بسم الله الرحمن الرحیم
#بازگشت_به_مدینه
#غلامرضا_سازگار
▶️
ز جا برخیز مادر! شور محشر را بپرس از من
نه، عاشورای از محشر سیه تر را بپرس از من
زصحرای بلا با داغ هجده لاله می آیم
به خون غلطیدن گل های پرپر را بپرس از من
به این پیراهن صد پارۀ خونین نگاهی کن
شمار زخم های جسم بی سر را بپرس از من
اگر لیلا نبوده کربلا من بوده ام مادر
به خون آغشتن رخسار اکبر را بپرس از من
رباب از شدّت غم گریه بگرفته گلویش را
لب خشک و تلظّی های اصغر را بپرس از من
همان ناگفته بهتر، قصّۀ پیشانی و محمل
سر نی صوت قرآن برادر را بپرس از من
پس از مرگ شهیدان در میان آن همه دشمن
وداع آخر بابا و دختر را بپرس از من
اگر لاله های بوستان خود نمی پرسی
غم گل های عبدالله جعفر را بپرس از من
تن پاک حسینت زخم روی زخم ید امّا
به حلق تشنۀ او آب خنجر را بپرس از من
اگر چه کُشت بانگ العطش پیوسته زینب را
خجالت های عبّاس دلاور را بپرس از من
زسوز خویش (میثم) تا که عالم را بسوزانی
مصیبت نامۀ آل پیمبر را بپرس از من
#ورود_به_مدینه
.__________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
بسم الله الرحمن الرحیم
#بازگشت_به_مدینه
#محمود_ژوليده
▶️
به آغوش مدینه عاقبت مادر رسیدم من
اگر چه قد کمان و مو سپیدم،روسفیدم من
تو میدانی چه آمد بر سرم، ای مادر خسته
هر آنچه از مدینه تا مدینه بود، دیدم من
مپرس از من، چرا پس کاروانت بی حسین آمد
که دیدم ذبح اعظم را به گودال و خمیدم من
چه اوضاعی، چه احوالی، چه طوفانی، چه گودالی
غباری آمد و دیگر حسینم را ندیدم من
خدا میخواست او را کشته، من را دربدر بیند
به امر حق بلا و داغ را بر جان خریدم من
دمی که اسب بی صاحب به خیمه غرقِ خون آمد
ز خود بیخود شدم مادر، گریبان می دریدم من
چه گویم مادر مظلومه، بهتر که ندیدی تو
چه جوری از حرم تا قتلگه را میدویدم من
دو دستم را که زیر نعش او بُردم، به او گفتم:
نه از حق نا امیدم من، نه از تو دل بریدم من
به او گفتم برادر جان؛ صبوری میکنم اما
دعایم کن، که خود راه اسارت برگزیدم من
منم اُم المصائب دخترِ اُم اَبیهایم
چهل منزل همه بارِ ولایت را کشیدم من
قسم بر آن مصیبتهای سنگینِ تو در کوچه
مصیباتِ تو را، از شام تا کوفه چشیدم من
به ناموسِ علی هم شام، هم کوفه، جسارت شد
جواب یاحسینم، حرفهای بَد شنیدم من
مکرر معجر پاره، مکرر گوش و گوشواره
مکرر چادر خاکی، خود از نزدیک دیدم من
چگویم یا رسول الله، شرم از درد دل دارم
از آن چشمانِ هیزی که هزاران خار چیدم من
در آن مجلس که بیگانه یتیمت را کنیرك خواند
فقط با حربة نفرین، نفسهایش بریدم من
قسم بر پرچم عباس، فاتح آمدم مادر
قسم بر چادر خاکی علمدار رشیدم من
بنام نامیِ حیدر سخن آغاز چون کردم
سپاهِ کوفه را با خطبه ام از هم دریدم من
دوباره بعد دهها سال شد نام علی زنده
پیام کربلا دادم، سفیر هر شهیدم من
خرابه رفتم اما دینِ حق آباد شد تا حشر
به این فتح و ظفر با دختری کوچک رسیدم من
ز کلُ یومٍ عاشورا هزاران اربعین خیزد
و دشمن نا امید اما ز دل غرق امیدم من
#ورود_به_مدینه
.__________________________
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
.
.
#بازگشت_به_مدینه
#ورود_به_مدینه
#مثنوی
۸۲۶
مادر رسیده ام ز سفر خسته و حزین
یک لحظه خیزو حال پریشان من ببین
مادر دلم ز غصه و غم بی شمار هست
هرآنچه گویمت یکی از صد هزار هست
بر من گمان نبود بیایم کنار تو
باور نداشتم که ببینم مزار تو
مادر خدا گواست که آمد چه بر سرم
با دیده ی کبود ببین دیده ی ترم
گیسو سپید آمده و قد خمیده ام
شرمنده ام بدون حسینت رسیده ام
گر یوسفت نیامده با من سوی وطن
آورده ام برایت از او کهنه پیرهن
مانده بخاطرم چه کشیدم در آن غروب
یادم نمی رود که چه دیدم در آن غروب
مادر به اشک دختر تو خنده کرده اند
خیلی به یاس پرپر تو خنده کرده اند
با کعب نیزه گشت سیه دوش کودکان
از بهر گوشوار،پاره شده گوش کودکان
یادم نمی رود که در آن اوج گیر و دار
دور و بر گل تو بسی بود نیزه دار
بس که رسیده بود بر او تیرها فرود
جسمش به مثل خانه ی زنبور گشته بود
سنگی رسید و بوسه ز روی گُلَش گرفت
برسینه اش نشست عدو،کاکلش گرفت
خنجر کشید بر گلویش تاکه آمدم
ای کاش بوسه بر گلوی او نمی زدم
مادر،سرش بریده نشد خاک برسرم
چرخاند پیکر پسرت را برابرم
مادر،گل توتشنه و با خنده چیده شد
دیگر نگویمت که چسان سر بریده شد
از آنهمه غمی که به قلب و دل من است
رگهای نامرتب او قاتل من است
دشمن رها نکرد پس از سر بریدنش
یادم نمی رود که به هر سو کشیدنش
در سینه ای که نیزه به سختی فرو شده
باچکمه های شمر لعین روبرو شده
تنها نه این که از لگد آئینه اش شکست
از سم اسبها قفس سینه اش شکست
در زیر اسب،نرم اگر پیکرش شده
جایی برای خواب علی اصغرش شده
#محمود_اسدی_شائق✍
بعد از #اربعین #امام_حسین
.