eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.2هزار دنبال‌کننده
241 عکس
127 ویدیو
27 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. نجف زیباترین جای زمین است به روی خاتم دنیا نگین است به طاق عرش اعلی حک نمودند نجف یک شعبه از خلد برین است .
. به فرزندت بگو مولای ما یک پهلوان بوده بگو در جنگ با دشمن همیشه قهرمان بوده بگو مولای ما با اینکه جنگ‌آورترین مرد است ولی با دوستان خیلی کریم و مهربان بوده همیشه روی دوشش گرم بازی بوده‌اند، آری به فرزندت بگو مولا رفیق کودکان بوده بگو مولای ما با این که حاکم بوده، هروعده غذای سفره‌اش تنهای تنها شیر و نان بوده بگو هر شب به شانه می‌کشیده نان و خرما را فقیران را غذا می‌داده ، فکر دیگران بوده برای خادم خود می‌خریده رخت نو ، اما عبای وصله‌دارش آبرو بخش جهان بوده بگو وقتی پیمبر با خدا صحبت نمود آن شب صدای صحبت مولای ما در آسمان بوده شبی که مشرکان در نقشه‌ی قتل نبی بودند بگو مولای ما در خواب حتی جان‌فشان بوده به فرزندت بگو نقل مسیحی‌های نجران را که مولا طبق قرآن بر پیمبر همچو جان بوده بگو مولای ما بر قلب‌ این مردم حکومت کرد بگو مولای ما تنها امیر مومنان بوده .
. سلام_الله_علیه همیشه با تو دارم در دلم نجوای زیبایی تو را در خواب می بینم عجب رویای زیبایی به جز تلخی و زشتی هیچ در دنیا نمی دیدم نجف من را مواجه کرد با دنیای زیبایی یتیمی که تو را دارد به عالم فخر می ورزد کدامین کودکی دارد چنین بابای زیبایی به روز حشر خلق الله رویت را که می بینند همه گویند با حیرت عجب آقای زیبایی همه فردای محشر در جنان دور تو می گردند رقم خورده برای شیعیان فردای زیبایی ✍ .
. به نام خدا ما پیرو راه شهیدان خداییم یعنی حماسه ساز در اوج وفاییم در روز جمعه رأی ما سازنده باشد ایران اسلامی ز ما بالنده باشد ما با شهیدان عهد خود بستیم بستیم با آن که خدمت می کند هستیم هستیم در خط اهل فتنه سربازیم ، هرگز با تشنه ی قدرت نمی سازیم هرگز بی واهمه در موج و توفان بود باید همچون رئیسی مرد میدان بود باید ما غیر عزّت بهر کشور را نخواهیم ما ارتباطِ با ستمگر را نخواهیم ای کدخدا خواهان ، چرا این بی خدایی آری چرا این بی خدایی ، این جدایی ما با ولایت بوده و هستیم آری پیمان خود را با علی بستیم آری ما چون خروش ذوالفقار حیدر استیم پروانه ی شمع وجود رهبر استیم آن کس که در راه ولا اِستاده ماییم با حاج قاسم دست بیعت داده ماییم بعضی دوباره در پی گرد و غبارند یعنی به سر شور و شرار فتنه دارند دشمن بداند حق پذیران در طنین اند مردم فهیم اند و بصیرت آفرین اند آن فتنه گر کآمیخته با زهر و نیش است با نعره ی خود در پی اثبات خویش است ** «یاسر»✍ .
