eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
934 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۰۸ #ازدواج_آسان #فرزندآوری #زایمان_خانگی #قسمت_اول متولد ۶۳ هستم و چهارمین فرزند از ۵
۴۰۸ برای گرفتن شناسنامه امیرعلی دچار مشکل شدیم چون گواهی ولادت نداشتیم به همین خاطر از کلانتری برای استشهاد محلی اومدن. البته دو تا بچه قبلی که توی خونه ماما به دنیا اومده بودن خود اون ماما گواهی ولادت داد و به همین خاطر مشکل خاصی پیش نیومد. بعد از کلی دوندگی همسرم و شنیدن متلک بالاخره به امیرعلی عزیزم شناسنامه دادن. امیرعلی ۱ سال و نیمه بود که فرزند پنجم را باردار شدم. این بارداری به نسبت قبلی ها پراسترس تر بود. تو ماه سوم به خاطر کم کاری تیروئید متخصص غدد با کمال آرامش!! گفت بچه باید سقط بشه اگر هم خودتون سقط نکنید تا ماه پنجم خودش سقط می شه. من با ناراحتی و عصبانیت از مطب دکتر بیرون اومدم و همراه همسرم به آزمایشگاه دیگه ای رفتیم که نتیجه آزمایش TSH با اولی خیلی اختلاف داشت و وقتی توی ۵ ماهگی به خاطر بالا بودن قند به همون دکتر گفتم بچه ام سقط نشد خیلی راحت!! گفت بعضی ها هم ممکنه سقط بشن. بقیه ماه های بارداری را به خاطر قند، رژیم کاهو و کلم و کدو و خیار گرفتم و الحمدلله حسینم در یک بیمارستان دولتی دی ماه ۹۵ به دنیا اومد. (البته همراه با متلک های کادر پزشکی به خاطر فرزند پنجم بودن) فرزند ششم را وقتی که حسین ۱ ساله بود باردار شدم. توی این بارداری هم باید رژیم غذایی را رعایت می کردم. حسین هم ۱ سال و ۹ ماه شیر خورد و حسن عزیزم توی همون بیمارستان قبلی به دنیا اومد. حسن حدود یک سال و نیمه شد که فرزند هفتم ابراز وجود کرد. این بارداری هم با سختی ها و استرس هایی مثل دیابت بارداری و ... همراه بود. همه ی سختی های بارداری رو قرار بدید یه طرف، در کنار اینکه مجبور بودیم دنبال خونه اجاره ای هم بگردیم چون اینجا رو باید تخلیه می کردیم(البته توی یه شهر دیگه یه آپارتمان قدیمی دو خوابه داشتیم ولی اینجا مستأجر بودیم). توی این شرایط کرونا منِ ۷ ماهه روزی چند جا رو با همسرم می دیدم که یا مطابق شرایط یه خانواده ۹ نفری نبود یا اگر هم به ندرت پیدا می شد، وقتی تعداد ما رو می فهمیدن منصرف می شدن و این وضع تا الان که چند ماه گذشته هنوز ادامه داره. به لطف خدا حدود یک ماهه که مهدی عزیزم توی همون بیمارستان دولتی قبلی به دنیا اومده (در میان اعجاب و تمسخر کادر پزشکی از اینکه ایرانی هستم و هفت تا بچه دارم و انواع و اقسام متلک ها و حرف و حدیث ها). اونقدر برای ما و بچه ها عزیزه و اونقدر انتظار اومدنش رو داشتیم که انگار بچه اوله. خدایا! مگه نعمتی بالاتر و شیرین تر از داشتن بچه وجود داره؟ خدایا! این شیرینی را به همه خانواده ها بچشان. این بچه رو برای شاد کردن دل پیامبر مهربونمون و اینکه بتونه مایه ی مباهات ایشان بر سایر امتها باشه آوردم چون در حدیث داریم که پیامبر فرمودند : من با فرزندان شما بر سایر امتها مباهات می کنم ولو اینکه سقط شده باشد. ان شاءالله به همین نیت اگه بازم لایق باشم بچه بیارم. اعتقاد دارم که زایمان مگر در مواقع خاص و اورژانسی یک فرایند طبیعی و فیزیولوژیک است که ماما برای این کار دوره دیده است. میلیونها زن در طول تاریخ و هر کدام هم چند بار این فرایند را طی کردند که اگر بحث تغذیه سالم و تحرک آن هم به شکل طبیعی و در کل سبک زندگی صحیح را در پیش بگیریم نباید از زایمان ترسید همان طور که خلقت، فیزیولوژی بدن زن را بر این اساس قرار داده. همسرم در طول این سالها بزرگترین راهنما و تکیه گاه من بودند. وقتی که از طعنه های بقیه حتی نزدیکترین افراد خانواده ناراحت و دلسرد می شدم صحبت های منطقی ایشان و توکل بالای ایشان باعث دلگرمی من بوده و هست. همسرم در امور و کارهای خانه به جز خرید، خیلی کمک کار نیستند اما با آسان گیری در مورد نظم و تمیزی خونه و غذا بسیار آرامش بخش هستند. در طول این سالها از افراد خانواده چه در زمینه مالی و چه در زمینه کمک در بزرگ کردن بچه ها، چیزی نخواستیم چون اعتقاد داشتیم که کمک خواستن باعث میشه که دیگران به خودشون حق دخالت و اظهارنظر بدهند (ولو به قصد دلسوزی) و توقع داشته باشن که در قبال آن کمک چه در زمینه سبک زندگی و چه در زمینه فرزندآوری حرف اونا رو گوش کنیم. 👈 ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌«فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر» 🆔 @asanezdevag
👼 🤱🏻 تربیت معنوی نوزاد 🍃 با اینکه نوزادان، معانی کلمات و جملات را نمی فهمند و مناظر و اشکال را بدرستی تشخیص نمی دهند، اما صداها و آهنگ ها را می شنوند؛ مناظر و اشکال را می بینند و ذهن آنها متاثر می شود. بنابراین نمی توان گفت که دیدنی ها و شنیدنی ها، هیچ تاثیری در نوزاد ندارد؛ جمله ها شاید برای نوزادان معنا نداشته باشند، اما در روح حساس و اعصاب ظریف آنان نقش می بندند. کودک به تدریج با آن جمله ها مانوس و آشنا می شود و همین آشنایی، در آینده ی او اثر می گذارد؛ آدمی ذاتا با هر لفظی که بیشتر آشنا باشد، معنای آن را بهتر درک می کند؛ افراد آشنا را بیشتر دوست دارد تا افراد ناشناس 🆔 @asanezdevag
👇👇 🔷🔹 6- حرفه‌ای عمل کنید کاری که در مراکز مشاوره پیش از درباره کسانی که می‌خواهند با هم ازدواج کنند انجام می‌شود با چیزی که در تحقیقات میدانی و محیطی درباره فرد انجام می‌شود متفاوت است. در این مشاوره‌ها یکسری فاکتورهای معمول روانشناسان بررسی می‌شود که بررسی آنها از سوی خانواده‌ها ممکن نیست. بسیار اتفاق می‌افتد که یا چیزی نباشند که در ابتدای آشنایی نشان داده‌اند. دو آدم با دو نگاه، طبقه اجتماعی، ایدئولوژی و تربیت متفاوت قرار است در زندگی همسو با هم قرار بگیرند. در مراکز مشاوره برای اینکه این چالش‌ها را حل کنند سعی می‌کنند در ابتدا اطلاعات مقدماتی را از دختر و پسر بگیرند. اطلاعاتی مثل اینکه طرفین چند خواهر و برادر دارند، فرزند چندم خانواده هستند، شغل پدر و مادرشان چیست، چند وقت است که کار می‌کنند، کجا آشنا شده‌اند، آشنایی‌شان چقدر طول کشیده، چه انتظاراتی از هم دارند و چرا. 👌 اما در مراحل بعدی مشاور باید چالش‌هایی ایجاد کند که دو نفر به عنوان مجبور شوند درگیر معضلات و تفاوت‌های‌شان شوند و با این روش اختلافاتی که درباره خواسته‌های‌شان از هم دارند مشخص شود. معمولا زوج‌ها در ابتدا فکر می‌کنند تمام خواسته‌های‌شان مشترک است و توقعی خاص از هم و اختلاف‌نظری با هم ندارند. اما در حقیقت اینطور نیست. وقتی فرد با رابطه طرف مقابلش با خانواده و توقعات و وظایف متقابل روبه‌رو می‌شود، مشکلات تازه‌ای مشخص می‌شود. چیزهایی مثل اینکه چقدر از طرف مقابل توقع سهم دارد. اینکه آیا سهمی از او را برای خانواده خودش قبول دارد یا نه. اگر به مشکل بخورد دوست دارد مشکل با کدام خانواده مطرح شود یا چیزهایی مثل این. در مجموع این جزئیات هستند که می‌توانند باعث دو فرد به طور کامل برای یکدیگر شوند. بعد از آن به جای اینکه درباره موفقیت یا موفق نبودن ازدواج نظر داده شود دو طرف در جریان مشکلات و بحران‌هایی که ممکن است در زندگی با آنها روبه‌رو شوند قرار می‌گیرند و مهارت‌های ارتباط با همسر، تشخیص بحران‌ها و کنترل زندگی را یاد می‌گیرند. 