eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
4.7هزار دنبال‌کننده
255 عکس
157 ویدیو
36 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian دوستان سوالات خود را می توانند در آی دی استاد ارسال کنند. @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. انالله و انا الیه راجعون بر صورت باغ تا شقایق خندید غم اشک شد و از آسمان باز چکید در سینه‌ی ملت شهادت ، ایران یکبار دگر داغ رجایی جوشید 🍃🍃🍃🍃🍃 عشق است و قبولی زیارت آخر اشک است و تمنای شهادت آخر هرکس بشود خادم درگاه رضا باید بشود شهید خدمت آخر 🍃🍃🍃🍃🍃 ما منتظریم از آسمان برگردی در سبزترین بهارمان برگردی وقتش که رسید در کنار سردار با دولت صاحب‌الزمان برگردی ✍ .
. رئیسی رهرو آل عبا بود رئیسی خادم مولارضا بود رئیسی رهرو پیر خمین بود در عالم مقتدای او حسین بود رئیسی در همه عمر حیدری بود فدایی امام و رهبری بود رئیسی ساده و افتاده بوده بسان رهبری آزاده بوده رئیسی مرد ایثار و عمل بود برایش مرگ احلی من عسل بود رئیسی داشت از مادر نشانه میان خیل امت شد یگانه چو جدش مرتضی او مهربان بود چو رهبر یاور مستضعفان بود میان خیل امت بی‌قرین بود رئیس کشور ما بهترین بود رئیسی خادم این انقلاب است درخشنده به سان آفتاب است رئیسی خادم خورشید هشتم همیشه بوده او در فکر مردم رئیسی مرد وحدت آفرین بود برای مملکت فخرآفرین بود همیشه بوده او مردی مقاوم به فکر مردم خود بود دائم همیشه کار او بوده توکل به آل الله او کرده توسل میان خیل امت بوده لایق به مردم تا به آخر بوده صادق به یاد مردمش پیوسته بوده تمام عمر خود خدمت نموده شهادت عاشقان زیبنده‌اش بود ولایت مهر آن پرونده‌اش بود رئیسی کرده خدمت خالصانه لذا گشته شهید و جاودانه تمام عمر بوده مرد میدان فدایی شد به راه دین و قرآن به امت داشت او لطف فراوان که او پیوسته بر خیل شهیدان رئیس جمهور شمع انجمن شد ز داغش عالمی بیت الحزن شد کنار یاورانش او شهید است به نزد فاطمه او رو سپید است رئیسی رفت و داغ او عظیم است به جنت این عزیز ما مقیم است چوکارش بوده او خدمتگزاری ز داغش اشک امت گشته جاری دوباره بین ما غم گشته افزون همه دل‌ها بود با یاد او خون از این درد و غم و این رنج و ماتم بریزد امت ما اشک از این غم اگرچه خدمتش حتماً قبول است ز داغش ملت ایران ملول است (رضا)هستم ز لطف حی سرمد شدم من خادم آل محمد(ص) ✍ .
🏴 و همراهان ایشان ایران شده یک دست، بیایید و ببینید این اوج وفاق است، بیایید و ببینید آن می که زلال و علویّ و رضوی بود کرده همه را مست، بیایید و ببینید بر قوم کمر بسته در این راه، نباشد نومیدی و بن بست، بیایید و ببینید آن سیّد آزاده که در بند ولا بود آخر ز بلا رست، بیایید و ببینید ای مدعیان هنر! ای موج سواران! اوج هنر این است، بیایید و ببینید از دوری آن قلب پر احساس و تپنده قلب همه بشکست، بیایید و ببینید گویند درختان همه ایستاده بمیرند برخاست و ننشست، بیایید و ببینید با سوز رضا آمد و در روز رضا رفت رو سوی حرم جَست، بیایید و ببینید ✍ .
. غبار خستگی از تن تکاندی و رفتی قرار بود بمانی، نماندی و رفتی چقدر واژه به تشییع پیکرت آمد به سوگ خویش، غزل را نشاندی و رفتی تمامی کلماتم سیاه پوشیدند تو درد را به نهایت رساندی و رفتی تو ای زلال‌ترین! چشم‌های خشکم را به آسمانی باران، کشاندی و رفتی زمین برای تو تنگی صد قفس را داشت کبوترانه دلت را پراندی و رفتی سفر بخیر مسافر، خدانگهدارت قرار بود بمانی، نماندی و رفتی... ✍ .
. در ما قیامت کن قیامت سید ابراهیم ای صاحب جود و کرامت سید ابراهیم ما را خبر از خویش بی خود کرده اما تو اما تو راحت باش راحت سید ابراهیم تو شاد از دیدار با ما مردم دلتنگ ما خسته از دنیای غربت سید ابراهیم از ابتدا هم تو شهید زنده‌ای بودی سهم تو شد آخر شهادت سید ابراهیم ‌دیدار با تو بار دیگر آرزوی ماست دیدار ما روز قیامت سید ابراهیم ✍ .
. کوشید طلایه‌دار عزت بشود سرباز امام و دین و نهضت بشود پروانه‌ی بی‌قرار جانش یک‌عمر می‌سوخت؛ مگر شهید خدمت بشود ✍ .
. در پیش خدا اگر که مسرور شدی رفتی و در آسمان اگر نور شدی یادت نرود که رای ما بانی شد امروز اگر شهید جمهور شدی ✍ ........ دوباره در دلم آتش به پاست ابراهیم درون سینه ی من کربلاست ابراهیم چه سری است میان سلاله ی زهرا (س) که پای شعله به هر ماجراست ابراهیم هزار شکر خدا را ، به چشم خود دیدم کسی شبیه تو در عصر ماست ابراهیم چه طعنه ها که شنیدی و لب فرو بستی مگر که صبر شما تا کجاست ؟ ابراهیم چه دشنه ها که نثار تن شما کردند همیشه دشمن حق بی حیاست ابراهیم دمی برای خودش زندگی نخواهد کرد کسی که خادم کوی رضاست (ع) ابراهیم چنان زدی تو به میدان که یک جهان فهمید شهادت آخر کار شما ست ابراهیم بگیر دست مرا هم که من یقین دارم مسیر راه شما تا خداست ابراهیم ✍ .................... پیِ خورشید، شب تا صبح، در سوزِ مِه و باران به گریه تاختیم از غرب تا شرق ارسباران به گریه رد شدیم از کوه و جنگل، برف می‌بارید سکوت شب به هم می‌خورد، نم‌نم حرف می‌بارید در آن کوه و کمر، پژواک ایمان سخت دیدن داشت صدای یا رضای مردم ایران شنیدن داشت صدا، همراه بوران، در سکوت دشت می‌پیچید دعا، با نام پیچک، بر قنوت دشت می‌پیچید نمی‌آمد به چشم هیچ‌کس از بی‌قراری، خواب کجا چیره شده یک‌بار بر چشم‌انتظاری، خواب به ظلمت تاختیم و صفحۀ تقویم فردا شد گذشتیم از شبِ ناباور و خورشید پیدا شد چه خورشیدی که صبحش در شفق انگار مقتل بود طلوعش از ته یک درّه در اعماق جنگل بود چه خورشیدی که رمز ذکر یا قدّوس می‌دانست که خود را خادم شمس‌الشّموسِ طوس می‌دانست شهادت آرزویش بود و شد تعبیر رؤیایش پس از یک عمر خدمت، رفت در آغوش مولایش ✍ .
. به مناسبت شهادت ➖➖➖ برخیز ای تبسم جامانده در غبار ای داغ مانده بر دل امواج بی‌قرار برخیز ای غروب غم انگیز آسمان تنها دلیل گریه‌ی اخبار ناگوار ای چشمه‌ای که زمزمه‌ات مهربانی است ای تا ابد زلال‌ترین حس روزگار آن شب که ابرها به تنت بوسه می‌زدند چون خنده‌ای شهید شدی بر لب بهار در سایه‌ی نگاه بلندت نشسته‌ایم ای سرو ریشه دار جهان، سرو پایدار گویا ستاره‌ای به تن خویش کرده‌ای تا سر به راه تر بشود شب در این دیار عمری برای خدمت گل‌ها دلت تپید دریا شده‌ست سهم تو ای رود رستگار پرواز بر فراز حرم نوش جان تو پرواز کرده‌ای به بلندای افتخار ➖➖➖ ✍ .
