eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.2هزار دنبال‌کننده
297 عکس
180 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
. صلی‌الله علیک یا زینب با چه توان می‌توان که وصف تو گفتن آی که ناممکن است گفتن از این زن عاجز و گُنگ‌اند و لال و اَبکَم و الکن شاه و گدا و خطیب و دوست و دشمن مدح کجا و دَم از جلالت زینب شاه نجف محوِ تو دیارِ علی هم پیش تو خم گشته ذوالفقار علی هم زینت زهرایی اقتدارِ علی هم فخر خدایی و افتخارِ علی هم صحبت کروبیان کرامت زینب کیستی ای چادر تو کعبه‌ی سیّار کیستی ای معنیِ علی دلِ پیکار کیستی ای معدنِ تحمل اسرار هیچ نگفتیم و در مقابل بسیار ما همه هیچیم پیش شوکت زینب ای متوسل به تو تمام ملائک ای متوجه به تو سلام ملائک ای مترنّم به تو امام ملائک ای متبرک به تو کلام ملائک درکِ فرشته کجا و قدمت زینب قله‌ی صعب‌العبورِ آل علی تو داد شهادت ملک مثالِ علی تو وارث قدوسی جلال علی تو بعدِ حسین از خدا سوالِ علی تو آلِ علی زنده از صلابت زینب نورِ جلالی و جلوه‌های جلیله مُتَّصِفی بر همه اسماء جمیله مصطفوی فاطمی علیمه عقیله قبله‌ی آلِ حسین  و قلبِ قبیله ای قسم قدسیان قداست زینب چشم خدا گرم این شکوه و یقین است فاطمه آن است و یاکه فاطمه این است زن اگر این است و خواهری به همین است مردی اگر هست  طفلِ خاک‌نشین است عقل نبرده است پِی به ساحت زینب ای همه‌ی تو حسین و ای همه‌اش تو اول این راه او و خاتمه‌اش تو فاضله‌اش فاهمه‌اش فاطمه‌اش تو زمزمه‌ی تو حسن و زمزمه‌اش تو هست حسن پرده‌دار عزت زینب محوِ تو عمری همه حواس حسین است هر نظرِ مرتضی شناس حسین است فیض دعای تو التماس حسین است پشت سپاه غمت سپاس حسین است هست نگاهش به استجابت زینب نامِ تو را کرببلا روی نگین زد اذن ، حماسه گرفت و نقش جبین زد نی که فقط خطبه‌ات به کوفه کمین زد زلزله‌اش کاخ شام را به زمین زد هیمنه‌ها شد غبارِ همت زینب با تو ستون حرم به جای خودش ماند با تو حرم باز روی پای خودش ماند بیرق شیعه در اعتلای خودش ماند شامِ جهالت در انزوای خودش ماند کرببلا مانده از امامت زینب امر به صبرت نمود حکم برادر تا که نبیند جهان تلاطم حیدر امر به صبرت نمود ورنه مُسَخر پیش شکوه تو بود آنهمه لشکر چشم علمدار بر شهامت زینب ماندی و خورشید از غبار برآمد از نفست تیغ آبدار برآمد قلب فشردی و لاله‌زار برآمد بر سر نخل حسین بار برآمد تازه شروع می‌شود قیامتِ  زینب کوفه‌ی بیچاره تا نهیب تو را دید شام در آتش شد و لهیب تو را دید بیرق طوفانی‌ات شکیب تو را دید کرببلا فتحِ عنقریب تو را دید حضرت نهج‌البلاغه حضرت زینب آه که سرنیزه‌ای غریبِ تورا برد داد که سنگی لبِ حبیبِ تورا برد پیرهنی پاره شد نصیبِ تورا برد ضربه‌ای آوای یامُجیبِ تو را برد کرببلا گریه کن به غربت زینب غزّه بمان روی پا که می‌رسد از راه لحظه پیروزی‌ات که نصرُمن‌الله بمان اندکی که آتش این آه می‌زند آتش به ظلم و ظالم و گمراه غزّه توسل نما به نصرتِ زینب (حسن لطفی ۱۴۰۲/۰۸/۲۷) ✍ .
. ابیاتی از بحر مرکب حضرت زینب (سلام الله علیها): در لقب، پیشتر از زینت مولا بودن مفتخر بود به صدیقۀ صغری بودن چون نبی، چله گرفته ست علی هم به نظر تا قدم رنجه کند ام ابیهای دگر! باید آئینۀ امّ النجبا گفت به او زینت پنج تن آل عبا گفت به او از همان روز که آمد دلش آرام نداشت شرح دلتنگی‌اش انگار سرانجام نداشت اشک می‌ریخت ولی در طلب دنیا نه! گریه می‌کرد، در آغوش حسین اما نه! مردم دیدۀ او میل به اغیار نداشت جز حسین بن علی با احدی کار نداشت از همان روز جهان دید که در شادی و غم جان او و پسر فاطمه وصل است به هم عشق بود آنچه که از خون خدا در رگ داشت عشقی آنگونه که در عقد، دوتا شرط گذاشت: اینکه هر روز به دیدار حسینش برود در سفر نیز پیِ نور دو عینش برود! سفر...آری سفر، افسوس سفر... آه سفر داشت در هر قدمش غصۀ جانکاه سفر پس به میدان بلا او دل و جانش را برد ذوالفقار دو دمش را (پسرانش را) برد آسمان تا افق دیدۀ او پل می‌زد نور بر چادر او دست توسل می‌زد بست چون مشتِ گره کرده، پَر معجر را عاقبت دید جهان، فاطمۀ دیگر را کیست لایق که نهد زیر قدومش سر را؟ چرخ برخواست که تا زین بکند اختر را! او پسندید ولی شانی از این بهتر را زد قدم زانوی عباس و علی اکبر را ملک وحی ندا داد که: غَضّوا ابصار دختر فاطمه بر مرکب خود گشت سوار در مثل، آینۀ فاطمه در حال عبور دشت محشر شده و مرکب او ناقۀ نور با جلال و جبروتی که خدا داند و بس بست بر غرق تحیر شدگان راه نفس دختر فاطمه یا امّ ابیهای دگر چه بنامیم تو را کوثر بعد از کوثر؟ حُجب شاعر شد و در مدح تو برداشت قلم تو خداوند حیایی به خداوند قسم دشت با آنهمه اندوه تماشایی بود آنچه می‌دید فقط چشم تو، زیبایی بود اصلا این دشت پریشان تو بود از اول کربلا عرصۀ جولان تو بود از اوّل لکّۀ ننگ به پیراهن تاریخ شدند دشمنان تو اسیرت شده، توبیخ شدند دختر حیدر کرّار و حقارت؟ هیهات غم بی معجری و حرف اسارت؟ هیهات آنچه گفتند و شنیدیم نیامد سر تو دست دشمن نرسیده نخی از معجر تو کوفه تا شام به هجده سرِ بر نیزه قسم از سر دوش تو یکبار نیفتاد علم از سر مقنعه گردی بتکانی کافیست تیغ و شمشیر چرا؟ خطبه بخوانی کافیست! ظاهرت زینب کبری شده، باطن حیدر وقت آن است علی جلوه کند بر منبر نکن ابراز غضب را، نمی ارزد کوفه خم بر ابروت بیاور که بلرزد کوفه اسکتوا...زنگ شترها همه خوابید، بخوان مسجد از لحن تو یکمرتبه لرزید بخوان تیغ برداشته ای، ضربۀ نطقت کاریست واژه در واژه علی در سخناتت جاریست گرم هوهو شده این تیغ که می‌چرخد مست شعر دیوانۀ توصیف تو شد وزن شکست همه مبهوت رجز خوانی چشمان تو هستند پریشان تو هستند علی آمده یا زینب کبری؟ همه حیران تو هستند! علی در سخنانت، حرکاتت، عملت، طرز نگاهت، غضبت، شیوه ی نطقت، نفست، لحن فصیحت، کلماتت، نظرت، حجب و حیایت، جبروتت، قدمت شیرخدا در تو رسیده ست به تکرار بکش تیغ سخن را دم پیکار چه خوب است بگویند به تو «زینب کرّار» تو را باید از این بعد بخوانند به این نام امیری تو و بر شانه ی تو پرچم اسلام اسیران تو هستند یکی کوفه یکی شام سر راه تو افلاک نشسته ست ملک هم کمر همّت خود را به فرامین تو بسته ست رسیدی تو به مسجد قلم و دفتر و شعر و ضربان و دل و عقل و نفس شاعرت انگار که مست است سر وزن شکسته‌ست: با وقار و غضب قدم برداشت دختر فاطمه علم برداشت و اذا زلزت قیامت کرد مردم کوفه را ملامت کرد واژه در واژه تیر از پی تیر خطبه را خواند با صدای امیر خطبه اش موج خشم در طغیان ظاهرا خطبه، باطنا طوفان با صدای ابالحسن لرزید مسجد کوفه دفعتا لرزید این بلا از گرفتنِ آه است وقت جولان عصمت الله ست بر زمین دوخت جای پایش را برد بالا ت‍ُن صدایش را از ستون ها صدای ناله رسید مسجد کوفه را به خاک کشید همه بودند بیمناک از سقف روی مردم نشست خاک از سقف فرش ها شانه شانه لرزیدند مسجدی ها چقدر ترسیدند پله ی منبر از صدا لرزید پشت ابن زیادها لزید اسکتوا! از غضب لبالب پر سر جا ایستاد زنگ شتر گر جمل بود محشری میشد جنگ یک جور دیگری میشد گر جمل بود خطبه ای میخواند شتر حادثه به گل میماند اسکتوا گفت و از زمان رد شد زین اب بودنش زبانزد شد بعد از این کار رزم با زینب روی منبر علیست یا زینب یا علی یا علی...فقط علی است متن این شعر خط به خط علی است هو علی، حق علی، نگار علی حک شده روی ذوالفقار: علی از علی بند بند میگویم نام او را بلند میگویم.... حب آل علیست راهِ نجات به گل روی مرتضی صلوات ✍ .
🌴🌴 گلچین سخنرانی های کوتاه کلیدی برای آمادگی عزیزان در ماه محرم و جلسات فاطمیه 🌹 👇👇👇 گروه متضمن البکاء http://eitaa.com/joinchat/979107861C7825264ca2
. غرق نور است خانه‌ی مولا بی‌قرار است همسر زهرا شوق دیدار دختر اول جلوه‌ی آیه های اعطینا کیست او وصف سوره‌ی کوثر کیست او نقش دوم از مادر زینت زینت زمین و زمان علت خنده‌ های پیغمبر کیست او ماه در شب تاریک کیست او وصف عشق از نزدیک جبرئیل با پیام عرش آمد یاعلی یا ابالحسن تبریک کیست او صاحب اختیار نسیم کیست او هم وقار را تکریم کیست او هم عفاف را معنا کیست او خواهر امام کریم کیست او شادی دل حسنین کیست او هم شرافت کونین رحمت و حکمت و حماسه به عین الگوی عشق عاشقان حسین زین مولاست وصف او سخت است 'هیچ' از اوصاف اوست خوشبخت است وصف اورا همین بیان بس که بهر زهرا و مرتضی دخت است قدرت و اقتدار شیر خدا چه شده در جوار شیر خدا گریه های مدام دخترکی میرسد از کنار شیر خدا مادر او را گرفت در آغوش خاطر آرام دست مام نشد حیدر او را بغل گرفت اما گریه‌ی دخترک تمام نشد حضرت خاتم النبییین گفت دخترم را به بنده بسپارید رفت در گاهوار دست نبی همچو ابر بهار میبارید هم جوار کریم شد اما مگر این گریه بند می آمد گویی از عمق بی‌کران دلش دخترک عشق را صدا میزد در همین لحظه کودکی زیبا چهر و خورشید رو به خانه رسید در کنار حسن به حکم رسول خواهرش را به عمق سینه کشید دخترک در میان چشمه‌ی اشک چشم وا کرد و نور او را دید به دلش نقش بست نور حسین خانه آرام و دخترک خندید شبنم عشق ناگهان گل کرد در نم دیده‌ی بهاری او هم قرار دلش حسین شد و هم معمای بیقراری او کاتب دهر هم قلم برداشت تا کند وصف آن عفیفه‌ی عشق روی جلد کتاب با خط خوش اینچنین کرد حک: صحیفه‌ی عشق بار عشق تمام عالم را دخترک یک تنه به دوش کشید سالیانی گذشت و قصه‌ی ما از مدینه به غاضریه رسید بعد پنجاه و چند سال تمام حال وقت وداع آخر شد در فراق برادرش ای وای حال خواهر دوباره مضطر شد زینت دوش حضرت خاتم تاکه از مرکبش زمین افتاد بر بلندای تل زینبیه ناگهان زینبش زمین افتاد وای از ساربان و انگشتر وای از درد بوسه‌ی آخر بین شمشیر ها اسیر حسین بین زنجیر اسیر شد خواهر وای از راس های بر نیزه وای از دختران سرگردان تا نگاهش به راس یار افتاد دختر بوتراب ماند حیران دیده اش را به راس خونین دوخت عشق را با نگاه او گره زد بر زبان یک حسین آورد و شعله بر تار و بود سلسله زد در تمام مسیر کوفه و شام این حسین از لبش نیفتاده راس بر نیزه گرچه افتاده عفت زینبش نیفتاده گرچه او در غل اسارت بود عزم بر خفت معاویه کرد انقدر از حسین دم زد تا شام را عاقبت حسینیه کرد ✍ .
. السلام‌علیک یا ابوالمساکین یا جعفر طیار عزیز مُلک حجاز و مدینه یا جعفر برای خُلق  پیمبر،قرینه یا جعفر میان بحر سعادت، سفینه یا جعفر شده ست نام تو حک روی سینه یا جعفر برای از تو نوشتن، دلم وضو دارد و با سرودن حُسن تو آبرو دارد تو دُرّ ِ بحر ابوطالب و اسد هستی مسیر عرش خداوند را بلد هستی تو بال آن که به عرش خدا رسد هستی کلیددار دل شیعه تا ابد هستی عموی حضرت ارباب، جان جانانی دَرون سینه ی شیعه همیشه می مانی تو را خدا عَلَم ِ آیه های قرآن کرد چرا که نطق تو یک نسل را مسلمان کرد شکوه بتکده ها را دم تو ویران کرد قدوم تو وطن خار را گلستان کرد به هرکجا که تو رفتی سرای رحمت شد نتیجه ی زحماتت، خدا عبادت شد کنار حضرت حمزه تو حامی دینی میان دفتر اسلام، برگ زرّینی همیشه لایق تعریف و مدح و تحسینی نماد جود کریمان، ابوالمساکینی به لطف خوان عطایت فقیر ،دیگر نیست کنار بحر سخایت کویر، دیگر نیست کسی که خوانده نماز تو را چه والا شد و از تمام‌ گناهان خود مبرّا شد گدای خانه تو سرور دو دنیا شد در ِ بهشت به روی محبّ تو وا شد تو روز حشر، شفیع پیمبران هستی و با دو بال، کریمانه سایبان هستی برای مدح تو از این چه هست بالاتر که شد عروس تو زینب، عقیله ی کوثر برادری تو شد از فضائل حیدر و هم شدی تو برادر برای پیغمبر تو رفتی و شده قلب نبی زمستانی و چشم های علی بعد توست بارانی میان کوچه غربت نبودی ای سردار که بند وا کنی از دست حیدر کرار علی و فاطمه بودند بی کس و بی یار زدند فاطمه را پیش مرتضی،اغیار میان جنگ دو دستت جدا شده اما شکسته در وسط کوچه بازوی زهرا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. تلفیق زهرا و علی امشب تولد یافت گل خانه ی خیرالنسا را عطر و بو دادند وقتی گلی مانند زینب را به او دادند تلفیق زهرا و علی امشب تولد یافت فخر امیرالمومنین زینب تولد یافت زینب نگو حوریه ی انسیه الحوراست زینب همان سیب دو نیم حضرت زهراست مادر نزاید تا قیامت این چنین دختر عالم به زهرا نازد و زهرا به این دختر در جان خود دارد شمیم پنج تن قطعا او دست و دلباز است مانند حسن قطعا روح دو پهلوی علمدار حنین است او بهتر بگویم قره العین حسین است او در باطن خود نوری از جدش محمد داشت زینب یگانه ست المثنایی نخواهد داشت در جشن میلاد عقیله مثل من امشب نذر قدم هایش مکرر کف بزن امشب با جان و دل دار و ندارت را فدایش کن هر جا گره افتاد در کارت صدایش کن پیچیده در گوش فلک فریاد یا زینب گلبانگ هر مرد و زن آزاده یا زینب ذکر عقیله معجزه ساز است ای مردم می پروراند لشگری آماده یا زینب قصد زیارت کن بگو از راه دور امشب مانند مرحوم موذن زاده یا زینب با یاری اش سمت فلسطین راه می افتیم ذکر بسیجی ها میان جاده یا زینب تبیین تو یعنی جهاد اکبر ای بانو جانم  به ان تحلیل فوق العاده یا زینب ای دختر مشکل گشا مشکل گشایی کن در کار مان کلی گره افتاده یا زینب از ظلم بیزار است و قطعا یار مظلوم است هر کس به آیین شما دل داده یا زینب عمری به راه راست دعوت کرده ای ما را با فعل و تقریرت هدایت کرده ای ما را الصبر مفتاح الفرج در گوش مان خواندی دعوت به صبر و استقامت کرده ای ما را از اجر جانبازی برای حفظ دین گفتی هر روز مشتاق شهادت کرده ای ما را حریت و آزادگی مان یادگار توست مانند کوهی با صلابت کرده ای ما را منزل به منزل رفتی از حق ولی گفتی اینگونه سرباز ولایت کرده ای ما را "والله لا تمحو..." ی تو ما را مصمم کرد حرف دلم را باز هم تکرار خواهم کرد نقش لوای ما به جز الله اکبر نیست مانند زینب هیچ کس مغنیه پرور نیست از جمع بسیار مجاهدهای لبنانی تا زاهدی ؛ سیدرضی؛ قاسم سلیمانی تسبیح شیعه ما رایت الاجمیلا بود آیین زینب راه و رسم لشگر ما بود نسل بهشتی وارثانی باهنر دارد فریاد ما در جبهه ی تبیین اثر دارد پیچیده است اوازه ی ایمان نصرالله قربان خاک زینبیه جان نصرالله سید که خار چشم دشمن های غاصب بود شاگرد درس مکتب ام المصائب بود سید اشداء علی الکفار را فهمید آموزه های حیدر کرار را فهمید غیر از خدا از هیچ کس اصلا نمی ترسید از زوزه های گله ی دشمن نمی ترسید مانند شیر شرزه ای همواره غران بود از روز اول ذوالفقار شیعه بران بود میراث سید لشگری در اوج باورهاست الگوی حزب الله لبنان زینب کبری ست فتح الفتوح زینبیون دیدنی باشد احوال اسرائیل اکنون دیدنی باشد امروزه احوالی شبیه محتضر دارد گفتیم با ایران در افتادن خطر دارد وقتی به فکر هتک شان مرجعیت بود قصد تعرض کردنش اوج خریّت بود سید علیِ سیستانی را هواداریم ما وارثان مالک و مقداد و عماریم ما در مصاف دشمن بیگانه می مانیم زیر زمین نه پشت بام خانه می مانیم سیدعلی لب تر کند هنگام طوفان است طوفان مان از جنس طوفان های چمران است کوری چشم شور عمال یهود آن روز خاورمیانه زیر پای نسل سلمان است نامی از اسرائیل در جایی نمی بینید آن روز روز شادی اطفال لبنان است آن روزها با چشم خود زوار می بینند از سوریه تا مسجدالاقصی اتوبان است بی شک مسیر کوه پیمایی آقامان آن روزها دیگر بلندی های جولان است آبان ماه ۱۴۰۳✍ .
