#همسرانه
👌 بنظرت کدوم ؟
💠 از مصادیق توجه به مرد و حساب کردن او، نظرخواهی از او در برخی امورِ شخصی خودتان است. مثل پختن غذا و پوشیدن لباس و ...
💠 اما خانمها میگویند وقتی از همسرمان سوال میکنیم مثلا ظهر برات چی درست کنم؟ و یا چه لباسی دوست داری بپوشم؟ انگار سختترین سوال دنیا را از ایشان پرسیدهایم و معمولا طفره میروند و میگویند هرچه میل خودت است انجام بده!
💠 راه حل این قضیه این است مردها گاهی از جواب دادن به سوال کلی و مبهم فرار میکنند اما اگر آنها را در شرایط انتخاب قرار دهید مثلا بگویید امروز قیمه درست کنم یا ماکارونی؟ لباس قرمز را بپوشم یا سفید؟ جواب دادن برایشان راحت میشود.
🆔 @asanezdevag
مستاجر قبل از بازدید با ترس و لرز گفت حاجآقا من ۳ تا بچه دارم، ۵ نفریم مشکلی نیس؟
بابا گفت اگر پسندیدی بهت تخفیف میدم در قرارداد هم قید می کنیم اگر به بچهها اضافه شد، ۲۰ درصد اجاره کم میشه و یکسال تمدید
کسی میخواست ازش تشکر کنه میگفت یه صلوات برای امام و سلامتی آقا بفرست.
#صاحبخانه_خوب
#جامعه_دوستدار_کودک
#فرزندآوری
🆔 @asanezdevag
از همسرت عصبانی شده ای ؛ می خواهی صدایت را بلند کنی ؛
می گویی حیف که بچه دارد نگاه می کند ...
به پدر و مادر خودت و همسرت احترام می گذاری ؛
می گویی بگذار بچه ببیند ، یاد بگیرد...
دلت می خواهد به یکی فحش بدهی ؛
از بچه حیا می کنی . می ترسی حرف بد یاد بگیرد و یک جا توی جمع آبرویت را ببرد...
مواظب رفتارت هستی که روی بچه تأثیر بد نگذارد .
خیلی کارها را دلت می خواهد اما انجام نمی دهی ؛ فقط به خاطر بچه ...
خیلی کارها را که حال و حوصله اش را نداری ؛ انجام می دهی ؛ فقط به خاطر بچه ...
هنوز نگرفته ای قصّه چیست ؟
بچه این وسط کاره ای نیست .
قرار است تو خودت خوب باشی .
قرار است تو بدی هایت را کنار بگذاری و عادت های زشتت را تغییر بدهی ...
بچه یک بهانه است ؛
خدا خوب بودن خودت را می خواهد ...
این بچه برای خوب شدن، خیلی فرصت دارد و اصلا به اندازه ی تو بدی ندارد که تو دلت برای او بسوزد ...
این تویی که وقتت دارد تمام می شود اما هنوز ...
خدا دلش برای تو سوخته ...
✅ آیت الله حائری شیرازی: خداوند به وسیله فرزند، پدر و مادر را هم تربیت می کند.
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۹۰ 📌فکری به حال این وضعیت کنید. #فرزندآوری #مادری 🆔 @asanezdevag
#تجربه_من ۵۹۱
#رزاقیت_خداوند
#ساده_زیستی
#فرزندآوری
#سختیها_و_مشکلات
#قسمت_اول
سال ۸۳ در سن ۱۹ سالگی با همسرم آشنا شدیم، کمتر از چهار ماه عقد بودیم، خدارو شکر دوران عقد خوب و بدون اختلافی داشتیم، با اینکه خانواده ی من دوست داشتن مراسم عروسی رو دیرتر بگیریم اما همسرم تونست اونا رو راضی کنن که زودتر مراسم عروسی رو بگیریم، مراسمی کاملا ساده و بدون مخارج زیادی
همسرم تازه درسشو تموم کرده بودن و بیکار بودن، جالب اینکه هیچ یک از خانواده هامون شرایط مالی چندان خوبی نداشتن که بتونن کمکمون کنن، یادمه همسرم اوایل میگفتن بخاطر شرایط بد اقتصادی اصلا دوست نداشتم ازدواج کنم، اما وقتی آیه ای که در مورد اینه که ازدواج کنید که خدا خودش روزی دهنده هست رو دیدم به خدا توکل کردم تصمیم به ازدواج گرفتم.
