eitaa logo
دست خط (اشعار علی گلی حسین آبادی)
210 دنبال‌کننده
178 عکس
46 ویدیو
3 فایل
ارتباط با مدیر کانال علی گلی حسین آبادی @aligoli1365
مشاهده در ایتا
دانلود
مینویسند جهان چهرۀ شادابی داشت هر زمان محضر او قصد شرفیابی داشت سجده می‌کرد به پیشانی او مهر نماز نزد او سجده برای خودش آدابی داشت موج ها پشت سر او همه صف می‌بستند سر سجاده که دریا دل بی‌تابی داشت اشک بر گونه او بود و دعا روی لبش آری او نیز برای خودش اصحابی داشت بعد از آن واقعه با شعلۀ باران می‌سوخت او که یک عمر فقط گریه و بی‌خوابی داشت اشک در محضر او ذکر مصیبت می‌کرد تا که می‌دید کسی ظرف پر از آبی داشت
او بر فراز نیزه سلامی دوباره بود او را جهان شنید، پیامی دوباره بود منزل به منزل از پی او رفت آسمان بر روی نیزه نیز امامی دوباره بود با لشکری ستاره و ماه از فراز نی خورشید در هوای قیامی دوباره بود انگار نهر علقمه دلتنگ و بی‌قرار چشم انتظار ماه تمامی دوباره بود قرآن، به نیزه خواند خودش را به چند لحن روی لبش همیشه مقامی دوباره بود او در شکوه تازه به داد جهان رسید آری حسین فیض مدامی دوباره بود کانال اشعار در ایتا https://eitaa.com/ashare_ali_goli
زهری که او را کشت، تنها ماندنش بود حتی هوای خانه‌اش هم دشمنش بود مردی که دنیا با تمام وسعت خود در سایۀ مهر عبای ایمنش بود رزق جهان در دستهایش بود اما پیراهنی از وصله دائم بر تنش بود آن لحظه کم کم صورت او گل می‌انداخت شوق شهادت در نگاه روشنش بود هرچند دنیا در حقیقت مرقد اوست ای کاش سنگ ساده‌ای بر مدفنش، بود
آمدم تا چون نسیم از این حوالی بگذرم با تو از خیر جهان لاابالی بگذرم از مسیری که تمام چشمه‌ها ساقی شدند دوست دارم مثل احساس زلالی بگذرم شوق دارم سوی «طبتم فادخلوها خالدین» هم نفس با مردمان این اهالی بگذرم آسمان برداشت مشتی از غبار راه را گفت: می‌میرم اگر با دست خالی بگذرم جز تو از هرچه به دل رنگ تعلق می‌زند دوست دارم در کمال بی‌خیالی بگذرم کانال اشعار در ایتا 👇 https://eitaa.com/ashare_ali_goli/176
سلام دوستان این سفرنامه اربعین نوشته بنده (علی گلی حسین آبادی) رو اگه مایل بودید مطالعه کنید. الحمدلله مورد تأیید اساتید برجسته شعر و نویسندگی قرار گرفت و ابعاد و نکات مختلف تربیتی، عرفانی، اخلاقی، فرهنگی و... به بهانه سفر اربعین در سفرنامه بازتاب داده شده است.
علیه‌السلام 🔹مهمان‌نواز🔹 آسمان را پهن می‌کردی به هنگام نماز تا که باشد کهکشان با خاک پایت هم‌تراز دست‌هایت سفره‌ای بود از سخاوت بیشتر می‌پذیرفتی جهان را روز و شب با روی باز کوهی و توهین جمعی سنگ‌ریزه هیچ نیست ای مُعزّ المؤمنین! ای تا قیامت سرفراز! قطره قطره می‌چکید از چشمت اقیانوس‌ها آن‌قَدَر که داشتی در سجده‌ات سوز و گداز با وضو پشت سرت می‌ایستادند ابرها هر زمان دنیا تو را می‌دید در راز و نیاز گوشه‌ای از سفره‌ات همواره می‌آمد بهشت ای که بودی مثل آغوش خدا مهمان‌نواز وای بر آن حس تاریکی که یک شب بی‌هوا گنبد خورشید را برداشت از خاک حجاز 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5758@ShereHeyat
حال جهان کنار ضریح تو بهتر است جایی که با بهشت، غبارش برابر است جایی که ابر می‌چکد از چشم آسمان از آسمان که زائر صحن مطهر است خورشید نقطه‌ای است که در آب حوض تو از گوشه‌ای به گوشۀ دیگر، شناور است حتما نسیم عطر حرم می‌زند به خود هرجا که می‌وزد نفس او معطر است گویا فرشته‌ای است به دور مزار تو هرچند من گمان بکنم سنگ مرمر است در صحن تو ملائکه «یا ایها الرئوف» جمع‌ند اگر چه ظاهر آنها کبوتر است ✍️کانال اشعار در ایتا (چشم به راه) @ashare_ali_goli
چندین ستاره در حرم آن شب شهید شد شب آنچنان گریست که چشمش سفید شد آغوش مادری به شهادت رسید بود وقتی که ماه کوچک او ناپدید شد آن قدر از نگاه زمین خون تازه ریخت چندین نهال یک شبه سرو رشید شد آن شب که باد روضه به لب داشت در حرم بی اختیار هق هق پرچم شدید شد تقویم گریه میکند آن روز تلخ را هرچند نزد آن شهدا روز عید شد
طوفان خیال کرد که خشکانده باغ را خاموش کرده تابش شاهِ چراغ را جایی که مرگ سرخ به معنای زندگی‌ست پر کرد عطر سرخ شهادت رواق را لبخند میهمان لبش بود اگر شهید از یاد برد تلخی آن اتفاق را دنیا رسیده بود به معراج دیگری زین کرد جبرئیل دوباره براق را آن شب شهید دست خدا شد که باز هم از دوش کشورم بتکاند نفاق را
دیدم که حوضِ صحن، پر از آسمان شده‌ست دستت برای این همه دل سایبان شده‌ست شاید دلش برای حرم شور می‌زند این آب‌ها که سهمیۀ شهرمان شده‌ست با لحن ماه و لهجۀ خورشید و ابر و باد دنیا برای عرض ارادت زبان شده است دیروز سنگ صحن و سرای تو بوده است امروز نام کوچک او کهکشان شده‌ست یک ریز گریه کرد در آغوش آسمان ابری که با فراق حرم امتحان شده‌است بیدار کرد چشم مرا لحظۀ نماز بانو نسیم صحن تو گویا اذان شده‌ست در سرنوشت زائر عاشق نوشته‌اند رضوان به رسم هدیه برایش نشان شده‌ست
دنیا شده است میهمان حرمت مؤمن شده است با اذان حرمت با بار گناه سوی تو آمده‌ایم ما را بپذیر در جهان حرمت رحلت حضرت معصومه سلام الله علیها رو تسلیت میگم به همۀ شما
بخند خندۀ تلخ تو جان ایران است که در جهان دو چشم تو غصه پنهان است زمان گریه که شد بیشتر مواظب باش در آستان دو چشمت فرشته مهمان است از این به بعد در آغوش ماه می‌خوابی اگرچه در بغلت خواب شب پریشان است چه خوب می‌شود از سردی نگاهت دید بهار خانۀ تو تکه‌ای زمستان است خشاب پر شده از مرگ را ببر، از یاد گمان نکن که جهان تو رو به پایان است از این به بعد تو فرزند آسمان هستی ستاره‌ای و دلت قطعه‌ای درخشان است رها کن این همه غم را نفس بکش پسرم هنوز خنده برای لبت فراوان است
دلی بی‌تاب و محزون گریه می‌کرد پریشان و دگرگون گریه می‌کرد میان شعله در آغوش زهرا شنیدم میخ در خون گریه می‌کرد
حتی نسیم با ادب اینجا وزیده است خورشید نور تازه از این خانه چیده است جایی که ابرهای جهان نیز با وضو هر بار روی پنجرۀ آن چکیده است جایی که قلب کوچک دنیا تمام عمر تنها به عشق خانۀ زهرا تپیده است از عطر و بوی سفره زهراست بی گمان نانی اگر به سفره انسان رسیده است ای کینه با لگد در این خانه را نزن این خانه خنده بر لبمان آفریده است از ترس شعله‌ها در خانه شتابناک خود را به سوی مادر هستی کشیده است دارد برای فاطمه خون گریه می‌کند میخی که آه سینۀ او را شنیده است آهسته‌تر قدم بزن ای کوه بر زمین در ناکجای خاک گلی آرمیده است https://eitaa.com/ashare_ali_goli/189
مقدّر است پریدن برای بال و پرت پرنده‌ای و می‌افتد به آسمان گذرت نگفتی از سفر خود چرا به دریاها؟ که رود رود بریزند، آب، پشت سرت بلند مرتبه‌ای آنقَدَر که حتی کوه شبیه نقطه‌ی کوری شده‌ست در نظرت به احترام شکوهت به صف شدند همه رسید تا که به گوش بهشتیان خبرت طلوع کرده از انگشترت عجب نوری ستاره ها همه را جمع کرده دور و برت سلام آخر تو عطر کربلایی داشت که باز شد به جمال حسین چشم ترت
هوای خانه نفس می‌کشد به خاطر تو تو بهترین غزلی که خداست شاعر تو خدا هزار ستاره در آسمان، یا نه هزار طرح کشیده شبیه ظاهر تو به شوق دیدن تو راهی جهان شده‌ام خوشا به حال خودم، این همیشه زائر تو خوشا به حال گل روی چادرت مادر که با طنین اذان می‌شود مجاور تو مرا همیشه دعا کن که استجابت هم همیشه بوده مطیع تو و اوامر تو
آسمان با گریه از مرگ کبوترها نوشت سر به روی شانه‌ی ابر از غم فردا نوشت تکه تکه نور ماه آن شب به روی خاک ریخت از گلوی کهکشان ده قطره خون پاک ریخت تلخ بود اما خبر را قاصدک فریاد زد گفت: «مردم حاج قاسم...» بغض کرد و داد زد رفت مردی که برای ما چراغ راه بود آنکه نام دیگرش در، آسمان‌ها ماه بود گفت ای مردم شکوهش تا قیامت تازه است رنگ می‌بازد جهان، رنگ شهادت تازه است غنچه‌ها هر صبح می‌خندند با لطف نسیم حاج قاسم خنده می‌شد در جهان یک یتیم شانه می شد تا ببارند ابرهای داغ دار چشمه می‌شد تا نخشکاند گلی را روزگار ماه می‌خوابید، اما ماه ما بیدار بود آسمان‌ها جانماز هرشب سردار بود وای اگر از چشم گل یک قطره شبنم می‌چکید جای لبخند از نگاه کودکی غم می‌چکید می‌دمید از سمت مغرب، آفتاب انتقام تا نماند هیچ زخمی در جهان بی التیام آه سی سال او به دنبال جهانی تازه بود روز و شب چشم انتظار آسمانی تازه بود رفت اما نام او بر لب تبسم می‌شود هر کجا لبخند باشد او تجسم می‌شود
بسم الله الرحمن الرحیم به امید خداوند متعال فردا ساعت ۱۶ عصر از شبکه جهانی ولایت با شعرخوانی برای امام حسین (علیه‌السلام) در خدمتتون خواهم بود ان شاء الله که لایق این خدمتگزاری‌ها باشم. شاعر کوچک آستان آل الله: یا نصب برنامه زیر میتونید فردا منت گذاشته و برنامه را ببینید 💐
33.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
توفیق شعرخوانی بنده در شب ولادت امام حسین علیه‌السلام در شبکه جهانی ولایت.
پلک وا کردی و دیدند سحر می‌آید آفتاب از دل چشمان تو در می‌آید کهکشان خم شد و بر قلب شب آرام نوشت چه کسی از پس اوصاف تو بر می‌آید؟ بخت مهتاب سپید است که با شور و شعف در شب چشم تو دائم به سفر می‌آید صبح‌ها خنده به لب می‌رود از محضر تو هر نسیمی که شبانگاه پکر می آید کوچه از نو متولد شد و با شوق سرود کودکی ماه تر از قرص قمر می‌آید پنجره با هیجان رو به جهان وا شد و گفت عطر لبخند، از آغوش پدر می‌آید دارد انگار علی عین خودش را به بغل آری، عباس به حیدر چقدر می‌آید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم شعرخوانی امروز ظهر برای امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) از برنامه زنده رادیو معارف.