. مشهد الرِّضا ، جایگاه ابدی خادم الرِّضا علیه السَّلام رئیس جمهور شهید آیت الله سَیِّد ابراهیم رئیسی ------------ ای شهید امروز و فردا می روی می روی امّا چه زیبا می روی می روی بر دوش امواج نسیم مثل رود و مثل دریا می روی سَیِّد ابراهیم ، ای از نسل نور چون شهیدان نزد مولا می روی بوی سیب و بوی کوثر می دهی نزد مادر ، نزد زهرا می روی خادم کوی رضا بودی که باز بهر خدمت نزد آقا می روی می روی همسایه ی مولا شوی در جنان ، در نزد طوبا می روی ای شهید خدمت و اخلاص و عشق تا حریم سبز گلها می روی کوله باری داری از خدمت به خلق این چنین از دار دنیا می روی جامه ی سرخی به تن داری عزیز چون شهیدان سوی عقبا می روی خانه ی نورانی ات در مشهد است تا بگیری منزل آنجا ، می روی «یاسر» از وصف تو گفت ای مردِ مرد سرو قامت ، سبز و رعنا می روی ** محمود تاری «یاسر»✍ .
. محبت اتفاقی نیست در آن روزی که خالی از تمام ادعاها به سمت روستایی دور می رفتی و دستانی چروکیده برای تو دعا می کرد، در آن روزی که آبی خوش گوار آمد با دستان شما در کام خوزستان در آن روزی که در باران و در سیلاب رساندی خویش را تا یاری مردم در آن ایام فهمیدم محبت اتفاقی نیست در آن روزی که با تیغ عدالت بی محابا در پی احقاق حق بودی در آن روزی که مردانه کنار غزه اِستادی در آن روزی که قرآن را به شهر کفر به روی دست ها بردی در آن روزی که حق کارگر را می ستاندی از ستمکاران در آن ایام فهمیدم محبت اتفاقی نیست در آن روزی که باامید پای ابتکار و کوشش و تولید ایران، مقتدر ماندی در آن روزی که جان مردمان با همتت از چنگ بیماری رها گردید در آن روزی که بی تسلیم بر دشمن برای سفره ی مردم شب و روزت یکی می شد در آن ایام فهمیدم محبت اتفاقی نیست در آن روزی که تیر تهمت نامرد به قلب نازکت می خورد در آن روزی که کظم غیظ می کردی چونان مولا در آن روزی که حتی بی نگاهی سمت نامردان به سمت نور می رفتی در آن ایام فهمیدم محبت اتفاقی نیست شهید پاک جمهوری و یادت تا همیشه میان قلب این مردم چونان خورشید می تابد ای خادم شمس الشموس ما .
. نشـدی خـستـه ، تــو از بــارِ رســـالـت، هرگز تو و این دولت و یک لحظه کسالت، هرگز شــده‌ای سیـــر ، تـــو از عــالَــمِ فـــانــــی شـایـد نشـدی سیـــر، تـــو از سفــرهٔ خـــدمـت، هرگز شب و روزت پِـیِ آســـایشِ مـــردم طــی شد نَبُـوَد کس چـو تـو با ایـن همه همّت، هرگز دگر آسـوده بخواب ای شَـهٔ من زیــرا، ســــر ننهـــــادی ، دَمـــی بـــر بستــــرِ راحــت، هرگز دل و جـــــانت بــه خــداونـــدِ قــدیـــرت محکم قـــدمـــــی پـس نکشیــــدی ز ولـایـت، هرگز در و دیــــوار بـه کـــــــردار تـــو بـــاشــــد شاهد نکنـــد دیـــــده تــــو را هیــچ مـلـامــت، هرگز غــزلــم نیــز قسـم خـورد به ســـاقــی ، اینک که ندیدم چـو تـو با حـلــم و بصیرت، هرگز نظـــرم بـــود کـه بـا عـــــزّت و شــــاُنـــی امّـــا بـدهـی بـر وطنــم این همه حــرمـت، هرگز ✍ ............ . رضا در روز میلادش تو را در عرش مهمان کرد خبر در کمتر از یک لحظه دل‌ها را پریشان کرد میان کوه، در مه، در هوایی سرد و نا آرام خدا چشم سحرخیز تورا لبریز باران کرد تمام مردم ایران بدهکار کسی هستند که جان پاک خود را این چنین تقدیم ایران کرد مدال افتخارت نوکری در آستان اوست خوشا آن‌کس که خود را وقف سلطان خراسان کرد بهشتی می‌شوی مثل رجایی‌ها و می‌دانم تمام دردها را می‌شود با عشق درمان کرد تمام عمر مانند شهیدان زندگی کردی و دست حق تورا این‌گونه مهمان شهیدان کرد شبیه حاج قاسم پر کشیدی سید ابراهیم شهادت بر تو آتش‌های دنیا را گلستان کرد ز جا برخیز ای خدمتگزار ساده و محبوب ببین پروازت ایران را چگونه غرق طوفان کرد وجودت خستگی را لحظه‌ای نشناخت‌ در دنیا خدا هم عاشقی‌های تورا این‌گونه جبران کرد جدایی از تو تا روز قیامت باورش سخت است چگونه می‌شود این داغ را در سینه پنهان کرد ✍ .
