🔗کارگاه روایت نویسی استاد رحیم مخدومی
فراز نخست
بخش یازدهم
📖...ایشان یاد میدهد که مسئولی که با یک گروه سروکار دارد و میتواند کتابخوانی را مفت و مجانی ترویج کند چرا این کار را انجام نمیدهد؟ برای خطبه نماز جمعه کتاب الغدیر را روی دست گرفت و خواند. میتوانست کتاب را نشان ندهد و بگوید علامه امینی در الغدیر به این نکته اشارهکرده است. این کار روانشناسانه و هنرمندانه زیبایی است که مسئولین الگو نمیگیرند. در نماز جمعه تهران با آن همه جمعیت کتاب را روی دست گرفت و یاد داد که کار رسانه یعنی این. شما جمعیتی در اختیار دارید و فرصت دارید. سه دقیقه شما این کار را بکنید. آقای جبلی شما اینهمه شبکه و برنامه و مجری و... در اختیار دارید. قبول کرد. تا حالا 5 کتاب دفاع مقدس موقع سخنرانی دست گرفته است. در ماشینی که با آن رفت و آمد میکند قفسه کتابی درست کرده و در مسیر کتاب میخواند.»
درمورد ترویج کتابخوانی با دو امام جمعه صحبت کردم، یک شهر کوچک و یک شهر بزرگ. به آنها کوچک گفتم «به پیروی از حضرت آقا برای ترویج کتاب شما سه دقیقه از خطبههای نماز جمعه را اختصاص بدهید به ترویج کتاب.» ام جمعه شهر کوچک قبول کرد و خواست کتاب را شنبه به او برسانیم که تا پنجشنبه بخواند و جمعه این کار را انجام دهد. امام جمعه شهر بزرگ خواست کتاب را به مکبر بدهیم. دون شان خودش میدانست کتاب معرفی کند. صد کتاب برای فروش در خروجی آن نماز جمعه بساط کردیم. شهر کوچک پنج برابر بیشتر از شهر بزرگ استقبال جمعیت داشت.
🖊 ادامه دارد...
#_رحیم_مخدومی
#روایت_نویسی
#بخش_۱۱
#انتشارات_آسمان_سوم
@asemane3
✨شیوه های تدوین در خاطرات شفاهی استاد حمید حسام
بخش چهارم
🖊... برمی گردد به آن تئوری کاملی که خیلی لز بزرگان ما مثل استاد کمری به شدت به آن وفادارند که به هیچ وجه نباید دخل و تصرفی صورت گیرد؛ ایشان تعبیری دارند که در زمان مصاحبه، اگر برای سنجه بو هم ابزاری وجود می داشت، می باید بوی آن اتاق نیز در مصاحبه ثبت می شد چه رسد به اینکه شما بخواهید در متن و تعابیر و توصیفات راوی دخل و تصرفی بکنید. البته ایشان از طرف ی در کتاب –پرسمان یاد- که کار بسیار ارزشمندی است و بسیاری از سوالات من و شما را پاسخ می دهد- تعابیری دارند که من به ایشان شوخی وار گفتم: "اینها به نظرم عدول از آن نظریه مطلق تدوین مکانیکی است." ایشان می گویند تدوین گر به شکلی نیابت و وکالت از سوی راوی پیدا کرده است و گاهی باید منِ او بشود؛ منِ او بشود یعنی مستحیل شود در شخصیت راوی. سوال وقتی قرار است داده های راوی را با یک قواعدی مرتب بکنیم، چه لزومی دارد که از منظر روان شناسی شخصیت واحدی پیدا بکنیم؟ منِ او بشویم؟ اینجا یک نکته بسیار کلیدی و گرانیگاهی وجود دارد که منِ او شدن، مفری را برای شما باز می کند که بعد از سی سال می توانید راوی صادق نکته بین و ژرف نگر باشید که یک تدوین گر ساده نمی تواند باشد. این حرف استاد کمری را بگذاریم کنار که در جایگاهی دیگر دوباره از آن استفاده می کنم.
این که تدوین قرار است به مصاحبه خروجی بدهد- البته ما قرار نیست درباره روش مصاحبه صحبت کنیم...
🖊ادامه دارد...
منبع:پلاک هشت، شماره_۴
#حمید_حسام
#بخش_۴
#انتشارات_آسمان_سوم
@asemane3
🔗کارگاه روایت نویسی استاد رحیم مخدومی
فراز نخست
بخش دوازدهم
📖... در شهر بزرگ بیست کتاب فروخته شد. در شهر کوچک هر صد کتاب به فروش رفت. بعد از دل این کار، اتفاقات قشنگتری رخ داد. امام جمعه گفت «تخفیف ناشر مقدار کمی است» آقا راجع به نذر کتاب خاطرهای دارد. وقتی جوان بودیم عدهای از بازاریها نمیتوانستند کتاب بخوانند ولی میخواستند سهم داشته باشند. اینها نذر کتاب میکردند. برای طلبهای که پول نداشت کتاب میخریدند تا در علومی که در جامعه نشر پیدا میکرد شریک شوند. حضرت آقا میگوید الآن اینطور نیست. چقدر سفرههای نذری در طول سال پهن میشود و غذا داده میشود. آیا نذر کتاب هم صورت میگیرد؟ موضوع نذر کتاب را امام جمعه شهر کوچک پشت تریبون مطرح کرد. هر هفته خیر پیدا میشد. اگر چهل درصد ناشر تخفیف میداد. بیست درصد هم هر خیر تخفیف میداد و قیمت کتاب به ده درصد پشت جلد کتاب میرسید. کتاب برای فروش کم میآوردیم. این طرح را گسترش دادند. نذر فروش کتاب به مدرسهها رسید. خیرهایی که در طول سال مدرسه میسازند، متأسفانه فقط در ساخت بنای مدرسه شرکت میکنند. از اینکه زیر این سقفهای شیک، محکم و بزرگ چه دانشآموزانی تربیت میشوند غافل شدهایم. اصل قضیه را فراموش کردیم و به فرع قضیه چسبیدیم. زیاد میشنویم که خیر مدرسهساز ده میلیارد برای ساخت مدرسه داده است؛ اما نمیشنویم که کسی بگوید برای تربیت یک انسان ده میلیارد میدهم. گروههای سرود شوقوذوق و نشاط وارد مدرسهها میکرد. صد تا گروه سرود و تئاتر راهاندازی کنیم.
🖊 ادامه دارد...
#_رحیم_مخدومی
#روایت_نویسی_
#بخش_۱۲
#انتشارات_آسمان_سوم
@asemane3
✨شیوه های تدوین در خاطرات شفاهی استاد حمید حسام
بخش پنجم
🖊...اما به جهت ارزش کار مصاحبه اگر خوب باشد، تدوین تدوین خوبی خواهد بود- من گونه های مصاحبه را می گویم که این سه شکل برایش مفروض است: یکی اینکه مصاحبه گر و تدوین گر یک شخصیت مشترک دارند. حُسن این روش این است که هر سوالی را که در مقام تدوین در ذهنیت تدوین گر است، قبلا در مقام مصاحبه برای خودش رفع کرده و پرسیده است؛ حالا در بخش پوشه سازی خواهم گفت. در آنجا کار تدوین گر خیلی راحت است. از این جهت روش صحیح روشی است که مدون خودش پرسش گر و مصاحبه کننده باشد. روش دوم روشی است که کسی مصاحبه می کند و مطالب را به شما می دهد. این روش دردسرهای خودش را دارد. شما با انبوهی از سوالات مواجه می شوید. غیر از آن مختصات مشترک همه مصاحبه ها که تکراری اند درهم اند، متناقض اند و نگاه های جزئی در آنها کم است. اما خود شما هم یک سری سوالاتی دارید که اگر خودتان مصاحبه می کردید الاآن آن سوالات را نداشتید. پس دوستانی که در این حوزه در جایگاه مدیریتی هستند اگر برای خاطره شفاهی نسخه ای می پیچند حتما این نسخه را تجویز بکنند که در مقام نگارش خود تدوین گر در متن مصاحبه باشد. من، خود، با دو گونه مواجه بوده ام، کاری را بهم داده اند نوشته ام و کاری هم بوده که خودم رفته ام مصاحبه کرده ام، خیلی تفاوت پیدا می کند. روش دیگری هم هست که بحث خودنوشت است و اصلا مصاحبه ای در کار نیست مثل کتاب پایی که جایی ماند؛ در واقع راوی و نویسنده یکی است.
ادامه دارد...منبع:پلاک هشت، شماره ۴
#حمید_حسام
#بخش_۵
#انتشارات_آسمان_سوم
@asemane3
🔗کارگاه روایت نویسی استاد رحیم مخدومی
فراز نخست
بخش سیزدهم
📖... این طرح را در مدارس برگزار کردیم و اسمش را کوک (کتاب و کتابخوانی) گذاشتیم. از ناشران خوب خواستیم تا با بالاترین تخفیف به ما کتاب بدهند خیر پیدا کردیم و این تخفیف را به شصت درصد رسانیدم. با کمک ناظران خوب، کتابها را هم بر اساس دوره اول ابتدایی، دوره دوم ابتدایی و دوره اول متوسطه و... شناسایی و متناسب با هر دوره فهرستی آماده کردیم. بستههایی درست کردیم و از مدارس خواستیم بچهها را درگیر کار کنند و خودشان فقط نظارت نمایند. بچهها خودشان نمایشگاه برگزار کنند و کتاب بفروشند. بعد از خرید کتاب دانش آموزان میتوانند سر صف سه دقیقه وقت برای معرفی کتاب داشته باشند. چون شوق کتاب خیلی سخت است و با شوق استندآپ و کلیپ و سرود و ... فرق دارد. اینطور میتوانیم شور و شوق کتابی بین بچهها ایجاد کنیم. بچهها میتوانند این معرفی را بهصورت استندآپ، سخنرانی، نمایش و... اجرا کنند و داور هم بقیه دانش آموزان هستند. از هر مدرسه بهترین مروج کتاب با مدارس دیگر رقابت میکند. امیدوارانه این طرح در حال اجراست. هرکسی این فرصت برایش فراهم است طرح کوک و عطر محله را اجرا کند. چون همزمان جمعیت زیادی درگیر میشوند. اگر بتوانیم بچهها را از فضای مجازی دور کنیم و آنها را کتابخوان کنیم بسیاری از اتفاقاتی که نگرانشان هستیم رخ نمیدهند.بچهها را اردو ببریم. بچهها را کتابخوان کنیم.
🖊 ادامه دارد...
#_رحیم_مخدومی
#روایت_نویسی
#بخش_۱۳
#انتشارات_آسمان_سوم
@asemane3
✨شیوه های تدوین در خاطرات شفاهی استاد حمید حسام
بخش ششم
🖊... کار این چنینی به نظرم استثنا است، چون راوی در زمان و شرایط بهنگام برای خود یادداشت های شخصی داشته و توانسته کار را از آب دربیاورد وگرنه کسی نمی تواند کار خوبی را اگر فردی ازش مصاحبه نکند و او را به چالش نکشد دربیاورد. روش چهارم روشی است که من تجربه به آن رسیده ام و بسیار مهم است. درست است که شما یک راوی محوری دارید، اما این راوی سی و چند سال از وقوع ماجرا فاصله گرفته است، یک نوع بازیابی ذهنی و ریکاوری باید اتفاق بیافتد. باز به تعبیر استاد کمری، این راوی امروز اگر راوی سی سال پیش بود، حتی نوع دیالوگش فرق می کرد و ادبیاتش متفاوت بود. سوال، من تدوین گر باید با راوی امروز سرو کله بزنم یا این را قوس بدهم و ببرم به سال کربلای 5 به سال 65؟ به چه روشی؟ برای راوی چه نسخه ای داشته باشیم؟ ما داریم با راوی کار می کنیم، هارد (حافظه) او یک مقدار تضعیف شده و پاک شده و دارد به صورت کلی حرف می زند. من فرمانده لشکر می شناسم که تمام مسایل خرد و ریز عملیات را نوبه به نوبه بعد از عملیات تشریح کرده اما از سال اول ککه فاصله گرفته در سال سی ام گزارش آن عملیات در حد یک سطر بیشتر نمی گوید؛ حالا شما دارید خاطرات این فرمانده را می گیرید، یک کلیتی می گوید که هیچ چیزی دست خواننده نمی دهد، اما آن گنج را به تعبیر حضرت آقا می خواهید استخراج کنید. ما با راوی کار داریم، یعنی نگوییم راوی یک حرفی زده و ما هم نوشته ایم.
🖊ادامه دارد...
منبع:پلاک هشت، شماره_۴
#حمید_حسام
#بخش_۶
#انتشارات_آسمان_سوم
@asemane3
🔗کارگاه روایت نویسی استاد رحیم مخدومی
فراز نخست
بخش چهارده
📖... این طرح را در مدارس برگزار کردیم و اسمش را کوک (کتاب و کتابخوانی) گذاشتیم. از ناشران خوب خواستیم تا با بالاترین تخفیف به ما کتاب بدهند خیر پیدا کردیم و این تخفیف را به شصت درصد رسانیدم. با کمک ناظران خوب، کتابها را هم بر اساس دوره اول ابتدایی، دوره دوم ابتدایی و دوره اول متوسطه و... شناسایی و متناسب با هر دوره فهرستی آماده کردیم. بستههایی درست کردیم و از مدارس خواستیم بچهها را درگیر کار کنند و خودشان فقط نظارت نمایند. بچهها خودشان نمایشگاه برگزار کنند و کتاب بفروشند. بعد از خرید کتاب دانش آموزان میتوانند سر صف سه دقیقه وقت برای معرفی کتاب داشته باشند. چون شوق کتاب خیلی سخت است و با شوق استندآپ و کلیپ و سرود و ... فرق دارد. اینطور میتوانیم شور و شوق کتابی بین بچهها ایجاد کنیم. بچهها میتوانند این معرفی را بهصورت استندآپ، سخنرانی، نمایش و... اجرا کنند و داور هم بقیه دانش آموزان هستند. از هر مدرسه بهترین مروج کتاب با مدارس دیگر رقابت میکند. امیدوارانه این طرح در حال اجراست. هرکسی این فرصت برایش فراهم است طرح کوک و عطر محله را اجرا کند. چون همزمان جمعیت زیادی درگیر میشوند. اگر بتوانیم بچهها را از فضای مجازی دور کنیم و آنها را کتابخوان کنیم بسیاری از اتفاقاتی که نگرانشان هستیم رخ نمیدهند.
درمورد عرصه جدی ادبیات دفاع مقدس حضور انفرادی و فقط نویسنده بودن خیلی کارگشا نیست.
🖊 ادامه دارد...
#_رحیم_مخدومی
#روایت_نویسی
#بخش_۱۴
#انتشارات_آسمان_سوم
@asemane3
✨شیوه های تدوین در خاطرات شفاهی استاد حمید حسام
بخش هفت
🖊... ما وظیفه داریم آن آدم امروز را به آدم آن روزش برگردانیم. حالا برای این کار روش های متعددی وجود دارد؛ اول بردن به فضای آن روز (محیط)؛ این اصل یک اصل روان شناسی است، آن حس را زنده کردن است برای ریکاوری. دوم بازخوانی و هم گویی و هم سرایی ماجرا در شکل تیمی؛ همه آنها دارند کمک می کنند که این آقا واقعیت کمرنگ شده ذهنی اش را به یاد بیاورد. اینجا باز یک سری از دوستان و صاحب نظران فن تدوین می گویند: "ما کاری نداریم. آن چیزی که الآن دارد می گوید را می خواهیم بنویسیم." اما به نظر من این رویکرد، تحقیق بودن تدوین را مخدوش می کند. سوم آلبوم عکس است؛ با مرور آلبوم عکس بهد از سی سال دنیایی از محفوظات راوی زنده می شود و جان می گیرد، اما عکس یک دال است، یک راهنماست، یک دلیل است، یک نشانه است، هر نشانه ای که بتواند راوی را به آن روز برگرداند کمک خواهد کرد. شاید سه چهار ماه وقت ببرد تا این فرد را به شرایط برگردانیم. به نظرم این حرف حرف تازه ای است. حالا آن کسانی که آمده اند راویان مکمل شده اند هم آیا مطالبه ای دارند؟ بله آنها می گویند ما رفتیم خاطره گفتیم و نشستیم و صحبت کردیم. اینجا سختی کار تدوین در می آید، یعنی تدوینگر انگار دارد روی بند راه می رود. به دیگر سخن تدوینگر باید حرف های متناقض را جدا کند و حرف های مکمل و موسد را که با محوریت تنه بحث که حرف راوی است، بشناسد و نقیض ها را کنار بگذارد.
🖊ادامه دارد...
منبع:پلاک هشت، شماره_۴
#حمید_حسام
#بخش_۷
#انتشارات_آسمان_سوم
@asemane3
✨شیوه های تدوین در خاطرات شفاهی استاد حمید حسام
بخش هشت
🖊... یک وقت هست می خواهیم تاریخ نگاری بکنیم، جنسش فرق می کند. همه بالسویه در خط روایت هستند مثل خط استارت دو ومیدانی ، اما اینجا قرار است یک نفر تنه بحث باشد که همان راوی ماست، بقیه می آیند تا مکمل و مقوم و موید باشند.
خب، وقتی ما اطلاعات را از این چهار گونه و چهار افتراق خاطره و مصاحبه بیابیم، مواجه می شویم با یک سری دردسرهای دیگر. دارم آفات و آسیب هایش را می گویم. می خواهم ذهنیت شما را برسانم به این نکته جلب کنم که ما ناچاریم قبل از تدوین تحقیق بکنیم. روایت 35 سال بعد از ماجرا، روایت دست چندمی است و به تعبیر امروزی ها ورژن دهم است. ما باید به ورژن دوم یا اول برسیم. این راوی شخصیتش به گونه ای شده که امروز در جامعه یک مناسبات اجتماعی دست به دست داده و مثلا برای خودش کسی شده، مدیر شده، سردار شده، حاج آقا شده، فرمانده شده، خانواده، زن و بچه و داماد و عروس دارد. دیگر نمی پذیرد اگر آن موقع یک خطای فاحشی کرد یا حرفی زد امروز آن حرف را بزند و اصلا در ادبیاتش هم نیست یا اصلا انگاره های فکری اش با امروز متفاوت بوده.
بنابراین چیز دیگری از آب درمیاید. شاید مصداق هایش را داشته باشیدکه راوی آمده باور و قرائت امروز خودش را با ماجراهای سی سال پیش تفسیر کرده است. این آفت را باید با تحقیق جدا کرد. آفت دوم، غبار نسیان و گذر زمان است و طبیعی است که شامل همه می شود. یک راوی حافظه دور خوبی دارد و یکی مثل من به صورت کلی یادش مانده یا اصلا هیچی یادش نیست.
🖊ادامه دارد...
منبع:پلاک هشت، شماره_۴
#حمید_حسام
#بخش_۸
#انتشارات_آسمان_سوم
@asemane3
🔗کارگاه روایت نویسی استاد رحیم مخدومی
فراز نخست
بخش پانزده
📖... هرکسی که در توانش است یک سرگروه باشد و تشکلی راه بیندازد. وقت بسیار کم است و کار بسیار زیاد. در این جمع عدهای باید دغدغه داشته باشند که من امسال باید انتشارات بزنم یا یک موسسه فرهنگ هنری دایر بکنم. دورههای آموزشی که همیشه منتظر برگزاری آنها هستیم و از مسئولان انتظار داریم خودمان برگزار کنیم. موسسه فرهنگی هنری و انتشارات دایر کنید، دوره بگذارید، نویسنده تربیت کنید، کتاب چاپ کنید. اینها شعار نیست. چون نویسندگی پاسخگوی نیاز من نبود، موسسه فرهنگی هنری دایر کردیم و دورههای آموزشی میگذاریم و نویسنده پرورش میدهیم. جشنواره در سطح کشور برگزار میکنیم. کتاب چاپ میکنیم.
عدهای مثل این سردار بزرگ در عرصههای مردآزما حضور داشتند. ما هم دلمان خوش باشد که کاری که بر زمینمانده و توانش را داریم و مسئولان از آن غافلاند را انجام میدهیم. میتوانیم مردم را تهییج کنیم. این قدرت مردمی را باور کنیم. تا وقتی این مردم را داریم کاری بر زمین نمیماند. این قدرت را دشمنان باور کردند و از آن بهرهبرداری میکنند. این مردم باید متقاعد بشنود که چهکار خوبی میتوانند انجام دهد. باور کنید این جنبش مبتذلی که راه انداختند با متقاعد کردن مردم موفق شدند. نباید تلقی شود که مردم بد و ضعیف هستند. مردم باید قانع بشوند که کاری خوب است. مردم همه این انقلابی هستند. نهضت امام چطور رخ داد؟ افتضاحات فرهنگی دوران طاغوت جمع شد.
🖊 ادامه دارد...
#_رحیم_مخدومی
#روایت_نویسی
#بخش_۱۵
#انتشارات_آسمان_سوم
@asemane3
🔗کارگاه روایت نویسی استاد رحیم مخدومی
فراز نخست
بخش شانزده
📖... یک نفر با باور و یقین آمد و میدان و مردم را باور داشت. بدون شلیک گلوله بدون داشتن اسلحه و سپاه و ارتش، با کمک ظرفیت مردمی انقلابی را رقم زد که سیاستمداران عالم انگشت به دهان ماندند. ما میخواهیم یک کار کوچک با ظرفیت مردمی انجام دهیم. این کار کوچک ما بهگونهای ولایت مداری است. شنیدیم که آقا میفرماید ادبیات دفاع مقدس باید افزایش صد برابری پیدا بکند. من چهکار میتوانم انجام دهم؟ اگر به مسئولان بگویم آنها توجه نکنند بعد از گردن من ساقط میشود؟ من میتوانم کارهایی انجام بدهم و یک گوشه از این کار بر زمین مانده را بردارم.
🖊 ادامه دارد...
#_رحیم_مخدومی
#روایت_نویسی
#بخش_۱۶
#انتشارات_آسمان_سوم
@asemane3
✨شیوه های تدوین در خاطرات شفاهی استاد حمید حسام
بخش نهم
🖊... شهید همدانی تعریف می کرد: یکی از بزرگان جنگ آمد در سالگرد شهدای لشکر 27 در بهشت زهرا صحبت کند. قبل از این که برود پشت تریبون گفت آقای همدانی خیبر اول بود یا بدر؟" ببینید خیبر در سال 62 بود و بدر دقیقا در سال 63. وقتی فرمانده جنگ این اشتباه را بکند از بقیه چه انتظاری می شود داشت. فرمانده جنگ به خاطر گذر زمان، زمان را دارد اشتباه می گوید و یک را دارد گم می کند. یا گاهی در بازخوانی ها یقه همدیگر را می گیریم و می گوییم فلانی، حق این گروهان ادا نشد یا دسته ما جلوتر از دسته فلان به جلو رفت. می خواهم این را بگویم ما باید برای کاری که زمان ازش گذشته و از آن فاصله گرفته ایم، به شدت وسواس به خرج بدهیم و برگردیم به آن روز و آن شرایط. آفت بعد، خودسانسوری است. یکی از آفاتی که در مدل خودنوشت وجود دارد این است که خود راوی استاد خودش است. می گوید این را بنویسم و این را ننویسم. راوی دارد زندگی نامه خودش را می نویسد کسی ازش نپرسیده چرا، سوال نکرده، اما وقتی شما در مقام مصاحبه سوال می کنید، فکر می کند و شما می روید توی ذهنیت و باورهایش و واقعیت را پیدا می کنید. از این جهت آفت خودسانسوری مشکل بزرگی است که ما با آن مواجه ایم. آفت دیگر این است که راوی ما، امروز یا تحلیل می کند یا تعریف و توصیف می کند، یعنی چی؟ توی ذهنیتش آن خرده ریزه ها که به درد ما می خورد، به کناری رفته و به یک کلیتی تبدیل شده.
🖊ادامه دارد...
منبع:پلاک هشت، شماره_۴
#حمید_حسام
#بخش_۹
#انتشارات_آسمان_سوم
@asemane3