با شهیدان هفتم تیر ----------- باز با نام خدا بِسْمِ رَبِّ الشُّهَداء با دَمِ کرب و بلا بِسْمِ رَبِّ الشُّهَداء همه جا نام شهید آوَرد عشق و امید می دهد عشق صلا بِسْمِ رَبِّ الشُّهَداء شده آئينه پذیر گلشن هفتم تیر شده نقش دل ما بِسْمِ رَبِّ الشُّهَداء ای بهشتی صفتان از جهان تا به جنان دَمد از خاک شما بِسْمِ رَبِّ الشُّهَداء بال پرواز شهید از همینجا برسید با همین حال و هوا بِسْمِ رَبِّ الشُّهَداء در دل همهمه ها ، خسته از زمزمه ها آید این طُرفه صدا بِسْمِ رَبِّ الشُّهَداء دل شد آئينه سرشت اوّل صفحه نوشت جمله ای غرقِ صفا بِسْمِ رَبِّ الشُّهَداء راه ما راه شهید این همه نور و نوید این همه شور و نوا بِسْمِ رَبِّ الشُّهَداء بِسْمِ رَبِّ الشُّهَدا منم و یاد شهید منم و راه خدا راه آباد شهید ** محمود تاری «یاسر»
. مدح و مرثیه حضرت موسی بن جعفر علیه السلام هر کسی که رعیت موسی بن جعفر می شود محو جاه و حشمت موسی بن جعفر می شود هر که در دنیا به او دستِ توسل می زند در قیامت اُمت موسی بن جعفر می شود آن که ارزش داد با مهر علی خود را، بگو.. نوکر با قیمت موسی بن جعفر می شود پاکی شیعه تماماً از امام کاظم است، شیعه غرقِ عصمت موسی بن جعفر می شود خوش به حال هرکسی که تا اَبد در دولتش سرفراز از رایت موسی بن جعفر می شود مطمئناً شامل الطاف زهرا و علی است هر که وقف هیئت موسی بن جعفر می شود یک نگاهش جان شیرین را به مُرده می دهد این همه از شوکت موسی بن جعفر می شود کظم غیظ و رأفت و احسان و جود و بندگی.. از صفات و عادت موسی بن جعفر می شود بوی جنت می‌رسد از مرقد او بر مشام.. کاظمینش جنت موسی بن جعفر می شود در عزایش هم رضا، هم دخترش معصومه است روضه خوانِ غربت موسی بن جعفر می شود رفت زندان تا که خرج ما کند خود را، بلی.. خرج دین هم ثروت موسی بن جعفر می شود یک زن بدکاره را تبدیل مومن می کند کار نیک از همت موسی بن جعفر می شود بین زندان هیچ کس همصحبت او نیست که.. درد و غم همصحبت موسی بن جعفر می شود نیمه ی شب ناله ی «خلصنی..» از دل میزند ناله هایش حاجت موسی بن جعفر می شود کُند و زنجیر و غُل و سیلیِ دشمن چیست که.. زیر آن خم قامت موسی بن جعفر می شود عاقبت هم روی تخته در تنش را می برند گریه آور حالت موسی بن جعفر می شود حاجتش را می دهد با دست بسته، آنکه را «ملتمس»بر حضرت موسی بن جعفر می شود .
. ای عاشقانِ حق نظر موسی بن جعفر آمده ماه شب و ماه سحر موسی بن جعفر آمده فرزند زهرا و علی آن نور گشته منجلی گنجینه حق را گهر موسی بن جعفر آمده هفتم چراغ آسمان آن روشنای کهکشان با روی روشن جلوه گر موسی بن جعفر آمده ذِی الْحَجِّه را نور تمام آئينه دار صبح و شام آن نخل نورانی ثمر موسی بن جعفر آمده لبخند صادق از وی است آوای عاشق از وی است ای عاشقان اینک خبر موسی بن جعفر آمده هم کاظم و هم صابر و ، هم صالح و هم ذاکر و بر جان حق گویان اثر موسی بن جعفر آمده هم که امین است و امان هم که مُبین است و بیان هم نور قرآن سر به سر موسی بن جعفر آمده باشد حمیده مادرش در بر گرفته گوهرش آن هم چه گوهر ، چون قمر موسی بن جعفر آمده ** محمود تاری «یاسر» .
. به نام خدا ما پیرو راه شهیدان خداییم یعنی حماسه ساز در اوج وفاییم در روز جمعه رأی ما سازنده باشد ایران اسلامی ز ما بالنده باشد ما با شهیدان عهد خود بستیم بستیم با آن که خدمت می کند هستیم هستیم در خط اهل فتنه سربازیم ، هرگز با تشنه ی قدرت نمی سازیم هرگز بی واهمه در موج و توفان بود باید همچون رئیسی مرد میدان بود باید ما غیر عزّت بهر کشور را نخواهیم ما ارتباطِ با ستمگر را نخواهیم ای کدخدا خواهان ، چرا این بی خدایی آری چرا این بی خدایی ، این جدایی ما با ولایت بوده و هستیم آری پیمان خود را با علی بستیم آری ما چون خروش ذوالفقار حیدر استیم پروانه ی شمع وجود رهبر استیم آن کس که در راه ولا اِستاده ماییم با حاج قاسم دست بیعت داده ماییم بعضی دوباره در پی گرد و غبارند یعنی به سر شور و شرار فتنه دارند دشمن بداند حق پذیران در طنین اند مردم فهیم اند و بصیرت آفرین اند آن فتنه گر کآمیخته با زهر و نیش است با نعره ی خود در پی اثبات خویش است این ادّعای کدخدا باور ، فریب است خوانده خودش را زینب کبرا ، عجیب است با چهره های فتنه ملّت آشنایند این چهره ها - مردم - پی رأی شمایند دلدادگانِ کدخدا در حال رقص اند این فتنه گردانان همه لبریز نقص اند بازآ ببین آشوب های اختلافی در جمع شان بنگر شعار انحرافی در ظاهر آوردند گرچه رو به مطلوب در باطن آنان نبینی غیر آشوب اینها نشان دادند آری رانت خوارند باری ز دوش ملّت ما بر ندارند گر از شهیدان وطن حرمت شکستند در فکر پست و جیب خود بودند و هستند مردم به هوش این طایفه بازیگرانند رأی شما را برده و با دیگرانند ** حاج محمود تاری «یاسر» .
. از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری وا شد از «اَبوا» به روی خلق، باب دیگری... بال وا كن لحظه‌ای در زیر باران شهود از فراز عرش می‌بارد سحاب دیگری بوی پیراهن شنیدم، دیده بستم تا مگر یوسف شعرم ببیند باز خواب دیگری ای غزل! امشب به دریای مدیحش دل بزن دارد این امواج، گوهرهای ناب دیگری ما خدا را در جمال چارده تن دیده‌ایم خوانده‌ام این حرف‌ها را در كتاب دیگری جمله از شهر و دیار و آب و خاكی دیگرند این یكی هم می‌رسد از خاك و آب دیگری بوی احمد، بوی زهرا، بوی حیدر، بوی عشق بشنوید از این چمن، عطر گلاب دیگری حضرت خورشید هفتم، آن كه چشم روزگار با وجود او ندارد انتخاب دیگری شك ندارم جبرئیل امشب برای عرشیان وصف او را می‌كند با آب و تاب دیگری ماه كی بعد از نگاهش آفتابی می‌شود؟ می‌رود از شرم، شب‌ها در حجاب دیگری شش كتابش را خدا آورد و امشب هم گشود از كتاب معرفت، فصل‌الخطاب دیگری یا نمی‌داند بلندای مقامش تا كجاست یا ندارد منكرش حرف حساب دیگری... یا بگو باب الحوائج یا بگو باب المراد نام او حیف است بردن با خطاب دیگری ✍ .
. درجنگ‌ها دشمن تورا تا دید، برگشت از مرگ با تیغ تو می‌ترسید، برگشت در اوج کفر آمد به دیدار تو هرکس در رتبه‌های عالی توحید برگشت باید که از انگشتر و شمشیر پرسید؛ از پیشگاه تو کسی نومید برگشت؟ از یک‌درخت فضل تو، یک‌حبّه انگور پیغمبر از عرش الهی چید، برگشت... یک‌جلوه از شان تو در افلاک رو شد روزی‌که با فرمان تو خورشید برگشت چشمی که در تفسیر «وجه‌الله» شک داشت آمد به دیدار تو...، بی‌تردید برگشت خوش‌بخت آن‌شعری که آمد محضر تو خوش‌بخت‌تر شعری که شد تایید، برگشت. .
. برای روشنی سرنوشت به قطره قطرۀ باران قسم که دریاییم به برگ برگ درختان… که دشت و صحراییم بهار روی من و تو، حساب وا کرده که در تلاطم اسفند هم شکوفاییم غروب پشت سر ماست، پیش رو صبح است بیا و بگذر از امروز، رو به فرداییم در انتظار طلوعیم، از چه بنشینیم؟ بلند شو که ببینند در بلنداییم به رغم سعی غبار و تلاش مفرط سنگ درون آینه‌های شکسته پیداییم بگو به باد و به طوفان، که مؤمنیم به نوح بگو به نیل و به فرعون، یار موساییم سری اگر به بدن مانده هم فدایی دوست قسم به نیزه سرافراز معرکه، ماییم تمامی شهدا رأی رأی می‌آیند سپاه نور می‌آید، که گفته تنهاییم؟ به ردّ پای شهیدان قسم که تا خورشید برای روشنی سرنوشت می‌آییم ✍ 🏷 🇮🇷 .
. خاکی و بی‌ادعا یکی باید بیاید خاکی و بی‌ادعا باشد شبیه حاج قاسم، مرد میدان، جان‌فدا باشد یکی از جنس مردم... هم امانت‌دار و هم عاشق یکی مثل خودت... با درد مردم آشنا باشد یکی مثل خودت... مثل خودت... مثل خودت... سیّد! یکی مثل خودت هم عهد و پیمان با خدا باشد به دنبال یکی مثل تو با فانوس می‌گردیم یکی که مثل تو آیینه باشد، بی‌ریا باشد یکی مثل خودت... سرباز گمنام امام عصر مرام و مسلکش مثل شهید کربلا باشد در این بازار مکّاره به دنبال کسی هستیم که مثل تو مرید راه مردان خدا باشد کسی که رنج مردم، خواب را دزدیده از چشمش حسابش از حساب بی‌تفاوت‌ها جدا باشد دریغا رفته‌ای... مردم به دنبال کسی هستند مدیری قابل و شایسته مانند شما باشد ✍🏻 🏷 | 🇮🇷 .
. چشـم امیـد خلق بـه روز نتایج است اصلا شفیع بودن او خیر رایج است موسی است بی عصا و در این نیل روزگار کارش گره گشایی و باب الحوائج است .
. ۸ تیر ۱۴۰۳ هر برگه‌ی رای من و تو محترم است والله قسم، اسلحه‌ی ما قلم است ایران حرم و دفاعِ از آن واجب هنگام دفاع از آبروی حرم است ✍ .
. چو اشک دیدۀ عشّاق‌حق، دل‌ها مصفّا شد قلوب شیعیان از روشنى چون طور سینا شد اگر بینى فضاى آفرینش گشته عطر آگین گل روى امام موسى کاظم شکوفا شد قدم زد در جهان مولاى عالم موسى جعفر که از یمن قدومش، غرق زیور، عرش اعلا شد چه خورشیدى زمین و آسمان را کرده نورانى چه ماه پر فروغى در سپهر مجد، پیدا شد ز چرخ چارمین با موکب عزّ و شرف امشب پى عرض ادب سوى زمین نازل مسیحا شد نه تنها دیدۀ آل محمّد شد به او روشن که چشم چرخ‌پیر از دیدن آن ماه، بینا شد در این فرخنده میلاد وصىّ هفتم طاها نزول رحمت بى‌منتهای ذات یکتا شد نه تنها آشنایانش، که در سر تا سر گیتى هر آن‌کس واقف از اوصاف او گردید شیدا شد حمیده مادر والا مقام و ارجمند او بنازد زان که او هم مادر فرزند زهرا شد به پاس مقدمش از جانب ربّ غفور امشب براى دوستدارانش، برات عفو، امضاء شد به آن باب‌الحوائج «ملتجى» شد هر گرفتارى یقین ‌دارم که از کار و دلش هر عقده‌اى وا شد ✍ .
. در عزیزی شبیه جان و تن است او که گلدانِ ریشه‌های من است هویت داده ، پرورانده مرا مثل آغوش مادر است ، زن است لهجه‌‌ی لحظه‌ی قشنگ نگاه اشتیاق نشسته در سخن است سرخیِ صورت شقایق‌هاست مهد اسطوره‌های کوه‌کن است او که جریان گرفته در رگ من اوکه نزدیک‌تر ز پیرهن است در حقیقت نشان او عشق است نام در من تنیده‌اش وطن است نقشه‌اش مقتدرترین نقش است پرچمش آرزوترین کفن است در کدامین پیاله سهم من است از شرابی که این‌چنین کهن است در چنین سرنوشت شورانگیز سهم من حق انتخاب من است فرق ما با تمام مخلوقات قدرت انتخاب داشتن است ✍ .
. به عشق شهیدان میهن بیا از آنهاست حقی‌ به گردن، بیا نه چون بادِ هرجایی هرزه گرد که با عزمی از جنس آهن بیا بنفشه نباشی که سر خم کنی سرافزاری ای سرو گلشن! بیا گر امروزِ دوران، چنین و چنان به امید فردای روشن بیا تو را رای، تضمین امنیت است پی پایداریِ مامن بیا جهان هر طرف فتنه‌ در فتنه است به کوری چشمان دشمن، بیا زن و مرد و پیر و جوان هم‌دلند تو ای مرد کشور! تو ای زن! بیا .
. السلام علیک یا امیرالمؤمنین آدم ز فروغ ازلی عاجز شد از دیدن آن نور جلی عاجز شد جبریل که قرآن خدا را آورد از شرح فضایل علی عاجز شد .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. تمنای شهادت نگاهی به میز ریاست نداشت همه عمر جز خیر و خدمت نداشت دلش را سند زد به نام رضا و جز این به چیزی رضایت نداشت پرید از قفس روح آزاد او در این دهر قصد اقامت نداشت نشد لحظه‌ای غرق پست و مقام به دنیا دلش هیچ الفت نداشت رئیسی که در مدت دولتش تکبر به آحاد ملت نداشت شنیدم که در مدت خدمتش شبی تا سحر خواب راحت نداشت گلایه نکرد از بد اندیش‌ها و از طعنه‌ها هم شکایت نداشت قدم جای پای ولایت گذاشت کلامی به لب غیر وحدت نداشت دلش مثل آیینه، پاک و زلال غباری ز قهر و کدورت نداشت کسی مثل او در مسیر تلاش چنین غیرت و عزم و همت نداشت به آنچه که می‌خواست آخر رسید تمنا به غیر از شهادت نداشت ✍🏻 🏷 | .
پیشتاز انتخابات پیشانی‌اش مُهر شهادت داشت چون بوسه‌گاه حاج قاسم بود از آن زمان حتی نگاهش هم مثل نگاه حاج قاسم بود در کوه، در دریا و در جنگل دنبال ما می‌گشت، ما مردم یک عکس هم از میز کارش نیست اما نظرها داشت با مردم خدمت، لباس بی‌بدیلش بود ایران حرم بود و حرم ایران روزی «أَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْط» و روز دگر «لا تُخْسِرُوا الْمِيزَان» فرق بیابان چیست با جنگل وقتی که باران بود ابراهیم هیزم به دور کشور آوردند اما گلستان بود ابراهیم راز شهادت چیست جز ماندن؟ پس این خبرخوان‌ها چه می‌گویند؟ در قلب مردم جای سیّد بود پس جستجوگرها چه می‌جویند؟ حالا میان بزم روح‌الله با دوستان‌ گرم ملاقات است گشتم میان کل صندوق‌ها او پیشتاز انتخابات است ✍🏻 🏷 | .
حب‌الوطن گسترده شد در این ولایت خوان هفتم روزی ایران می‌رسد از مشهد و قم «حب‌الوطن» ثبت است در قاموس ایران لبریز ایمان است اقیانوس ایران ایران‌زمین آیینۀ هفت‌آسمان است هر طایفه یک طیف از این رنگین‌کمان است ترک و لر و کرد و عرب همراه با هم یکپارچه با پرچم «الله» با هم زنجان و آذربایجان می‌گوید از جان قربان جمهوری اسلامی ایران از یُمن موسی وادی طور است ایران نُورٌ عَلَی نُورٌ عَلَی نُور است ایران از نسل موسی باز خضر راه داریم عیسی‌دمی مانند روح‌الله داریم او رفت و عالم مملو از هنگامۀ اوست برنامۀ نهضت وصیتنامۀ اوست آنان که سربازانِ در گهواره بودند یک عمر خواب از چشم اهریمن ربودند آری رئیسی از همین سربازها بود سرمشق او از مکتب روح خدا بود اکنون که گام دوم این انقلاب است ایران پس از یک چله، تیری پرشتاب است در کشور ما پُست، جای پَست‌ها نیست در گام دوم، ترسی از بن‌بست‌ها نیست در سایۀ شور و شعور انتخابات گرم است در کشور تنور انتخابات گرچه فقط یک روز، روز اخذ آراست تاثیر آن تا سال‌های سال با ماست ما پاسداران حریم اهل‌بیتیم در رجم شیطان ما رَمَیتَ اِذ رَمَیتیم ایران اسلامی حریم اهل‌بیت است چشمش به دستان کریم اهل‌بیت است ما هم‌قسم با حاج قاسم ایستادیم مثل ابومهدی مقاوم ایستادیم مرد و زن ما مرد میدانند امروز «حب‌الوطن» را قدر می‌دانند امروز هم لیلة‌القدر نظام است انتخابات هم مطلع‌الفجر قیام است انتخابات دنیا نگاهش بر حضور ماست امروز هر انتخاب ما جهان‌آراست امروز ما فتح خرمشهرها در پیش داریم تا سجده بر بیت‌المقدس بی‌قراریم هر رأی ما در حکم موجی بی‌کران است یک مشت محکم بر دهان دشمنان است.. هر برگ رأی ما نماد ریشۀ ماست هر انتخاب آیینۀ اندیشۀ ماست.. روح شهیدان ناظر آراست امروز چشم انتظار انتخاب ماست امروز این انتخابات آبروی ملت ماست تجدید بیعت با شهید خدمت ماست گرچه رئیسی رفت اما مکتبش ماند در یاد ملت خدمت روز و شبش ماند تابید زیر سایۀ خورشید چون ماه سبقت گرفت از سایرین با «صِبْغَةَ اللّه» با مردمش جوشید و بر دشمن خروشید در این سه سال اندازۀ ده سال کوشید.. داغش عیان در اشک دانه‌دانۀ ماست هجران او باری گران بر شانۀ ماست آری رئیسی فاطمی و حیدری بود همواره در خط امام و رهبری بود دلخسته بود اما چراغ صبر افروخت قلب صبور رهبر از مظلومی‌اش سوخت این هشت گل، دسته‌گلی از مردم ما با عشق، تقدیم امام هشتم ما رحمت به روح آن شهید دیپلماسی آن قهرمان دیپلماسی حماسی هر کس به دل دارد هراس از خشم دشمن خود را به ذلت افکند در چشم دشمن از منظر تاریخ این نکته ظریف است پامال دشمن می‌شود هرکس ضعیف است آن هشت سال صلح برجامی ضرر بود از جنگ تحمیلی خسارت‌بارتر بود ننگ است دل بستن به امضای شیاطین بدتر از آن، گفتند این امضاست تضمین! صد روز در جام ولایت زهر کردند یک شب «به وقت شام» بی‌خود قهر کردند آن‌کس که هم‌گام است گاهی با «کری»ها پا می‌گذارد روی خون «باکری»ها وقت است تا اشعار پرشوری بخوانم جا دارد از اقبال لاهوری بخوانم تا چند در خوابی در این ملک جوان‌خیز ای دوست «از خواب گران خواب گران خیز».. در چشم بعضی درهم و دینار، دین است اسلام امریکایی اینان، همین است آنان که دنبال شعار برد-بردند برخی برادرهایشان خوردند و بردند در خواستگاه خستگان، جزء خواص‌اند این اشعری‌ها هم‌نوا با عمروعاص‌اند در حق حزب‌الله شک کردند اینان همواره شیطان را بزک کردند اینان.. یک عده امریکاپرست افسوس، دربست قبله‌نمای قلبشان مایل به غرب است اینان که مهر غرب را در سینه دارند بی‌خود همیشه با خودی‌ها کینه دارند در سفرۀ ابلیس گویا کاسه‌لیس‌اند انگار در ایران، سفیر انگلیس‌اند خیری ندیدیم از مدیران نفوذی یارب بکن شر منافق‌های موذی ملک علی را حفظ کن از خودسری‌ها از مکر اشعث‌ها و شر اشعری‌ها یک عده می‌گویند عیب از انقلاب است جان برادر! عیب‌ها از انتخاب است هر شعبۀ آراء، میدان جهاد است هر رأی، نفی فتنه و فقر و فساد است اینک نه از کفار خارج می‌هراسیم نه داخل از بعضی خوارج می‌هراسیم آری چه بیم از فتنه‌جویی‌های دشمن در پیش روی ماست فرداهای روشن والفجر! با زهرا لیالٍ عَشر داریم والشمس! با خورشید حشر و نشر داریم در سایه‌اش آیات فتح و نصر با ماست والعصر! الطاف ولی‌عصر با ماست ✍🏻 🏷 | | .
. ایران‌مان در این مسیر نه از جان‌مان می‌اندیشیم نه از موانع ایمان‌مان می‌اندیشیم به سرفرازی این خاک، عهد خون بستیم به استواری پیمان‌مان می‌اندیشیم برای این‌که بدانیم حق فقط با ماست به دشمنان فراوان‌مان می‌اندیشیم در این تلاطم امواج سهمگین بلا به سرو در دل طوفان‌مان می‌اندیشیم قسم به‌خون شهیدان که ضامن وطن‌اند به امن بودن میدان‌مان می‌اندیشیم خلیل‌وار در آتش نشسته‌ایم و خوشیم افق افق به گلستان‌مان می‌اندیشیم شروع ساخت فردا که رای امروز است به دست ماست، به پایان‌مان می‌اندیشیم به عشق پرچم سرخ و سفید و سبز وطن به سربلندی ایران‌مان می‌اندیشیم .
. یک اربعین دلتنگ مردی خسته ایم ما یک اربعین دربُهت وغم بنشسته ایم ما یک اربعین نا باوری از داغ آن مرد یک اربعین هجران ودوری غصه ودرد یک اربعین درسوگ وهجران رئیسی قربان هشت آلاله قربان رئیسی مردی که درسختی گشاده بودرویش خدمت به مردم بود فوق آرزویش افسوس دیگر رفت آن مرد الهی قلب وطن را داغ زد از این جدایی مردی که عمری بار تهمتها کشیده آخر در آغوش رضا خوش آرمیده به قصدغربت هرکسی ازجان بکوشید پیراهن سرخ شهادت را بپوشد آری شهادت لایق بی ادعاهاست مزدخلوص وعشق پاک بی ریاهاست دل سوخت ازقلبی که قبل ازسوختن سوخت قلب«رئیسی»پیش ازافروختن سوخت آنسان که ازنامردمی قلب«ولی» سوخت دل سوخت وقتی که دل«سیدعلی» سوخت گرچه «رئیسی»قلب پاکش باخدا بود قبل از شهادت اوشهیدطعنه ها بود آنانکه روزی قلب پاکش را شکستند حرمت دریده اند وحرمتها شکستند باز آمدند تا راه او را سد نمایند اینبار ظلم و فتنه را بی حد نمایند این قوم گرچه حربهٔ آنان دروغ است راه«رئیسی»روشن است وپرفروغ است راه«رئیسی»راه عزت، سربلندی است راه شهیدان و امام و پایبندی است این راه ای مردم صراط مستقیم است راه امامان راه قرآن کریم است راه«رئیسی»هست راه عشق وعزت این راه را ترسیم فرموده «ولایت» مردم اگر ما از «ولایت» دور گردیم همراه ظلمت گشته وبی نورگردیم مردم،«ولایت»گرقضاگردد روا نیست والله دیگر فرصتی بهر ادا نیست بایدکه بیش ازهر زمان هوشیار باشیم درصحنه ها«سیدعلی» را یار باشیم والله دیگر برهمه حجت تمام است «سیدعلی خامنه ای» برما امام است ما گر امام خویش را تنها گذاریم نزد شهیدان و خدا حجت نداریم کشتی دین را ناخدا باشد «ولایت» هادی اُمت تـا خـدا باشد «ولایت» ای بی ریا ، بی ادعا ای سیدابراهیم وی مرد پاک باخدا ای سیدابراهیم بهر تو هم ای کاش ، ابراهیم دوران همچون خلیل الله بودآتش گلستان در راه خدمت سوختی آتش گرفتی آخر در آغوش رضا آسوده خفتی سلطان جان شاه غریبان ضامنت شد مانند آهـو در بیابان ضامنت شد چون «امیرعبداللهیان» وارسته بودی با«آل هاشم»،«رحمتی»درخون غنودی درکام «دریا نوش» و «بهروز قدیمی» شهدشهادت ریخت مولای صمیمی شد «موسوی» و«مصطفوی» اِرباً اِربا کـرده تـداعی قتلـگاه کـربـلا را پرواز بی فرودتان تا به خدا بود ازهجر رویتان وطن ماتمسرا بود هرچند قتلگاهتان دور ازوطن شد اما تن پاک شما آخر کفن شد گرسوخت درآتش زپا تابه سرتان بی حرمتی هرگز نشد بر پیکرتان بر دختران تان کسی سیلی نمیزد بر روی آنان رنگی از نیلی نمیزد براشک شان هرگز نخندیدندمردم پیس عزاداران نرقصیدند مردم ای دل بسوز ازآه سینه سوز زینب بعدحسین شدتیره دیگرروز زینب هرچند زینب بود عزادار عزیزش اماخجالت میکشیدپیش کنیزش دخت علی را درخرابه جای دادند بی سرپناه آل علی را وا نهادند داغ دل زینب خدایا بیکران است تابه ابد«مداح»زین غم درفغان است ✍ .
. میدان‌داریِ ما امروز روز ماست، برخیز! امروز وقت یاری ماست برخیز! چشم مرد میدان حالا به میدان‌داری ماست از ما چه می‌ماند پس از ما جز عشق، جز شور و حماسه؟ شرح تمام عاشقی‌هاست در این حضور ما خلاصه یک روز هنگام جهاد و یک روز هنگام نبرد است هر کس که باشد مرد میدان هرجا که باشد مرد مرد است وقت ستیزِ ماست امروز با هر دروغ و ناامیدی آمیخته هر برگۀ رأی با جوهر خون شهیدی وقت حضور ماست امروز امروز، روز انتخاب است امروز جشن هم‌دلی‌ها امروز جشن انقلاب است ✍ 🏷 🇮🇷