eitaa logo
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
627 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
115 فایل
کانون فرهنگی رهپویان شهدای جهان اسلام یُحیے وَ یُمیت، و مَن ماتَ مِنَ العِشق، فَقَد ماتَ شَهید...♥️ [زنده مےڪند و مےمیراند! و ڪسے ڪه از عشق بمیرد، همانا شـہید مےمیرد...|♡ |
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🔰حدود ساعت سه و بعد از ظهر دود و مه غلیظی🌫 همه جا را گرفته بود. نم نم باران🌧 سرما را چندین برابر می کرد. و خاک کم کم به مشام می رسید. سنگر های کوچک یک متری که با تکه های سنگ درست شده و پای هر کدام را بیست سی متر گود🕳 بود. 🔰مجید بر روی نزدیک یکی از سنگرها آرام و بی حرکت خواب بود😴. ❌نه خواب نبود. چیزی خواب بود. در تمامی روز های قد کشیدنش اولین مرتبه که آرام و و بدون جنب و جوش شده بود. 🔰دستها و صورتش گلی بود☺️. انگشتری 💍که شب قبل از گرفته هنوز در انگشتش بود. صدای تیر ها و نارنجنک ها💥 همچنان فضای را پر کرده بود. از صدای تیرها گوش شنونده ها 👂عجیب تیر می کشید. 🔰صدا به صدا نمی رسید. صدای بیسیم های📞 بی صاحب در جای جای می آمد. بچه ها عقب نشینی کنید.کسی نمی توانست را حرکت بدهد. 🔰درخت های سبز کاج و خشک زیتون 🌳در دشت کم کم خیس باران🌧 شده بودند. تا از بچه ها شهید🌷 و چند نفری هم شده بودند. 🔰بدن اربا اربای خودش عاشورایی به پا کرده بود. برای خیلی ها روشن بود که و خیلی دیگر از بچه های شهید شده🕊 فردایی نخواهند داشت. همه را از چهره و آرامش می گویند. 🌹🍃🌹🍃 @asganshadt
8⃣7⃣4⃣ 🌷 💠همت و، همت مقاومت 🔰محمدحسین عاشق بود.همیشه با شور و هیجان😃 در مورد او حرف میزد. در مورد ✸اخلاصش، ✸فرماندهی بر دلهایش و .... اسم بسیجی که فرماندهش بود نیز شهید همت بود. 🔰در اتاق جلسات عکس شهید را طوری نصب کرده بود که در مقابلش👤 باشد. یادم هست که یکبار من را دعوت کرد به جلسه بسیج. 🔰دیدم خواهران در یک طرف میز نشسته اند هم همان طرف اما چند صندلی آن طرف تر نشسته است😕 طوری که در مقابل خواهران نباشد🚫 و چهره در چهره نباشند. بعدا دلیلش را پرسیدم گفت: رو د روی خانم ها باشم. 🔰طوری مینشینم که عکس هم در مقابلم باشه و تا سرم را بالا می آورم یاد این و چشمان زیبا😍 و عفیفش من را حفظ کند☺️. 🔰بعدها شنیدم در زندگی شخصی و خانوادگیش هم رفتارش را امثال شهید همت کرده است👌.این مجموعه وقتی کامل شده و نتیجه می دهد که روز تشییع جنازه اش⚰ از دو لب معاون سلیمانی شنیدم که می گفت: حاج قاسم گفته که شهید🌷 من را یاد می انداخت و به خاطر همین دوستش داشتم. 🔰این بود که محمدحسین یا همان حاج عمار سوریه شد یکی از آخر هفته هایی🗓 که ما مجبور بودیم تو مجتمع دانشگاهی امیرالمومنین بمونیم محمدحسین با ماشین🚗 خودش مارو برد سر مزار شهید همت... 🔰عاشقـ💞 شهید همت بود... ۵ یا ۶ نفر بودیم که محمدحسین به من اشاره کرد که بخون...منم گفتم اینجا دیگه نوبته توست. 🔰تو دانشگاه به من گیر میدی کفایت میکنه😅 بزار اینجا من توحال خودم باشم... شروع کرد به و ناز نفسش.... مردم هم کنارمون جمع شدن.... سوز صفای عجیبی به کل فضای مقبره شهدا🌷 داد.... 🔰عارفی گفت: اگر نشان از معشوق نداشته باشد در عشق خود نیست! 🌹🍃🌹🍃 @asganshadt
3⃣4⃣6⃣ 🌷 🎬پلان یک: 🔰خودش خیلی به ظاهرش می رسید و می گفت باید خوش تیپ باشد و به ظاهرش برسد؛ ⇜مثل . خیلی شوخ بود و روحیه شادی داشت‌؛⇜ مثل رسول. طلب بود و سرِ انجام واجبات و ترک محرمات، جدی بود؛ ⇜مثل رسول. 🎬پلان دو: 🔰اوایل که تازه با رسول خلیلی🌷 آشنا شده بود، با کلی ذوق و شوق عکس هایش📸 را به من نشان می داد و می گفت :ببین ما چقدر هم هستیم😍. 🔰خیلی جدی نمی گرفتم. حتی عکس این شهید رو روی صفحه کامپیوترش💻 گذاشته بود. یک بار آن را دیدم و گفتم که تو چقدر ! عکس خودت را گذاشتی اینجا! خندید😄 و گفت :دیدی نتوانستی تشخیص بدهی من نیستم🚫، شهید رسول خلیلی است. 📚بخشی از کتاب 🌹🍃🌹🍃 @asganshadt
🎬پلان یک: 🔰خودش خیلی به ظاهرش می رسید و می گفت باید خوش تیپ باشد و به ظاهرش برسد؛ ⇜مثل . خیلی شوخ بود و روحیه شادی داشت‌؛⇜ مثل رسول. طلب بود و سرِ انجام واجبات و ترک محرمات، جدی بود؛ ⇜مثل رسول. 🎬پلان دو: 🔰اوایل که تازه با رسول خلیلی🌷 آشنا شده بود، با کلی ذوق و شوق عکس هایش📸 را به من نشان می داد و می گفت :ببین ما چقدر هم هستیم😍. 🔰خیلی جدی نمی گرفتم. حتی عکس این شهید رو روی صفحه کامپیوترش💻 گذاشته بود. یک بار آن را دیدم و گفتم که تو چقدر ! عکس خودت را گذاشتی اینجا! خندید😄 و گفت :دیدی نتوانستی تشخیص بدهی من نیستم🚫، شهید رسول خلیلی است. 📚بخشی از کتاب 🌹🍃🌹🍃 @asganshadt