eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
993 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹جشن و شادی توی بیرم (توابع استان فارس) برای یک آقا و خانم که بعد ۲۵ سال صاحب فرزند شدن! 🔸مادر بچه از بارداریش بی خبر بوده و خانم بخاطر دل درد بیمارستان میره و دکتر سونو میکنه میگه حامله هست و ماه ۹ هم هست! سریع عملش میکنن و پسری بنام محمد علی خدا بهشون میده! اللهی بیمارستان رفتنامون همیشه برای شادی باشه🙏😍 🆔 @asanezdevag
♨️ عضویت ایران در یک نهاد فمینیستی 🔻 ایران عضو کمیسیون مقام زن سازمان ملل است. در سایت معاونت امور زنان ریاست‌جمهوری در تعریف این کمیسیون آمده: "کار اصلی کمیسیون مقام زن، تعیین استانداردهای جهانی برای تساوی میان مردان و زنان است." به عبارتی این نهاد تلاش می‌کند تفاوت‌های جنسیتی طبیعی میان مردان و زنان در جهان نادیده گرفته شود. 🔻 طبق سایت رسمی کمیسیون مقام زن، سالانه گروه‌های زیادی از مقامات دولتی و هم چنین گروه‌های مردم‌نهاد فمینیستی سراسر جهان در نشست سالانه این کمیسیون شرکت می‌کنند. ایران نیز در نشست سال ۲۰۲۱ این کمیسیون شرکت کرد. 🔻 اگر چه میتوان با اتخاذ رویکرد غیرمنفعلانه از این مجامع برای تبلیغ گفتمان مطلوب در حوزه زنان در سطح بین المللی استفاده کرد اما مقامات دولت فعلی ایران در حالی درخواست عضویت در کمیسیون مقام زن - که مأموریت اصلی آن تساوی جنسیتی است - را داشته‌اند که همیشه در بیان، گرایش‌های فمینیستی در دولت قبل را منکر شده‌اند. 🔻 در نهایت ایران با ۴۳ رأی موافق از ۵۴ رأی، به عضویت کمیسیون مقام زن سازمان ملل درآمد. 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۵۰ #معرفی_پزشک #زایمان_طبیعی_بعد_از_سزارین بنده زایمان اولم سزارین بود چون ترسیدم و ضرب
۲۵۱ پدرم همیشه می گفتن بهار دختر ۲۸ سالگیه😁 انگار دلشون نمیخواست منو زود شوهر بدن جالبه که توی ۲۰ سالگی درست زمانیکه تازه ۲ سال از درس خوندنم توی یکی از بهترین دانشگاههای دولتی تهران می گذشت من جواب بله رو دادم😊 ملاکم برای ازدواج اخلاق و ایمان بود و خداروشکر الان هم از زندگیم راضیم. بعد از گذشت ۲ سال رفتیم سر خونه و زندگیمون دقیقا بعد از تموم شدن دوره کارشناسیم. سال اول زندگی رو بی خیال ادامه تحصیل شدم، دلم میخواست با خیال راحت همسرداری کنم آشپزی کنم و مسافرت و مهمونی و... همه میگفتن زود بچه دار نشینا برین حسابی بگردین بعد😏 خلاصه این شد که من تازه ۲ سال بعد توی کنکور ارشد باز هم یکی از بهترین دانشگاههای دولتی تهران قبول شدم و با خیالی راحت ادامه تحصیل دادم😬 دیگه یواش یواش داشتیم به فکر بچه دار شدن می افتادیم که از قضا حدود یک سالی هم طول کشید تا باردار شدم، یک بارداری سخخخت از جهت ویار؛ خلاصه تقریبا تا ۵ ماه همین اوضاع بود ولی بعد از اون آروم آروم حالم بهتر شد، سرحال و شاداب و پرانرژی آخرین روزهای ترم آخر ارشد رو پشت سر گذاشتم و گل پسرم دنیا اومد😍 دیگه با خیال راحت مادری میکردم و ازش لذت میبردم ولی تصورم این بود که اختلاف سنی نه زیاد نه کم باشه و حدودا ۴ سال رو در نظر گرفته بودیم از جهتی هم بارداری سخت و زایمان منو کمی ترسونده بود از اینکه زودتر اقدام کنیم، از اونجایی که همه چیز مطابق برنامه های ما پیش نمیره، وقتی پسرم ۳ ساله شد، اقدام کردیم ولی یک سری مشکلات پیش بینی نشده باعث شد که حدود یکسال و سه ماه بعدش بارداری دومم اتفاق بیفته و این بار هم خدای مهربون یه گل پسر دیگه بهمون عنایت کرد😍 این بار هم ویار سخخخت و البته زایمان سخت و نادر که به زایمان فیس معروفه نصیبم شد که البته به لطف آقای مهربانم امام حسین به خیر گذشت و گل پسرم به سلامت والبته با صورتی کبود😔 به دنیا اومد. در بارداری دومم انقدر اذیت شدم که همش به خودم میگفتم مگه دوتا بچه چشه؟ کی گفته بیشتر بهتره؟ من که دوتا کافیمه😜 در واقع خودم رو دلداری میدادم که ناراحت نباشم چون من از اول به فکر ۳ تا بچه بودم ولی توی اون شرایط نمیخواستم بپذیرم که یکبار دیگه این سختی ها رو متحمل بشم. یکی دو ماهی هست که نظرم نسبت به خیلی چیزا تغییر کرده و شاید اگر به عقب برمیگشتم توی بعضی موارد جور دیگه ای رفتار میکردم: ۱) دوران نامزدی رو کوتاه تر میکردم. ۲) بین ارشد و کارشناسی فاصله نمی انداختم و سریعتر بچه دار میشدم و وقت رو هدر نمی دادم و به این حرف که چند سال بگردید، بعد بچه بیارید توجه نمی کردم البته معتقدم زن و شوهر به یک سال تنها بودن و لذت زندگی دوتایی رو بردن نیاز دارن ولی بیشترش لازم نیست. ۳)بلافاصله بعد تموم شدن شیردهی برای بعدی اقدام میکردم چون الان میفهمم که چقدر اختلاف سنی کمتر برای بچه ها و پدر و مادر بهتره البته نه اون قدر کم که هم بچه اذیت بشه، هم پدر و مادر لذت بچه داری رو نبرن، به نظرم همون بعد دوسالگی که از لحاظ شیر و پوشک بچه مستقل میشه خوبه. ۴) نکته ی دیگه تعداد بچه هاست که تصمیمم روی ۴ تاست تا خدا چه بخواهد😊 به نظرم خیلی از خانومای هم نسل من یعنی دهه شصتی ها از روی تنبلی به بچه کم اکتفا میکنن من فکر میکنم بچه های ما حق دارن کودکی خودشون رو توی تنهایی سر نکنن، حق دارن توی آینده چندتا خونه ی امید داشته باشن که حداقل توی شادی و سختی دلشون بهش خوش باشه و به نظرم پدر و مادر ها هم حق دارن لذت چندین بار پدر و مادر شدن رو بچشن که صد البته بعدی ها شیرین تره😜 صد البته دیدن ارتباطات شیرین کوچولوها با هم خیلی نشاط آور هستش. بعد از گرفتن مدرک ارشد از خیلی از اطرافیان شنیدم که با اون درس و رتبه و دانشگاه و رشته خونه نشین شدی؟! ولی هیچ وقت خودم رو درگیر کار نکردم و تنها به یک روز تدریس در هفته در دانشگاه اکتفا کردم. تا مادری تمام وقت برای پسرهای گلم باشم و ازین تصمیم خودم اصلا پشیمون نیستم چون اولا روزی رسان خود خداست دوما هیچ چیزی ارزش سلب آرامش از من و همسرمو بچه هام رو نداره و در سایه آرامش هستش که اعضای خانواده رشد میکنن و سوما کسی نمیتونه جای من مادر رو برای بچه هام پر کنه. من و همسرم معتقد بودیم که بچه با خودش روزیشو میاره و جالبه بدونید پسر اولم رو تا باردار شدم همسرم از قراردادی به پیمانی تغییر وضعیت داد و حقوقش تقریبا دو برابر شد😳 یعنی روزی اون فسقلی اندازه ی ما دوتا بود😁 و دائما مطالب، کانال و کتابهایی سر راهم قرار میگیره که گویی زوایای پنهانی از حقایق رو برام روشن میکنه😊 التماس دعا از همه دوستان برای توفیق افزایش نسل شیعه و ان شاءالله تربیت سربازان برای آقا امام زمان 🆔 @asanezdevag
✨ به غیر از اینکه معرف باید به هر دو خانواده شناخت داشته باشه🤔،ولی شناخت اصلی توسط خودتون انجام میشه😯 از طریق تحقیقات نهایی و اصلی😍 با این کار ملاک و معیار ها رو توی فرد شناسایی میکنین و تصمیم میگیرین👌 ‌🆔 @asanezdevag
🍃 ✅اگر می خواهیم با طرف مقابل خود ارتباطی معقول ومنطقی بر پایه تفاهم داشته باشیم، ✅بهترین روش بودن است و خود را با وی در میان گذاشتن است. 🆔 @asanezdevag
💞 ۲۹ 🌺 شوخی های مورد پسند همسرتون رو کشف کنید. 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۵۱ #ازدواج_در_وقت_نیاز #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند پدرم همیشه می گفتن بهار دختر ۲۸ سالگیه
۲۵۲ بین این ۹ تا خونه ای که در این بیست سال جا به جا شدیم، برای من سخت ترین دوران زمانی بود که از یه خونه حدود ۱۲۰ متری که حیاط هم داشت، وارد یه خونه ۶۰ متری شدم، اون هم زمانی که قرار بود تا چند ماه دیگه خانوده ی ما ۷ نفره بشه. روز اسباب کشی، سخت ترین روز این زندگی جدید بود، کلی اسباب و وسایل که نمیدونستم کجا بذارم، اونم طبقه چهارم، شش ماهه باردار و یه بچه یک ساله هم داشتم که هنوز خوب نمیتونست راه بره... بالاخره ساکن شدیم. ابراهیم کلاس دوم بود، علی پیش دبستانی، نادیا ۳ ساله، مجتبی یک ساله و سه ماهه بود که محمد بدنیا اومد. صبح ها بعد از نماز، بچه ها رو آماده میکردم برا مدرسه و بعدش من میموندم و سه تا کوچولو که تا چشم بهم میزدی اونا هم بیدار میشدن، تا صبحانه بدم و یکم تر تمیز کنم، ظهر میشد و ناهار درست کن و..‌‌‌.... خدا خدا میکردم تا قبل اومدن بچه ها از مدرسه، یه نیم ساعت وقت کنم بخوابم که معمولا فرصت نمیشد، اکثر وقتها حتی نمیتونستم کامل خونه رو مرتب کنم ولی هر جوری بود سعی میکردم برا ساعت شش و هفت که همسرم میاد، خونه تمیز باشه، این دوران سخت هم گذشت. خاطرم هست اوایل ازدواج همسرم روی نظافت منزل خیلی حساس بود، جوری که وقتی برمی گشت خونه، روی طاقچه و میز دست می‌کشید و اگر گرد و خاکی بود. میگفت انگار امروز نرسیدی خونه رو تمیز کنی😉 به غذا هم خیلی اهمیت می دادند و دوست داشت وقتی میرسه خونه، غذا آماده باشه اما تمام این مسائل به مرور زمان و آمدن بچه ها کمرنگ شد. انقدر کمرنگ شد که الان تا من میام از شلوغ کاری بچه ها و بهم ریختن خونه چیزی بگم، ایشون میگن اشکال نداره، بچه ن دیگه، بزرگ میشن، درست میشه و یا اگه نرسم غذا درست کنم میگن طوری نیست یه حاضری میخوریم. یه دوره چهار پنج ساله تحصیلم رو گذاشتم کنار، چون واقعا نمی رسیدم. در حد همین مطالعه کتب تربیتی و کتاب هایی که مدرسه پیشنهاد می داد، بسنده کرده بودم. اون دوران چون از لحاظ اقتصادی هم وضع خوبی نداشتیم، خیلی نمی تونستیم جایی بریم بهمین خاطر همسرم گاهی زودتر میومد خونه و میگفت پاشو من بچه ها رو نگه میدارم شما برو یه چرخی بزن، یه پارکی، استخری و... بعد چند وقت باشگاه اسم نوشتم و هفته ای دو سه روز میرفتم پیلاتس کار میکردم خیلی برا روحیه ام خوب بود و همسرم هم معتقد بود حفظ روحیه من و به تبع بچه ها از خیلی چیزها مهمتره... تو همین اوضاع یدفعه لباسشویی مون هم خراب شد و تا چند ماه لباس ها رو با کمک همسرم با دست میشستیم و این اوضاع کماکان ادامه داشت، تقریبا سه سال تو اون خونه ساکن بودیم که مهدی بدنیا اومد یک سالش بود که صاحبخانه گفت پسرم داره ازدواج میکنه و خونه رو میخوام و ما افتادیم دنبال خونه، هر جا میرفتیم، میگفتن آپارتمان به چهار نفر بیشتر نمیدن، نهایتا پنج نفر، و ما ۸ نفر بودیم. یکی دوماه دنبال خونه بودیم که متوجه شدیم با پولی که ما داریم و شرایط مون تهران دیگه جای زندگی برای ما نسبت و تصمیم گرفتیم بیایم نزدیک مادرم شهری در ۸۰ کیلومتری تهران، این اولین هجرت زندگی ما بود و چقدر دل کندن از شهری سالها توش زندگی کرده بودیم سخت بود، خدا هجرت به اون دنیا رو برامون آسون کنه ان شاءالله. درسته از خیلی محاسن تهران گذشتیم، اما محاسن بیشتری اینجا نصیبمون شد، همین نزدیکی به مادرم، هزینه های پایین که تقریبا یک سوم تهران هست، هوای پاک، طبیعت و.... یکی از مهمترینش این بود که دوباره تونستم دانشگاه رو ادامه بدم. اینجا که بودم گاهی از کمک خدمتکار استفاده میکردم چون مثلا در ازای چهار ساعت کار که من معمولا میگرفتم، فقط چهل تومن یا گاهی کمتر هزینه میدادم. هر زمان که ببینم دیگه نمی تونم و نیاز به کمک دارم و دیگه کشش ندارم، از این امکان استفاده می کنم. چون الان ۸ تا بچه دارم، درس هم می خونم... ممکنه از سایر هزینه ها بزنیم اما هرزگاهی از این امکان استفاده کنم. همسرم هم میگه من این مقدار برای هزینه های خونه در نظر گرفتم، هر طور می خوای هزینه کن. و من ترجیح دادم که خیلی وقت ها از این امکان استفاده کنم. معمولا در حد سه چهار ساعت و جمع جور کردن کلی... هیچ وقت پختن غذا و آشپزی رو به کسی نسپردم. چون معتقدم غذا خیلی روی بچه ها اثر داره... خلاصه من گاهی از کمک استفاده می کنم، اما نه اینکه پرستار دائم داشته باشم و از صبح تا شب منزل باشه. 🎄ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
😒 وقتی به وزیر ورزش و جوانان میگن برنامه ات چیه؟! ‌ 🆔 @asanezdevag
💠 پسرانی که موقع جا میزنند!! 🌱 جوانانی که تصمیم به می گیرند و مورد علاقه ی خود را می یابند به اطلاع می دهند، نظر موافق آنها را جلب می کنند و با کسب اجازه آنها قرار خواستگاری می گذارند اما ناگهان بعد از خواستگاری یا حتی تعیین مهریه و جدی تر شدن رابطه و نزدیک تر شدن به پذیرش مسئولیت و پشت سرگذاشتن تجرد دچار سستی در تصمیم و عقب نشینی از خواست خود می شوند و هرچه خانواده پیگیر علت جا زدن آنها می شوند تنها پاسخ هایی که می شنوند حرفها و دلایلی است که پیش از خواستگاری نیز، مطرح بوده و آنان با پذیرش آن مسائل، تصمیم به خواستگاری گرفته اند، این پدیده به پاهای سرد معروف است که البته در همه ی دنیا وجود دارد و تنها مخصوص فرهنگ ما نیست. وقتی فرد دچار احساس سردی در پاهایش می شود دیگر به خوبی و سرعت قبل گام برنمی دارد و بیشتر اوقات متوقف می شود. ❣ چرا گاهی جوانان پیش از ازدواج جا می زنند؟ دلایل بسیاری بر این امر موجود است. ✔️ ۱. یکی از این دلایل فکر متعلق شدن به یک نفر تا آخر عمر است که از یک جهت خوب و از جهتی دیگر بد به نظر می رسد. خوب است زیرا با ازدواج کسی را که دوست می داریم می توانیم تا آخر عمر در کنار خود داشته باشیم و از طرفی بد است زیرا با ازدواج و ، فرد تا اخر عمر باید تنها به بودن در کنار یک فرد قناعت کند. ✔️ ۲. دیگر اینکه حس از دست دادن آزادی است. تا قبل از ازدواج جوانان آزادی های بیشتری دارند و پس از آن بسیاری از آزادی ها محدود می شود و فرد متوجه اجبار برای بعضی تغییرات در خود و عادات خویش می شود. ✔️ ۳. مورد دیگر فکر به این موضوع است که آیا این همان همسر مناسبی است که به دنبالش بودم؟ به عبارتی به این موضوع فکر می کند که آیا این دختر همانی است که برای من بهترین گزینه می تواند باشد ؟ البته پاسخ ساده ای برای آن وجود دارد اما مردی که در این موقعیت قرار دارد برایش سخت است باور کند که اگر به این سوال ساده که" آیا دوست داری در کنار زن مورد علاقه ات کنی و پیر شوی"، پاسخ بدهد، می تواند سریعتر به تردیدهایش پایان دهد. ❓ چرا در ابتدای آشنایی، مرد به سوالات چالشی نمی اندیشد؟ در واقع اینکه چرا مرد در همان ابتدای آشنایی به این سوالات فوق نمی اندیشد تا سریعتر بتواند پیش از خواستگاری و ایجاد صمیمیت با دختر، زودتر به یک تصمیم خوب برای ادامه ی رابطه یا قطع آن برسد؛ به این علت است که در ابتدا دو نفر بر یافتن مشابهت بین خودشان تمرکز می کنند و تفاوتهای بین فردی تنها به جذابیت رابطه کمک می کند. ولی وقتی دونفر بیشتر در می مانند کم کم تفاوتها و میزان تاثیرشان خودنمایی می کند که منجر به بروز تعارض و از خودبیگانگی آنها می شود که البته برای بسیاری از زوجها طبیعی است ولی بعضی گیج می شوند و گاهی این خود سرمنشا خیانت در ازدواج است. 😱 مردم فکر می کنند یک همسر همه چیز تمام ، کاملا بی عیب و نقص برای آنها یک جای دنیا خلق شده و تنها وقتی خوشبخت می شوند که او را بیابند در حالیکه این تنها یک فانتزی زیباست. اما حقیقت این است که به واقع وجود ۵ تا ۷ حوزه تفاوت بین فردی دراکثر ها نرمال است که تفاوت در سبک صمیمیت و سبک های دلبستگی را موجب می شود. زوج ها بهتر است با آمادگی نسبت به وجود این تفاوت ها به یافتن راه حلهای استراتژیک برای حل و کنار آمدن با آنها باشند هر چه مسئله از فکر و خیال بیشتر فاصله می گیرد و واقعی تر می شود تعارض ها و ترس ها بیشتر می شوند و فرد بیشتر تمایل به تمام کردن رابطه پیدا می کند چه بسا در بسیاری موارد شاهد بوده ایم بین خواستگاری و مرحله ی بعد از آن زمان طولانی ای فاصله می افتد و گاهی فرد ترجیح می دهد آن را تمام کند. ❣ راه های مقابله با احساس نیاز به جا زدن برای جلوگیری از جا زدن در ازدواج انجام فعالیت های دونفره و ایجاد تجربیات مشترک دونفره است که کمک به عمیق تر شدن رابطه و ایجاد احساس صمیمیت بیشتر می شود و استرس و نگرانی مرد را از پذیرش به عنوان تنها زن زندگیش کم می کند. شناختن تفاوت های احتمالی در انتظارات و سبک ها و غافلگیر نشدن از آنها به کنار آمدن بیشتر با شرایط و جلوگیری از جا زدن فرد در انتخابش کمک می کند. ❣ وقتی بهتر است در همان مراحل اولیه جا بزنیم دلایل زیر میتواند توجیه خوبی برای تردید قبل از ازدواج و گاهی در نهایت جازدن باشد. 💫 احساس تهدید از جانب خواستگار یا مورد خواستگاری 💫 سوء استفاده ی جسمی یا جنسی از طرف مقابل 💫 اعتیاد به مواد مخدر، الکل ،دارو یا قمار 💫 مشکلات جدی خانوادگی مثل عدم تایید خانواده برای ازدواج 💫 انتظارات جنسی ناخوشایند و غریب 💫 خیانت، تقلب، دزدی و عدم صداقت 💫 تعارض های عقیدتی غیرقابل حل 💫 نقشه های کاملا متفاوت برای بچه دار شدن 💫 نوع خرج کردن پول با فلسفه ای کاملا مغایر دانستنی های 🆔 @asanezdevag
💢 با هدف پورن‌استار سازی از دختران و زنان شیعه! ⭕️ ۱. داستان امروز / «قصه ‎آموزش بدجنسی» 🗓 سال ۱۳۷۹ بود که پروژه ملی آموزش حقوق به زنان و دختران در مرکز امور مشارکت زنان مطرح شد. 🔻دوره‌ای میان مدت که به گفته خانم مولاوردی مدیر بین‌الملل مرکز فوق الذکر با همکاری یونیسف در پنج منطقه کشور در دستور کار قرار گرفت. ⭕️ ۲. راهنمای آموزشی این دوره ‏جزوه ۲۷۸ صفحه‌ای، تحت عنوان «اقدام محلی-تغییر جهانی» بود که خرداد ۱۳۷۹ در تهران برای منتخبین استانی برگزار شد. 🔻این دوره مهم با تصدی‌گری مستقیم خانم مولاوردی و بکارگیری امکانات مرکز امور مشارکت زنان برگزار شد. ⭕️ ۳. خب نیم‌نگاهی داشته باشیم به محتوای این دوره که مادر ‎ محسوب می‌شود: ‏۱_تاکید بر آزادی روابط جنسی نوجوانان به علاوه ممنوعیت ازدواج آنان!(ص‌ص۸۹/۸٠/۴۳) ۲_فحشا و روسپی‌گری اگر با تمایل طرفین باشد نه تنها خالی از اشکال است(ص۱٠۱) بلکه در درس یازدهم حقوق انسانی زنان و کار آمده اگر با رضایت زن روسپی انجام شود نه تنها منع قانونی ندارد بلکه می‌تواند به عنوان یکی ‏از مشاغل برای زنان و دختران محسوب شود. ⭕️ ۳. تأکید بر آزادی زنان در پرداختن به امور جنسی بدون هیچ قیدو شرطی! (ص۷۱) ۴_ممنوعیت برخورد قانونی در رابطه با انحرافات اخلاقی جنسی در کنار موظف بودن دولت در مقابله با آداب سنتی یا رفتار والدین در صورت ایجاد محدودیت در روابط جنسی فرزندان! (ص۷۴) ‏۵_آزادی لاقید جنسی زنان و دختران با به رسمیت شناختن عمل شنیع «زنا» در صورت تمایل طرفین! (ص‌ص۷۴/۵۲/۴۳) ⭕️ ۵. ۶_زندانی نمودن زنانی که مرتکب «زنا» شده‌اند از سوی دولت‌ها مساویست با خشونت علیه زنان! (درس هشتم، ص۱۲۷) ۷_حمایت از سقط جنین و القای غیر مستقیم به زنان و دختران برای درخواست قانونی شدن ‏آن در بارداری‌های نامشروع (ص‌ص۷٠_۷۷) ⭕️ ۶. ۸_حمایت از نشوز زنان در تمکین خاص مقابل شوهر (ص‌ص۵۳/۱۱۵) ۹_تأکید بر این‌که آموزه‌های دینی یکی از عوامل نفی حقوق زنان (ص‌ص ۱۲/۱۴/ ۱۷/۱۸/۲۳/۲۴/۲۵/۳۲/۳۴) ⭕️ ۷. مطابق آن‌چه دراین راهنمای آموزشی ذکرشده ایرانیان ‎باید برای تطبیق کلیه قوانین و فرهنگ خود با مصوبات ‏بین‌المللی همت نموده و تنها معیار احقاق حقوق خود را این مصوبات قرار دهند. ⭕️ ۸. در آخر بد نیست بدانیم طراحان اصلی این متن آموزشی چه مؤسسات و سازمان‌هایی بوده‌اند: *بنیاد فورد و کارنگی *مرکز رهبری جهانی زنان در آمریکا *صندوق زنان ملل متحد *مؤسسه زنان برای توسعه رهبری *سازمان بین‌المللی موبیلیتی ‏*مؤسسه زنان سال‌خورده لندن! و... که نام تک‌تک شان صراحتاً در مقدمه متن آموزشی ذکرشده مؤسسات و سازمان‌هایی که مداخلات استعماری بسیاری از آن‌ها در سایر کشورها مستندا موجود است. ♨️ نتیجه اخلاقی داستان: محاکمه مولاوردی و ممانعت از آموزش بدجنسی حق تک‌تک خانواده‌های ایرانی کوتاه نخواهیم آمد. ✍ رشته م‌.طالبی دادستانی 🆔 @asanezdevag
🍃 🔷 آیا می‌دانید با وجود چند فرزند کوچک چگونه می‌توانید روزه‌داری راحت‌تری داشته باشید؟ خانم‌هایی که یک، دو یا چند فرزند کوچک در خانه دارند قطعا در ماه مبارک رمضان نیاز به برنامه‌ریزی و تدابیر بیشتری دارند تا بتوانند علاوه بر مسئولیت‌ رسیدگی به خانه و بچه‌ها، روزه‌داری راحت‌تری داشته باشند و هم به عبادات خودشان برسند. آیا می‌دانید راه‌کارهای رسیدن به این مسئولیت‌ها و برنامه‌ریزی برای آن‌ها چیست؟ 📚 کتاب‌ها و بازی‌های جدید برای بچه‌ها پیدا کنید برای ماه مبارک رمضان باتوجه به سن بچه‌ها برایشان کتاب‌های جدید تهیه کنید تا برای آن‌ها جذابیت داشته باشد. همچنین می‌توانید آن‌ها را با چند بازی جدید آشنا کنید تا ساعت‌های بیشتری را سرگرم بازی و کشف اسباب‌بازی باشند تا در ساعت‌های روزه داری شما کمتر بهانه بگیرند که حوصله‌شان سررفته. ✅ به بچه‌ها مسئولیت بدهید بخشی از مسئولیت‌های خانه را به بچه‌ها بسپرید. مثلا مسئولیت غذا دادن به خواهر یا برادر کوچکتر را به فرزندان بزرگ‌تر محول کنید. مسئولیت پهن کردن و چیدن سفره‌ی افطار، تمیز کردن بخشی از خانه و یا مرتب کردن خانه و جارو کشیدن را نیز به بچه‌ها واگذار کنید. به این ترتیب هم از مسئولیت‌های شما کاسته می‌شود، هم فرزندتان مسئولیت‌پذیرتر شده و از اینکه احساس بزرگی می‌کند و می‌تواند به شما کمک کند، احتمالا شادتر خواهد بود. 🏘 با همسایه‌ها هماهنگ کنید اگر در آپارتمانی زندگی می‌کنید که خانواده‌ها، بچه های هم‌سن فرزندان شما دارند، با خانم‌ها هماهنگ کنید که هر روز چندساعت مسئولیت نگه‌داری از بچه‌ها به عهده‌ی یک نفر باشد. با این ترفند هم بچه‌ها با هم‌سن و سالان خود بازی میکنند و هم مادرها در آن ساعات به امور شخصی خودشان رسیدگی می‌کنند. 🕙 ساعت‌های بعد از افطار را دریابید انجام بخشی از کارهای روزانه را به شب منتقل کنید. در ساعات بعد از افطار که همسرتان در خانه حضور دارد از او بخواهید که مراقب بچه‌ها باشد یا با آن‌ها بازی کند تا شما به امورات سحر و افطاری فردا برسید و یا بتوانید با خیالی آسوده قرآن روزانه‌‌تان را بخوانید. 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۵۲ #خانم_صادقی #پاسخ_به_سوالات #قسمت_اول بین این ۹ تا خونه ای که در این بیست سال جا ب
۲۵۲ تا قبل از تولد سارا (فرزند هشتم) معمولا با ماشین خودمون که پژو هست، مسافرت رفتیم. خوب یه خورده سخته، اما نشدنی نیست. یکی از بچه ها یا گاهی دوتا از بچه‌ها پیش من میشینن، یکی شون این قسمت ترمز دستی، یه بالش می ذاریم رو به بقیه، اونجا میشینه، مابقی هم صندلی عقب کنار هم... برای مهمانی هم همه شون رو می بریم معمولا، یادم نمیاد جایی رفته باشیم و بخوام چندتا شون رو نبرم. چون بچه های من در مهمانی ها خیلی آرام هستند، جوری که همه میگن خوش به حالت، چه بچه های آروومی... برخلاف داخل منزل که خیلی شیطون هستن و از دیوار صاف بالا میرن... در مورد همراهی همسر هم، طی این سال ها، هر وقت ایشون می دیدند که من حوصله ام سر رفته یا خسته شدم، می گفتن من بچه ها رو نگه می دارم، تو برو بیرون، پارکی، خریدی، استخری و حالا هر کاری که شرایطش برامون‌ فراهم بود. حالا هفته ای یک بار، دو هفته ای یکبار معمولا این کار رو می کردند. این مراقبت روحی خیلی کمک کننده بود. می دیدم که ایشون حواسش به من هست. گاهی اوقات، بچه ها رو صدا می کنند و میگن بچه ها بیاید، می خوایم با هم خونه رو مرتب کنیم. اتفاقا بچه ها هم کلی خوشحال میشن که قراره با پدرشون خونه رو مرتب کنن و وقتی همه با هم بسیج میشن، یه ساعته همه کارها رو انجام میدن، همسرم میگه تا ما خونه رو مرتب می کنیم، تو برو بخواب. گاهی اوقات اگه من غری بزنم، اولین جمله شون اینه که حق داری، هرچی بگی حق داری. اینو که میگن، خوب دیگه من چیزی نمیگم و آروم میشم. من سعی کردم احترام پدرشون خیلی حفظ بشه، مدام در هر موضوعی ایشون رو به عنوان رییس خانوده معرفی کردم. این باعث شده هم پدرشون رو خیلی دوست داشته باشند و هم اینکه خیلی ازش حساب ببرن. به خاطر همین وقتی ایشون می خواد بیاد منزل، به بچه ها میگم پدرتون خیلی دوست داره خونه تمیز باشه، همه شون سعی می کنند، کمک کنند تا خونه مرتب بشه. به همین شیوه در امور مختلف، وقتی میگم پدرتون از این کار خوشش نمیاد، یا این کار رو دوست نداره و... بچه ها به خاطر پدرشون، اون کار رو انجام نمیدن. این اواخر همسرم چون حجم کارهای خودشون خیلی زیاد شده، نمی رسن که در منزل کمک کنند. خیلی اوقات دیر وقت میان خونه، اما حمایت عاطفی ایشون خیلی کمک کننده است. در طول روز چندبار تماس می گیرن و حال منو می پرسن، شوخی میکنن، جویای احوال بچه ها میشن و... تا نبودشون در منزل، کمتر احساس بشه. ۹۰ درصد خرید جاری خونه با دوتا پسر بزرگم هستش، حتی اگر مهمون داشته باشیم میوه و شیرینی رو اونها میرن میخرن. ماهی یه بار یا دوماهی یه بار همه با هم میریم یه فروشگاه بزرگ و خرید های کلی رو انجام میدیم و بچه ها هم خیلی دوست دارند بهشون خوش می گذره. کار های مربوط به خودشون رو بچه ها خودشون انجام میدن مثل تا کردن لباس هاشون، پهن کردن و جمع کردن سفره و حتی گاهی اوقات شستن ظرف ها و جارو کردن و... وظیفه پهن کردن و جمع کردن رختخواب ها هم بین دوتا پسر بزرگم یک روز درمیان تقسیم شده و... من همه بچه هام رو واکسن زدم. و این منافاتی با طب سنتی نداره، در واقع طب جدید، مکمل طب سنتی است. اینکه برخی با تزریق واکسن مخالفت می کنند، یکی از دلایلش اینه که واکسن حاوی میکروب ضعیف شده است. آیا میکروب ضعیف شده برای انسان مشکلی ایجاد می کنه؟! به صورت طبیعی در بدن همه انسان ها مقادیری از میکروب ضعیف شده وجود داره و اگر نباشه مشکل ایجاد خواهد کرد. هلیکو باکتر معده، میکروبی هستش که در اثر نبود میکروب های مفید، ایجاد میشه. لذا دلیل علمی و ثابت شده ای وجود نداشته که من واکسن بچه ها رو نزنم. و حالا اگر من نزنم و در آینده فرزندم دچار بیماری ای شد، چطوری می تونم اون رو درمان کنم. تزریق واکسن یه حالت پیشگیری داره. و اگر تزریق نشه می تونه عوارض جبران ناپذیری به وجود بیاد. در ارتباط با تشنج در اثر تزریق واکسن هم، ممکنه در هر چندهزار، موارد اندکی رخ بده، در اثر زایمان هم ممکنه تعداد کمی از خانم ها جان خودشون رو از دست بدن، آیا باید قید بچه دار شدن رو کلا زد؟! برای هر کاری باید یکسری دلایل عقلانی، منطقی و علمی بیان بشه که براساس اون، کاری انجام بشه یا نشه. 🆔 @asanezdevag
4_834165039240839445.mp3
172.3K
🎵سیر نام گذاری اسم همسر در دفترچه تلفن توسط آقایان!!!😁 🆔 @asanezdevag
💞لذتی در کارهای منت گذارنده نیست... 🆔 @asanezdevag
💠 استاد داودی نژاد | 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۵۲ #خانم_صادقی #پاسخ_به_سوالات #قسمت_دوم تا قبل از تولد سارا (فرزند هشتم) معمولا با ما
۲۵۳ من مادر ۴ فرزند هستم. ۳۵سال سن دارم. پسر بزرگم ۱۶، دختر اولم ۱۳، پسر دومم ۶ و دختر کوچکم ۳ سالشه. خدا رو شکر میکنم که مادر چهارتا فرزند خوب هستم. من در سن ۱۸ سالگی ازدواج کردم و در سن ۱۹ سالگی مادر شدم. بعد از دو فرزند اولم دانشگاه قبول شدم و لیسانس گرفتم و بعد از اینکه فرزند سومم به دنیا اومد فوق لیسانس هم گرفتم. اینو بگم که درسم هم خوب بود و بدون کنکور، فوق لیسانس قبول شدم. من به همه ی اطرافیانم توصیه میکنم که فرزندانتون رو زیاد کنید که باعث رزق و روزیتون میشه. ما سر فرزند چهارممون خورده بودیم به بد بیاری و کلی وام و قرض بالا اومد که با فروختن طلا و وام تونستیم یکمی خودمون رو سرپا نگه داریم. کلی بهمون فشار اومد بارداری چهارمم خدا خواسته بود. قرض و وام هم داشتیم، بچه های دیگه هم قد و نیم قد بودن و من خیلی بهم استرس وارد میشد و کلی حرفهای ناامید کننده دیگران که میگفتن وضعتون اینجور شده برا چی بود بچه یا حرفهای ناامید کننده و پر از انرژی منفی. روزهای آخر رفتم سونو دادم، بردم نشون چندتا دکتر دادم. گفتن چسبندگی جفت و رحم داری، باید رحمت تخلیه بشه اینو بگم که سه تا زایمان قبلیم متاسفانه سزارین بود و این دیگه خیلی بدتر شد. خلاصه رفتم بیمارستان دولتی که متاسفانه گفتن باید بری بیمارستان خوب چون باید رحمت در بیاد و من کلی ناراحت بودم و از این اتفاق فقط خودم و همسرم اطلاع داشتیم، نمیخواستیم دیگران بفهمن و بدتر با حرفهاشون ما رو اذیت کنن. ما که پولی هم در بساط نداشتم که بریم بیمارستان خصوصی منم طلا هام رو فروخته بودم که لااقل با اونا خرج عملم در بیاد. سرتون رو درد نیارم رفتیم بیمارستان خصوصی و نوبت زدیم که کلی از همسرم امضا و اثر انگشت گرفتن... اینو بگم تو بیمارستان همه ی خدمه بیمارستان تا پرستارها کلی بهم متلک زدن و حرف زدن که برا چی انقد بچه!! خودت سنی نداری و از این حرفها... حتی روی تخت اتاق عمل یه پرستار شروع کرد بهم بدبیرا گفتن که خانم چه خبره انقد بچه آوردی؟ میخان برات چکار کنن؟ و خلاصه کلی حرف زد و من باز سکوت کردم. تا دکتر اومد و گفت اگر رحمت رو در نیارم باید عمل بستن لوله ها رو انجام بدی و من خوشحال از اینکه ی راه دیگه هست بجز در آوردن رحم... قبول کردم البته با همسرم مشورت کردم. اینو بگم من ویار چهار تا بچه هام خیلی شدید بود و همسرم چون من خیلی اذیت میشدم موافق بود با بستن لوله ها. دکترم رحمم رو تخلیه نکرد ولی متاسفانه لوله هامو بست و من دیگه نمیتونم باردار بشم. و دختر کوچکم رو در تیرماه گرم و سوزان ۶۷ درجه خوزستان بدنیا آوردم و پرونده زایمان و بارداری رو بستم😔 ولی با اومدن دخترم چند ماه بعد کلی از پولهایی که طلب داشتیم به دست آوردیم و زندگیمون به روال گذشتش رسید خدا رو شکر 😍 که پا قدم بچه مون بود. خدا رو شکر میکنم که الان چهار تا دارم ولی دوس داشتم لااقل شش بچه داشته باشم که نشد. از همین جا توصیه میکنم که خانما الکی تن به عمل سزارین ندن و تا میتونن طبیعی بچه دار بشن. چون عوارض سنگینی داره عمل سزارین. من کلی از عوارضش رو دیدم که میگم و یکی از بزرگترین عوارضش همین چسبندگی بود و عمل اجباری بستن لوله ها. امیدوارم روز به روز شاهد رشد جمعیتی ایران عزیز بشیم و این فرهنگ غلط زندگی بهتر با فرزند کمتر از بین بره و ما شاهد فرزندآوری بیشتری بشیم. بنظرم اگه خانمها یکم به خودشون بیان و دست از کارهای جانبی بردارن و به وظیفه ی اصلیشون برگردن، قطعا فرزندان بیشتری بوجود میاد. بچه های من کلی خوشحالن چون پسرام برادر دارن و دخترام خواهر دارن. خونه مون همیشه شلوغه ولی خیلی بهتر از خانه های کم جمعیت و ساکته، بچه های من خیلی هم آروم نیستن ولی خدارو شکر سالمن و حرف گوش کن. یکی دیگه از مزیتهای بچه ی زیاد داشتن اینه که پرتوقع بار نمیان و الحمدلله قانع هستن و این خیلی مهمه. امیدوارم ما خانمها حرف آقا رو زمین نذاریم و حداقل ۴ فرزند رو داشته باشیم که باقیات و صالحاتی بشه برامون ان شالله 🆔 @asanezdevag
✨ یکی از اتفاقات بسیار تلخ زندگی مشترک ،بی احترامی دو طرف نسبت به یکدیگر است. ❤️احترام گذاشتن زن و شوهر به یکدیگر جزو اساسی ترین نیاز های طرفین است. 💔وقتی این بی حرمتی در خانه ما وارد شد از طرف دیگر محبت و مهربانی و گذشت و آرامش از زندگی ما خارج می شود. پس در هر حالی حرمت یکدیگر را حفظ کنیم حتی اگر از دست هم ناراحت باشیم. 💘و نتیجه این بی احترامی این است که زن و شوهر وظایف خود را به درستی انجام نمی دهند و نسبت به زندگی دلسرد می شوند . 🆔 @asanezdevag
🌟 با بد قولی اقتدارتان را از بین نبرید. زمانی که زیر قول‌تان می‌زنید، اعتماد کودک تان را از بین می‌برید. بنابراین اگر احتمال می‌دهید ممکن است نتوانید سر قول تان بمانید، به جای «قول می‌دهم» از «سعی می‌کنم» استفاده کنید. قول‌تان را همه جا و برای هر کاری خرج نکنید.... 🆔 @asanezdevag
💑 به استــقبال همـــسر خود بروید! 🔸خانوم خونه! وقتی مرد آمد، به استقبال همسر خود بروید، در جلویش بلند شوید، پدر در جلوی پسرها اینگونه بزرگ می‌شود. همانگونه که مهمان را تحویل می‌گیری، همسرت را تحویل بگیر و به او بگو خوش آمدی! 🔸وقتی به خانه می‌آیــد، نگـو ساعت ۵ قرار داشتیم چرا حالا آمدی؟ این را چند دقیقه بعد با کلام خوش به شوهرت اینگونه بگو: نگرانت شدم قرار بود ساعت ۵ بیایی! 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۵۳ #ازدواج_در_وقت_نیاز #فرزندآوری #رزاقیت_خداوند #عوارض_سزارین من مادر ۴ فرزند هستم.
۲۵۴ با سلام خدمت شما و مخاطبان کانال، من متولد ۶۹ هستم و لیسانس IT و همسرمم هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی. الان خانه دارم و همسرم همیشه با افتخار در مورد خانه داری من صحبت میکنن مخصوصا پیش همکاران شون. الانم یه دختر خانوم ناز چهارونیم ساله و یه آقا پسر کوچولوی سه ماهه دارم به لطف و مرحمت خدا. همیشه از موقعی که مقطع راهنمایی بودم دوست داشتم حداقل سه فرزند داشته باشم با وجود اینکه اونموقع ها یادمه فرزند کمتر زندگی بهتر تبلیغ میشد. با اینکه مادرم و مادرهمسرم خودشون قربانی این سیاست غلط شدند ولی خداروشکر خیلی همراهن و الان تشویق میکنن که فرزند بیشتری بیارید ولی من سر بارداری دومم دیدم که اکثر جامعه دید خوب و مثبتی به فرزند بیشتر ندارن حتی تو دانشگاه همسرم که علوم پزشکی هم هست و زیر مجموعه وزارت بهداشت بعضی از کارمندای خانوم که متوجه بارداری من‌ شده بودن به همسرم اعتراض کرده بودن که چه خبره تو این دوره و زمونه یکی کافیه و این حرفها... ولی من گوشم به این حرفا بدهکار نبود و برای بارداری های بعدی مصمم بودم. اینم بگم که برای زایمان اولم نظرم زایمان طبیعی بود ولی چون موقعیت جنین بریچ بود و سرش بالا بود اجبارا و با علم به عوارضش، سزارین زایمان کردم و بعد از زایمان خیلی اذیت شدم حتی نمیتونستم موقع راه رفتن قدمو صاف کنم ولی دلیلشو نمیدونستم. تو بارداری دومم تو دو ماه آخر خیلی خیلی اذیت شدم یعنی هر حرکت جنین یه عذاب شدیدی برای من بود با این حال باز تصمیم گرفتم زایمان طبیعی داشته باشم که با پزشکمم مشورت کردم و گفت که تو متون هم اومده که بعد از دو سال از سزارین ممکنه و توصیه هم میشه زایمان طبیعی انجام بشه ولی گفت که من بالا سرت نمیام و موقع درد باید بری اورژانس اونجا پزشک مقیم هست منم با اینکه ناراحت شدم 😢😔😞 ولی منتظر بودم پسرم با زایمان طبیعی به دنیا بیاد تا این که چهل هفته از بارداری گذشت و خبری نشد😬 و چون گاهی فشارم بالا پایین میشد پزشکم تصمیم گرفت سزارین بشم. سر عمل بهم گفت که چسبندگی مثانه داری، منم ازش پرسیدم مشکل خاصیه گفت نه، منم چون تخصصی تو پزشکی نداشتم به خودم گفتم حتما چیز خاصی نیست و خلاصه پسر قندعسل ما به دنیا اومد و تو اتاق ریکاوری وقتی همسرم اومد و جویای حالم شد موضوع رو بهش گفتم، دیدم با نگرانی رفت با خانوم دکتر صحبت کرد. ایشونم گفته بود توصیه میکنیم دیگه باردار نشن وقتی اینو شنیدم انگار دنیا رو سرم خراب شد😢😢 چون تصمیم داشتم حداقل سه تا فرزند داشته باشم و با کمک پروردگار، سرباز برای امام زمانم تربیت کنم با اینکه خودم نالایقم. الانم هر وقت یادم میفته خیلی ناراحت میشم و همیشه از عوارض سزارین تو دوستا و فامیل میگم ولی متاسفانه اکثرا ترجیح میدن تحت عمل جراحی سنگین سزارین برن اما دردهای زایمان طبیعی رو تجربه نکنن. به هر حال این تجربه ای که من داشتم و دوست دارم خانومهایی که این مشکلو داشتن و راه حلی براش پیدا کردن ما رو هم راهنمایی کنن. التماس دعا 🆔 @asanezdevag
قبلا درمورد نکاتی که به پرسیدن سوالات درست در تحقیقات مربوط میشد صحبت کردیم👌 ادامه اون‌مطالب،مربوط میشه به اینکه برای بهتر به جواب رسیدم خوبه که از سوالات معکوس استفاده کنیم🤔 یا جواب رو توی سوال قایم نکنیم😯 و به طور کلی باید طوری سوال کنیم که تا حد زیادی اغراق و دروغگویی های احتمالی فرد تحقیق شونده رو کاهش بدیم😏 ‌🆔 @asanezdevag
💞 ۳۰ شما هم قدم مسیر کمالید؛ بیشتر با هم حرف بزنید و مشورت کنید! 🆔 @asanezdevag
📛 باشگاه‌های چگونه در ایران ایجاد شدند؟ ⭕️ ۱. در تاریخ ۹۵/۰۹/۲۸ شهر ‎کرمانشاه میزبان کارگاه آموزشی مشترک ‎ و ‎ و نیروهای سیار از شش استان تهران، البرز، شیراز، اهواز، کرمانشاه و لرستان بود، که این جلسه آغازی برای فعالیت گسترده این باشگاه‌ها در ایران بود. ⭕️ ۲.‌ ‏گویا ‎‌دستورات نانوشته‌ای در کشور وجود دارد که هر دسترسی و امکاناتی برای سمن‌های خصوصی حامی آموزش جنسی فراهم گردد تا به راحتی ‎غرب‌گرایان گزارش وفاداری خود به اربابانشان را ارائه دهند. *همکاری مدارس دخترانه با باشگاه‌های سلامت نوجوانان ⭕️ ۳. ‏همین‌طور که دولت‎ گذشته داشته پیش می‌رفته سفیر هلند هم برای ما ‎باشگاه آموزش مهارت‌های جنسی افتتاح می‌کنه و از ‎وزارت بهداشت و ‎ سازمان ملل و ‎یونیسف برای نوجوانای ما حمایت‌های مالی جذب می‌شه تا خدایی نکرده کسی به‌ خاطر پول عقب نیوفته. ✍ رشته محمد احسانی‌کیا 🆔 @asanezdevag
❌ اگر بچه دختر باشه، به راحتی سقط می کنند!!! ✨پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله «خَیْرُ اَوْلادِکُمْ اَلْبَناتُ» «بهترین فرزندان شما دختران هستند»  📚بحار الأنوار، ج ۱۰۴،ص ۹۱ 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۵۴ #فرزندآوری #عوارض_سزارین با سلام خدمت شما و مخاطبان کانال، من متولد ۶۹ هستم و لیسان
۲۵۵ من متولد ۶۸ هستم و فوق لیسانس الهیات دارم و همسرم هم دکترای برق قدرت هستند. من از ابتدا دوست داشتم چهار فرزند داشته باشم و همسرم به سه تا راضی هستند. فرزند اولم، سومین سالگرد ازدواجمون به دنیا اومد، چون درس میخوندم. الان پشیمونم و ای کاش ابتدا بچه می آوردم و با بچه درس می‌خواندم، همونطور که با دوتا بچه ارشد خوندم. دختر اولم طبیعی به دنیا اومد و از این بابت خدارو شاکرم. وقتی سه سالش شد دوباره باردار شدم ولی رشد نکرد و سقط شد. تجربه خیلی ناراحت کننده ای بود. برای دختر دوم هم میخواستم طبیعی زایمان کنم ولی بریج بود. یعنی سرش بالا بود. و من مجبور به سزارین شدم که خدا نصیب کسی نکنه. من که هر دو رو تجربه کردم، میگم که زایمان طبیعی خیلی راحتتره. من سر زایمان طبیعی ۵ ساعت درد (درد بعد از آمپول فشار) کشیدم تا بچه به دنیا اومد ولی سر سزارین یک هفته بعد از زایمان هنوز درد داشتم. بعد از سزارین تا یک هفته نه میشه خندید، نه میشه سرفه کرد. اختلاف سنی دخترهام چهار سال و سه ماهه، الان دختر دومم دو سال و شش ماهه س و ما تو فکر فرزند سوم هستیم ان شاالله خدا به همه فرزندان سالم و صالح بده که یار امام زمان باشند🙏 🆔 @asanezdevag
💘 تحمیلی کردن ازدواج... 🆔 @asanezdevag
ماشین عروس خیلی خاص یک راننده نیسان که خداییش خیلی حوصله داشته😁 🆔 @asanezdevag
💠 استاد داودی نژاد | 🆔 @asanezdevag