🔷🔹 7- حرف‌های دختر و پسر قابل استناد است؟ بیشتر سۆال‌هایی که دختر و پسر در دوره آشنایی از هم می‌پرسند حول برنامه‌های‌شان برای آینده می‌چرخد که معمولا به جواب‌های قابل استنادی نمی‌رسد. در واقع آنها فقط درباره آرزوهای‌شان حرف می‌زنند، مخصوصا اگر جوان باشند. این محاورات بین دختر و پسر فقط می‌تواند برای این باشد که آنها کمی به هم نزدیک شوند و توافقات نمی‌تواند قطعیت داشته باشد اما وقتی دو نفر در سن بالا به هم تعهد می‌دهند وضعیت فرق می‌کند. جایگاه اجتماعی آنها در آن وضعیت تثبیت شده‌است. آنها برای خود کار و موقعیت، قواعد و هنجارهایی دارند که به آن باور دارند و براساس آن حرف می‌زنند. 🔷🔹 8- برای چقدر زمان بگذاریم؟ ملاک مشخصی برای زمان تحقیق وجود ندارد اما مشخص است که نمی‌توان به زمان رابطه دختر و پسر تکیه کرد. رابطه‌های معمولی که بین همشاگردی‌ها و همکاران به وجود می‌آید شناخت چندانی به دست نمی‌دهد چون منقطع است. ______________________ دانستنی های 🆔 @asanezdevag
🌺 داستان خواندنی !!! انسان سرمایه داری در شهری زندگی میکرد اما به هیچ کسی ریالی کمک نمیکرد فرزندی هم نداشت وتنها با همسرش زندگی میکرد. در عوض قصابی در آن شهر به نیازمندان گوشت رایگان میداد روز به روز نفرت مردم از این شخص سرمایه دار بیشتر میشد مردم هر چه او را نصیحت میکردند که این سرمایه را برای چه کسی میخوای در جواب میگفت نیاز شما ربطی به من نداره بروید از قصاب بگیرید. تا اینکه او مریض شد احدی به عیادت او نرفت این شخص در نهایت تنهایی جان داد هیچ کس حاضر نشد به تشییع جنازه او برود همسرش به تنهایی او را دفن کرد اما از فردای آن روز اتفاق عجیبی در شهر افتاد دیگر قصاب به کسی گوشت رایگان نداد او گفت کسی که پول گوشت را میداد دیروز از دنیا رفت !! همسرتان را زود قضاوت نکنید 🔑 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۴۰۸ #فرزندآوری #سختیها #قسمت_دوم برای گرفتن شناسنامه امیرعلی دچار مشکل شدیم چون گواهی ول
۴۰۸ در زمینه اقتصادی با صرفه جویی و قناعت الحمدلله مشکل خاصی را احساس نمی کنیم. (تأکید می کنم با صرفه جویی و قناعت). الان بیشتر سرمایه و هزینه ی خانواده های جامعه صرف خرید وسایل غیر ضروری خانه و گوشی و لباس و موارد غیر ضروری در آموزش فرزندان می شه در حالی که بیشترین هزینه ی زندگی ما صرف خرید مواد غذایی سالم مثل انواع روغن های طبیعی و عسل و ... می شود. از وسایل منزل به حداقل ها و ساده ترین ها قناعت کردیم. برای تهیه لباس تا اونجا که بتونم خودم با کمی تغییر و تحول تو لباسها و بزرگ و کوچک کردن و تزیین لباسها نیازمون به پوشاک رو برطرف می کنیم. لباس بچه های بزرگ به کوچکترها می رسه و هیچ کدام از این بابت ناراحت نیستند. در صورت خرید لباس در بعضی اوقات، این خرید از قانون خاصی مثل نوروز و اول مهر و ... پیروی نمی کنه و فقط نیاز و ضرورت در نظر گرفته می شه. این روحیه راحت گرفتن بچه ها رو ناشی از چند چیز می دونم : از بچگی بیشتر از اینکه از زیبایی های ظاهری اونا تعریف کنیم (مثلِ : "چه دختر خوشکلی" یا "چه لباس شیکی" و ...) از خوبی های رفتاری و اخلاقی اونا برای تعریف استفاده کردیم (مثلِ : "چه پسر شجاعی" یا "چه دختر مهربونی" و ...). هرچند هر دوتا لازمه ولی بحث سر اینه که کدوم رو باید بیشتر تأکید کنیم و وزن هر یک چقدر باید باشه تا جایگاه مسائل مختلف به درستی در ذهن و روح بچه شکل بگیره. همین طور وقتی به جشن یا مهمونی می ریم از لباس یا ظاهر زیبای مهمونا صحبت نمی کنیم. من و پدرشون هم برای محافل مختلف توی لباس سخت گیر نیستیم و لباس ساده ولی مرتب و پاکیزه می پوشن. همین نکات ساده باعث شده بچه ها در مورد پوشاک قانع باشند. در مورد آموزش و مدرسه بچه ها، از همون کلاس اول این طور نیست که اونا رو وابسته به خودم کنم. هر کدوم از بچه ها به طور مستقل کارهای خودش رو انجام می ده و ما فقط یک نظارت کلی به تحصیلشون داریم. برای مدرسه و کتابهای کمک آموزشی و انواع کلاسهای تقویتی هزینه ای نمی کنیم در حالی که بدون اینها هم جزء ممتازین مدرسه خود هستند. به جای اینکه بچه ها و خودمان را در کلیشه هایی مثل کلاس موسیقی و زبان و حتی حفظ قرآن اسیر کنیم (تأکید می کنم حفظ قرآن نه انس با قرآن) سعی می کنیم با قرار دادن مواد ساده ای مثل چوب و تخته و مهره و دکمه و پارچه و ... خلاقیت و خودباوری و کارآفرینی را در آنها تقویت کنیم به طوری که الان دو دختر ۱۰ و ۱۲ ساله ام با درست کردن و فروش گیره روسری و دستبند و کش و تل مو و همین طور با درست کردن مربا و آبلیمو و ترشی و ... درآمد اندکی به دست میارن. یا پسرهای ۶ و ۷ ساله ام با چوب و اره جاکلیدی درست می کنند و به آشنایان می فروشند. این کار باعث می شود هم قدر پول و زحمتی را که برای آن کشیده اند بدانند و هم اعتماد به نفس و خودباوری پیدا کنند. البته در جای خودش هم سوره های ساده و کوچک قرآن را به بچه ها یاد می دهیم. از حدود کلاس پنجم و ششم هم خودم با اونا زبان انگلیسی و عربی رو به صورت همزمان کار می کنم. همه ی این مطالب در کنار دعواها و اختلافات تمام نشدنی بچه ها قرار دارد، دعواهایی که از صبح موقع بیدارشدن شروع می شود تا انتخاب برنامه تلویزیون و دعوا بر سر انجام کارهای خانه و انتخاب اسباب بازی و جمع کردن اونا و هزار موضوع دیگه و تا شب ادامه داره، البته در کنار همه محبتها و دلسوزی ها و مهربونی های اونا نسبت به همدیگه. از بابت غذا هم معمولا غذایی درست می کنم که بیشتر بچه ها علاقه دارن ولی اگه یه نفر هم یک غذایی رو دوست نداشته باشه اینطور نیست که غذای جدایی برای اون درست کنم و معمولا توی این مواقع نون و پنیر تنها غذاییه که می تونه بخوره. توی خانواده و فامیل خودم و همسرم تقریبا کسی نیست که حامی و مشوق یا حتی خنثی باشه برای بحث فرزند آوری بلکه به شدت مخالف این مسأله هستند هرچند ما از اول زندگی به صورت شوخی و جدی بارها تصمیم مون برای داشتن فرزند زیاد رو به دیگران می گفتیم اما هیچ کس باور نمی کرد و همه، چه نزدیکان از سر دلسوزی و چه غریبه ها با طعنه و تمسخر، با کار ما مخالفت می کنند. اما اینها برای ما اهمیتی نداره و مهم اینه که ما به درستی راه و هدفمون اعتقاد داریم. اما در بین دوستان، احساس می کنم این تعداد فرزند جرأت اونها رو برای فرزند آوری زیادتر کرده و اینکه می دونن که داشتن این تعداد فرزند حتی در این شرایط دشوار اقتصادی و این وضعیت مسکن، شدنی است و فقط کافیه که خدا را هم وارد محاسبات زندگیمون بکنیم. مثلا ما الان توی یه آپارتمان ۹۰ متری زندگی می کنیم و مستأجر هستیم. 👈 ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
🌺 این دسته گل و دیروز موقع برگشت به خونه برای همسرم گرفتم کلی ذوق کرد 🆔 @asanezdevag