ی همان ماما که دختر دومم رو به دنیا آورده بودم ، به دنیا اومد. محمدم هنوز یک ساله بود که فرزند چهارم را باردار شدم. مدت شیردهی را همان ۱ سال و ۹ ماه ادامه دادم. در تمام این سالها خیلی وقت ها می شد که همسرم به مأموریت های چند روزه می رفتند و من با سه بچه کوچک در شهر غریب تنها می ماندم. البته ایشان همه ی خریدهای خانه که برای اون چند روز لازم بود را انجام می دادند. تا اینکه به خاطر مسائل کاری همسرم، به زادگاهم برگشتیم. برای تولد فرزند چهارمم تاریخ دقیق زایمان نداشتم و از تاریخ تقریبی که از سونوگرافی گفته می شد، گذشت. چون در بیمارستان گفته بودند ممکن است سزارین بشم شب از حضرت زهرا س کمک خواستم چون دوست داشتم بچه طبیعی به دنیا بیاد تا مشکلی برای بعدی ها نداشته باشم. صبح دردها شروع شد و در فاصله کمی دردها انقدر شدید شد که قبل از اینکه همسرم از محل کار برسن و منو بیمارستان ببرن بچه در خانه به دنیا اومد در حالی که تنها بودم. تلفنی از یک ماما کمک خواستم و اون مامای مهربون برای بریدن بند ناف و .. اومد. 👈ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
⭕️رابین هود! مهریه های بیش از 200 سکه شامل 15 درصد حق ثبت می‌شوند 🔻ابوترابی نماینده مردم نجف آباد گفت: در مصوبه اخیرمجلس به منظور جلوگیری از ثبت مهریه‌های سنگین، بنا شده تا از زوج‌هایی که مهریه‌های سنگین ثبت می‌کنند حق ثبت گرفته شود. 🔻وی افزود: براساس این مصوبه کمیسیون قضایی برای مهریه‌های تا سقف 14 سکه حق ثبتی در نظر گرفته نشده و از مهریه‌های بین 14 تا 100 سکه چهار دهم درصد قیمت سکه‌ها به عنوان حق ثبت در نظر گرفته شده است. 🔻نماینده مردم نجف‌آباد در مجلس شورای اسلامی اظهار داشت: طبق این مصوبه مهریه‌های بین 100 تا 200 سکه مشمول پرداخت 2 درصد حق ثبت می‌شوند و مهریه‌های 200 سکه به بالا مشمول پرداخت 15درصد حق ثبت می‌شوند و زوج‌ها باید 15درصد قیمت سکه‌ها را به عنوان حق ثبت پرداخت کنند. 🔻ابوترابی خاطرنشان کرد: براساس این مصوبه کمیسیون قضایی حق ثبت مهریه از دو طرف هر یک به میزان 50 درصد اخذ می‌شود و وجه حاصل از آن به صندوقی به نام صندوق تهیه جهیزیه برای افراد نیازمند که در بودجه سالانه برای آن ردیف اعتباری در نظر گرفته می‌شود، واریز خواهد شد. 🔹منبع: فارس 🆔 @asanezdevag
👇👇 سنتی پیش از ازدواج به شکل یک رسم درآمده. رسمی که دیگر نه درست انجام می‌شود نه روش جایگزین برای آن پیدا می‌شود. معمولا برادر یا پدر با قرار قبلی به محل کار سر می‌زنند و می‌پرسند او چطور آدمی است و طبیعی است که جوابی نمی‌شنود جز آنکه «خوب است.» 🔷🔹 1- آیا حرف‌های اول آشنایی موثق است?! همه در شروع ارتباط ناخودآگاه خود را طوری نشان می‌دهند که برای طرف مقابل جذاب‌تر به نظر برسند اما در عمل چیز دیگری هستند. افراد از هم در دوره آشنایی خیلی گنگ است چون معمولا روابط منقطع است. یعنی طرفین هفته‌ای یک یا دو بار همدیگر را می‌بینند و در این زمان کوتاه طبیعی است که فقط حرف‌های شیرین به هم می‌زنند اما در رابطه تنگاتنگ در زندگی زناشویی همه چیز فرق می‌کند. بنابراین حرفهای اول آشنایی برای شناخت طرف مقابل موثق نیست. 