eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.2هزار دنبال‌کننده
295 عکس
180 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. خدا کند که مرا، با خدا کنی آقا ز قید و بند معاصی جدا کنی آقا دعای ما به در بسته میخورد،ای کاش خودت برای ظهورت دعا کنی آقا .
. دمادم بین سرها من اگر سر داشتم بانو سرت را روی پا با نام همسر داشتم بانو نگاهت خنده هایت گریه هایت هرچه را از تو چنان حل در تنم بودی که از بر داشتم بانو پریدی بی هوا رفتی پری رو کاش من چون تو برای رفتن از ماتم سرا پر داشتم بانو هوای چشمم ابری شد دلم ترکید و غم خوردم غبار از قاب عکست هر زمان برداشتم بانو تو دادی قول ماندن را وتنهایی سفر کردی تو را من بیش از این ها، سخت باور داشتم بانو چه راحت مجلس ختم خوشی ها می رسد گاهی کجا کی احتمال روز آخر داشتم بانو... ✍ 📚گیدا ‌
منادی سلونی باز هم بیت ولایت داغ تازه دیده است بار دیگر بهر زینب محفل غم چیده است بعد دفن باغبان گلشن ایمان ،علی بوی غم در خانه ی بی فاطمه پیچیده است بس که آه از سینه ی گل های زهرا شد بلند گرد غم سرتاسر این خانه را پوشیده است یک طرف زینب به همراه حسینش ،یک طرف حضرت عباس با اُم البنین نالیده است آه از غم های پنهان کریم اهل بیت اشک غم بر چهره ی نورانیش ،غلطیده است یک سکوت محض بر محراب و منبر حاکم است بر روی مسجد خدا خاک عزا پاشیده است هرشب از اشک علی سیراب می شد،نخل ها ابر غم بعد از علی بر نخل ها باریده است راه های آسمان را، رازهای علم را از منادی سلونی هیچ کس پرسیده است؟ آه، دنیا بی علی خاک عزا بر سر بریز از منافق سیرتان جان علی رنجیده است خار در چشمش فرو رفت،استخوانش در گلو با چه حالی زین جهان غم فزا کوچیده است ؟ کوفیان را مردمی نامرد می داند علی یک بیابان تشنگی کربلا را دیده است ای «وفایی» گریه کن بر غربت و مظلومیش کز شرار مردم جاهل دلش تفدیده است
. شب احیا دل خود را زفروغ تو ضیا بخشیدم سینه ی خویش زیاد تو جلا بخشیدم بنده ای راکه پُراز غفلت وعصیان گشته می شود باز بگویی که بیا بخشیدم گفتی ای بنده که درسایه ی قرآن منی شب احیا ست تو را حال بُکا بخشیدم گریه کردم من و با زمزمه ی یا الله به گلستان دل خویش صفا بخشیدم به محمّد به محمّددل من می لرزید درد خودرا به همین نام دوا بخشیدم به حق فاطمه برسوره ی قدر و شب قدر که زقدرش به دلم قدروبها بخشیدم درجواب به علیٍ به علیٍ به علی کاش گویی که گناهان تو را بخشیدم تاکه گفتم به درخانه ی تو بالحسن مژده آمد که تو را صبرو رضا بخشیدم به همان ذبح عظیمی که به مقتل می گفت هرچه را داشته در راه خدا بخشیدم به تو گفتم به حسین ٍ به حسینٍ ،گفتی من تو را تذکره ی کرب وبلا بخشیدم به علی بن حسینت شب احیا تو بگو که تو را حال مناجات ودعا بخشیدم وسط حال شب قدر رسیدم به بقیع دل به منظومه ای از شمس ضحی بخشیدم کاظمینی شدم و درحرم دوگل یاس ازهمان باغ به دل عطر وفا بخشیدم به رئوفی که بود مظهرتسلیم و رضا مژده بفرست تو را من به رضا بخشیدم به علی بن محمّد به حسن پور علی که بگو توشه برایت به جزا بخشیدم به حق حجت موعود تو را می خوانم شب عفو است بگو من همه را بخشیدم کاش از عرش «وفایی» برسد آوایی من شمارا همه بی چون وچرا بخشیدم
. يا غياث المستغيثين خدايا بنده ای منت پذيرم به چاه و ظلمت عصيان اسيرم ترّحم كن كه اينگونه نميرم تویی درد مرا دارو و تسكين اغثنی يا غياث المستغيثين الهی بنده ای بودم فراری به سويت آ مدم با بی قراری ندارم دربرت جز شرمساری مرا باتو بود اين حرف ديرين اغثنی يا غياث المستغيثين منم تنها، تويی تنها اميدم چو من لاتقنطويت راشنيدم به سوی آستان تو دويدم مراجامی بده زآن شهد شيرين اغثنی يا غياث المستغيثين مپرس از من كجا بودم ،كجايم كه سرتا پا پُر ازجُرم و خطايم اسير پنجه ی نفس و هوايم مرا مانده به دامان اشك خونين اغثنی يا غياث المستغيثين زجان وهستي من تاب رفته شب عمرمرا مهتاب رفته زغفلت بخت من درخواب رفته شده بار غمم بسيار سنگين اغثنی يا غياث المستغيثين خدايا جان مسروری ندارم زغفلت در دلم شوری ندارم برای قبر خود نوری ندارم ندارم مونس وياری به بالين اغثنی يا غياث المستغيثين قسم برعزّت وقدر و جلالت قسم برشوكت ونوركمالت قسم برعفو وجود و برخصالت به آيه آيه ی زيتون و وطين اغثنی يا غياث المستغيثين الهی بررسول ورسم وراهش به حق مرتضی و اشك وآهش به زهرا و به فرزندان ماهش مكن خارم به پيش آل ياسين اغثنی يا غياث المستغيثين به گل های حسين وكربلايش به اخلاص ونماز بی ريايش خـدايا بر سراز تن جدايش كه بخشيده سرافرازی به آئين اغثنی يا غياث المستغيثين مرا با ذكر ويادت آشنا كن به عشق خود دلم را مبتلا كن «وفایی»را وفاداری عطا كن مراثابت قدم كن درره دين اغثنی يا غياث المستغيثين ✍ .
. ؛ در خود خزیده بودم، تو بی خبر رسیدی من خواب مانده بودم، وقت سحر رسیدی حتی صدای پایت من را نکرد بیدار من منتظر نبودم، تو از سفر رسیدی تو در زدی ولی باز، نشنید گوشم انگار تو باز هم به داد این کور و کر رسیدی ای ماهِ روزه خیلی، خشکیده بود چشمم اما به جای من تو، با چشم تَر رسیدی دیدی فرار کردم، دیدی گریز پایم هم بیشتر دویدی، هم بیشتر رسیدی من در گناه بودم، نزدیک چاه بودم می‌خواستی نیفتم، آسیمه سر رسیدی دست مرا گرفتی، در روضه‌ام‌ نشاندی هم روضه‌خوان شدی و هم خون‌جگر رسیدی ** هر روز وقت افطار، هر روز مثل هر بار رفتی کنار گودال  از تن به سر رسیدی لب‌تشنه بود ارباب، ای روضه‌خوانِ بی تاب بردار با خودت آب، فردا اگر رسیدی ✍ *....................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. بنده های تو امتحان دادند گاه سود و گهی زیان دادند عده ای دشمنان هم شده و عده ای هم به هم امان دادند نان بریدند عده ای از هم عده ای رحم کرده ، نان دادند بعضی از دیدنت گریزان و بعضی از دیدن تو جان دادند عده ای دل به نفس و  دل بعضی... به دل صاحب الزمان دادند اصلا: من از آن عده ام که با خواری دست در دست کوفیان دادند من از آن عده ام که ثارالله تشنه بود و به او سنان دادند من از آن عده ام که در گودال خاتمش را به ساربان دادند من از آن عده ام که زینب را در غمش قامت کمان دادند آخرش هم ز فرط رسوایی همه من را به هم نشان دادند تو کریمی ، کریم ها حتی دشمن خویش را امان دادند بگذر از من چنان کریمانی که به آواره آشیان  دادند ✍ ........................................................ کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.. . نمی دانم چرا از روشنی از نور می ترسم به من نزدیکی و من از تو دورا دور می ترسم چنان با تیرگی خو کرده ام یک عمر که حتی ببینم خانه ام را می کنی پر نور می ترسم بمیرانم ولی اول بخوان این اعترافم را خدایا هرچه باشم باز هم از گور می ترسم الهی وحشتی مِن ضیقِ لحدی ، رحم کن بر من من از تاریکی این قبر سرد و کور می ترسم الهی لا تؤدبنی ، عقوبت کار رحمان نیست من از اخم‌‌ و سوال آن دوتا مأمور می ترسم اگر نیش زبانم خانه و همسایه را آزرد به فریادم برس ، از نیش مار و مور می ترسم خدایا هرچه کردم ، بر حسینت گریه هم کردم من از بی آبرویی پیش او ، بدجور می ترسم به اشکی بر حسبنت می کنی خاموش آتش را مرا بر آتش خشمت نکن مجبور ، می ترسم ✍ .......... وَ أَنْتَ الْجَوَادُ الَّذِي لاَ يَضِيقُ عَفْوُكَ ... تويي آن سخاوتمندي كه گذشتت به تنگي نمي رسد گیرم که گناهکارت آدم نشود این عهد که بسته نیز محکم نشود اما تو جوادی ، تو مرا می بخشی می بخشی  و از کرامتت کم نشود ✍ . ....................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
. ای زن که زخلقتت خدا را هدف است درمحضر او تورا شکوه وشرف است هرزن که بود حجاب او زهرایی سوگند به او که گوهری درصدف است ........... . زن مومن برهر دل غرق نور ایمان صلوات بر آینه ی عترت وقرآن صلوات جایی که حجاب یادگار زهراست برهر زن مومن ومسلمان صلوات ✍ .
. شبهای بعد از سلام عزیز  دل ما عزیز جان رسول سلام یوسف زهرا نماز و روزه قبول گذشت این رمضان و وصال ما نرسید شدم در این سه شب قدر به همه مشغول حواس من به همه چیز بوده اِلا تو تویی که بوده دعایت به نوکرت مبذول دم تو گرم که دنبال کار من بودی ولی پِی تو نبودم مطابق معمول حلال کن کمکت نه اذیتت کردم ببخش عمر فراقت کشیده خیلی طول نشد گناه خودم را عقب بیاندازم که وصل ما دو به آینده میشود موکول منم کسی که نگاهم به باغبانم نیست وباغ خشک دو چشمم نمیدهد محصول همیشه هول برم داشته دم آخر بیا دوباره گذر کن از این گدای عجول به اذن صاحب ایوان طلای شاه نجف مرا بخر که بخوانم دوباره اذن دخول فقط سه حَبه ی انگور خوردم و مستم از این شراب  نخورده هر آدم معقول کریم ها همه دارند اعتنا به فقیر حسین گفتن ما شد زیارتی مقبول نماز عید مرا هم به کربلا ببرید مرا فراق حرم بیقرار کرد و مَلول .
. لطف حق تا به ابد ، شامل احوال من است کرمش فخر و مباهات به امثال من است روزهای رمضان رو به تمامی است ، ولی... روضه ی شاه کرم روزی یک سال من است روزه و حال مناجات که خوب است ، ولی... روضه ی خون خدا افضل اعمال من است پدرم گفت ، بگویم : همه جا ذکر حسین نام ارباب ، کلید همه افعال من است بعد یک ماه غم و گریه ی بر تشنگی اش دیدن کرب و بلا مقصد آمال من است شکر دارد بخدا ، فاطمه در روز جزا مادرانه وسط معرکه دنبال من است مادرش گفت: "بنی" وسط کرب و بلا قتلگاه پسرم نیست ، که گودال من است عصر آن روز دهم خواهرش آواره شد و... گفت با گریه : که این گوهر پامال من است شاعر: .
. اوقات رسیدن به خدا زود گذشتن شبهای مناجات و دعا زود گذشتن من دیر رسیدم درِ این میکده اما از جرم من بی سر و پا زود گذشتن اوقات خوش آن بود که با دوست سپر شد اوقات خوش ما رفقا زود گذشتن از شَرِ بساطی که شود ختم به عصیان با یاد خدا اهل حیا زود گذشتن تا اینکه خجالت نکشم بعد کرامت از پیش گدا اهل سخا زود گذشتن حق میگذرد از آن طائفه ای که در مَسنَد قدرت ز خطا زود گذشتن پلکی نزده عمر شتابان سپری شد چون باد دو روز گذرا زود گذشتن در راه رسیدن  به حسین و به حریمش از جان و تن خود شهدا زود گذشتن از معصیتی که نگذشتن کریمان در صحن گهرشاد رضا زود گذشتن هر شب منو خاطره ی صحن گوهرشاد کِی از دلم این خاطره ها زود گذشتن کس قدر ندانست مقامات رضا را از شان عظیمش بخدا زود گذشتن ........................................................... کانال اشعار ایتا http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af کانال باب الحسین (ع) https://t.me/Babolhusein گروه اشعار حسینی https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab