eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
1هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
اعتقادی که هست، اعتمادی که نیست! 🆔 @asanezdevag
✅ مادرم پرسید آقا شعار امسال رو چی اعلام کرده؟ گفتم: "ازدواج، پشتیبانی ها، مانع زدایی ها" کاش تا قبل از اینکه گندش در بیاد، بره خواستگاری... 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۶۴ #ازدواج_جوانان #خواست_خدا من تقریبا ۶ سال پیش، وقتی دانشجوی یک شهر دیگه بودم، بواسطه
۴۶۵ سال ۹۱ بعد از کلی تلاش با رتبه سه رقمی، مشاوره دانشگاه تهران قبول شدم و راهی خوابگاه دانشجویی شدم. تا قبل از کنکور اصلا صحبت ازدواج تو خونه مون نمی‌شد، بعد از قبولی دانشگاه ولی کم‌کم زمزمه‌ها شروع شد. از همون موقع آمادگی ازدواجو داشتم ولی قسمت نمی‌شد و کلا در امر ازدواج به شدت به بحث قسمت اعتقاد داشتم و دارم. خیلی‌ها می‌اومدن و با اینکه به شرایطی که مد نظر من بودو داشتن ولی رد میشدن و... بالاخره قسمت نبود تا اینکه فروردین ۹۴ صحبت یک بنده خدایی پیش اومد که از نظر من خیلی به هم میخوردیم ولی قسمت نشد و من از نظر روحی به شدت به هم ریختم، تو این بازه با سخنرانی‌های تنها مسیر حاج آقا پناهیان آشنا شدم و الحمدلله تونستم کنار بیام با قضیه و خدا قسمت کرد شهریور همون سال با یکی از اقوام عقد کردیم. هر وقت به گذشته فکر میکنم احساس میکنم اینا همه عین تیکه‌های پازل چیده شده بود تا منو به سمت این ازدواج سوق بده، و الا در حالت عادی به نظرم هیچ وقت به همسرم جواب مثبت نمیدادم. بالاخره گذشت و من درحالی که وارد سال چهارم دانشگاه میشدم عقد کردم و مصرانه‌ هم اصرار داشتم که مهریه ام ۱۴ سکه باشه و همین هم شد. همسرم هم دانشجو بودن و تقریبا نزدیک بودیم به هم و آخر هفته‌ها همدیگه‌رو میدیدیم. من اصرار داشتم زودتر عروسی بگیریم که مستقل شیم ولی ایشون بخاطر هزینه‌ها نگران بودن و بالاخره فروردین ۹۵ مراسم عروسی گرفتیم و واقعا سعی کردیم در همه چیز صرفه جویی کنیم. اینم بگم که کل هزینه عروسیمون ۵ میلیون تومان شد از تالار و آتلیه و گل و آرایشگاه و... همه چی روی هم. درمورد جهیزیه هم، پدر من تمکن مالی داشتند الحمدلله اما چون ابتدای زندگی بود ازشون خواستم که وسایل زندگی برام نگیرن و بجاش هزینه شو در اختیارمون بذارن ایشون هم یک قطعه زمین به من دادن که هر کاری خودمون صلاح میدونیم انجام بدیم. بعد از عروسی من دانشگاهم تموم شده بود و همسرم هم برای یکسری دوره‌های آموزشی قبل استخدام باید میرفتن یکی از شهر‌های شمالی کشور و با یک ساک لباس راهی شمال شدیم. 👈 ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ تو خواستگاری در مورد روحیه فرد چه سوالاتی رو مطرح کنیم؟ 1-حرف مردم 🗣 چقدر براتون مهم است؟ 2-اهل مشورت کردن هستی؟ 3-اگر یک بدهی 💰 سنگین داشته باشین، چیکار می کنین؟ 4-اهل فیلم 🎥 هستین؟ 5-اهل موسیقی 🎻 هستین؟ 6-خودتون رو تو زندگی مدیون چه کسانی می دونین؟ ✳️ تو خواستگاری در مورد دوستان طرف مقابل چطور سوالمون رو مطرح کنیم؟ 1- می تونم بپرسم چند تا دوست صمیمی دارین؟ 2- چه ویژگی هایی توی این آدما بوده که شدن دوست صمیمی؟ 3- اگر دوست صمیمی شما همین فردا زنگ ☎️ بزنه از شما 2 میلیون پول 💵 قرض بخواد بهش میدین؟ ‌🆔 @asanezdevag
۲۱ ✴️عروس نمونه نزد مادرشوهرتون از همسرتون بدگویی نکنید! 👈هر چی باشــه... پسرشه! ✅برای درد دل کردن، مشاوری، غیر از او را برگزینید. 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک نوزاد وقتی اولین بار خواهر دوقلوی مادرش رو میبینه 😊 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۶۵ #ازدواج_آسان #سرنوشت #قسمت_اول سال ۹۱ بعد از کلی تلاش با رتبه سه رقمی، مشاوره دانشگ
۴۶۵ از اول ازدواج حرف وحدیث زیاد بود درمورد همه چی ولی خب من سعی میکردم چیزی نگم اما بعد عروسیمون دیگه اوج گرفت، با اینکه فامیل بودیم ولی عقایدمون خیلی فرق داشت. من دنبال سادگی بودم و اونا برعکس، سر چیزای مختلف اختلاف ایجاد میشد و بحث می‌شد البته نه بین من و همسرم بین خانواده‌ها و یکسری اختلافات هم بین من و خانواده همسرم. در همین گیر و دار من باردار شدم و این همزمان شد با ورود من به مقطع کارشناسی ارشد، که عمرش به دنیا نبود و سقط شد، و اختلافات به اوج خودش رسید و من این وسط فقط تلاش می‌کردم رابطه ام با همسرمو خوب نگه‌ دارم اما بالاخره اونم تسلیم خانوادش شد و درخواست طلاق داد. از خیلیا شنیدم که اگه مهریت بیشتر بود اونا جرات همچین کاری نداشتن، چون ساده گرفتی زندگیت اینجوری شد و... ولی سعی میکردم همش این ته ذهنم باشه که من با خدا معامله کردم و حضرت زهرا رو الگو قرار دادم و خدا خودش همه چیزو درست میکنه. واقعا تو این دوران خانواده ام پشتم بودن و حمایتم کردن و برای حفظ زندگیم تلاش کردن و در مقابل خانواده همسرم سکوت کردن و واقعا ازشون ممنون هستم. بعد از دادخواست طلاق، من هیچ اقدامی نکردم، فقط مدتی با همسرم قطع ارتباط کردم و گذاشتم با خودش فکراشو کنه. بعداز دو ماه همسرم برگشت. خانواده همسرم منو طرد کرده بودن و من رفت و آمد نداشتم باهاشون و این از همه بیشتر برای همسرم سخت بود. دیگه کلاسای حضوری من تمام شده بود و همسرمم منتقل شده بود به شهرستان خودمون و رفتیم سر زندگیمون و من باز باردار شدم که متاسفانه اون هم سقط شد. شش ماه به همین منوال گذشت خرداد ۹۸ بود که متوجه شدم دوباره باردارم، به لطف خدا همه چیزش نرمال بود و ما منتظر حضورش در خونه مون که متاسفانه در تیر ماه برادرشوهرم رو از دست دادیم و همه عزادار شدیم. خیلی دوران سختی بود و همسرم ضربه روحی خیلی بدی خورد اما خداروشکر رزق و روزی معنوی تولد پسرم باعث شد رابطه من با خانواده همسرم به بهترین وجه درست شد و الان خیلی احترام منو دارن از طرفی حضور علی‌اصغر باعث شد که بتونن با غم از دست دادن پسرشون کنار بیان و پسر کوچولوی ما شده عزیز دله همه رزق و روزی مادی هم با حضور پسرم به خونه ما سرازیر شد. زمینی که پدرم هدیه داده بودن رو تونستیم جابجا کنیم، من یه کسب و کار خونگی راه انداختم و خیلی دستمون باز شد خداروشکر. تصمیم داریم ان شالله به زودی برای فرزند دوم اقدام کنیم. ان شالله که خدا به ما لطف کنه و فرزندان زیاد به ما عطا کنه همسرم خداروشکر شخصیت آرومی داره و در زمینه ‌تربیت هم با من همراهی میکنه، سعی میکنه براش وقت بذاره و باهاش بازی کنه روزی نیم ساعت تا ۱ ساعت که من بتونم به کارام برسم. من به عنوان یک مادر ممکنه عصبانی بشم و احساس خستگی کنم و اینا کاملا طبیعیه، حتی سه چهار باری سرش داد زدم ولی به خودم قول دادم کنترل بیشتری داشته باشم و وقتی عصبی میشم از دستش به پشیمونی بعد از دعوا کردنش فکر میکنم. البته این مسئله رو باید بگم که من و همسرم از نظر اعتقادی اختلافاتی داریم ولی سعی میکنیم بیشتر روی نقاط مشترکمون تاکید کنیم و من هم بدنبال تغییر همسرم نیستم و با خوبی‌ها و بدی‌هاش پذیرفتمش، سعی میکنم خودمو اصلاح کنم و این بهترین روش برای تاثیرگذاری روی ایشونه. حتی در زمینه تربیت فرزند هم مهمترین اصل همینه‌. مهمترین نقش رو در تربیت فرزند مادر داره و بچه‌ها رفتار ما رو می‌بینن و به عینه تکرار میکنن. اگر ما رفتارمونو درست کنیم اونا هم درست تربیت خواهند شد. من همسرم معتقد بود دوتا بچه کافیه، اونم با اختلاف زیاد ولی خب از وقتی پسرم دنیا اومده من سعی میکنم غر نزنمو همش از خوبی‌های پسرمون و بچه زیاد و کم بودن فاصله سنی بچه‌ها بگم که فعلا ترغیب شده به فرزند آوری. نیت کنید برای فرزند آوری و ان شالله سرباز امام زمان آوردن، خدا خودش بقیه چیز‌ها رو درست میکنه هم راضی شدن همسر و هم تربیت فرزند، حتی دل و جرات پیدا کردن خودتون برای فرزند آوری. شاید خیلی‌ها بیان کنند که بچه تو این شرایط درست تربیت نمیشه، ولی من مطمئنم و به خدا ایمان دارم و خوش بین هستم که خدا به نیت من توجه میکنه و نمیذاره بچه من به راه بد کشیده بشه. 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خنده رضایت حاج آقا تو آینه :-) 🆔 @asanezdevag
🌺 نازپروردگی موجب شکنندگی در همه امور است. معمولاً در خانواده‌ها یك آدمی پیدا می شود خیلی سخت‌كوش، پركار، جدی، تن به‌زحمت بده. این فرد یك كارخانه یا یك تجارت‌خانه تأسیس میكند، كار و ابتكار را به‌ حدّ اعلا میرساند، ولی خودش چون از یك خانواده طبقه چهارم است، به زندگی سخت، به گرما و سرما و تحمل سختی عادت كرده. این‌ها او را یك انسان جدی بار آورده است. بعدها زن و بچه‌اش در این زندگی كه مقرون به رفاه است، بزرگ میشوند. نسل بعد از او كه بچه های او باشند، آدم های متوسطی از آب درمی‌آیند. چون اوایل زندگی‌شان در زندگیِ همین آدم بوده و در سختی بزرگ‌ شده‌اند این‌ها هم تا حد زیادی آدم‌های جدی و كارآمدی هستند و آن ثروت را حفظ می كنند؛ ولی بچه های این ها كه به وجود می آیند، چون تدریجاً زندگی، رفاه و خوشی را توسعه می‌دهند، كم‌كم از این منزل می روند به منزل دیگری، این فرش را تبدیل می كنند به فرش دیگری، خوراك و زیور لباسشان تغییر می‌كند. آن نسل سوم افرادی نازپرورده خواهند شد كه فقط باید به آن ها رسید، از كوچك ترین رنج، ناراحت می شوند. درنتیجه، قدرت این را كه آن زندگی و آن ثروت را ضبط كنند، ندارند. همین‌که پدر مُرد، در مدت کمی تمام زندگی را به باد می دهند، دوباره به همان صورت فقیرهای درجه اول با وضعیت مفلوك برمی‌گردند. و باز تکرار همین چرخه... . 🆔 @asanezdevag
❓پرسش : شوهرم زيادى به مادرش توجه مى كند و اين مسأله مرا بشدت رنج مى دهد ؛ چه كنم كه توجه همسرم به مادرش كمتر شود و به من بيشتر توجه كند ؟ ✍🏻 پاسخ : با سلام و عرض ادب ، اگر توجه همسرتان به مادرش ، اختلالى در زندگى شما ايجاد نكرده است ، مخالفت نكنيد ؛ مادر شوهر شما ، مادر دوم شما است ؛ اما اگر اختلالى پديد آورده ، با توجه بيشتر به خواسته ها و رعايت حقوق شوهرتان ، توجهش را به سمت خود جلب كنيد . توجه داشته باشيد كه هرگز در مورد ارتباط نزديك وى با مادرش حساسيت نشان ندهيد ؛ زيرا در مورد او تعصب دارد و حساسيت شما ، سه تا پيام منفى به همسرتان مى دهد : ١- انحصار طلب شده ايد ؛ ٢- به مادرش حسادت مى كنيد ؛ و ٣- مى خواهيد رابطه اش را با مادرش قطع كنيد ، و اين پيام هاى منفى ، وى را ناخودآگاه به مادرش نزديك تر و از شما دورتر مى كند . در پناه حق باشيد . 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۶۵ #برکات_فرزندآوری #رزاقیت_خداوند #تربیت_فرزند #قسمت_دوم از اول ازدواج حرف وحدیث زیا
۴۶۶ ما ۸ فروردین ۹۲ در محضر امام رضا علیه السلام و در رواق دارالحجه عقد کردیم. خیلی‌ها میگن زندگی رو از صفر شروع کردیم، ولی باید اعتراف کنم که ما زندگی رو از زیر صفر شروع کردیم چون نه تنها هیچ پس‌اندازی نداشتیم، بلکه تقریبا نیمی از حقوق کارمندی هم به اقساط وام‌هایی که خرج شده بود می‌رفت. ولی با توکل به خدا تا حد امکان مراسم ازدواج رو ساده گرفتیم، هزینه آتلیه، ماشین عروس و حتی آرایشگاه نکردیم و زندگی رو از یک زیرزمین ۳۶ متری در جنوب تهران شروع کردیم. وسایل واقعا ضروری رو آن هم کم کم خریدم. تک تک مخارج رو یادداشت می‌کردیم سال ۹۳ به طور متوسط با ۷۰۰ هزار تومن زندگی دو نفره و اجاره خونه مون بود. سال ۹۴ خدا دختری به ما داد اسمش رو کوثر گذاشتیم، شکر خدا روز به روز وضعمان بهتر می شد، کار خدا بود و ما همون یک حقوق کارمندی رو بیشتر نداشتیم ولی سعی میکردیم تمام کارهایی که در اسلام جهت توسعه رزق مطرح شده خصوصا صدقه را انجام دهیم. با همان حقوق کم یتیمی از کمیته امداد هم تحت پوشش گرفتیم خلاصه به برکت خدا هر روز وضع بهتر شد و دخترم تقریبا دو ساله بود که برادرش هم بدنیا