یکماه از ازدواجمون می گذشت که یه روز خواهرم تلفنی بهم گفت دیشب خواب دیدم روروئک خریدید😊 چند روز بعدش فهمیدم باردارم، اون موقع همسرم بیکار بود با اینکه خودمون بخاطر دیدن تجربه آشنایان که دیر اقدام به بارداری کرده بودن بندگان خدا سالیان سال هزینه کردن که تونستن بچه دار بشن، خواسته بودیم بچه دار بشیم.
نمیدونستم بخاطر بارداریم خوشحال باشم یا نگرانِ بیکاری همسر مهربانم باشم، چقدر اون روزا بخاطر ویار سختم اذیت شدیم، راحت از نگاه همسرم میشد فهمید که چقدر شرمنده ی من میشه آخه بنده خدا خیلی وقتا یه آبمیوه هم نمیتونست تهیه کنن😔
خودمم که اصلا دوست نداشتم خانوادم از مشکلاتمون باخبر بشن واسه همین بدون اینکه بتونم واسه کسی درد دل کنم توی خودم میریختم با اینکه فقط چند ماه بود ولی خیلی دوران سختی بود، همسرم مرد سختی کشیده ای بود ولی من نه تحملم خیلی کم بود 😔 اما با این همه خیلی خیلی امیدوار بودم که حتما خداوند کمکمون میکنه
خدارو شکر همون ماههای اول بارداریم، کار خوبی پیدا کردن، کاری که خودمم باورم نمیشد☺️
شش ماهه باردار بودم که صاحب خونه اومد گفت خونه رو احتیاج دارن 😳 درست بود که همسرم سرکار رفته بودن ولی اصلا نه پول پیش داشتیم نه میتونستیم اجاره ی سنگین پرداخت کنیم، خلاصه بعد از چند روز یه خونه اجاره کردیم که نه آب گرم داشت نه کولری که تابستونه خنک بشیم😒 خداروشکر ماه پنجمم تقریبا ویار وحشتناکم تموم شد حالم خیلی بهتر شده بود، بچه چند روز به شب یلدا به دنیا اومد، زایمان تقریبا سختی داشتم یادمه تو بیمارستان به مادرم خیلی جدی میگفتم اصلا دیگه بچه نمیارم.
با به دنیا اومدن بچه تازه مشکلات شروع شده بود اون سال زمستان سختی بود برف زیادی اومده بود همسرم تازه سر کار رفته بودن بخاطر همین نمیتونستیم پوشک واسه بچه بخریم پارچه میذاشتیم، چقدر بچه گریه می کرد، گوش درد شدیدی داشت مادرم ده روز پیشم بود بعدش من موندمو بچه داری و بی تجربگی و کهنه شستن با آب سرد وسط حیاط، خیلی وقتا بچه تا دیر وقت یکریز گریه میکرد، ساعت دو سه نصف شب تا میخوابید بدو میرفتم کهنه ها رو میشستم کنار یخ بالا اومده پای شیر آب......
خلاصه دوسالی اون خونه بودیم که خدارو شکر تونستیم خونه ی مناسبی اجاره کنیم خونه مون دو خوابه بود، اینقدر خوب بود که خستگی اون دو سالو میتونست از تنم در بیاره😉
👈 ادامه دارد...
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_شجاعی
🔺 وقتی کسی از در میاد تو، مثل ماست نگاش نکنین!
🆔 @asanezdevag
#خانواده_ی_شاد ۵۷
✴️قواعد هدیه
هدیه هایتان باید متنوع باشد.
👈همیشه یک جور انتخاب نکنید.
❌حتی گل خریدنِ مکرر هم،
با همه ی لطافت و زیباییش،
از شیرینیِ هدیه ی شما می کاهد.
🆔 @asanezdevag
#استاد_عباسی_ولدی
آیا آزاد گذاشتن بچّهها برا غذا خوردن یا آب بازی اسرافه؟
♨️ بعضیا معتقدن که لازمۀ آزادی، اسراف و تبذیره. وقتی ما به کودک اجازه میدیم که با غذاش 🍛بازی کنه، مقداری غذا از بین میره. آببازی هم هدر دادن آبه. وقتی که اجازه میدیم کودک اسباببازیهاش رو بشکنه، در حالی که برای این اسباببازی ها پول خرج شده، یه نوع اسرافه و ... .🤔
⁉️ معنی دقیق اسراف و تبذیر چیه؟
✅ اسراف در لغت، به تجاوز از حد در هر کاری گفته میشه. هر کاری به نسبت خودش، اندازۀ شایستهای داره که اگه از اون اندازه گذشت، اسراف میشه. تبذیر هم در اصطلاح به معنی ضایع کردن مال هست که شاید بتونیم معادل فارسی اونو «ریخت و پاش بیهوده» بدونیم.👌
💯 این جا هم مثل بحث نظم، شما فقط چیزی رو میبینید که در حال از بین رفتن یا مصرف شدنه؛ یعنی آب، غذا، اسباببازی ؛ امّا خود کودک👶رو نمیبینید.🤦♀
⚠️ کسی که دورۀ کودکیش رو گذرونده و به سنّ رشد رسیده، وقتی بلایی سرِ غذاش مییاره که باید اون رو دور ریخت، تبذیر کرده. یا وقتی با آب، بازی میکنه و اون رو الکی رو زمین میریزه، اسراف کرده. ولی وقتی کودکی با غذاش بازی میکنه، در حال پاسخ دادن به نیاز خودشه، آببازی هم نیاز کودکه، بازی با آب و غذا برا کودک، خارج شدن از حدّ اعتدال نیست تا اسراف باشه.☺️
😉 درسته که تو این بازیها یه مقدار از غذا یا آب، به ظاهر از بین میره؛ امّا از اون جایی که کودک تو این بازی، خوراک روحی خودش رو به دست میآره، نمیشه گفت که غذا از بین رفته. بدون مبالغه باید گفت که این جا از آب و غذا، استفادۀ بهینه شده؛ چون غذا برا بچّه تنها برای خوردن😋 نیست؛ برای بازی کردن هم هست. 🤗
📚 من دیگر ما
#تربیت_فرزند
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۹۱ #رزاقیت_خداوند #ساده_زیستی #فرزندآوری #سختیها_و_مشکلات #قسمت_اول سال ۸۳ در سن ۱۹
#تجربه_من ۵۹۱
#فرزندآوری
#مادری
#سبک_زندگی_اسلامی
#قسمت_دوم
خدارو شکر زندگی خوبی داشتیم اینکه میگم خوب در حد رفع نیاز خودمون نه شاهانه، از همون اول زندگی همسرم با هزینه های بی مورد موافق نبود، خیلی زود تونست من رو هم با خودشون همراه کنن ، پدرم همیشه وقتی بچه هاش گلایه داشتن از زندگی میگفتن اگه توقعتون رو کم کنید همه چیز درست میشه میگفت همینجوری که نمیمونه
👌همسرم اهل تفریح بودن با موتور معمولا جمعه ها جاهای مختلف میبردنمون گاهی تو مسیر برگشت بچه خوابش میبرد متکای کوچیکی همراهمون بود روی فرمون موتور میزاشتیم سرشو روش میذاشت با خیال راحت می خوابید😁
باهمسرم خدارو شکر همیشه نظرمون بر این بود که فاصله ی سنی بچه ها کم باشه، بچه ی اولم سه سال و نیمش بود که اقدام کردیم واسه بچه ی دوم، دوماه بعد باردار شدم ، وقتی واسه آزمایش دوران بارداری رفتم مسول آزمایشگاه بچه ی اولمو تو بغلم دید بجای تبریک گفتن، بهم گفت ظلم کردی در حق بچه ی اولت ، واسه من اون موقع که تمام زندگیم حرف و نظر دیگران بود خیلی ناراحت شدم 😔 خدا بهش رحم کرد اطلاعات الان رو نداشتم وگرنه یه جواب خیلی خوب واسشون داشتم😂
خیلی خوشحال بودم احساس آرامش خاصی داشتم چون یکسالی قبل از بارداری دومم با طب سنتی آشنا شده بودیم خدارو شکر دیگه خبری از اون ویار وحشتناک نبود، همسرم خیلی مواظب بود تغذیه ی سالمی داشته باشم، هنوز سونو نرفته بودم یه روز از خواب بیدار شدم میخواستم تشک خواب رو بردارم سنگین بود، دچار مشکل شدم. خیلی نگران شدم با همسرم تماس گرفتم رفتم درمانگاه گفتن باید سونو گرافی بری، وقتی رفتیم سونو گرافی تو مسیر خیلی می ترسیدم وقتی ماشین تکون میخورد دلم میریخت جرات نمیکردم تکون بخورم میگفتم الان بچه سقط میشه😭
سونو رو که دکتر دید گفت خدارو شکر وضعیت بچه خوبه فقط جفتت پایینه باید استراحت کنی، خیلی خوشحال شدیم آخه فهمیدیم که جنسمونم جور شده☺️
اطرافیانمونم خیلی خوشحال شدن
به لطف خدا بچه ی دوممون صحیح و سالم به دنیا اومد زایمان راحتی داشتم بر عکس زایمان اولم، مادرم بعد از ده روز رفت وقتی مادرم رفت یک روز تمام گریه کردم😔 اما ایندفعه تجربه ی بچه داری داشتم خیییلی بهتر به بچه میرسیدم ، بهتر بگم باهاش کیف میکردم انگار بیشتر من نیاز به وجودش داشتم تا بچه به محبت مادر😍 خدارو شکر روزای خوبی بود.
با اینکه همسرم شغل خوب و راحتی داشت، ولی هر چند وقت یکبار به فکر عوض کردن شغلش میفتادیم، آخه ما اعتقاد داشتیم کاری که آدم انجام میده باید هر چقدر میتونی منفعت بیشتری به مردم برسونی، هفت سال بود که شغلش همین بود، درآمدش به نسبت خوب بود، شریک خیلی خوب و مومنی داشتیم، وقت اذان باهم واسه نماز به مسجد میرفتن، وقتی میومدن مشتریاشون صف کشیده بودن تا از مسجد بیان، با این همه شغلشون جوری بود که بیشتر از اینکه سودی برسونه، وقت مردم رو تلف میکرد، با اینکه درآمدش شرعی بود ولی دوست داشتیم خدا کمکمون کنه یه کار دیگه ای انجام بدیم، بالاخره یه دفعه همسرم رفتن از زیارت آقا امام رضا( ع) برگشتن تصمیم گرفتیم که به آقا متوسل بشیم که بتونیم دل از این کار بکنیم، همین جورم شد تو مدت چند ماه موفق شدیم دل از شغلی که خیلیا آرزوشو داشتن، بکنیم یعنی در واقع بخاطر خدا و توسل تونستیم که بر خدا توکل کنیم.
ادامه دارد...
🆔 @asanezdevag
🔶 دیگه از پرحرفی های بچه ام خسته شدم!
#بخش_دوم
🔹 برچسب نزنیم
به جای پرحرف خواندن کودکمون به دید یک فرصت به قضیه نگاه کنیم. شما می تونید دغدغه ها و علت ناراحتی اون رو قبل از ایجاد عقده و بحران، به راحتی شناسایی کنید.
🔹 زمان اختصاصی
درطول روز و یک فضای آرام فقط به کودک توجه کنیم، با او ارتباط چشمی داشته باشیم تا با خیال راحت با ما حرف بزند و نیازش به حرف زدن تا حدی تامین بشه.
🔹 مشغول کردن کودک
کودک را با بازی، کاردستی،رفتن به پارک و... مشغول کنیم. در صورت پیدا کردن همبازی یا داشتن خواهر و برادر بخشی از مشغولیت کودک با آنها خواهد بود و حرف زدن آنها به والدین محدود نمیشه.
🔹 جواب دادن لازم نیست
گاهی برای شنیدن خسته ایم و انرژی لازم رو نداریم، در این صورت می تونیم بعضی از جملات فرزندمون رو را تکرار کنيم و یا فقط با حرکت سر حرفش رو تایید کنیم.
🔹 آموزش سکوت و صبر
با بیشتر شدن سن فرزندمون بهش آموزش بدیم که چند لحظه صبر کنه تا کارمون تموم بشه و بعد با هم صحبت کنیم. این رو از زمان های خیلی کوتاه شروع می کنیم. همچنین لازمه بچه مون به مرور بفهمه که هر حرفی مناسب هرجا نیست.
#نکته_تربیتی
🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
کاش همه خانومها با نگاه روشنفکرانه، با همین جدیت به این رسم و رسومات بی در و پیکر نگاه میکردن و تصمیمات عاقلانه رو جایگزین تصمیمات خرافاتی قرار میدادند!!🧠
🔺در این چند روز فهمیدم مواردی چون: 🥻خرید چندین دست لباس گران قیمت برای عروس، 💍خرید حداقل ۶ النگو، 💵تامین هزینه کامل عروسی توسط داماد، هزینههای بالای خرید بازار و عقب افتادن طولانی عروسی در صورت فوت یکی از بستگان🖤، از رسم و رسومات غلط استان هرمزگان است که به شدت آمار ازدواج را پایین آورده است!
#ازدواج
#خرافات
🆔 @asanezdevag
549K
توصیه بعد از سزارین۲
سرکارخانم خزلی
مادر متولد ۶۷هشت فرزندی
@motaharevafi77
🆔 @asanezdevag
🌱مادر حضرت مریم نیت کرد خدایا من
نذر می کنم فرزندم خدمت گزار خانه ی تو بشه
🌱اون نیت باعث شد خدا مریم مقدس که از زنان بهشتی هست رو به مادر عطا کنه
✉️پدر شیخ صدوق نامه نوشت برای امام زمان
که آقا من نیت می کنم خدا فرزندی بهم بده
که برای شما خدمت کنه
✨اینه اثر نیت
نیت کنیم خدایا فرزندانی به ما بده
که بشن سرباز و سردار سپاه امام زمان
بشن فدایی راه ولایت
بشن مجاهد راه اسلام
مطمئن باش خدا فرزندی بهت میده
مثل حاج قاسم
نیت تو باید بزرگ کنی🌿
کی فکرشو می کرد یه بچه روستایی از روستای قنات ملک کرمان
بشه حاج قاسم
حاج قاسمی که دنیا میشناسنش.......
پس نیت هامون و بزرگ کنیم😍
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۹۱ #فرزندآوری #مادری #سبک_زندگی_اسلامی #قسمت_دوم خدارو شکر زندگی خوبی داشتیم اینکه می
#تجربه_من ۵۹۱
#فرزندآوری
#حرف_مردم
#قسمت_سوم
وقتی پدر و مادرمون فهمیدن همسرم اون کار رو رها کرده، خیلی ناراحت شدن، کلی بهمون غر زدن😔☺️ وقتی کسی از دلیلش میپرسید سعی میکردم سکوت کنم یا بگم همسرم شغلشو دوست نداشت بخاطر همین خانواده من فکر میکردن مقصر همسرم هست، خانواده ی همسرم فکر میکردن مقصر منم😉
خلاصه چند ماهی طول کشید تا همسرم تونستن کار جدیدی رو جور کنن تو این مدت کلی حرف و حدیث پشت سرمون بود که اینا چرا این کارو کردن🤔🤔🤔😊
دوسال قبل از بیکار شدن همسرم زمین خریدیم وام مسکن گرفتیم هر چقدرم پس انداز داشتیم روش گذاشتیم خونه ساختیم بهمین خاطر پس انداز خیلی کمی داشتیم واسه روزای بیکاری، من که همه چیزم حرف و نگاه دیگران بود اون سال عید واسه فرار از غر غر بزرگترا سعی کردیم همون پس انداز کم رو هم خرج سر و لباس کنیم که فکر نکنن پول نداریم😒😉
خلاصه ما موندیم و یارانه ای که میدادن😅 از بخت ما عروسی داداشمم بود، به سختی تونستیم یه لباس واسه دخترم جور کنیم😍 یک ماهی بعد از عید خدارو شکر شغل خوبی خدا نصیبمون کرد که تقریبا هر روز افراد مختلفی دعامون میکنن😍
