.
#مثنوی
#شهادت_حضرت_حمزه علیه السلام
اثر #مجتبی_صمدی_شهاب
باز هم دل شد به دام غم اسیر
میخورد بر سینه از غم موج تیر
باز دل در سوگ دلداری نشست
سرو رعنایی ز جور و کین شکست
زنده شد یاد احد در ذهن و جان
یاد حمزه آن شهید قهرمان
او عموی با وفای احمد است
یاور دین خدای سرمد است
حمزه ای که بود سردار سپاه
دین حق را بود او پشت و پناه
با دلی روشن ز حق آگاه بود
پشت گرمی رسول الله بود
مرد حق بود و دلیر و صف شکن
سخت می ترسید از او اهرمن
دشمن از او کینه ای دیرینه داشت
بغض او را در درون سینه داشت
عاقبت آن فانی راه خدا
کشته شد با دست قوم اشقیا
امشب این دل از غمش بی تاب شد
دیده ها از سوز دل پر آب شد
از احد آن سرزمین غم فزا
می رسد فریاد صد وا ویلتا
حمزه افتاده به خاک و خون ز کین
سرخ شد از خون پاک او زمین
غسل شد جسمش میان خاک و خون
نیزه از جسمش نمی آید برون
می چکد خون از لب و از حنجرش
مثله گردیده ز کینه پیکرش
تا به خاک و خون قرینش یافتند
سینه اش را تا جگر بشکافتند
هرکه جسم حمزه را اینگونه دید
آه جانسوز و حزینی بر کشید
گفت با خود یا رب این مجروح کیست
جای سالم در تن این کشته نیست
تا رسول اله بشنید این خبر
ناله زد جانسوز ،از عمق جگر
یک ردا انداخت روی پیکرش
تا نبیند جسم او را خواهرش
یا رسول اله وای از کربلا
وای از آن ماتم و آن ماجرا
وای از آن لحظه که با سوز و آه
خواهری آمد درون قتلگاه
زینب آمد دید یارش را به خاک
زد گریبان را ز اوج ناله چاک
سوخت از بس ناله ها زد از محن
دید یارش سر ندارد در بدن
کند گیسو زین مصیبت از سرش
بوسه باران کرد در خون حنجرش
#حضرت_حمزه
#حمزه_سیدالشهدا
....................................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#شهادت_حضرت_حمزه_سیدالشهدای_احد
با حمزه سَرو و سایهء سر داشت احمد
در غزوه ها صد شیر لشگر داشت احمد
گرچه یتیم مکّه بود او با وجودش
مثل پدر یک سایه بر سر داشت احمد
وقتی علی و فاطمه با حمزه بودند
سرو روان ، کوثر ، صنوبر داشت احمد
بهتر بگویم این سه تن وقتی که بودند
بابا، برادر ، مِهر مادر داشت احمد
عشق عمو و این برادر زاده ناب است
این عشق را از لطف داور داشت احمد
وقتی می آمد قلب او آرام میشد
او را شبیه کوه باور داشت احمد
وقتی علی با حمزه می آمد به میدان
در معرکه طوفان محشر داشت احمد
صد حیف شد پشت و پناهش را گرفتند
نامردها جان سپاهش را گرفتند
یک نیزهء نامرد سوی او رها شد
قلب پیمبر سوخت و دارُالعزا شد
میخواستند قلب پیمبر گُر بگیرد
یک خنجر آمد سینه اش بدجور واشد
میخواستند رویش شناسایی نگردد
دیگر نمیگویم سر و رویش چها شد
پیغمبر از غم دست و پای خویش گُم کرد
وقتی صفیّه باخبر زین ماجرا شد
تا چشم خواهر جسم پُر خون را نبیند
آقا متوسّل به سِتر یک عبا شد
آقا کجا بودی که زینب لطمه میزد
وقتی حسین بی سرتو زیر پا شد
قحطی زده ها پیکرش را لخت کردند
ته ماندهء سهمش فقط یک بوریا شد
انگشت را با حرص انگشتر بریدند
قانع نبودند و ز سر معجر کشیدند
...........
...........
زهرا پس از حمزه شکایت داشت از غم
مانند شمعی آب شد آرام و کم کم
میرفت بالا قبر حمزه گریه میکرد
آهش پُرآتش بود و چشمش مثل زمزم
میگفت با صد آه و ناله ای عموجان
بعد از تو و بابا شدم مجروح ماتم
دیدند تنهائیم سوزاندند مارا
بستند دستان علی را پیش چشمم
مانند تو برسینه ام زخمی عمیق است
میخ درِآتش گرفته خورده مُحکم
سردرد دارم ای عمو از ضرب سیلی
دور سرم گردید از آن ضربه عالم
زیر در افتادم لگد باران شدم من
از آن زمان دیگر عمو شد قامتم خم
در بیت الاحزان مینشینم بر مزارت
ایکاش زهرا زودتر آید کنارت
مجتبی صمدی شهاب ✍
#شهادت_حضرت_حمزه
#حضرت_حمزه
#حمزه_سیدالشهدا
....................................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#شهادت_حضرت_حمزه علیهالسلام
#مسعود_یوسفپور
همیشه قوّت قلب تمام لشکر بود
امیرِ صف شکن جنگ نابرابر بود
زمانه سردتر از سرد میشد اما او
همیشه مایۀ دلگرمی پیمبر بود
به کوری همۀ هندهای این عالم
رشید بود و جگر داشت، یک دلاور بود
رسید و کوه احد را به یک نظر لرزاند
اگر غلط نکنم قوم و خویشِ حیدر بود
میان معرکه هرچند ذوالفقار نداشت
خم دو ابروی او ذوالفقار دیگر بود
قدم قدم شده در جنگ، رنگ دشمن زرد
چقدر مثل علی حمله میکند این مرد
گرفته جذبۀ نامش تمام میدان را
زمین زده کمر قوم نامسلمان را
خبر دهید همان شیر آمده، آنکه
شکسته فرق ابوجهلهای دوران را
گرفته است دو شمشیر در نبرد به دست
گریز داده یکی جسم را یکی جان را
علی و حمزه، بنازم به عرصۀ جنگی
که جلوهگر شده طوفانِ پشت طوفان را
شبیه شیر حق، آمادۀ شکارست او
به جنگ بدر قسم، ماهِ روزگارست او
چنان به شانه علم بعد او نهاده علی
که با وجود نود زخم، ایستاده علی
به تیغ ابروی مستش قسم که در پیکار
نکرده است ز شمشیر استفاده علی
به حفظ جان پیمبر موظف است اگر
ز داغ پر زدنِ حمزه جان نداده علی
علی و حرفنود زخم، معنیاش این است
که بعد حمزه نجنگیده است ساده علی
صدا زدند: نبی کشته شد،_خیالات است_
بگو پیمبر ما خوانده است نادعلی
دوباره خار بهچشم، استخوانمیان گلوست
فقط اشاره به تاریخ میکنم ای دوست:
علی که گفت برای نبی به جان سپرم
و از جدال به این سادگی نمیگذرم
گریختند فلان و فلان، دلیل نخواه
خودم نخواستم اسمی از آن دو تا ببرم
مرا به سینه غمی هست جانگداز، چنان
که تیر میکشد از یاد آن تمام سرم
"اُحُد" مقدمهای بود بر "جمل"، بگذار
به لعن عایشه قدری خنک شود جگرم
به حمزه نیزه، به تابوت مجتبی هم تیر
من از شباهت این زن به هند باخبرم
زن است و مرده به کرّات روح عاطفهاش
هزار مرتبه لعنت به تیر و طائفهاش
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
.
.
#حضرت_حمزه
#السلام_علیک_یا_اَسدَالله_و_اَسدَ_رسولُ_الله
#یا_حمزه_سیدالشهداء
گفت احمد به صد بیانِ جلی
نرسد کس به گردِ پای علی
گرچه پروانه اهل پروا نیست
هیچکس را قیاس با ما نیست
گرچه شیر خدا علی یکتاست
لاجرم نیز، حمزه شیر خداست
حمزه از جلوه های حیِ جلیست
به جلالش قسم که محوِ علیست
حکمتِ غزوه ی اُحد اینجاست
حمزه از شیعیانِ این مولاست
مِیمنه، با علی شناسا بود
مِیسره، حمزه را پذیرا بود
در اُحد بود، این دو را یک رو
هیبتِ هر دو خارِ چشمِ عدو
یل یلانِ قریش چون دیدند...
حمزه را با علی، هراسیدند
تا طنینِ رجز، به جبهه فتاد
به بدنها تمام، لرزه فتاد
ذوالفقارِ علی، چه غوغا کرد
"لا فتی" عرش را مصلا کرد
با صدای ندای حیِ وَدود
همه ی اهلِ آسمان به سجود
رزمِ حیدر پر از حماسه ی نور
رزمِ حمزه سراسرش پرشور
از یسار و یمین، جبین می ریخت
دست و سرها، روی زمین می ریخت
اتحادِ سپاهِ پیغمبر
کار را بُرد تا دَمِ آخر
در میان تلاطمی پرشور
لشکرِ دین، گرفت زنگِ غرور
ناگهان رو به غفلت آوردند
رو به سوی غنیمت آوردند
چونکه شد لشکرِ خدا سرمست
رفت پس، تنگه ی اُحد از دست
غصه در جانِ مرتضی پیچید
خبرِ قتلِ مصطفی پیچید
به دروغ از شهادتش گفتند
شُبهه را تا به غایتش گفتند
همه سو را غبارِ فتنه گرفت
چه بگویم که کارِ فتنه گرفت
مکرِ دشمن به قلبِ حمزه رسید
جگرش را هجومِ نیزه درید
در برَش آمده جگرخواری
مُثله شد پیکرش ز بَد کاری
خبرش جبهه را پریشان کرد
مصطفی را ز داغ گریان کرد
جسم را با عبای خود پوشاند
روضه ی حمزه را خودش میخواند
کاش این لحظه خواهرش نرسد
خواهرش پیش پیکرش نرسد
□ □ □
من بمیرم، به نینوا چه گذشت؟
بر تنِ شاهِ کربلا چه گذشت؟
وایِ من از برادرِ زینب
کشته شد در برابرِ زینب
تنِ بی سر فتاده در گودال
زیرِ سمِ ستور شد پامال
همه را اهلِ خیمه می دیدند
موی خود را به پنجه می چیدند
خواهر آمد کنار این پیکر
دید جسمِ برادرش بی سر
چون به دامن نشد، نهد سرِ او
خم شد و بوسه زد به حنجر او
گفت جانا، بگو سرِ تو کجاست
چقدر جای نعلِ اسب اینجاست
رفت از هوش و خود به هوش آمد
ناله ی مادرش، بگوش آمد
ناله ی "یابُنَیَّ" غوغا کرد
روضه را تا همیشه برپا کرد
#السلام_علیک_یا_اَسدَالله_و_اَسدَ_رسولُ_الله
#شهادت_حضرت_حمزه
#حاج_محمود_ژولیده ✍
.....................................................................
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
در شهادت #حضرت_حمزه علیه السلام
---------
ز ماتمِ حمزه عموی پیغمبر
غبار غم آمد به روی پیغمبر
برای همدردی ، برای دلداری
مَلک زده خیمه به کوی پیغمبر
چکیده اشکِ خون ز دیده ی حیدر
گرفته بغض غم گلوی پیغمبر
شکسته دل زهرا ازین غم عظمی
که پُر شد از ماتم سبوی پیغمبر
شکافته سینه ز حضرت حمزه
جنایتی کرده عدوی پیغمبر
نماز ماتم را به اوج غم خواند
شده سرشک غم وضوی پیغمبر
اُحد بود شاهد که لشکری از غم
هجوم آورده به سوی پیغمبر
ببین کنون «یاسر» غباری از محنت
نشسته بر رویِ نکوی پیغمبر
**
#حاج_محمود_تاری «یاسر»✍
#شهادت_حضرت_حمزه
.....................................................................
کانال اشعار حسینی ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#حضرت_حمزه
نگاهش لرزه می انداخت در دلهای بدخواهان
برای مصطفی او داشت عمری حکم پشتیبان
شبیه ابر رحمت بر سر اسلام نو پا بود
در آن گرمای دهشت، سایه می بخشید، یا باران
نفس تا داشت گرد خاتم پیغمبران گردید
برای دفع شرهای ابوجهل و ابوسفیان
میان شعب با قلبش ،و با شمشیر خود در بدر
چه زیبا جانفشانی کرد زیر سایه ی قرآن
همانند علی «شیر خدا»نامیده شد از بس
به پا می کرد با شمشیر ،طوفان در دل میدان
علمدار رشید لشکر اسلام و پیغمبر
نشان شد قلب پاکش در اُحد با نیزه ی شیطان
علم افتاد و در یک گوشه ی میدان هیاهو شد
تنش شد مُثله و یک گوشه از کرب و بلا رو شد
تنی صد چاک و غرق جستجو در نیزه ها خواهر
به دنبال گل گم کرده اما فرق، سر تا سر
عبا بر پیکر صد پاره جای بوریا دارد
سری بر تن ،خلاف خامس آل عبا دارد
نه سمت قتلگه پیداست شمر و خنجری اینجا
نه می آید صدای گریه های مادری اینجا
نه می تازد کسی با اسب روی پیکری اینجا
نه از تن می رود، انگشت با انگشتری اینجا
نه می سوزد به دست ملحدان بال و پری اینجا
نه می ماند به جای خیمه ها خاکستری اینجا
نخواهد رفت در بند و اسارت خواهری اینجا
نه از روی قساوت می رود بر نی سری اینجا
فقط هند است و دستش پاره هایی ازجگر دارد
کسی که کینه های بدر ،از قرص قمر دارد
چه برکت می کند شعری که در پایان ابیاتش
به سمت روضه ی ارباب خوبی ها گذر دارد
#محمدجواد_منوچهری ✍
#شهادت_حضرت_حمزه سیدالشهدا
..
.
#امام_زمان
#شهادت_حضرت_حمزه
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَمَّ رَسُولِ اللّٰه
قرار بود به ما فیضی از سحر بدهی
به قدر بال مگس اشک مختصر بدهی
ضمانتی است برای سلوک اهل سحر
اگر زمان مناجات چشم تر بدهی
میان شعله نشستن عروج پروانه است
مرا تو عاقبت از پای شمع..،پر بدهی
وصال عاشق و معشوق دردسر دارد
به دست و پات می افتم که دردسر بدهی
کجای شهرِ نفس گیر ندبه می خوانی؟
بناست گاهگداری به ما خبر بدهی
نشسته ام سر این کوچه..،گریه می خواهم
نشسته ام که به من اشک بیشتر بدهی
دل شکسته ی عُشّاق را ندیده بخر
چه می شود اگر این مرتبه ضرر بدهی
من آه می کشم آنقَدر تا که پاک شوم
اگر به آه جگر سوز من اثر بدهی
قسم به حضرت زهرا درست خواهم شد
به این خرابترین مُهلتی اگر بدهی
شناسنامه ی من را بگیر از من تا
برای کرببلایی شدن،"گُذر" بدهی
به حقِ پارهجگرهای تشنهکام اُحُد
ببخش تا که به من فرصتی دگر بدهی
▪️
▪️
ندید حمزهی خود را..،چگونه مُثلِه شد!
چطور خواهر مظلومه را خبر بدهی
امان ز قلب عقیله..،چه دید در گودال
تنی بدون سر و نیزهخورده و پامال
#یا_صاحب_الزمان_عج
#یا_حمزه_سیدالشهداء
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_علیه_السلام
#مربع_ترکیب
چشم پر گریه ای که رزق من است
علتش بندهء خدا شدن است
وصلِ یوسف به بوی پیرهن است
دست سائل به دامن حسن است
هرچه داریم جام و بادهء اوست
سید شهرری نوادهء اوست
گله ام از دیار کرببلاست
دل تنگم دچار کرببلاست
آرزویم غبار کرببلاست
هرکسی بیقرار کرببلاست...
می رود تا مزار عبدالعظیم
می نشیند کنار عبدالعظیم
عاشقم بر بلای لاجَرَمش
روزی ام شد گدایی از کرمش
من دخیل عبای محترمش
تا به کی دور باشم از حرمش
از زمانی که کربلا بسته است
همه درها به روی ما بسته است
باورم شد اجل رسیدنی است
مرغ جانم دگر پریدنی است
حال و روزم خراب و دیدنی است
به حسین اشک من خریدنی است
شِکوه را پیش دلبرم ببرید
قبل مرگم مرا حرم ببرید
جام عشق است ابتلای حسین
سر من نذر خاک پای حسین
خانه ام خانهء عزای حسین
همهء هستی ام فدای حسین
دل در خون نشسته آوردم
کمری که شکسته آوردم
جگرش سوخت، لشکرش افتاد
آی مردم! برادرش افتاد
فرق او ریخت، هی سرش افتاد
بغلش کرد پیکرش افتاد
طاقت و استقامتش کم شد
روزگار حسین درهم شد
بعد عباس، ماجرایی شد
ته گودال، سر صدایی شد
شمر آمد عجب بلایی شد
خنجری کُند رونمایی شد
مادرش آمده، چه آمدنی!
سر او شد جدا، چه سر زدنی!
گفت عریان شدی و چاره که نیست
پسرم آن لباس پاره که نیست
زخمهای ترا شماره که نیست
نظرت بر حرم اشاره که نیست
دست زینب به روی معجرش است
لشکری حمله ور به زیورش است
#رضا_دین_پرور✍
#شهادت_حضرت_حمزه
.
.
#شهادت_حضرت_حمزه
السلام علیک يا عم رسول الله یا حمزه سیدالشهداء..