🔷🔹 2- دخالت خانواده چقدر موثر است؟ در دنیای امروز در بسیاری موارد دختر و با هم از قبل آشنا شده‌اند و بعد خانواده را در جریان می‌گذارند. در آشنایی‌هایی که به شکل سنتی انجام نشده و خانواده حضور پررنگی در آن نداشته ‌است، معضلات خودشان را دیر نشان می‌دهند اما خانواده در این مرحله می‌تواند تحقیقات میدانی کند که البته باید بدانیم در آن خیلی از مسائل مثل بعضی بیماری‌های روحی- روانی، ناکامی‌ها و ویژگی‌هایی که در موقعیت‌های بحران‌زا خودش را نشان می‌دهد جزء مسائل پنهان خانواده‌ها باقی می‌ماند. 🔷🔹 3- دوستان و شبکه‌های اجتماعی می‌توانند منبع تحقیق باشند؟ دوستان نمی‌توانند به اندازه‌ خانواده قابل استناد باشند. بهتر است برای شناخت به ستون‌های سفت و واقعیت‌ها تکیه کنیم. وقتی در جایگاه تحقیق هستید احساس امنیت در کسب اطلاعات کنید. ممکن است دوست بخواهد شما را خراب کند یا بیش ‌از حد بالا ببرد. شبکه‌های اجتماعی هم نمی‌توانند معیار شناخت باشند چون افراد می‌توانند با هویت غیر واقعی در شبکه‌های اجتماعی حضور پیدا کنند. 🔷🔹 4- در تحقیق به کدام ویژگی‌ها دقت کنیم؟ بعضی از اطلاعات کلی که در چارچوب و نگاه خانواده مشخص می‌شود می‌تواند دلگرم کننده باشد. اینکه معتاد نیست، در کار فعال هست یا نه، اگر 10 سال کار کرده چه پس‌اندازی دارد، مدبر است یا نه، ماشینش را خودش خریده یا از حمایت خانواده استفاده کرده، جایگاه کاری و خانوادگی‌اش چگونه است و چیزهایی از این دست می‌توانند باعث شناخت شوند. جایگاه فرد در خانواده یکی از مهم‌ترین نکاتی است که خانواده می‌تواند رویش دست بگذارد. هرقدر فرد قابلیت‌های تعهدی‌اش رادر خانواده بیشتر نشان دهد در زندگی آینده هم متعهدتر خواهد بود. در مقابل رفتارهای لاابالی‌گری منیت و خودخواهی‌ در زندگی مشترک مشهود و غیر قابل انکار است و جز در دراز مدت نمی‌توان چیزی را تغییر داد. 🔷🔹 5- تحقیقات محلی مفید است؟ تحقیقات محلی می‌تواند تا حدی دل خانواده‌ها را قرص کند. ممکن است با آنها به شناخت تمام و کمال نرسیم اما بخشی از ویژگی‌ها قابل دسترسی است. با این تحقیقات لااقل می‌توان فهمید که اجازه ادامه شناخت را به دختر و پسر بدهیم یا نه. اما خانواده ملاک ارجح‌تری از تحقیق در محل کار و بین همسایه‌هاست. وقتی خانواده ها با هم در ارتباط هستند پدرها و مادرها یکدیگر و جایگاه و رفتار خانواده را با هم می‌بینند. در این ارتباط رازهای پنهان می‌توانند کشف شوند. به خصوص در ارتباط مکرر با همدیگر. 🌺ادامه دارد... ______________________ دانستنی های 🆔 @asanezdevag
🌺🍃🌺🍃🌺 🔴 مقایسه ممنوع 🔹 در جمع های زنانه گاهی اوقات دیده می شود که طی گپ زدن های دوستانه، افراد به تعریف کردن روابط خود با همسر می‌‌پردازند و همین‌طور که بحث داغ تر می شود، به صورت غیرمستقیم بازار مقایسه کردن رفتار شوهران حسابی داغ می شود. اگر شما تجربه‌ی چنین جمع هایی را داشته باشید، حتماً این را هم به خوبی به یاد دارید که بعد از اتمام بحث غالباً احساس ناراحتی و عصبانیت به سراغ شما می آید. ممکن است با خود فکر کنید چرا همسر شما این‌طور رفتار می کند، در حالیکه شوهر مهسا طور دیگری برخورد می کند، 👈 یا چرا شوهر شما این‌قدر حساس است، در حالی‌که شوهر نرگس این‌قدر راحت می گیرد. مقایسه‌ی همسران با همدیگر از اتفاقاتی است که حتی می توان گفت به صورت غیرقابل اجتنابی روی می دهد و البته میتواند عوارض زیادی بر روابط همسران داشته باشد. 👌 دست از مقایسه ی همسر خود با دیگران بردارید و به یاد بیاورید که شما با همسر خود با تمام خصوصیتهای رفتاری او خوشبخت هستید. 🆔 @asanezdevag 🌺🍃🌺🍃🌺
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۰۸ #ازدواج_آسان #فرزندآوری #زایمان_خانگی #قسمت_اول متولد ۶۳ هستم و چهارمین فرزند از ۵
۴۰۸ برای گرفتن شناسنامه امیرعلی دچار مشکل شدیم چون گواهی ولادت نداشتیم به همین خاطر از کلانتری برای استشهاد محلی اومدن. البته دو تا بچه قبلی که توی خونه ماما به دنیا اومده بودن خود اون ماما گواهی ولادت داد و به همین خاطر مشکل خاصی پیش نیومد. بعد از کلی دوندگی همسرم و شنیدن متلک بالاخره به امیرعلی عزیزم شناسنامه دادن. امیرعلی ۱ سال و نیمه بود که فرزند پنجم را باردار شدم. این بارداری به نسبت قبلی ها پراسترس تر بود. تو ماه سوم به خاطر کم کاری تیروئید متخصص غدد با کمال آرامش!! گفت بچه باید سقط بشه اگر هم خودتون سقط نکنید تا ماه پنجم خودش سقط می شه. من با ناراحتی و عصبانیت از مطب دکتر بیرون اومدم و همراه همسرم به آزمایشگاه دیگه ای رفتیم که نتیجه آزمایش TSH با اولی خیلی اختلاف داشت و وقتی توی ۵ ماهگی به خاطر بالا بودن قند به همون دکتر گفتم بچه ام سقط نشد خیلی راحت!! گفت بعضی ها هم ممکنه سقط بشن. بقیه ماه های بارداری را به خاطر قند، رژیم کاهو و کلم و کدو و خیار گرفتم و الحمدلله حسینم در یک بیمارستان دولتی دی ماه ۹۵ به دنیا اومد. (البته همراه با متلک های کادر پزشکی به خاطر فرزند پنجم بودن) فرزند ششم را وقتی که حسین ۱ ساله بود باردار شدم. توی این بارداری هم باید رژیم غذایی را رعایت می کردم. حسین هم ۱ سال و ۹ ماه شیر خورد و حسن عزیزم توی همون بیمارستان قبلی به دنیا اومد. حسن حدود یک سال و نیمه شد که فرزند هفتم ابراز وجود کرد. این بارداری هم با سختی ها و استرس هایی مثل دیابت بارداری و ... همراه بود. همه ی سختی های بارداری رو قرار بدید یه طرف، در کنار اینکه مجبور بودیم دنبال خونه اجاره ای هم بگردیم چون اینجا رو باید تخلیه می کردیم(البته توی یه شهر دیگه یه آپارتمان قدیمی دو خوابه داشتیم ولی اینجا مستأجر بودیم). توی این شرایط کرونا منِ ۷ ماهه روزی چند جا رو با همسرم می دیدم که یا مطابق شرایط یه خانواده ۹ نفری نبود یا اگر هم به ندرت پیدا می شد، وقتی تعداد ما رو می فهمیدن منصرف می شدن و این وضع تا الان که چند ماه گذشته هنوز ادامه داره. به لطف خدا حدود یک ماهه که مهدی عزیزم توی همون بیمارستان دولتی قبلی به دنیا اومده (در میان اعجاب و تمسخر کادر پزشکی از اینکه ایرانی هستم و هفت تا بچه دارم و انواع و اقسام متلک ها و حرف و حدیث ها). اونقدر برای ما و بچه ها عزیزه و اونقدر انتظار اومدنش رو داشتیم که انگار بچه اوله. خدایا! مگه نعمتی بالاتر و شیرین تر از داشتن بچه وجود داره؟ خدایا! این شیرینی را به همه خانواده ها بچشان. این بچه رو برای شاد کردن دل پیامبر مهربونمون و اینکه بتونه مایه ی مباهات ایشان بر سایر امتها باشه آوردم چون در حدیث داریم که پیامبر فرمودند : من با فرزندان شما بر سایر امتها مباهات می کنم ولو اینکه سقط شده باشد. ان شاءالله به همین نیت اگه بازم لایق باشم بچه بیارم. اعتقاد دارم که زایمان مگر در مواقع خاص و اورژانسی یک فرایند طبیعی و فیزیولوژیک است که ماما برای این کار دوره دیده است. میلیونها زن در طول تاریخ و هر کدام هم چند بار این فرایند را طی کردند که اگر بحث تغذیه سالم و تحرک آن هم به شکل طبیعی و در کل سبک زندگی صحیح را در پیش بگیریم نباید از زایمان ترسید همان طور که خلقت، فیزیولوژی بدن زن را بر این اساس قرار داده. همسرم در طول این سالها بزرگترین راهنما و تکیه گاه من بودند. وقتی که از طعنه های بقیه حتی نزدیکترین افراد خانواده ناراحت و دلسرد می شدم صحبت های منطقی ایشان و توکل بالای ایشان باعث دلگرمی من بوده و هست. همسرم در امور و کارهای خانه به جز خرید، خیلی کمک کار نیستند اما با آسان گیری در مورد نظم و تمیزی خونه و غذا بسیار آرامش بخش هستند. در طول این سالها از افراد خانواده چه در زمینه مالی و چه در زمینه کمک در بزرگ کردن بچه ها، چیزی نخواستیم چون اعتقاد داشتیم که کمک خواستن باعث میشه که دیگران به خودشون حق دخالت و اظهارنظر بدهند (ولو به قصد دلسوزی) و توقع داشته باشن که در قبال آن کمک چه در زمینه سبک زندگی و چه در زمینه فرزندآوری حرف اونا رو گوش کنیم. 👈 ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌«فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر» 🆔 @asanezdevag
👼 🤱🏻 تربیت معنوی نوزاد 🍃 با اینکه نوزادان، معانی کلمات و جملات را نمی فهمند و مناظر و اشکال را بدرستی تشخیص نمی دهند، اما صداها و آهنگ ها را می شنوند؛ مناظر و اشکال را می بینند و ذهن آنها متاثر می شود. بنابراین نمی توان گفت که دیدنی ها و شنیدنی ها، هیچ تاثیری در نوزاد ندارد؛ جمله ها شاید برای نوزادان معنا نداشته باشند، اما در روح حساس و اعصاب ظریف آنان نقش می بندند. کودک به تدریج با آن جمله ها مانوس و آشنا می شود و همین آشنایی، در آینده ی او اثر می گذارد؛ آدمی ذاتا با هر لفظی که بیشتر آشنا باشد، معنای آن را بهتر درک می کند؛ افراد آشنا را بیشتر دوست دارد تا افراد ناشناس 🆔 @asanezdevag
👇👇 🔷🔹 6- حرفه‌ای عمل کنید کاری که در مراکز مشاوره پیش از درباره کسانی که می‌خواهند با هم ازدواج کنند انجام می‌شود با چیزی که در تحقیقات میدانی و محیطی درباره فرد انجام می‌شود متفاوت است. در این مشاوره‌ها یکسری فاکتورهای معمول روانشناسان بررسی می‌شود که بررسی آنها از سوی خانواده‌ها ممکن نیست. بسیار اتفاق می‌افتد که یا چیزی نباشند که در ابتدای آشنایی نشان داده‌اند. دو آدم با دو نگاه، طبقه اجتماعی، ایدئولوژی و تربیت متفاوت قرار است در زندگی همسو با هم قرار بگیرند. در مراکز مشاوره برای اینکه این چالش‌ها را حل کنند سعی می‌کنند در ابتدا اطلاعات مقدماتی را از دختر و پسر بگیرند. اطلاعاتی مثل اینکه طرفین چند خواهر و برادر دارند، فرزند چندم خانواده هستند، شغل پدر و مادرشان چیست، چند وقت است که کار می‌کنند، کجا آشنا شده‌اند، آشنایی‌شان چقدر طول کشیده، چه انتظاراتی از هم دارند و چرا. 👌 اما در مراحل بعدی مشاور باید چالش‌هایی ایجاد کند که دو نفر به عنوان مجبور شوند درگیر معضلات و تفاوت‌های‌شان شوند و با این روش اختلافاتی که درباره خواسته‌های‌شان از هم دارند مشخص شود. معمولا زوج‌ها در ابتدا فکر می‌کنند تمام خواسته‌های‌شان مشترک است و توقعی خاص از هم و اختلاف‌نظری با هم ندارند. اما در حقیقت اینطور نیست. وقتی فرد با رابطه طرف مقابلش با خانواده و توقعات و وظایف متقابل روبه‌رو می‌شود، مشکلات تازه‌ای مشخص می‌شود. چیزهایی مثل اینکه چقدر از طرف مقابل توقع سهم دارد. اینکه آیا سهمی از او را برای خانواده خودش قبول دارد یا نه. اگر به مشکل بخورد دوست دارد مشکل با کدام خانواده مطرح شود یا چیزهایی مثل این. در مجموع این جزئیات هستند که می‌توانند باعث دو فرد به طور کامل برای یکدیگر شوند. بعد از آن به جای اینکه درباره موفقیت یا موفق نبودن ازدواج نظر داده شود دو طرف در جریان مشکلات و بحران‌هایی که ممکن است در زندگی با آنها روبه‌رو شوند قرار می‌گیرند و مهارت‌های ارتباط با همسر، تشخیص بحران‌ها و کنترل زندگی را یاد می‌گیرند. 🔷🔹 7- حرف‌های دختر و پسر قابل استناد است؟ بیشتر سۆال‌هایی که دختر و پسر در دوره آشنایی از هم می‌پرسند حول برنامه‌های‌شان برای آینده می‌چرخد که معمولا به جواب‌های قابل استنادی نمی‌رسد. در واقع آنها فقط درباره آرزوهای‌شان حرف می‌زنند، مخصوصا اگر جوان باشند. این محاورات بین دختر و پسر فقط می‌تواند برای این باشد که آنها کمی به هم نزدیک شوند و توافقات نمی‌تواند قطعیت داشته باشد اما وقتی دو نفر در سن بالا به هم تعهد می‌دهند وضعیت فرق می‌کند. جایگاه اجتماعی آنها در آن وضعیت تثبیت شده‌است. آنها برای خود کار و موقعیت، قواعد و هنجارهایی دارند که به آن باور دارند و براساس آن حرف می‌زنند. 🔷🔹 8- برای چقدر زمان بگذاریم؟ ملاک مشخصی برای زمان تحقیق وجود ندارد اما مشخص است که نمی‌توان به زمان رابطه دختر و پسر تکیه کرد. رابطه‌های معمولی که بین همشاگردی‌ها و همکاران به وجود می‌آید شناخت چندانی به دست نمی‌دهد چون منقطع است. ______________________ دانستنی های 🆔 @asanezdevag
🌺 داستان خواندنی !!! انسان سرمایه داری در شهری زندگی میکرد اما به هیچ کسی ریالی کمک نمیکرد فرزندی هم نداشت وتنها با همسرش زندگی میکرد. در عوض قصابی در آن شهر به نیازمندان گوشت رایگان میداد روز به روز نفرت مردم از این شخص سرمایه دار بیشتر میشد مردم هر چه او را نصیحت میکردند که این سرمایه را برای چه کسی میخوای در جواب میگفت نیاز شما ربطی به من نداره بروید از قصاب بگیرید. تا اینکه او مریض شد احدی به عیادت او نرفت این شخص در نهایت تنهایی جان داد هیچ کس حاضر نشد به تشییع جنازه او برود همسرش به تنهایی او را دفن کرد اما از فردای آن روز اتفاق عجیبی در شهر افتاد دیگر قصاب به کسی گوشت رایگان نداد او گفت کسی که پول گوشت را میداد دیروز از دنیا رفت !! همسرتان را زود قضاوت نکنید 🔑 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۰۸ #فرزندآوری #سختیها #قسمت_دوم برای گرفتن شناسنامه امیرعلی دچار مشکل شدیم چون گواهی ول
۴۰۸ در زمینه اقتصادی با صرفه جویی و قناعت الحمدلله مشکل خاصی را احساس نمی کنیم. (تأکید می کنم با صرفه جویی و قناعت). الان بیشتر سرمایه و هزینه ی خانواده های جامعه صرف خرید وسایل غیر ضروری خانه و گوشی و لباس و موارد غیر ضروری در آموزش فرزندان می شه در حالی که بیشترین هزینه ی زندگی ما صرف خرید مواد غذایی سالم مثل انواع روغن های طبیعی و عسل و ... می شود. از وسایل منزل به حداقل ها و ساده ترین ها قناعت کردیم. برای تهیه لباس تا اونجا که بتونم خودم با کمی تغییر و تحول تو لباسها و بزرگ و کوچک کردن و تزیین لباسها نیازمون به پوشاک رو برطرف می کنیم. لباس بچه های بزرگ به کوچکترها می رسه و هیچ کدام از این بابت ناراحت نیستند. در صورت خرید لباس در بعضی اوقات، این خرید از قانون خاصی مثل نوروز و اول مهر و ... پیروی نمی کنه و فقط نیاز و ضرورت در نظر گرفته می شه. این روحیه راحت گرفتن بچه ها رو ناشی از چند چیز می دونم : از بچگی بیشتر از اینکه از زیبایی های ظاهری اونا تعریف کنیم (مثلِ : "چه دختر خوشکلی" یا "چه لباس شیکی" و ...) از خوبی های رفتاری و اخلاقی اونا برای تعریف استفاده کردیم (مثلِ : "چه پسر شجاعی" یا "چه دختر مهربونی" و ...). هرچند هر دوتا لازمه ولی بحث سر اینه که کدوم رو باید بیشتر تأکید کنیم و وزن هر یک چقدر باید باشه تا جایگاه مسائل مختلف به درستی در ذهن و روح بچه شکل بگیره. همین طور وقتی به جشن یا مهمونی می ریم از لباس یا ظاهر زیبای مهمونا صحبت نمی کنیم. من و پدرشون هم برای محافل مختلف توی لباس سخت گیر نیستیم و لباس ساده ولی مرتب و پاکیزه می پوشن. همین نکات ساده باعث شده بچه ها در مورد پوشاک قانع باشند. در مورد آموزش و مدرسه بچه ها، از همون کلاس اول این طور نیست که اونا رو وابسته به خودم کنم. هر کدوم از بچه ها به طور مستقل کارهای خودش رو انجام می ده و ما فقط یک نظارت کلی به تحصیلشون داریم. برای مدرسه و کتابهای کمک آموزشی و انواع کلاسهای تقویتی هزینه ای نمی کنیم در حالی که بدون اینها هم جزء ممتازین مدرسه خود هستند. به جای اینکه بچه ها و خودمان را در کلیشه هایی مثل کلاس موسیقی و زبان و حتی حفظ قرآن اسیر کنیم (تأکید می کنم حفظ قرآن نه انس با قرآن) سعی می کنیم با قرار دادن مواد ساده ای مثل چوب و تخته و مهره و دکمه و پارچه و ... خلاقیت و خودباوری و کارآفرینی را در آنها تقویت کنیم به طوری که الان دو دختر ۱۰ و ۱۲ ساله ام با درست کردن و فروش گیره روسری و دستبند و کش و تل مو و همین طور با درست کردن مربا و آبلیمو و ترشی و ... درآمد اندکی به دست میارن. یا پسرهای ۶ و ۷ ساله ام با چوب و اره جاکلیدی درست می کنند و به آشنایان می فروشند. این کار باعث می شود هم قدر پول و زحمتی را که برای آن کشیده اند بدانند و هم اعتماد به نفس و خودباوری پیدا کنند. البته در جای خودش هم سوره های ساده و کوچک قرآن را به بچه ها یاد می دهیم. از حدود کلاس پنجم و ششم هم خودم با اونا زبان انگلیسی و عربی رو به صورت همزمان کار می کنم. همه ی این مطالب در کنار دعواها و اختلافات تمام نشدنی بچه ها قرار دارد، دعواهایی که از صبح موقع بیدارشدن شروع می شود تا انتخاب برنامه تلویزیون و دعوا بر سر انجام کارهای خانه و انتخاب اسباب بازی و جمع کردن اونا و هزار موضوع دیگه و تا شب ادامه داره، البته در کنار همه محبتها و دلسوزی ها و مهربونی های اونا نسبت به همدیگه. از بابت غذا هم معمولا غذایی درست می کنم که بیشتر بچه ها علاقه دارن ولی اگه یه نفر هم یک غذایی رو دوست نداشته باشه اینطور نیست که غذای جدایی برای اون درست کنم و معمولا توی این مواقع نون و پنیر تنها غذاییه که می تونه بخوره. توی خانواده و فامیل خودم و همسرم تقریبا کسی نیست که حامی و مشوق یا حتی خنثی باشه برای بحث فرزند آوری بلکه به شدت مخالف این مسأله هستند هرچند ما از اول زندگی به صورت شوخی و جدی بارها تصمیم مون برای داشتن فرزند زیاد رو به دیگران می گفتیم اما هیچ کس باور نمی کرد و همه، چه نزدیکان از سر دلسوزی و چه غریبه ها با طعنه و تمسخر، با کار ما مخالفت می کنند. اما اینها برای ما اهمیتی نداره و مهم اینه که ما به درستی راه و هدفمون اعتقاد داریم. اما در بین دوستان، احساس می کنم این تعداد فرزند جرأت اونها رو برای فرزند آوری زیادتر کرده و اینکه می دونن که داشتن این تعداد فرزند حتی در این شرایط دشوار اقتصادی و این وضعیت مسکن، شدنی است و فقط کافیه که خدا را هم وارد محاسبات زندگیمون بکنیم. مثلا ما الان توی یه آپارتمان ۹۰ متری زندگی می کنیم و مستأجر هستیم. 👈 ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
🌺 این دسته گل و دیروز موقع برگشت به خونه برای همسرم گرفتم کلی ذوق کرد 🆔 @asanezdevag
👼 🤱🏻 تربیت عاطفی: احترام به نوزاد 🍃 هر نوزادی برای خود زبان، احساس و یک شخصیت منحصر به فرد دارد و بنابراین شایسته ی احترام است. والدین اگر بخاطر داشته باشند که نوزاد خود را یک شخص به حساب آورند، همیشه احترامی را که سزاوار آن است به او می دهند. 