بچه ی دوممون سه ساله بود بین آوردن بچه ی سوم تردید داشتیم که بیاریم یانه، حالا اگه بخوایم بیاریم چند سال دیگه، که فهمیدیم خدا پیشاپیش برنامشو چیده خودش هدیه داده😁
وقتی فهمیدم نمیدونستم ناراحت باشم یا خوشحال فقط میدونستم استرس عجیبی گرفته بودم، حالا خودمون هیچی به دیگران که همش میگن دیگه جنستون جوره بستونه، نیارید دیگه☺️ چجوری بفهمونیم خدا خواسته 🙈😄
موقع نماز رفتم سر سجاده خیلی دلم گرفته بود گریم گرفت😭 گفتم خدایا راضیم حالا که دادی لیاقت مادر خوب بودن رو هم بهم بده 🤲
سعی کردیم تا وقتی که لو نرفتیم به کسی چیزی نگیم😉 ماه رمضان بود خونه ی مادر شوهرم بودیم که بچه ها گفتن مامانم روزه نمیگیره میگه حالم بد میشه روزه میگیرم😂 همون جا بود که شک کردن گفتن تو محاله روزه نگیری معلومه بارداری، خلاصه کلی نصیحت شنیدیم که بچه خرج داره، الکی نیست، شما فکر بزرگتر شدنشونم بکنید.
منم سعی میکردم لبخند بزنم، ولی سعی میکردم بفهمونم خدا روزی رسونه ، یکی از آشناها بهم گفت تو هم کلاه ما سرت رفت بچه زیاد آوردید😳 خیلی ناراحت شدم به همسرم گفتم یکی اینجوری بهم گفته حتی گریه هم کردم😒 فکر نمیکردم همسرم ناراحت بشه اون که همیشه خونسرد بود با دیدن حال خراب من بهم ریخت، گفت بگو ببینم کی بوده تا برم جوابشو بدم😂 زیاد ویار نداشتم ولی از لحاظ جسمی نسبت به بارداری های قبل اذیت میشدم.
با همسرم تصمیم گرفته بودیم غربالگری نریم، همسرم میگفتن گیریم که خدایی نکرده بچه ناقصم باشه از لحاظ شرعی که نمیتونیم کاریش کنیم، منم اجازه نمیدم پس چرا بیخودی واسه خودمون استرس درست کنیم.
با اینکه دلم لک زده بود واسه دونستن جنسیت بچه، ماه ششم بودم که سونو دادم، همسرم گفتن جنسیت بچه رو نپرسی، میخوام موقع دنیا اومدن بچه، بفهمیم که جذاب باشه 😒😊وقتی رفتم سونو همسرم نتونست بیاد با بچه ها رفتم، بچه ها که تو اون چند ماه همش با هم سر جنسیت بچه شرط میذاشتن، دخترم میگفت دختره، پسرم میگفت پسره، با هیجان تمام پشت در نشسته بودن که بفهمن جنسیت چیه؟ انگار نه انگار واسه سلامتی بچه اومده بودیم سونو😁 موقع انجام دادن سونو بهم گفتن خدارو شکر همه چیز بچه خوبه. وقتی خیالم راحت شد طاقت نیاوردم گفتم جنسیت بچه چیه؟ گفتن پسره،
از اتاق که بیرون اومدم سریع پرسیدن بچه چیه؟ دلم واسه دخترم سوخت گفتم بابایی گفتن جنسیت رو نپرسم، فکر میکردم اینجوری دروغ هم نگفتم، دخترم گفت من از اینجا تکون نمیخورم تا بری بپرسی بیای ببینم چیه 😁دیگه کاری از دستم بر نمیومد الکی رفتم پشت در و برگشتم اومدم گفتم بچه پسره،
اصلا فکر نمیکردم دخترم اینقدر ناراحت بشه، با یه رنگ و روی پریده، سرشو پایین انداخت گفت اشکالی نداره، هنوزم که یادش میفتم دلم میگیره از داداشش شکست خورده بود حالا هی میگفت بچه های من خاله ندارن😁
👈ادامه دارد...