. رئیسی مردمی بود وشهید راه خدمت شد به راه خدمت مردم نصیب او شهادت شد اگر چه رفتنش داغی به دل بنهاده است اما برای مردم ایران رئیسی تاج عزت شد دراین ره خستگی راخسته کرد این مردبا تقوا برای عرصه خدمت نماد ودرس عبرت شد مطیع امرآقا و دلش با حضرت آقا ولایی بود و آخر هم فدایی ولایت شد میان اینهمه عنوان شده او خادم سلطان یقین از جانب آقا چنین بر او عنایت شد علی موسی الرضا کرده شهادتنامه اش امضا که در روز ولادت هم نصیب او شهادت شد کسی که بین مردم بود و فکر مشکل مردم چقدر با ناسپاسی ها غریبانه قضاوت شد تمام وقت خود را صرف خدمت کرد این مظلوم وطن مدیون این مرد عزیز و باصلابت شد وجودش مغتنم بود و نمیدانم که تقدیریش چرا اینگونه گردیده که ازماسلب نعمت شد زمین هرگز نمی ماند پس از او پرچم خدمت اگر چه از غم داغش دل ما غرق محنت شد چه یارانی که دادن خون و خوردن خون دل آری همیشه انقلاب ما بخون دل صیانت شد قلم با خون دل انشاء کند مظلومی اورا به هر جا مکتب خدمت از این سید روایت شد خدایا سایه ی سید علی را مستدام فرما که این کشتی به تدبیرش زتوفان ها هدایت شد زموج فتنه ها مارا سلامت برده است بیرون اگر چه برهه هایی برنظام ما خیانت شد خدا لطفش همیشه شامل احوال ما بوده که ایران میزبان هشتمین نورامامت شد .
. مانند نسیم سحری رد شد و رفت او بانی این جنون بی حد شد و رفت این عطر "بهشتی " که " رجایی " هم داشت تا روز ابد مقیم مشهد شد و رفت... .
. عدالت در میان مردمی برپا اگر باشد چه‌جای عیب اگر سهم فقیران بیشتر باشد؟ برای شاه «با رعیت نشستن» فخر خواهد بود اگر حتی غذای سفره‌‌ها خون جگر باشد کسی پیدا نخواهد کرد توفیق سعادت را مگر بیداری‌اش بسیار و خوابش مختصر باشد چگونه خواب راحت داری ای فرمانروا؟ وقتی که چشم یک‌نفر از زیردستان تو تر باشد...؟ نه طوفان...!، باد درمی‌آورد از جا درختی را که با خون آبیاری شد، ولی بی‌برگ‌وبر باشد «أشِدّاءُ عَلَی الکُفّار» یعنی مرد در میدان برای دشمنان باید که چون تیغ دوسر باشد سکوت لاله‌ها اینجا صدای روشنی دارد نباید خون سربازان کشور بی‌ثمر باشد :: «رجایی»وار خدمت کرد و در آخر «بهشتی» شد ندیدم هیچ‌کس مثل «رئیسی»، «باهنر» باشد ✍ .
. یک اربعین دلتنگ مردی خسته ایم ما یک اربعین دربُهت وغم بنشسته ایم ما یک اربعین نا باوری از داغ آن مرد یک اربعین هجران ودوری غصه ودرد یک اربعین درسوگ وهجران رئیسی قربان هشت آلاله قربان رئیسی مردی که درسختی گشاده بودرویش خدمت به مردم بود فوق آرزویش افسوس دیگر رفت آن مرد الهی قلب وطن را داغ زد از این جدایی مردی که عمری بار تهمتها کشیده آخر در آغوش رضا خوش آرمیده به قصدغربت هرکسی ازجان بکوشید پیراهن سرخ شهادت را بپوشد آری شهادت لایق بی ادعاهاست مزدخلوص وعشق پاک بی ریاهاست دل سوخت ازقلبی که قبل ازسوختن سوخت قلب«رئیسی»پیش ازافروختن سوخت آنسان که ازنامردمی قلب«ولی» سوخت دل سوخت وقتی که دل«سیدعلی» سوخت گرچه «رئیسی»قلب پاکش باخدا بود قبل از شهادت اوشهیدطعنه ها بود آنانکه روزی قلب پاکش را شکستند حرمت دریده اند وحرمتها شکستند باز آمدند تا راه او را سد نمایند اینبار ظلم و فتنه را بی حد نمایند این قوم گرچه حربهٔ آنان دروغ است راه«رئیسی»روشن است وپرفروغ است راه«رئیسی»راه عزت، سربلندی است راه شهیدان و امام و پایبندی است این راه ای مردم صراط مستقیم است راه امامان راه قرآن کریم است راه«رئیسی»هست راه عشق وعزت این راه را ترسیم فرموده «ولایت» مردم اگر ما از «ولایت» دور گردیم همراه ظلمت گشته وبی نورگردیم مردم،«ولایت»گرقضاگردد روا نیست والله دیگر فرصتی بهر ادا نیست بایدکه بیش ازهر زمان هوشیار باشیم درصحنه ها«سیدعلی» را یار باشیم والله دیگر برهمه حجت تمام است «سیدعلی خامنه ای» برما امام است ما گر امام خویش را تنها گذاریم نزد شهیدان و خدا حجت نداریم کشتی دین را ناخدا باشد «ولایت» هادی اُمت تـا خـدا باشد «ولایت» ای بی ریا ، بی ادعا ای سیدابراهیم وی مرد پاک باخدا ای سیدابراهیم بهر تو هم ای کاش ، ابراهیم دوران همچون خلیل الله بودآتش گلستان در راه خدمت سوختی آتش گرفتی آخر در آغوش رضا آسوده خفتی سلطان جان شاه غریبان ضامنت شد مانند آهـو در بیابان ضامنت شد چون «امیرعبداللهیان» وارسته بودی با«آل هاشم»،«رحمتی»درخون غنودی درکام «دریا نوش» و «بهروز قدیمی» شهدشهادت ریخت مولای صمیمی شد «موسوی» و«مصطفوی» اِرباً اِربا کـرده تـداعی قتلـگاه کـربـلا را پرواز بی فرودتان تا به خدا بود ازهجر رویتان وطن ماتمسرا بود هرچند قتلگاهتان دور ازوطن شد اما تن پاک شما آخر کفن شد گرسوخت درآتش زپا تابه سرتان بی حرمتی هرگز نشد بر پیکرتان بر دختران تان کسی سیلی نمیزد بر روی آنان رنگی از نیلی نمیزد براشک شان هرگز نخندیدندمردم پیس عزاداران نرقصیدند مردم ای دل بسوز ازآه سینه سوز زینب بعدحسین شدتیره دیگرروز زینب هرچند زینب بود عزادار عزیزش اماخجالت میکشیدپیش کنیزش دخت علی را درخرابه جای دادند بی سرپناه آل علی را وا نهادند داغ دل زینب خدایا بیکران است تابه ابد«مداح»زین غم درفغان است ✍ .
. السلام علیکم یا اهلَ بیتِ النبوة شهیدان پرواز اردیبهشت همه پر کشیدند سوی بهشت به سوی خدا آسمانی شدند چنین تا ابد جاودانی شدند ز هجرانشان بغض دوران شکست غمی بیکران در دل و جان نشست همه فخر ایران و ایرانی اند شهیدان مُلک سلیمانی اند شده میزبان همه از قضا علی بن موسی الرضا المرتضى .
. تقدیم به روح بگو که بعد تو ما این فراق را چه کنیم؟ غم نهفته،در این اتفاق را چه کنیم؟ تو در میان مه و دود و ابر جا ماندی فراق ماهِ میان محاق را چه کنیم؟ بهار می‌شود این فصل سرد پاییزی ولی غبار غمِ روی باغ را چه کنیم؟ به روی شانه‌ی تو داغ بارِ خدمت بود بگو به شانه‌ی دل بارِ داغ را چه کنیم؟ حرم قرار دل بی قرار هاست ولی غمی که خفته به کنج رواق را چه کنیم؟ عزیز تر شده ای و برای دیدارت هجوم شعله‌ی این اشتیاق را چه کنیم؟ تو غرق شوقِ وصالی کنار زائرها بگو که بعد تو ما این فراق را چه کنیم؟ ✍ .