📚 نجوا با کوک، تریسی هاگ و ملیندا بلاو، ص ۹_۱۱؛ ۱۳۸_۱۴۲ 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 هدف اول و آخر هجمه‌های رسانه‌ای این سال‌ها بدون شک بنیان خانواده بوده و طراحان این حملات به‌خوبی می‌دونستن که برای متلاشی کردن خانواده باید از  خونه شروع کنه. اول سیاه‌نمایی مطلق به‌جای واقع‌نمایی و حمایت در خصوص بچه داشتن رو پیش گرفتن و رفته رفته کار رو رسوندن به اینجا که اصلا کی گفته ازدواج خوبه؟ ازدواج به چه درد میخوره؟ جز عقب‌موندگی و وابستگی چی داره؟ و همین‌طور هوشمندانه و مغرضانه جای این‌که بیان وسط و هرکدوم بخشی از ظلم به زن و مشکلات سر راه خانواده رو برطرف کنن، رفته رفته هویت خونواده رو متزلزل کردن و بعدم نشستن دارن ازین آب گل‌آلود شاه‌ماهی می‌گیرن. کاش لااقل حمایت از زن و نیازها و ظرفیت‌های فطری و ذاتیش بلند میشد و مطالبات در راستای رفع مشکلات بود نه لج و لج‌بازی و تلاش برای سرکوب و انکار ویژگی‌های ذاتی زنان. 🆔 @asanezdevag
💖 هنر عشق ورزی 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۰۸ #فرزندآوری #مدیریت_اقتصادی #قسمت_سوم در زمینه اقتصادی با صرفه جویی و قناعت الحمدلل
۴۰۸ چند وقتی یکبار که همسایه ها را می بینم از اینکه بچه ها سرو صدای زیادی دارند عذرخواهی می کنم و در صورتی که شکایتی داشته باشند ضمن اینکه عذرخواهی می کنم و بهشون حق میدم به طور ضمنی اجتناب ناپذیر بودن سرو صدا رو هم بیان می کنم و از طرف دیگه در مناسبات مختلف با بردن غذا و انواع و اقسام نذری ها سعی می کنم که اونا رو با خودمون همراه کنم. صبح ها معمولا بچه ها زود از خواب بیدار می شوند و هر کدام از بچه ها که دیر بیدار بشه صبحانه مفصل را از دست میده و فقط می تونه مقداری شیر یا شربت عسل بخوره. از همون صبح زود معمولا غذای ظهر و شب تدارک دیده می شود حتی گاهی از شب قبل. در طول روز همزمان با آشپزی، نظافت خانه و رسیدگی به امور بچه های کوچکتر مثل بازی و دستشویی بردن (وقتی سه تا بچه کوچکتر برای دستشویی رفتن کمک لازم دارن در طول روز وقت قابل توجهی میشه) و رسیدگی به امور مربوط به درس بچه های بزرگتر (در همان حد نظارت کلی) رو انجام میدم. تلویزیون و سریالهاش سالهاست که توی خونه ما مشتری نداره. فقط برنامه های مستندِ شبکه ی افق یا شبکه مستند و برای بچه ها کارتون های ایرانی گزینش شده از شبکه پویا استفاده میشه. از فضای مجازی هم فقط به ضرورت و آن هم فقط پیام رسان های داخلی مثل ایتا و سروش استفاده می کنیم و وقت زیادی از ما نمی گیره. دعا میکنم باز هم خدا توفیق فرزندان دیگر را هم به من عنایت بفرماید. البته تمام الطاف و نعمتهایی که توی زندگی ما هست به فضل خدا و زیر سایه عنایت امام زمان علیه السلام هست و همیشه من و همسرم دعامون این بوده که حضرت زهرا و فرزند موعودشون علیهما السلام به ما توفیق بدهند نسلی پاک و مطهر و زیاد از شیعیان اهل بیت علیهم السلام رو تربیت کنیم که همه در قیامت با ایشان محشور شویم. ان شاءالله که همه خانواده ها مشمول دعای خیر مولایمان شوند. والحمدلله ربّ العالمین. 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌«فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر» 🆔 @asanezdevag