🆔 @asanezdevag
🥣دسر خاگینه(غذای مقوی برای زائو)
🥘دو عدد تخم مرغ محلی و دو قاشق آرد گندم
رو باهم مخلوط می کنیم با کمی گلاب
🥘در ماهیتابه روغن زرد گاوی میریزیم
و تخم مرغ و ارد مخلوط شده رو اضافه می کنیم
تا سرخ شه
🥘بعد از اون با چاقو برش میدیم به مربع های کوچک
🥘در ظرف دیگری نبات و آب رو میزاریم
حل شه
و وقتی حالت شهد پیدا کرد میریزیم رو
تخم مرغ ها چند دقیقه ای باید قل بخوره
🤤بعد روی دسر پودر مغزیجات رو می پاشیم
و تمام
🆔 @asanezdevag
#فرزند_دلبندم
😴⁉️ محل خواب کودکان چگونه باشد؟
🔹 یکی از شاخصههای تربیت فرزندان این است که آنها را با سختیها مانوس کنیم.
چرا که اساسا دنیا با سختی ها آمیخته است. اگر بخواهیم بچهها را برای سختی های آینده آماده کنیم، الان باید بخشی از سختیها را ببینند. مثلاً حتی تلاش نکنیم بسترهای بچهها خیلی راحت و نرم و نازک باشد. حتی برخی حکیمان میگویند هر چه بستر سختتر باشد از جهات گوناگون و حتی مسائل جنسی نیز برای سلامت بچهها بهتر است.
🎤حجت الاسلام تراشیون
🆔 @asanezdevag
#استاد_عباسی_ولدی
🍃خوشخُلقی، سرمایۀ بیهزینهایه که با بودنش زندگی، آرومه و در نبودش پُر از تنش و تلخی.😊
✅احساس رضایت از زندگی، وابستگی زیادی به خوشاخلاقی زن و شوهر داره. با وجود اخلاق خوش، اُنس زن و شوهر،هر روز بیشتر میشه. یکی از نشونههای خونوادهای که مورد عنایت خاصّ خداوند قرار گرفته، همین خوشاخلاقیه.😍
💎دربارۀ قدر و قیمت خوشاخلاقی، همین بس که یکی از اصلیترین ملاکها برای سنجشِ کمال و نقص ایمانه.😌
🍃مؤمن، ملایم و خوش اخلاقه و البتّه اوّلین عرصۀ بروز ملایمت و خوشاخلاقی هم، محیط خونهست.☺️
⬅️اگه به نامۀ عمل مؤمن نگاه کنید، اوّلین چیزی که میبینید، خوشاخلاقیه.
به قدری این صفت در دینداری انسان نقش مهمی داره که اون رو نصف دین میدونن. انسان خوشاخلاق، مثل کسی میمونه که روزها رو روزه بگیره و شبها رو عبادت کنه.😇
‼️کسی که با عوامل مخالف میل خودش مبارزه کنه و اجازه نده این عوامل، اون رو عصبانی کنن، مثل کسی میمونه که شمشیر به دست گرفته و روز و شب با دشمنای خدا میجنگه؛ امّا وای بر بداخلاق که خودش رو از خیر دنیا و آخرت، محروم کرده!😱
📚تا ساحل آرامش
#سبک_زندگی_اسلامی
🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۵۹۱ #فرزندآوری #حرف_مردم #قسمت_سوم وقتی پدر و مادرمون فهمیدن همسرم اون کار رو رها کرده،
#تجربه_من ۵۹۱
#فرزندآوری
#رزاقیت_خداوند
#تربیت_فرزند
#معرفی_کتاب
#قسمت_چهارم
خدارو شکر بچه ی سوم مونم به دنیا اومد، بچه چند ماهه بود، خونه رو که بخاطر فرار از مستاجری بدون اینکه گچ کنیم و بدون کابینت و کمد دیواری و کولر اسباب کشی کرده بودیم نشسته بودیم، تونستیم آروم آروم تکمیل کنیم، جدای از رزق مادی، واقعاً بچه ی سوم مون رزق معنوی زیادی واسمون داشت.
اون موقع ها ریخت و پاش بچه ها خیلی بهمم می ریخت، دوست داشتم همه چیز دست نخورده باشه البته همسرم خیییلی مخالف این مدل برخورد با بچه ها بود، تا اینکه یکی از دوستان کتابای( من دیگر ما) آقای عباسی ولدی رو بهم معرفی کرد که خدارو شکر دیدمو نه تنها به بچه داری بلکه کلا به زندگی عوض کردن، تازه متوجه شده بودم اگه ما خانما آگاهی مونو در مورد تربیت فرزند بالا ببریم بچه دار شدن چقدر لطف و محبت بزرگی در حق ما خانمهاست.
روزای خوبی داشتم با خوندن چهار جلد کتابا حس میکردم چقدر با عمل کردن به این گفته ها میتونم مادر خوبی واسه ی بچه ها باشم خییییلی حس خوبی داشتم فکر میکردم تازه باید کمر همت رو ببندم، کلا دیدم به بچه و مادری عوض شده بود، حالا دیگه از ترسم از تب کردن بچه ها کم شده بود، کلی ارتباطم با همسرم بهتر شده بود، حس میکردم بچه ها هدف خیلی بزرگتر و ارزشمند تری هستن به همین خاطر سعی میکردم با همسرم صمیمی تر باشم، دیگه نظرات بیجای دیگران واسم مهم نبود، اگه بخاطر ریخت و پاش بچه ها سرزنشم میکردن یا میگفتن دیگه بچه نیاری میدونستم باید چه جوابی بدم😁
پسرم تقریبا یکساله بود که با استاد اخلاق بسیار با سواد و خوش اخلاقی آشنا شدم که از صحبت کردن باهاشون خیلی آروم میشدم، انگار خداوند داشت به زندگیمون هدف میداد، الان که نگاه میکنم میبینم بچه همش رزق مادی نیست کلی با خودش صبوری و رزق معنوی میاره🤲
خلاصه بچه ی سوممون دو ساله شده بود تازه داشتم از شیر دادن بچه و پوشکو.......راحت میشدم که با مطالعه ی کتاب ایران جوان بمان آقای عباسی ولدی که ذهنمو درگیر فرزند آوردی کرده بود، تصمیم گرفتم واسه بعدی اقدام کنیم😊 ایشون میگفتن با شرایط الان جمعیت فرزندآوری خط مقدم جبهه هاست، واسم جالب بود که یه خانم با بچه اوردن اجر جهاد بهش میدن...
خیلی جدی تصمیمم گرفته بودم چهارمی رو بیارم، شاید هم خدا خواست حداقل دخترم به آرزوش برسه بچه هاش خاله داشته باشن😂 اما همسرم راضی نمیشد میگفت دیگه بسه 😞☺️ کلی واسشون منبر رفتم قبول نمیکرد😊 یه روز صبح زود تنهایی با هم کوه رفتیم که بالاخره خدا کمک داد تونستم راضیش کنم ،
بچه دوسال و چهار ماهش بود که باردار شدم، خیلی خوشحال بودم که فاصله ی سنی بچه ها سه سال میشه، بگذریم که غر زدن و طعنه و کنایه اطرافیان گاهی این خوشحالی رو کمرنگ میکرد، پدرم وقتی فهمید بهم گفت جای همه ی مدافعان رو شما میخواید پر کنید فقط سرمو پایین انداختم نتونستم چیزی بگم ، داداشم بماند که خیلی جدی و با عصبانیت گفت تو آبروی مارو بردی با این هر روز حامله شدنت 😭 درسته ناراحت میشدم اما هدفم واسم خیییلی با ارزش تر بود که بخاطرش این حرفا و تحمل کنم 😊
بالاخره یه روز دردای زایمان شروع شد با شوق و ذوق زیادی رفتیم بیمارستان، خدارو شکر زایمان راحتی داشتم وقتی بچه به دنیا اومد از ماما پرسیدم بچه سالمه با اینکه دوست داشتم دختر باشه ولی خوب سالم بودنش خیلی واسم مهمتر بود، گفت خدارو شکر همه چیزش عالیه، بلافاصله پشت سرش گفت که بچه دختره😍
👈 ادامه دارد...
🆔 @asanezdevag