. علیه السلام از تو نگاه و از من نوکر ارادتی ازمن گدائی و ز تو لطف و کرامتی من گم شدم ز راه حقیقت،کجا روم ای کشتی نجات، تو چراغ هدایتی لطفی نما و ازمن افتاده دست گیر پاپس مکش زمن که تو اوج عنایتی ای تشنه لب که جام بلا سر کشیده ای لب تشنه بودن از من و از تو سقایتی بالله قسم که معجز نامت قیامت است تو در کمال و فضل و شرف بی نهایتی بالاتر از تصور خلقت مقام توست از هرچه بود و هر چه نبودست غایتی با آن دعا و حال مناجات آخرت معلوم می‌شود که تو روح عبادتی باید که نام نامی تان را ادب نمود حقا که از سلاله ی پاک شرافتی مبهوت فروجاه وشکوه ومقام توست هر کس شنیده از تو و شأنت حکایتی تو مظهر خدائی و حق در تو منجلی یعنی که جلوه های خدا در جلالتی طاعت بدون عشق ومحبت بطالت است بی مهرتان نماز ندارد وجاهتی اصلا وجود قرب الی الله از شماست بی لطفتان نصیب نگردد سعادتی باخون سرخ حنجرت خشکیده ات حسین دادی تو رنگ و بوی به هر چه شهادتی ✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این کانال مخصوص زیباترین تصاویر و کلیپ های عاشورایی جهت استفاده عاشقان سید الشهداء در پروفایل و کانال و گروهشان است . کلیپ و تصاویر کربلا 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1482752010C901aaa4c91
روایت 9 اسم حضرت زهراء(س) از امام صادق(ع)در بحارالانوار در سخنرانی استاد تابع منش که در ۷۰ پست بصورت مکتوب درآمده است 📝يونس بن ظبيان از امام صادق(ع)نقل مى‌كند كه فرمود: ✴️فاطمه نزد خداوند نُه اسم دارد: فاطمه،صديقه،مباركه،طاهره،زكيّه،راضيه،مرضيّه،محدّثه،زهراء، ❓سپس فرمود:آيا مى‌دانى كه معناى فاطمه چيست‌؟ گفتم:سرور من،از آن به من خبر بده، ✅فرمود:از شرّ بريده شده است. سپس فرمود:اگر نبود امير المؤمنين(عليه السّلام)كه با او ازدواج كرد،تا روز قيامت در روى زمين هم شأن او پيدا نمى‌شد،آدم و يا ديگرى. 📕خصال صدوق-جلد2، صفحه 124 در کانال کتابخانه ضامن اشک 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/988479509Cc6a2515d23
. بسم رب الشهداء و الصديقين از شب نهراسید سحر می گردد خورشید دوباره شعله ور می گردد یک بار دگر ترامپ آمد آری قاتل به محل جرم بر می گردد ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ ما خاطره از نبرد خیبر داریم در لشکر خود مالک اشتر داریم گویند سگ زرد به میدان آمد ما را چه هراسی است که حیدر داریم ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ تا آتش عشق شعله ور می گردد صد حیله و مکر بی اثر می گردد از خیبر اگر صدای مرحب آید از خون لب ذوالفقار تر می گردد ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ تا حب علی و عشق حیدر با ماست در صحنه ی رزم دست برتر با ماست پاداش جهاد غیر پیروزی نیست تا دست علی فاتح خیبر با ماست ✍ پنج شنبه ۱۷ آبان ۱۴۰۳ .
. آمد به جهان، زینت شاه مکتب روشن شده با نور جبینش هر شب ای شیعه بگو مثل ملائک در عرش: عجّل لولیّک الفرج بِالزِّینب ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .