eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
240 عکس
152 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
لینک مقتل و پاسخ به سوالات زیارت عاشوراء و شبهات در واستاپ. به محفل عاشقان امام حسین ع خوش امدید. https://chat.whatsapp.com/KAyraS0E7Kc2JarDj8ZKjR
لینک مقتل و پاسخ به سوالات زیارت عاشوراء و شبهات در واستاپ. به محفل عاشقان امام حسین ع خوش امدید. https://chat.whatsapp.com/GJhNNslvn2xAzPIpOSitPQ
حرف زدن با امام زمان (ع) ✍مرحوم آیت الله میلانی می‌فرمودند: هر روز بنشینید یک مقدار با امام زمان درد و دل کنید. خوب نیست شیعه‌ روزش شب شود و شب‌اش روز شود و اصلاً به یاد او نباشد.‌ بنشینید چند دقیقه ولو آدم حال هم نداشته باشد، مثلاً از مفاتیح دعایی بخواند، با همین زبان خودمان سلام و علیکی با آقا کند. با حضرت درد و دلی کند. آیت الله بهجت می فرمود: بین دهان تا گوش شما کمتر از یک وجب است. قبل از اینکه حرف از دهان خودتان به گوش خودتان برسد، به گوش حضرت رسیده است. او نزدیک است، درد و دل‌ها را می‌شنود. با او حرف بزنید و ارتباط برقرار کنید. در زمان حضرت امام هادی علیه السلام شخصی نامه‌ای نوشت از یکی از شهرهای دور نامه‌ای نوشت که آقا من دور از شما هستم. گاهی حاجاتی دارم، مشکلاتی دارم، به هر حال چه کنم؟ حضرت در جواب ایشان نوشتند: «إِنْ کَانَتْ لَکَ حَاجَةٌ فَحَرِّکْ شَفَتَیْک‏» لبت را حرکت بده، حرف بزن، بگو. ما از شما دور نیستیم. 📚بحارالانوار/ ج۵۳/ ص۳۰۶
🌠حدیث کساء که بصورت شعر نوشته شده است این حدیث آمد ز زهرای بتول فاطمه صدیقه بنت الرسول روزی آمد خانه ما مصطفی گفت با حالی شبیه التجا ضعف دارم جان بابا دخترم پهن کن بابا عبایی بر سرم آن عبایی را که دارم از یمن آن عبا بر من بکش ای ممتحن گفتمش بابا بلا دور از شما در پناه مهر و الطاف خدا من کشیدم آن عبا بر روی او یک نظر کردم به ماه روی او صورتی زیبا تر از قرص قمر روشن و زیبا نکو تر از سحر ساعتی بگذشت و آمد مجتبی گفت ای مادر سلام و صد دعا گفتمش مادر سلامم بر شما نور چشمم ای عزیز با وفا گفت مادر خانه دارد عطر گل هست بوی جد ما ختم رسل گفتمش ای نور چشمم بوی او آمده در خانه با گیسوی او رفت نزد حضرت خاتم حسن گفت بابا جان فدایت جان و تن گفت بابا صد سلام و صد درود بر شما ای خاتم رب ودود با اجازه رفت در تحت کسا در کنار مصطفی شد مجتبی بعد از آن آمد حسین و با سلام گفت بوی جدم آید بر مشام گفتمش ای نور چشمانم حسین ای عزیز فاطمه ای نور عین جدتان در خانه در زیر کسا آمده امروز شد مهمان ما با اجازه رفت در زیر کسا در کنار مصطفی شد با حیا بعد از آن آمد علی مرتضا گفت زهرا جان سلامم بر شما بوی یار مهربان آید همی بوی جوی مولیان آید همی گفتم او را یار ختمی مرتبت صاحب خُلقِ عظیم و مرتبت آمده مهمان ما بابای من آمده مانند جان در جسم و تن رفت نزد احمد و گفت این سوال چیست رمز و راز این وقت و مجال با اجازه رفت در زیر کسا در کنار مصطفی شد مرتضا بعد از آن رفتم کنار اهل خود تا بجویم با عزیزان وصل خود ما همه بودیم در زیر کسا دست خود برداشت بابا بر دعا گفت یارب اهلبیتم را ببین بهترین خلق خدا روی زمین خونشان با خون پاک من قرین جسم و جان دارند از من با یقین جسمشان را از بدیها دور کن قلبشان را خانه ای از نور کن لطف کن بر خاندانم با کرم تا ابد آباد گردان این حرم دشمن آنها مرا هم دشمن است پیش چشمم جلوه اهریمن است هر که در دل حُبِّشان دارد به جان می شود محبوب من در دو جهان بانگ حق برخاست از عرش برین کای ملائک بشنوید این با یقین هر چه را من آفریدم در جهان این زمین و جمله هفت آسمان کوه و دریا را اگر من ساختم ، نه فلک را اینچنین پرداختم هر چه زیبائیست در شمس و قمر ظلمتِ شبها و نور در سحر ساختم اینها به عشق مصطفی ساختم با مهر این اهل کسا بانگ زد جبریل مَن تَحت الکسا صاحب کرسیُّ و مجد و کبریا بانگ حق برخاست زهرا س و پدر معدن ایمان و کان هر گوهر حیدر و فرزند پاکش مجتبی هم حسینِ بنِ علی در کربلا گفت جبرائیل ای رب جلی میروم من نزد زهرا و علی با اجازه نزد ما زیر کسا آمد و می خواند ، پیغام خدا گفت ای پیغمبر عالی مقام می رساند حق به درگاهت سلام هر چه که در کل عالم خلق شد از برای اهل زیر دلق شد گفت از این خانواده تا ابد دور شد ناپاکی و هر فعل بد جسم و روح خاندانت پاک شد نامشان بر تارک افلاک شد گفت حیدر چیست رمز جمع ما چیست مزد راوی این وضع ما گفت هر کس نقل کرد این ماجرا در میان دوستان مرتضا هر غمی دارد خدا شادی کند بر اسیران بانگ آزادی کند مشکلات جمعشان حل می شود سحر درد و غصه باطل می شود گفت مولا رستگارانیم ما همچنان گل در بهارانیم ما شیعه با این نقل می گردد سعید بهتر از این مژدگانی کس ندید گروه اشعار حسینی در تلگرام https://t.me/joinchat/FRbuyU5zQK3na4a6L0cWmw کانال اشعار حسینی در ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد از تو دم می زنم اما قلمم می لرزد هیبت نام تو یک عمر تکانم داده ست رسم مردانگی ات راه نشانم داده ست پی نبردیم به یکتایی نامت زینب کار ما نیست شناسایی نامت زینب من در ادراک شکوه تو سرم می سوزد جبرئیلم همه ی بال و پرم می سوزد من در اعماق خیالم … چه بگویم از تو من در این مرحله لالم چه بگویم از تو چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است هم علی بودن وُ هم فاطمه بودن سخت است چه بگویم که خداوند روایتگر توست تار و پود همه افلاک نخ معجر توست روبروی تو که قرآن خدا وا می شد لب آیات به تفسیر شما وا می شد آمدی تا که فقط زینت مولا باشی تا پس از فاطمه صدیقه ی صغری باشی آمدی شمس و قمر پیش تو سو سو بزنند تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد باز تکرار همان سوره ی ” اعطینا ” شد عشق عالم به تو از بوسه مکرر میگفت به گمانم به تو آرام پیمبر می گفت: بی تو دنیای من از شور و شرر خالی بود جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود
گلاب... دیدم وسط باغچه پرپر شدنت را پامال لگدهای مکرر شدنت را بین در و دیوار گلاب از تو گرفتند زهرا، همه دیدند معطر شدنت را با کشتن یک سوم سادات، گرفتند از چهره ی تو لذت مادر شدنت را یا مُنْهَدَةَ الرُکْنْ من از فضّه شنیدم تنها، سپر غربت حیدر شدنت را یا ناحِلَةَ الْجِسْم چه آمد به سر تو؟ آهسته بخوان روضه ی لاغر شدنت را زهرای رشیده به چه تشبیه کنم من با پیکر یک طفل برابر شدنت را؟ یا باکِیَةَ الْعَیْن ز چشمان تو دیدم چون آینه ای تار و مکدر شدنت را دستار به سر بسته ای و بین نمازت زهرا همه دیدیم پیمبر شدنت را من حاجت خود گفته ام و هیچ نگفتی! وقتی دل من خواسته بهتر شدنت را ای چشم صبوری نکن و فکر شفا باش تقدیم به پهلوش کن این تر شدنت را... http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
برای دیدن روضه های حضرت زهراء س لطفا وارد مقتل متضمن البکاء در ایتا شوید. https://eitaa.com/joinchat/979107861C7825264ca2
🏴🕯🏴به مجلس عزای حضرت زهراء س در واستاپ؛ ضامن اشک خوش آمدید. التماس دعا ضامن اشک 1 https://chat.whatsapp.com/LaqKPBkqNQlEenYvنGztVu1 ضامن اشک 2 https://chat.whatsapp.com/Ie5H2bXilyv4aTbz9OP4hI ضامن اشک 3 https://chat.whatsapp.com/KAyraS0E7Kc2JarDj8ZKjR ضامن اشک 4 https://chat.whatsapp.com/GJhNNslvn2xAzPIpOSitPQ ضامن اشک 5 https://chat.whatsapp.com/Cx0dX89SiYkBFplIR6e1qv
Mehdi Rasooli - Yekami Harf Bezan (128) (1).mp3
3.68M
یکمی حرف بزن، علی نمیره... کلمینی 😭 حاج مهدی رسولی یه کمی حرف بزن علی نمیره.... حرف رفتن نزن علی می میره... حرف رفتن نزن علی می میره.... پاشو اینجوری منو نده عذاب کلمینی بری از پیشم میشم خونه خراب کلمینی بین این همه سلام بی جواب کلمینی یه کمی حرف بزن علی نمیره حرف رفتن نزن علی میمیره حرف رفتن نزن یه کمی حرف بزن علی نمیره حرف رفتن نزن علی میمیره حرف رفتن نزن علی میمیره میبارم مثل آسمون برات ..... میکشی منو با اشک بی صدات.... سرتو بگیر بالا جون علی... بمیرم برات.... پاشو اینجوری منو نده عذاب کلمینی بری از پیشم میشم خونه خراب کلمینی فاطمه جان ! بین این همه سلام بی جواب کلمینی پاشو اینجوری منو نده عذاب کلمینی یه کمی حرف بزن علی نمیره ... حرف رفتن نزن علی می میره.... حرف رفتن نزن علی می میره.... رنگ صورتت شده سرخ و کبود..... از علی دل بریدی اما زود..... خانومم رفیق نیمه راه شدی.... قرار این نبود یه کمی حرف بزن علی نمیره... حرف رفتن نزن علی می میره..... حرف رفتن نزن علی می میره.... پاشو اینجوری منو نده عذاب....کلمینی بری از پیشم میشم خونه خراب... کلمینی
السلام علیک یا اباعبدالله✋ آقا! تو را «آقا» مرا «نوکر» نوشتند یعنی تو را اوّل مرا آخر نوشتند روی سیاه من یقیناً حکمتی داشت شکر خدا نام مرا قنبر نوشتند روزی که نام «بهتران» را می نوشتند نام تو را از هر کسی بهتر نوشتند آری تو را حتی میان پنج تن هم در روز خلقت گریه آورتر نوشتند این قسمت ما بوده که سردار باشیم امّا تو را در کربلا بی سر نوشتند این اشک دیده ... نه ... چراغ برزخ ماست از برکت تو اشک را گوهر نوشتند ترسی ندارم از قیامت چون شنیدم نام تو را هم شافع محشر نوشتند 🌷 🌙
با سلام خدمت دوستان عزیز با توجه به درخواست مکرر عزیزان مبنی بر اینکه مطالب در قالب لوح فشرده جهت سهولت استفاده تهیه شود ، استاد تابع منش تصمیم گرفتند کلاسها و سخنرانی های مقتل شناسی و..... را در قالب DVD تهیه کرده و در اختیار عاشقان آل الله(ع) قرار دهند. بنابراین تلاش شد مطالب به صورت مناسبتی آماده شده و در اختیار عزیزان قرار بگیرد. امروز با عنایت حق تعالی و الطاف ائمه معصومین(ع) شش DVD با موضوع نورانیت حضرت زهراء(س) با نام کوثر نور تهیه شده و به صورت محدود آماده ارسال برای علاقه مندان و ذاکرین محترم میباشد. ✴️(DVD 13) تجلی جلال و جمال الهی در اسماء حضرت زهراء (س) ✴️(DVD 14) تفسیر زیارت عاشوراء بر اساس نورانیت حضرت زهراء (س) ✴️(DVD 15) شرح و تفسیر خطبه فدکیه ✴️(DVD 16) شرح و تفسیر مقتل حضرت زهراء (س) ✴️(DVD 17) سخنرانی های ایام فاطمیه ✴️(DVD 18) کتابخانه و شرح ولادت حضرت زهراء (س) لذا خواهشمنداست عزیزانی که تمایل به دریافت دی وی دی ها دارند با ای دی ادمین تماس حاصل کرده و اطلاع دهند. تکثیر دی وی دی ها با هدف ترویج معرف اهلبیت(ع) بلامانع میباشد. عزیزانی که علاقه مند هستند در قالب نذر فرهنگی در تکثیر لوح فشرده مشارکت داشته باشند میتوانند با ما تماس حاصل نمایند. و من الله التوفیق @Rashidiirsh
هدایت شده از 
غروب روز سه شنبه دلم هوایی توست وَ عاجزانه نگاهش به میزبانی توست غروب روز سه شنبه دوباره می خوانم بیاکه لحظه ی امداد آسمانی توست نظر به حال دلم کن که سرد و خاموش ست همه امید من آقا به مهربانی توست دوباره این دل شیدا مسافر راه ست مسیر عاشقی ام صحن جمکرانی توست نگاه مرحمت تو مرا بزرگی داد بیا که شعر و غزل ها همه فدایی توست بیا و روضه ی کرب و بلا بخوان امشب بیا که فاطمه مشتاق روضه خوانی  🍃🌸 اَلّلهُمَّـ عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ الفرج
بیا که فاطمه مشتاق روضه خوانی توست 😭
افضل الاعمال من گریه برای فاطمه است برکت این زندگی از روضه های فاطمه است درس توحیدم بوَد زهرا شناسی، زین سبب می پرستم آن خدایی که خدای فاطمه است چشم دل واکردم و دیدم که قرآنِ خدا آیه هایش یک به یک مدح و ثنای فاطمه است هیچ کس با پای خود در مجلس روضه نرفت هرکجا روضه بوَد، مهمانسرای فاطمه است گرچه باشد قبر او بین قلوب شیعیان عالم امکان ولی دولتسرای فاطمه است خلقت جنت برای شیعه ی حیدر بود نار، جای منکرین بی حیای فاطمه است بین قبرم دو ملک تا سینه ام را بو کنند پیش خود گویند : به به، این گدای فاطمه است روز محشر سینه زن هایش شفاعت می کنند این شفاعت برکتِ شال عزای فاطمه است نیست ذکری برتر از ذکر شریف فاطمه افضل الاعمال من گریه برای فاطمه است مهدی علی قاسمی
در بین بستری و مداوا نمی شوی بانوی آسمانی من! پا نمی شوی!؟ برخیز ای شکوفه ی باغ بهاری ام برخیز ای توسلِ شب‌زنده‌داری ام برخیز و حال و روز مرا روبه راه کُن با چشم کَم سوی‌ات به علیّ ات نگاه کُن زهرِ بدونِ یارشدن را چشیده ام من کم محلی از همه ی شهر دیده‌ام تنها تو اعتنا به کلامم کُنی بس است جای تمام شهر سلامم کُنی بس است برخاستی و شد پُر خون جای پیکرت آلاله کاشتی وسط باغ بسترت خونابه را به ورطه ی سیلاب می کِشی این رختخواب را چِقَدَر آب می کِشی! مَرهَم به پیش زخم تنت سد نمی شود ردِّ غلافِ بازوی تو رد نمی شود دردت به جانِ من..،تو قنوتِ دُعا نگیر با دستِ بی تعادل خود رَبَّنا نگیر حجم غم تو در دل من بی حساب شد آن بانویِ رشیده‌ی من آبِ آب شد ثانیه های رفتن تو تند می شود دارد نفس نفس زدنت کُند می شود با سنگ،شیشه ی دل من را محک زدند آئینه ی مرا وسط کوچه چک زدند در کوچه..،خاک بوی لباس تو را گرفت آن تکّه‌گوشوارِ تو را مجتبی گرفت لطفاً بیا بمان و نرو یارِ غارِ من زهرا!نمی شود نَروی از کنارِ من!؟ مهتابِ من سری به دلِ شب نمی زنی!؟ شانه به زلف درهم زینب نمی زنی!؟ گیسوی پُر گره شده را غرق بوس کن زهرا بمان و زینبمان را عروس کن خانُم!دعای رفتَنَت از خانه زود بود خانُم!سه ماه آخرِ عمرت کبود بود آه اِی کتاب عشق که بندت گسسته شد آه ای کبوتری که پر تو شکسته شد لطفاً بمان و ترک نکن اهل لانه را بگذار روبه راه کنم وضع خانه را من آن دری که بر سر تو خورد..،می کَنم آن میخ کج که بر پر تو خورد..،می کَنم ای خانه دارِ عرش! سرت درد می کند جارو نزن‌..،تمام پرت درد می کند این آسیا ست گریه نموده به حال تو دستاسِ خانه سُرخ شد از شرمِ بال تو من دست هم به لقمه یِ امشب نمی زنم نانی که پخته‌ای بخدا لب نمی زنم دست از کفن بشوی و علی را کفن نکن این قدر خون به قلبِ نحیف حسن نکن بس کن!که آفتاب امیدم غروب کرد دیدی! لب حسین تو را گریه چوب کرد بی تو حسین چشم به خوابی نمی بَرَد این تشنه! لب به کاسه ی آبی نمی برد باشد..،برو..،محل نده زهرا به اشک و آه باشد..،قرار و وعده ی ما بین قتلگاه
یا حبیب الباکین به صلابت حضرت ام البنین سلام الله علیها آفریدی بهشت برین را تا که روشن کنی سرزمین را احسن الخالقین هم به مدحت بر لب خود نشاند آفرین را چار دفعه چه زیبا نشاندی در رکاب حسینی نگین را من چه باید بگویم خدایا شیرزن را زنی این چنین را رودهای جهان هم نبردند بی‌وضو نام ام البنین را بس که او روضه‌ها را شمرده گشته از داغ زهرا فسرده فاطمی‌تر از او ما ندیدیم بارها از غم کوچه مرده دل به مولا علی داده اما جان خود را به زهرا سپرده او که در زندگی آب و نان هم قبل فرزند زهرا نخورده دست‌های ادب را گرفته با خودش تا به معراج برده تو نبودی و یک کربلا درد از عطش رنگ آلاله‌ها زرد کودکان تشنه بودند اما آسمان هم به رویش نیاورد دیدن خیمه‌ی مشک‌ها هم کودک تشنه را تشنه‌تر کرد این طرف یک نفر بود تنها آن طرف لشکر ناجوانمرد آه از آن زمانی که دشمن سوی عباس امان‌نامه آورد رنگ از روی ماهش پریده مانده با آن دو دست بریده تو نبودی به دامن بگیریش جای تو مادری قد خمیده... درد خیلی کشیده‌ست اما بیشتر او خجالت کشیده تا کنار برادر، برادر خویشتن را به زانو کشیده او نفس می‌زد اما نفس‌هاش مثل جسمش بریده بریده...
امشب شب توسّل ما بر دو دست توست در عشق حرف اوّل دفتر دو دست توست تا مشک خالی تو شود پر ز اشک ما رزق تمام گریه کنان بر دو دست توست ای دست انبیاء و ملائک دخیلتان باب المراد تا خود محشر دو دست توست ای مستجار حضرت ارباب، الدّخیل زیبا قمر، پناه برادر دو دست توست ای مسجدی که وقف شدی بر حسینیه گلدسته های نذری مادر دو دست توست مشکی که داد بر تو سکینه گواه ماست باب الحوائج لب اصغر دو دست توست شمشیر زن بیا و به نیزه بسنده کن چون ذوالفقار حضرت حیدر دو دست توست معجر نمی کشد احدی از سر کسی وقتی دخیل گوشه ی معجر دو دست توست حتماً در علقمه پدر مشک می شوی با لشگری همیشه برابر دو دست توست مشکت به دست راست و نیزه به دست چپ مبهوت کار جنگی ات آخر دو دست توست وقتی که از بدن شود این دست ها جدا باید که خواند فاتحه ی طفل خیمه را (سعید توفیقی)
حدیثی نقل باید کرد از لولاک بالاتر که نورش لیله ی قدر است و از ادراک بالاتر طهورای وجودش قبل از این عالم زبانزد شد طلوع نور او سوغاتی معراج احمد شد قدم رنجه نموده در جهان تاثیر بگذارد قدم بر روی چشم آیه ی تطهیر بگذارد جهان پر نور شد از روشنای صبح لبخندش مه و خورشید حیران کرامات گلوبندش خدیجه در سلوک نور، وقتی رهسپارش شد در آغوشش گرفت و سالها خدمتگزارش شد خدا بر گنج عصمت در و مروارید بخشیده به یمن فاطمه بر عالمی توحید بخشیده همان حوریه ای که سابقاً در عرش ساکن بود همان گنجینه خلقت که خود گنجور محسن بود تمام طایفه او را خدای ایل می گفتند ملائک سجده بر او کرده و تهلیل می گفتند کسی که از ازل در آسمان ام ابیها شد همان آیینه ای که مادر اسماء حسنی شد همان که شرح می دادند قدسی ها عفافش را به سائل می دهد پیراهن شام زفافش را خدا پرده نشین منزلش کرده است عصمت را به او بخشیده بین رقعه ای حکم شفاعت را بهشت از عطر بانو وام می گیرد شمیمش را پیمبر بوسه می‌زد دائماً دست کریمش را قَدَر را مشت کرده ریخته در بین دستاسش قضا تقدیر شد بین قنوت گرم احساسش گلی نازکتر از گل، خلق کرده خیل حورا را همان نوری که بخشیده است معنا لفظ "زهرا" را تلألو داشته روزی سه دفعه زهره بر حیدر تجلی میکند کوثر فقط بر ساقی کوثر سپیده دم سپید و ظهر، زرد و عصرها حمرا بخوان روح القدس ذکر "و ما ادراک ما زهرا" چه اشراقی جمالش بر امیرالمؤمنین دارد که از نور حسینش این تجلی در جبین دارد نگین بارگاه عرشی اش یاقوت حمرا شد زبرجد میوه ی این شاخسار سبز طوبی شد شده او حجت الله علی الاطلاق معصومین تمام دردها را نام بانو می دهد تسکین خبر دار است زهرا از "بِمَا کانَ" ، "بما کائِن" تجلی کرده واجب گوییا در قالب ممکن نماز شب، خدا بود و مباهاتِ به نجوایش چنان غرق قیامش شد ورم کرده ست پاهایش "الهی بِعَلیٍ" را ،صد و ده بار میخواند قنوتش نیمه شب "الجار ثم الدار" میخواند خدا هر لحظه در عرشش به این قدیسه مینازد که با اکسیر چشمش از غباری فضه میسازد به زیر پای او ،فرش از پَرَش، جبریل گسترده یهودی رو به سوی چادر او سجده آورده پناه آسمان وقتی که باشد چادر زهراء نباشد واژگان خاکی ما در خور زهراء سیاه چادرش باشد شب شعر غزل خیزی به غیر از چادرش هرگز نباشد دست آویزی بگو نورٌ علی نور است، چون چادر کند بر سر شکوه ریشه های چادر او پهن در محشر تمام عالم هستی، شبیه مرد نابینا همیشه دور... از درک وجودِ...نوریِ زهرا عوالم مثل تسبیحی که باشد در کف بانو ظهور علم یعنی صفحه صفحه مصحف بانو ملَک از مریمِ چشمان او انجیل می خواند نبی با مُصحف پیشانی اش ترتیل می خواند نگو که سرور مریم بگو که "بَل هِیَ اعظم" همان که خلقتش بوده ست قبلِ خلقت آدم برای خاکبوسیِ درش روح الامین آمد به حالِ "اُدخلوها بِسلامٍ آمنین" آمد ملائک صف به صف خدمتگزار خانه ی بانو که عزراییل هم اذن شرفیابی گرفت از او مقامات نبوت با کراماتش شود کامل به نانِ دست پخت او، تمام انبیا سائل حکایت میکنم آن جودِ مافوق تصور را بگویم از عنایاتش، بخوانم روضه ی حُر را به این درگاه هر کس منتسب شد، مرتبت دارد که فرمودند صد جا مِهر زهرا منفعت دارد قیامت خواب دیده شب به شب فصل حضورش را که تشریفش گلستان میکند راه عبورش را شفیعی که سوار ناقه ای از نور می آید رُخَش زیرِ پرِ حوریه ها مستور می آید شفق ناخوانده مهمان رخ آن ماه طلعت شد چنان که ماه، روی خاک افتاد وُ قیامت شد جلال گوشواره بر زمین افتاد و خاکی شد شکست وُ ابتدای ماجرای دردناکی شد لگد می خورد بر احساسِ مانند گل یاسش امان از دست آن همسایه های قدر نشناسش خبر از ماجرای کوچه، تنها، قاصدک دارد حسن با کوچه و دیوار، رازی مشترک دارد.....
افتاده بر پایش قلم هایی که قادر نیست یعنی که از زهرا نوشتن کار شاعر نیست باید یکی همواره از ما بهتران گوید روح القدس باید خودش از عمقِ جان گوید باید بگوید نور در اُوزان نمی گنجد در شعر شاعر روحِ الرحمن نمی گنجد خیر کثیر حضرت داور تولد یافت مجموعۀ پیغمبر و حیدر تولد یافت ناموس حق گهواره جنبانش ملک باشد تنها فدک نه سهم الارثش نُه فلک باشد هفت آسمان را هم بگردی مثلِ زهرا نیست معراج رفته تازه می فهمد که زهرا کیست یک تَن ولی در چارده تَن جلوه دارد او یک پرتو از انوار پاکش ضامن آهو... هر جلوه اش دل می برد از حضرتِ طاها اُم ابیها ، فاطمه ،انسیهُ الحوراء پیوسته در قرآن خدا با ما سخن گفته در هل اتی از رحمت زهرا سخن گفته بنویس جای فاطمه سر منشأ خیرات با من بخوان اهلاً و سهلاً مادر سادات محتاج زهراییم در معبر گشایی ها هستند زیر منتِ او کربلایی ها مدیون زهرا بود هر نسلی حسینی بود اندیشۀ زهرا در افکارِ خمینی بود جاریست فیض حضرت او چارده قرن است آزاده ایم از برکت او چارده قرن است ما را به راه راست دعوت می کند زهرا با فعل و تغریرش هدایت می کند زهرا تا چند وعده، شامِ آقا زاده هایش را از لطف، تقدیم رعیت می کند زهرا آن درس مسجد آمدن دشمن شناسی بود در صحنه تدریس بصیرت می کند زهراء تحریم هم باشد توافق در مرامش نیست تفسیر صبر و استقامت می کند زهراء از نقشِ سربند شهیدان می توان فهمید دارد که بر دل ها حکومت می کند زهراء ما تا قیام مهدی اَش از پا نمی افتیم چون قائمیون را حمایت می کند زهراء در انتقامی سخت ،سیلی کار مادر بود میدان که می آید قیامت می کند زهراء تصویر ما از فاطمه تعریف قرآنیست شاگرد درس مکتبش قاسم سلیمانیست رزمنده ها را نهضت زهرا به خط کرده زهرا ،سلیمانیِ ما را تربیت کرده ارزش ندارد جان اگر نذر ولایت نیست پایان راه فاطمیون جز شهادت نیست از لطف خورشید است نور ماه اگر داریم از خونِ سردار است یوم الله اگر داریم بیست و دو بهمن شعارم ذکر یا زهراست با فاطمه این مملکت همواره پا برجاست جز رحمت زهرا نمی آید به کار ما با او گره خورده چِهل سال اقتدار ما سرکوبی دشمن از آه حضرت زهراست ما هر چه داریم از سپاه حضرت زهراست بر خط خود ، بر کِید دشمن خوب آگاهیم ما قدر دان پاسدار عصمت اللهیم فرزند زهرا هر که بد خواه رجیمش شد مغلوب بسم اللهِ رحمن الرحیمش شد موسی، عصا بر کف بیا، هنگام طوفان است فرمان بده حیفایشان با خاک یکسان است با سر می افتد قوم فرعونِ زمان در نیل شیعه کمر بسته به نابودی اسرائیل از جبهه ی حق میرسد آوایِ پیروزی قطعاً تماشایی شود فردای پیروزی در قدس اگر فردا نماز جمعه ای بر پاست سید علی مان خطبه خوانِ مسجد الاقصاست نخلی که چون کوه است پا برجا نمی خشکد روحیۀ فرمانبری در ما نمی خشکد حتی اگر در خاک و خون افتاده ها داریم در معرکه سردار حاجی زاده ها داریم حق بر نمی تابد دگر گردن فرازی را یک جمله گویم پادشاهان حجازی را آل سعود، آل یهود، ای قوم شیطانی اِسْمَعْ و اِفْهَمْ کلنا قاسم سلیمانی شادی روح مطهر شهید حاج قاسم سلیمانی صلوات