جز من كه راهِ عشق به تسليم مي روم
با دستِ بسته هيـچ شناور شنا نكرد
#صائب_تبریزی
لب به احساس زدم مست شدم، فهمیدم
شاعران مست ترین طایفه هشیارند!
بی خود از حال شدن گرچه گناه است، ولی،،،،
شاعری جرم قشنگیست اگر بگذارند!
#ارس_آرامی
شبی شاید رها کردم جهانِ چون سرابم را
کسی اینجا نمی فهمد من و حالِ خرابم را
اگر چه سخت بیزارم ازاین تقدیرِ سَرخورده
ولی میگیرم از دنیا همه حق و حسابم را
شدم مأیوس باظلمی که ازاطرافیان دیدم
همان هایی که میدیدندغَمِ پشتِ نقابم را
چراسهم من ازدنیا عذاب و دل شکستن شد!؟
کسی می داند آیا این سوالِ بی جوابم را!؟
میان عقل و احساسم همیشه دل موفق شد...
به شدّت می دهم دائم تقاصِ انتخابم را
هجوم واژه ها در ذهن و دستی بر قلم دارم
«که تسکین می دهد داروی شعرم اضطرابم را»
#الهام_رازقی
🚩 خون شریکی
خونشریکیهای ایران و فلسطین است این
نصرتاللهی که میگفتندمان، این است این!
ذبح اسماعیل پیش چشم هاجر ساده نیست
کشتن فرهاد در آغوش شیرین است این
جنگ احزاب است، تا دندان مسلح کافران
اینهمه نیرنگ، شاید جنگ صفّین است این
بهر کفتار خبیثی عدهای کف میزنند
آدمیّت مرده یا دارالمجانین است این؟
راه قدس از کلّ أرضٍ کربَلا خواهد گذشت
دین حق "هرروزعاشورا"ست؛ این دین است، این
این فلسطین است دارد میکند آزادمان
ظاهرش آزادی ارض فلسطین است این
#مهدی_جهاندار
نماز جمعه فردا رو یادتون نره! یکی از مهمترین نماز جمعههای تاریخ انقلابه!
هیچکس هیچ بهانهای نباید بیاره! همه باید پشت ولیفقیه رو پر کنیم..
هممرز غم، با رنج و غربت هموطن بودن
تفسیر بیباکانهای از زیستن بودن
در راه طولانی و ناهموار تا قله
همواره سرگرم عبور از خویشتن بودن
در صلح، لبخندی وسیع و خاطری روشن
در جنگ، محکمآذرخشی نقطهزن بودن
با خطبهٔ شمشیر تا ظهر دهم رفتن
بر منبر خون و جنون صاحبسخن بودن
در کسوت استاد، در دارالفنون عشق
از کودکی، از نوجوانی اهل فن بودن
فصل نویی در صفحهٔ تاریخ وا کردن
چیزی فراتر از اساطیر کهن بودن
اینها فقط یک چشمه از دریای روحش بود
سخت است حتی یک نفس سیدحسن بودن
#فاطمه_عارفنژاد
"من کجا، باران کجا و راه بى پایان کجا
آه این دل دل زدن تا منزل جانان کجا..!
هرچه کوی ات دورتر، دل تنگ تر، مشتاق تر
در طریق عشقبازان مشکل آسان کجا
کاتبان گفتند شب، تکثیر گیسوى تو است
نور خورشید انعکاس چشمه ى روى تو است
بى قرار دیدنت این خاک باران خورده است
خواب چشمان مرا امشب خیالت برده است"
#پوریا_سوری
بنگر که درون شعر من عاطفه ای
درد و غم و ترس و رنج را خاتمه ای
امروز تمام حرف مردم این بود
#سید_علی_حسینی_خامنه_ای
#محمدجواد_جلالی
چه سخت است داغ علمدار دیدن
غم یار، در اوج پیکار دیدن
چه سخت است در اوج غوغای صفین
علی را عزادار عمار دیدن
به بیتابی موجهای فراتیم
به هنگامهی چشم خونبار دیدن
نمیدید در خواب هم دیدهی ما
به خون خفته آن چشم بیدار دیدن
ز یوسف به یک پیرهن خیره ماندن
ز یحیی سری دست اغیار دیدن
به گفتن نیاید، به باور نگنجد
چُنان کوه را زیر آوار دیدن
همین است تقدیر مردان میدان
به پیکارها پیکر یار دیدن
تنی را به میدانِ مین ارباً اربا
تنی را پر از خون به رگبار دیدن
ولی نیست هرگز به قاموس مردان
هراسی از این راه دشوار دیدن
هراس است بر جان خیبرنشینان
سَنابرق شمشیر کرّار دیدن
مَهیب است فریاد یا حیدر ما
مهیب است هان! قهر قهار دیدن
همه هیبت گنبد آهنین را
بر این عنکبوتان چنان تار دیدن
مهیب است در بارش «رعد» و «سجیل»
زمین و زمان تیره و تار دیدن
بهناگاه «فتاح» و «خیبرشکن» را
بر این قلعهی کهنه آوار دیدن
جسدهای مشئوم دیوانهدیوان
به هر کوی و بازار بر دار دیدن
«بعثنا علیکم عباداً لنا» را
به سربند گُردان احرار دیدن!
زمان «فجاثوا خلالالدیار» است
شرر بر سراپای اشرار دیدن
#محمد_مهدی_سیار
#سیدحسن_نصرالله
گرچه احوال ما پریشان است
گرچه این لحظهها نفسگیرند
سروها بر زمین نمیفتند
نخل ها ایستاده میمیرند
"صالِحٌ بَعْدَ صالِحٍ" یعنی
این علم بر زمین نمیفتد
سر ما روی دار هم برود
از دل ما یقین نمیفتد
کشوری ایستاده بین غبار
کوچهها غرق بوی باروت است
گر شکستهست شاخهٔ زیتون
آنکه نشکستهاست بیروت است
خم به ابروی خود نیاوردیم
جمع ما نیز کم نخواهد شد
کوه را میکَند ولی هرگز
قامت عشق خم نخواهد شد
پرچم سرخ را به دست بگیر
همدل و هم عقیده و همراه
روی سربند سبز خود بنویس:
تا ابد زنده است حزب الله
باز هم فاطمیه نزدیک است
جنگ با شعله، جنگ تن به تن است
ارث مادر رسد به فرزندش
باز هم وقت بی هوا زدن است
#احمد_ایرانی_نسب
ز نامردان علاج درد خود جُستن بدان مانَد
که خار از پا برون آرَد کسی با نیش عقربها!
#صائب_تبریزی
از لب سرخابی ات عناب میریزد فقط
از شب چشمان تو مهتاب میریزد فقط
تو شبیه حضرت مریم مقدس بوده ای
از زلال چشمهایت آب میرزد فقط
تا دهن وا میکنی حافظ تعجب میکند
از لبانت مصرعی نایاب میریزد فقط
تو بچرخان تاس چشمت را که از الماس چشم
شیش و هشت و رمل و اسطرلاب میریزد فقط
ناز کم کن حضرت حوا نرو با دلبری
چین به چین از دامنت شبتاب میریزد فقط
برق چشمت را بپوشان آدم است و وسوسه
از نگاهت دم به دم قلاب میریزد فقط
میشود ارام اعصابم کنار خنده هات
از لبت یک بسته قرص خواب میریزد فقط
#زینب_حسامی
زیر پر و بالم آسمان گُم شده است
دریا شدهام، وقت تلاطُم شده است
ای کودک مظلوم #فلسطین! امشب
لبخند بزن! وقت تبسُم شده است
#علی_گلی_حسین_آبادی
پهلو به پهلو در میان دود خوابیدی
گهواره بود آیا فلسطین؟! زود خوابیدی!
در خانه ای که سقفش از گل های حاجاتِ،
چادر نماز پاک مادر بود خوابیدی
با هفت سنگ انتفاضه کودکی کردی
با اضطراب قصه ی نمرود خوابیدی!
در کوچه های وحشت تاریخ چرخیدی
بازی نکردی،آه!خاک آلود خوابیدی
مرداب دنیا شوق جریان را نمی فهمد
جای تعجب نیست اگر ای رود خوابیدی!
#مارال_افشون
جنگ یک جدول تناسب بود، تا جوابش همیشه این باشد
پدرم ضربدر چهل درصد، حاصلش بخش بر زمین باشد
عدهای را ضریب منفی داد، عدهای را به هیچ قسمت کرد
تا هر آن کس که سوء نیت داشت، تا ابد زیر ذرهبین باشد
یک نفر فکر آب و خاک که نه، در پی نان و آب بود از جنگ
خطر جبهه را خرید به جان، تا پس از جنگ خوشنشین باشد
یک نفر پشت خاکریز خودی، لشکرش را که در محاصره دید
سر خود را گذاشت روی زمین، تا دعاگوی سرزمین باشد
یک نفر فارغ از معادلهها، بیخیال تمام مشغلهها
روی میدان مین قدم زد تا، ته این سطر نقطهچین باشد
در جواب کسی که میگوید، پدر از جنگ دست پر برگشت
هر دو تا آستین او خالیست، تا جوابش در آستین باشد
همقطار پدر که عکاس است، گفت در هشت سال جبهه و جنگ
حسرتش ماند بر دلم یک بار، پدرت رو به دوربین باشد
#محمد_حسین_ملکیان
از تو وقتی خواستی با خود همآغوشم کنی
چشم پوشیدم که ترسیدم فراموشم کنی ...
#فاضل_نظری
برای ما که خستهایم و دلشکستهایم نه
ولی برای عدهای چه خوب شد نیامدی
#مهدی_جهاندار