اومد. همچنان در حد توان صرفه‌جویی کردیم و صدقه دادیم و از خدا طلب برکت کردیم که کم‌کم پس‌انداز خوبی هم جمع کردیم و با چند وام به لطف خدا قبل از شروع گرانی ها، توانستیم یک منزل بخریم. پارسال هم فرزند سوممان بدنیا آمد و با همان یک حقوق کارمندی زندگی آبرومند و خوبی داریم، حتی یک ماشین کوچک هم خریدیم و معمولا جمعه‌ها بچه‌ها را به اطراف شهر می‌بریم. روند زندگی مون با حساب کتابهای دنیایی اصلا جور در نمی‌یاد فقط برکت خداست و دعای خیر پدر و مادری که همیشه من و همسرم حتی کف پاشون رو می‌بوسیم. انشالله قصد چهارمین فرزند رو هم داریم و دوست داریم همه خانواده زیاد بشیم و یار امام زمان و افتخار رهبر عزیزمان باشیم. التماس دعا 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️🎞دوربین مخفی| آزمایش اجتماعی با موضوع حجاب 📍به نظر شما مردم به خانمی که ماشینش خراب شده چطور کمک میکنن؟ 📍ما با انجام یک آزمایش اجتماعی تاثیر حجاب یک خانم روی نحوه کمک کردن مردم بهش رو بررسی کردیم 🔍قضاوت با شما 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یه مصوبه جدید برای تو ایران اومده که همه رو شگفت زده کرده! مزایایی که لنگه‌ش تو دنیا پیدا نمیشه... 🆔 @asanezdevag
🦷هرآنکس که دندان دهد؛ 🧇نان دهد 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 مستند ⭕️ قصه خانواده‌ای را روایت می‌کند که سالیان سال بچه‌دار نمی‌شدند و به لطف خدا و برخی حمایت‌ها صاحب فرزند می‌شوند و بردیا نور امید را در این خانواده روشن‌تر کرده است. 📺 برای دانلود و تماشا به سایت عماریار مراجعه کنید 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۶۶ ما ۸ فروردین ۹۲ در محضر امام رضا علیه السلام و در رواق دارالحجه عقد کردیم. خیلی‌ها م
۴۶۷ سال ۹۷ آخرین سال دانشگاهم بود و تمام وقت فعالیت فرهنگی میکردم، چون واقعا خود واقعیم رو تو اون فضا پیدا میکردم. خواستگار زیاد داشتم ولی خانواده ام رضایت به هیچکدوم نمیدادن و از هر کدوم یه ایرادی میگرفتن. تا اینکه دوستم یکی از آشناهاشون رو بهم معرفی کردند، ایشون خیلی درباره من تحقیق کرده بودن، بعد پا پیش گذاشته بودن، بقول همسرم مشکل جوونا امروز این که قبل از ازدواج به شناخت همدیگه اهمیت نمیدن و ملاک هایی مثل ظاهر و مادیات اولویت قرار گرفته. خلاصه ایشون درباره رفتار و کردار و اخلاق بنده از طریق آشناشون اطلاعات کسب کرده بودن و با چشم باز جلو اومدن. خانواده من خیلی سخت گیر بودن، ولی برای ایشون هیچی نگفتن و گفتن هر جور خودت میدونی.. با توجه به شناختی که از دوستم داشتم و میدونستم بی جهت و اغراق آمیز از کسی تعریف نمیکنه، راضی به این خواستگاری شدم. وقتی اومدن خواستگاری یه جوان ساده بودن که با درآمد خیلی کم روزگار میگذروندن. همون جلسه اول، شیفته ی رفتار و افکار شون شدم و جواب مثبت دادم.😍 همسری ازم درخواست کردن تو خرج های اول سخت نگیرم و خانوادمم راضی کنم. راضی کردن خانوادم خیلی سخت بود، ولی بخاطر همسرم این سختی رو به جون خریدم و با حداقل ترین ها شروع کردیم. واقعا همسرم با هیچی شروع کرد. ولی برکت از روز اول تو زندگیمون بود. باور کنید هنوزم نمیدونیم چجوری با هیچی، همه چی جور شد. تو ۱ سال عقدمون چندبار توفیق رفتن به کربلا و مشهد رو پیدا کردیم. که تو هیچ برهه ای از زندگیمون طی یکسال این همه توفیق معنوی نصیبمون نشده بود. باور این قضیه، شاید برای خیلی ها سخت باشه و حتی خود من قبل ازدواج واقعا معنی برکت رو به این شکل تجربه نکرده بودم. بعد از آخرین سفر کربلا، یه مراسم ساده گرفتیم و قرار شد خونه بگیریم بعد عروسی ولی متاسفانه نشد. چون همسرم منبع درآمد نداشتن و در یکی از اتاقای خونه خانواده همسرم زندگی مشترک رو شروع کردیم. اون روزها اصلا به این فکر نکردیم که صبر کنیم شرایطمون درست بشه و بعد بچه دار بشیم. مطمئن بودیم برکت بچه قبل از اومدنش میاد. همینطور هم شد. سه ماه بعد از عروسی فهمیدم پسر گلم قراره بیاد تو زندگیمون😍 ۴ماهه باردار بودم که منبع درآمد همسرم هم به لطف خدا درست شد و ما خونه مون رو جدا کردیم. همسرم میگن مومنین باید از هم مشکل گشایی کنند، باید بهم رحم کنیم و هوای همو داشته باشیم، به همین خاطر، با فروش مقداری از طلاهام، مبلغی فراهم شد که همون رو هم قرض میدادن به دوست و آشناشون و به صورت قسطی پس میگرفتن. یه جورایی پولمون در گردشه همیشه. به نظرم برکت این کار باعث شده که بعد از یکسال این پول مبلغش ۳ برابر بشه. با درآمد کم ایشون وقتی روی برگه حساب میکردیم، احتمال میدادیم آخر ماه کم بیاریم. ولی جالب بود کم که نمیاوردیم هیچ، یه مقداری هم پس انداز میکردیم. همیشه وقتی با همسرم به این موضوع فکر میکنیم، میخندیم و میگیم حساب و کتاب خدا با ما خیلی فرق داره... دو هفته قبل از به دنیا اومدن میوه دلم حقوق همسری ۳ برابر شد و این شرایط رو خیلی بهتر میکرد برامون. پسرم رو به سختی با زایمان طبیعی دنیا آوردم(تو فامیل ما همه سزارین میکنن و خیلی ها بهم گفتن چرا میخوای خودتو اذیت کنی؟ ولی من هدفم این بود که بچه زیاد داشته باشم و با سزارین کمی سخت میشد به هدفم برسم). زایمان سختی داشتم، در حدی که ماماها ناامید شدن و گفتن زنگ بزنید دکترش بیاد که سزارین بشه، بعد از ۱۳ساعت درد، همچنان دلم نمیخواست سزارین بشم. همون جا ماما پرسید با این وضعیت بازم بچه میخوای؟ منم گفتم آره😂 گفت تو تنها کسی هستی که دیدم تو اوج دردش بگه بازم بچه میخوام. اوایل به دنیا اومدن پسرم، شرایط خیییلی سخت بود برام ولی با کمک ها و حمایت های همسرم تونستم پشت سر بذارم شرایط رو. اما الان که ماشاءالله بزرگ شده، از الان به فکر دومی هستم. منتها صبر کردیم تا کوچولومو از شیر بگیریم و اگر خدا لایق بدونه منو، فرزندهای بعدی هم به دنیا بیارم. 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا