eitaa logo
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
611 دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
116 فایل
کانون فرهنگی رهپویان شهدای جهان اسلام یُحیے وَ یُمیت، و مَن ماتَ مِنَ العِشق، فَقَد ماتَ شَهید...♥️ [زنده مےڪند و مےمیراند! و ڪسے ڪه از عشق بمیرد، همانا شـہید مےمیرد...|♡ |
مشاهده در ایتا
دانلود
🌾همه گویند گذشت 💥اما من گویمت چگونه از ❤️ گذشت؟! 🌾ای کسی که مصداقِ تُعِزُّ مَنْ تَشَاء خداوندی حالا بیاید و تو را روایت کند : ”تو را با خدا چه بود که از این کرامت برخوردار شدی⁉️” که ❣ سَبَب بیداری تمامِ خواب زده هایِ عالمِ غفلت است👌 🌾از کدام خواسته های دِلَت گذشتی تا اینگونه و ناگاه بیایی و از همه دلبری کنی ...😔 🌙 اجتماع بزرگ عاشقان شهادت @asganshadt
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
بصیرت فتنه ها را برملا ڪرد دفاع از آرمان ڪربلا ڪرد نُه دے ملت ایران🇮🇷 خروشید چو فریادے علیه فتنه جو
✊هستیم بر آن که بستیم... 🌾 به فیض قسم به سرخی خون به و و و 🌾 قسم به روح قسم به به امر رهبر و فرموده های شخص ولی 🌾 قسم به جبهه به به گریه در دل سنگر، تلاوت قرآن 🌾 قسم به ترکش و قطع نخاع و جانبازی قنوت و دست جدای 🌾 قسم به جوخه ی اعدام و سینه ی نواب به عالمان شهیدِ فتاده در 🌾 به انتهای افق، سرگذشت خوراک کوسه شدن در تلاطم 🌾 قسم به پیکر بی سر ، قسم به حاج به چادر و به زنان با عفت 🌾 به صبحگاه ، به درد و صبر از رنج غروب دشت ، به 🌾 قسم به شیرمرد به جنگ سی و سه روزه، نبرد حزب الله 🌾 قسم به حنجر حجاج خونی مکه به های روان و به 🌾 قسم به و و به غرش به فتنه ی رنگین 🌾 قسم به تنگه ی و عقده از به غربت اسرا و شکنجه و فریاد 🌾 قسم به روح هنر از نگاه به جنگ معتقدان ضد رنگ بی دینی 🌾 قسم به قدرت در برابر به یک که نیامد پسر، و شد او پیر 🌾 به مادر سه شهیدی که خم نکرد ابرو به تکه تکه شدن در رو در رو 🌾 به دست خالی ای که میجنگید به آن جنازه که با چشم باز میخندید 🌾 قسم به خون شهید راه به و به و 🌾 که تا رمق به تنم هست مکتبی هستم ، و هستم 🌾 و سر سپرده ام و از تبار به و حق اجتماع بزرگ عاشقان شهادت👇 @asganshadt
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
خوشا آنانکه #مردانه می‌میرند و تو، ای عزیز♥️ خوب میدانی که تنها #کسانی مردانه می‌میرند که "مردانه
💠‍ نصوح انقلاب ماست 🔰احتیاج به یک بارقه‌ی نور و مسیحایی داشت تا راه بشناسد، شناخت و در مسیر، پیشتاز شد💫 به سمت شهر. 🔰همه ما ادعای درستی پیمایش را در غب‌غب خود داریم😎 و زور می‌زنیم مسیر خود را تلقین کنیم بر اطرافیان، که من بر هستم، شاید بخاطر این تلاش می‌کنیم اشتباه بودن مسیر را نپذیریم😏 چون از راهی که آمده‌ایم و که کشیده‌ایم می‌ترسیم که بیهوده بوده باشد. 💥اما آنگاه که دم مسیحایی و اتمسفر خون و را دید و صوت ربنای آزادی🕊 را به چشم دید و به گوش شنید، بی ترس از راه آمده و مسیر درست را پذیرفت تا از آن به بعد محکم و استوار💪 قدم بردارد. تا نه دلش لرزان باشد💓 نه گام هایش. 🔰رسید به دیدگاهی که گفت شاید از سیگار کشیدنم راضی نباشد. مچاله کرد سیگار🚬 و تعلقش را، و پرتاب... 🔰شد صوت شناخت ما از بوی باروت و و خاک و آتش🔥 و نگاشت آنچه را که در مکاشفه‌های ذهنش کرد. 🌷 ✍نویسنده: 📆تاریخ تولد: ۲۱ شهریور ۱۳۲۶ شهرری تهران 📆تاریخ شهادت: ۲۰ فروردین ۷۲ فکه خوزستان 🌹🍃🌹🍃 @asganshadt
❤️ اینجا، جای همه دنیا خالیست، اینجا مرقد صدای عدالت و انسانیت است، اینجاجاییست که من و ما معنی ندارد، زمان و مکان معنی ندارد، دنیا و آخرت معنی ندارد، اینجا فقط اوست؛ او... شاه نجف... شاه نجف که نه، شاه شاهان عالم. شاه شاهان روبروی من نشسته و میشنود پیش از آنکه بگویم، میدهد قبل از اینکه بخواهم؛ این بابای مهربان، به رسم همیشه اش یتیم نوازی میکند و مرهم میشود بر زخمهایم. و اوست که راهی مان میکند به سرای حسین ع . راهی شدن همان و مجنون شدن همان؛ مردم دنیا دنبال چه میگردند؟ عدالت؟ صلح؟ انسانیت؟ همه اینجاست. جایی که عشق علی ع و فرزندش باشد، مدینه فاضله است. اینجا سرزمینی است که عشق بر آن حکومت میکند و قانونی جز عشق ندارد؛ برای همین است که پیرزنی التماس میکند هرچه دارد را به زائران ببخشد، برای همین است که خانم و آقای دکتری از کانادا آمده اند اینجا و خاک پای زائران را طوطیا کرده اند؛ همان دکتری که برای گرفتن نوبتش باید شش ماه انتظار بکشی، در سرزمین عشق دنبالت میدود تا از غبار پاهایت مرهم بگیرد! اینجا هرکس با هر شغل و پست و مقامی آمده و نوکری میکند؛ زباله جمع میکند، چای تعارف میکند، پای زائران را میشوید؛ و چه شغلی بالاتر از نوکری در این آستان؟ چه حرفهای شریف تر از گدایی در بارگاه کرم؟ همه هستند، آسیایی، آفریقایی، اروپایی، امریکایی؛ مسلمان، مسیحی، یهودی، شیعه، سنی و... اینجا میعادگاه انسان است، نه قوم و قبیله و نژاد و مذهب، اینجا برترینها باتقواترین هایند؛ چقدر شبیه محشر است اینجا! از شرق و غرب آمده اند، جاری تر از فرات و سوزان تر از نینوا. به قول : عالم همه در طواف عشق است و دایره دار این طواف حسین ع است. و اینجاست که میفهمم قلبم نمیتپد، حسین حسین ع میکند؛ با هرقدم شیداتر میشوی تا برسی و آنجا دیگر تو نیستی... آنجا سرتاپا عشق شده ای. جمعیت انقدر زیاد است که حتی نمیتوانیم به رفتن داخل حرم فکر کنیم؛ این فقط حرف من نیست، حاج آقا کاظمی و علی آقا هم در جواب افراد کاروان همین را میگویند. شب اربعین است و از چهار گوشە جهان، دور دایره دار طواف عشق جمع اند؛ هرسو نگاه میکنم، اشک و آه و پرچم است؛ سینه میزنند، هر دسته ای به شکل خودش، اینجا گرم ترین نقطه دنیاست؛ کانون عاطفه و احساس؛ کاش همه دنیا میدیدند عشق ما را، بر سر و سینه زدنها را، دویدنها را. با اینکه همیشه برایم خیلی مهم بود که چادرم خاکی نشود، حالا چادرم خاکی خاکی است؛ اصلا خودم به چادرم گل مالیدم، یعنی خودم که نه، پیرزنی عرب نشسته بود و به چادر زنهایی که میخواستند گل میمالید، یک تشت هم گذاشته بود جلویش؛ من را که دید، پرسید: زینبی؟ منظورش را همان اول درست نفهمیدم، با دست روی شانه هایش گل مالید و دوباره گفت: زینبی؟ گفتم: آره به چادر منم بزن. و او گل مالید به شانه ها و سرم، مرا مثل حضرت زینب س کرد. فشار جمعیت اصلا برایمان مهم نیست، چون فشار مصیبت حسین ع را عمریست تحمل کرده ایم. عمه و بقیه کاروان را همان ورودی بین الحرمین گم کرده ام؛ این هم مهم نیست، چون میدانم تا الان گم شده بودم و اینجا تازه پیدا شده ام؛ اینجا امام، خود خود آدمها را از بین پرده های غفلت و دنیا بیرون میکشد و نشانشان میدهد. ساعت یازده شب است اما کسی قصد رفتن ندارد؛ کم کم نگران میشوم، همراه ها آنتن نمیدهد؛ دنبال کسی میگردم که کمکم کند، یکی از خادمها شاید. ✍ :(فرات) ↩️ .... •┈┈••☆•♥️☆••┈┈• @asganshadt •┈┈••☆•♥️•☆••┈┈•
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
♡ #رمان_دلارامِ_من❤️ #قسمت_سی_ویکم روحانی جوان دست بر چشمش میگذارد: چشم آقاحامد، نگران نباش. مرد
❤️ اینجا، جای همه دنیا خالیست، اینجا مرقد صدای عدالت و انسانیت است، اینجاجاییست که من و ما معنی ندارد، زمان و مکان معنی ندارد، دنیا و آخرت معنی ندارد، اینجا فقط اوست؛ او... شاه نجف... شاه نجف که نه، شاه شاهان عالم. شاه شاهان روبروی من نشسته و میشنود پیش از آنکه بگویم، میدهد قبل از اینکه بخواهم؛ این بابای مهربان، به رسم همیشه اش یتیم نوازی میکند و مرهم میشود بر زخمهایم. و اوست که راهی مان میکند به سرای حسین ع . راهی شدن همان و مجنون شدن همان؛ مردم دنیا دنبال چه میگردند؟ عدالت؟ صلح؟ انسانیت؟ همه اینجاست. جایی که عشق علی ع و فرزندش باشد، مدینه فاضله است. اینجا سرزمینی است که عشق بر آن حکومت میکند و قانونی جز عشق ندارد؛ برای همین است که پیرزنی التماس میکند هرچه دارد را به زائران ببخشد، برای همین است که خانم و آقای دکتری از کانادا آمده اند اینجا و خاک پای زائران را طوطیا کرده اند؛ همان دکتری که برای گرفتن نوبتش باید شش ماه انتظار بکشی، در سرزمین عشق دنبالت میدود تا از غبار پاهایت مرهم بگیرد! اینجا هرکس با هر شغل و پست و مقامی آمده و نوکری میکند؛ زباله جمع میکند، چای تعارف میکند، پای زائران را میشوید؛ و چه شغلی بالاتر از نوکری در این آستان؟ چه حرفهای شریف تر از گدایی در بارگاه کرم؟ همه هستند، آسیایی، آفریقایی، اروپایی، امریکایی؛ مسلمان، مسیحی، یهودی، شیعه، سنی و... اینجا میعادگاه انسان است، نه قوم و قبیله و نژاد و مذهب، اینجا برترینها باتقواترین هایند؛ چقدر شبیه محشر است اینجا! از شرق و غرب آمده اند، جاری تر از فرات و سوزان تر از نینوا. به قول : عالم همه در طواف عشق است و دایره دار این طواف حسین ع است. و اینجاست که میفهمم قلبم نمیتپد، حسین حسین ع میکند؛ با هرقدم شیداتر میشوی تا برسی و آنجا دیگر تو نیستی... آنجا سرتاپا عشق شده ای. جمعیت انقدر زیاد است که حتی نمیتوانیم به رفتن داخل حرم فکر کنیم؛ این فقط حرف من نیست، حاج آقا کاظمی و علی آقا هم در جواب افراد کاروان همین را میگویند. شب اربعین است و از چهار گوشە جهان، دور دایره دار طواف عشق جمع اند؛ هرسو نگاه میکنم، اشک و آه و پرچم است؛ سینه میزنند، هر دسته ای به شکل خودش، اینجا گرم ترین نقطه دنیاست؛ کانون عاطفه و احساس؛ کاش همه دنیا میدیدند عشق ما را، بر سر و سینه زدنها را، دویدنها را. با اینکه همیشه برایم خیلی مهم بود که چادرم خاکی نشود، حالا چادرم خاکی خاکی است؛ اصلا خودم به چادرم گل مالیدم، یعنی خودم که نه، پیرزنی عرب نشسته بود و به چادر زنهایی که میخواستند گل میمالید، یک تشت هم گذاشته بود جلویش؛ من را که دید، پرسید: زینبی؟ منظورش را همان اول درست نفهمیدم، با دست روی شانه هایش گل مالید و دوباره گفت: زینبی؟ گفتم: آره به چادر منم بزن. و او گل مالید به شانه ها و سرم، مرا مثل حضرت زینب س کرد. فشار جمعیت اصلا برایمان مهم نیست، چون فشار مصیبت حسین ع را عمریست تحمل کرده ایم. عمه و بقیه کاروان را همان ورودی بین الحرمین گم کرده ام؛ این هم مهم نیست، چون میدانم تا الان گم شده بودم و اینجا تازه پیدا شده ام؛ اینجا امام، خود خود آدمها را از بین پرده های غفلت و دنیا بیرون میکشد و نشانشان میدهد. ساعت یازده شب است اما کسی قصد رفتن ندارد؛ کم کم نگران میشوم، همراه ها آنتن نمیدهد؛ دنبال کسی میگردم که کمکم کند، یکی از خادمها شاید. ✍ :(فرات) ↩️ .... •┈┈••☆•♥️☆••┈┈• @asganshadt •┈┈••☆•♥️•☆••┈┈•
‍ 🍃آوینی نصوح انقلاب ماست♡ 🍃احتیاج به یک بارقه‌ی نور و مسیحایی داشت تا راه بشناسد، شناخت و در مسیر، پیشتاز شد به سمت شهر. 🍃همه ما ادعای درستی پیمایش مسیر را در غب‌غب خود داریم و زور می‌زنیم مسیر خود را تلقین کنیم بر اطرافیان، که من بر طریق اعلی هستم، شاید بخاطر این تلاش می‌کنیم اشتباه بودن مسیر را نپذیریم، چون از راهی که آمده‌ایم و که کشیده‌ایم می‌ترسیم که بیهوده بوده باشد. 🍃اما آنگاه که دم مسیحایی و اتمسفر خون و را دید و صوت ربنای را به چشم دید و به گوش شنید، بی ترس از راه آمده و قهرمانانه مسیر درست را پذیرفت تا از آن به بعد و استوار قدم بردارد. تا نه دلش لرزان باشد نه گام هایش🌹 🍃رسید به دیدگاهی که گفت شاید امام زمانم از سیگار کشیدنم راضی نباشد. مچاله کرد و تعلقش را، و پرتاب... 🍃شد صوت شناخت ما از بوی باروت و خون و خاک و و نگاشت آنچه را که در مکاشفه‌های ذهنش کرد. 🌺به مناسبت سالروز ✍نویسنده : @asganshadt