ای نور چشم آل رسول
ای همدم علی و بتول
ای شاهدِ به وحی و نزول
ای تو مُقیّدِ به اصول
ای حاملِ لوای خدا
یا حمزه، سید الشهداء
ای غرقِ در عبادت حق
ای راوی روایت حق
ای شامل محبت حق
از مظهر شهامت حق
حق گشته در تو جلوه نما
یا حمزه، سید الشهداء
پشت و پناه دولت عشق
ای بی قرار حضرت عشق
ای حافظ سلامت عشق
ای حامی ولایت عشق
عشقِ نبی و شیر خدا
یا حمزه، سید الشهداء
ای تو عموی آل نبی
ای تو دلاور عربی
ای که شریف و بانسبی
تو ماه بی فروغ شبی
ای شمع بزم اهل ولا
یا حمزه، سید الشهداء
دریای علم و عشق و عمل
ای تو به دفعِ فتنه مثل
ای عاشقِ نبی ز ازل
ای عاملِ به خیرالعمل
خیرالعمل ولای شما
یا حمزه، سید الشهداء
ای شاملِ نگاه خدا
بودی تو در پناه خدا
ای حیدر سپاه خدا
گشتی فدای راه خدا
جان داده ای به خاک بلا
یا حمزه، سید الشهداء
از کینه های هنده پَست
وحشی که در کمین بِنِشَست
پهلوی تو ز نیزه شِکست
خون راه سینه تو بِبَست
مُثلِه شده تنت ز جفا
یا حمزه، سید الشهداء
غرقِ به خون شده سر تو
شد پاره پاره پیکر تو
قربانِ جسم پرپر تو
گرچه رسیده خواهر تو
اما امان ز کرببلا
یا حمزه، سید الشهداء
دیگر ندیده خواهر تو
خنجر به روی حنجر تو
سُمّ سُتور و پیکر تو
بر روی نیزه شد سر تو..؟
قربانِ کُشته ز قفا
یا حمزه، سید الشهداء
حمزه نبودی و جگرش..
خون شد ز غربت پسرش
زهرا، همان که چشم ترش
می ریزد از برای سرش..
..آن سر که رفته شامِ بلا
یا حمزه، سید الشهداء
می آید آن امامِ همام
با رمز انتقامِ قیام
بر محضرش سلامِ مدام
باشد همین تمامِ پیام
می گیرد انتقام تو را
یا حمزه، سید الشهداء
ای شیعه ی ولیِ خدا
ای غصه دار خیرنِساء
حقِ کریم آل عبا
جانِ حسین و کرببلا
لطفی به"ملتمس"بِنَما
یا حمزه، سید الشهداء
#مجتبی_دسترنج_ملتمس ✍
#مدح_حضرت_حمزه
.
#حضرت_حمزه
نگاهش لرزه می انداخت در دلهای بدخواهان
برای مصطفی او داشت عمری حکم پشتیبان
شبیه ابر رحمت بر سر اسلام نو پا بود
در آن گرمای دهشت، سایه می بخشید، یا باران
نفس تا داشت گرد خاتم پیغمبران گردید
برای دفع شرهای ابوجهل و ابوسفیان
میان شعب با قلبش ،و با شمشیر خود در بدر
چه زیبا جانفشانی کرد زیر سایه ی قرآن
همانند علی «شیر خدا»نامیده شد از بس
به پا می کرد با شمشیر ،طوفان در دل میدان
علمدار رشید لشکر اسلام و پیغمبر
نشان شد قلب پاکش در اُحد با نیزه ی شیطان
علم افتاد و در یک گوشه ی میدان هیاهو شد
تنش شد مُثله و یک گوشه از کرب و بلا رو شد
تنی صد چاک و غرق جستجو در نیزه ها خواهر
به دنبال گل گم کرده اما فرق، سر تا سر
عبا بر پیکر صد پاره جای بوریا دارد
سری بر تن ،خلاف خامس آل عبا دارد
نه سمت قتلگه پیداست شمر و خنجری اینجا
نه می آید صدای گریه های مادری اینجا
نه می تازد کسی با اسب روی پیکری اینجا
نه غارت می شود ، انگشت با انگشتری اینجا
نه می سوزد به دست ملحدان بال و پری اینجا
نه می ماند به جای خیمه ها خاکستری اینجا
نخواهد رفت در بند و اسارت خواهری اینجا
نه از روی قساوت می رود بر نی سری اینجا
فقط هند است و دستش پاره هایی ازجگر دارد
کسی که کینه های بدر ،از قرص قمر دارد
چه برکت می کند شعری که در پایان ابیاتش
به سمت روضه ی ارباب خوبی ها گذر دارد
#محمدجواد_منوچهری ✍
#شهادت_حضرت_حمزه سیدالشهدا
.