eitaa logo
اشعار حسینی و آموزش مداحی
5.2هزار دنبال‌کننده
295 عکس
180 ویدیو
37 فایل
کانال اشعار حسینی این کانال زیر مجموعه کانال مقتل ضامن اشک است. اشعار بر اساس مطالب مقتل است. http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af آی دی برای ارسال اشعار @Yaghoubian آی دی استاد @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
عرفان به کلام آمده و بندهٔ توست قرآن و قنوت و قبله شرمندهٔ توست ازخط به خطِ صحیفه ات فهمیدم؛ سجّاد شدن فقط برازندهٔ توست!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تقدیم به وجود مقدس اباعبدالله الحسین در مدح مولود پنجم شعبان به حسین ابن علی کرده خداوند نظر... پسر فاطمه یکبار دگر گشته پدر... کِشتی ناجی اُمّت چِقَدَر خوشحال است... بر سر کودک او ریخته اند نُقل و شِکر... از سرِ حُبِّ پدر ، نام پسر گشت علی... علیِ اُوسَط و هم نام علیّ اکبر... مُفتَخر کشور ایران شده چون مادر وی... شهربانوست به شاهَنشَهِ ایران دُختر... این علیّ ابنِ حسینِ ابنِ علی آخر کیست؟.. علوی چهره و زهرا نَسَب است و کوثر... خِیلِ سادات ز نسلش همه جا پخش شده... دشمنانش همگی مَحو شدند و اَبتَر... زِینُ العُبّاد لقب دارد و سَجّاد شده... در صحیفه شده اَدعیّه وی چون گوهر... کِی شود تا که برایش حرمی ساز کنیم... نقشه های حرم مشهد و قم هست به سر... گَر حَرَم ساخته شد چون سَگِ اَصحابِ کَهَف... افتخارم بشود پاسوَری بر سَرِ دَر... بَعد صد سال پس از مُردن من می گویند... یا بقیع است و یا کرب و بلا رفته سَفر... بر مزارم بنویسید که عاشق بودَست... عاشق سینه زن سبط بزرگ حیدر... آنچنان عشق وجودم زِ علی پُر کرده... قبر من را که بِبویید بیابید اَثَر... سید حسن صادقی
امشب حسین در دست دارد یک ستاره آمد به دنیا یک ولی اله دوباره زین العباد است سید اهل زمین است دوم علیِّ سرور و سالار دین است بانوی ایران تکه ی الماس آورد یک ماه رو چون حضرت عباس آورد حکمت چنین است کربلا بیمار باشد تا دین حق از نطق او بیدار باشد او آمده تا شرح عاشورا بگوید از خاک او چندین ولی حق بروید سجادیه آورده است این دُر و گوهر تا معجزه از او ببینند چون پیمبر ای اهل عالم یک علیِّ دیگر آمد بر عابدان دین امیر و رهبر آمد ایرانیان از نسل ایران گل شکفته در هیبتش تمثال شیر حق نهفته سوم علی عالم امکان همین است او سید سجاد زین العابدین است
مرا در هوای نجف آفرید مرا حق برای نجف آفرید خدا خواست عاشق شوم پس مرا به یا مرتضای نجف آفرید ستونهای این آسمان را خودش زِ گلدسته‌های نجف آفرید خدا خواست دنیا بهشتش شود که ایوان طلای نجف آفرید رُطب های آنجا مرا مست کرد مرا چاییِ کربلا مست کرد تو دامادِ ایرانیِ ما شدی تو مهمان مهمانیِ ما شدی تو زیباترین جلوه‌های خدا مناجات شعبانیِ ما شدی گرفته است بوی تو این سرزمین دلیل مسلمانیِ ما شدی  اگر خاک ما خاک عشق علی است خودت آمدی بانیِ ما شدی به ایران صفا را تو آورده‌ای امام رضا را  تو آورده‌ای زمین پُر شد از عطر گلخانه‌ات که بوی حسن می‌دهد خانه‌ات علی هستی وُ همسرت فاطمه* کَرَم در کرم داشت کاشانه‌ات پس از تو رسیدند تا مجتبی کریمان زِ فیض کریمانه‌ات اگر هشت معصوم ما می‌رسند به بیتِ حسن بیت فرزانه‌ات زِ تو بر حسین و حسن منتسب حسن زاده‌اند و حسینی نسب نسیمی مرا سمتِ سجاده‌ات سحر می‌برد تا سرِ جاده‌ات هوای زیارت سرم زد ، ربود دلم را سرِ زُلف اُفتاده‌ات خدا را در این خانه دیدم فقط من از برکت سفره‌ی ساده‌ات میانِ علی‌اکبر و اصغری که تا دل بری از دو دلداده‌ات پدر گفت تاج سرم آمده علیِ علی اکبرم آمده تو جام بلا با بلا می‌زدی تو قالوا بَلَی با رضا می‌زدی اگر جلوه می‌کردی آقا خودت سرِ لشکرِ کینه را می‌زدی  بنا این نبود و خدا این نخواست اگر نعره یا مرتضی می‌زدی علمدار محوِ تو می‌شد فقط به تیغِ علی ضربه تا می‌زدی زمین می‌شود خاک طوفان زده که فرزند حیدر به میدان زده تو پنهان به حجِ خدا می‌روی به دنبال جامانده‌ها می‌روی تو خود کعبه‌ای مکه‌ای زَمزمی برای زیارت کجا می‌روی تو بر دوشتان بارِشان می‌کشی شبیهِ شبِ مرتضی می‌روی تو بر زخمِ زنجیر نان می‌بَری کنارِ فقیر و گدا می‌روی کریمی به بیتت حرامی نشست** سر سفره‌ی تو جذامی نشست مرا می بَری تا ملاقات خود به سوی خدا با مناجات خود مرا مسجد و کعبه و دِیر کن ببر تا تماشایِ میقاتِ خود بیا فارغ از قیل و قالم نما مرا پُر کن از نورِ اوقات خود صحیفه گشودم به درکَت رِسَم لبم آشنا کن به سوقات خود بیا جان من سر به راهم نما ابوحمزه خوان و نگاهم نما الهی وَ رَبی نعیمی نعیم و نحن المَسیئونَ ذنبی جَحیم وَ اِن کانَ جُرمی عظیمُ کبیر و عفوُک قدیم و لطفک عظیم و ابکی علی ضیغ قبری و حشر تَرَحَّم علی عبدک یا رحیم وَ غَفِّر ذنوبی و سَتِّر عیوب وَ حَقِّق رجایی اَلا یا‌کریم فقط آمدم با سری سربِزیر امیری حسین و نعم الامیر *فاطمه بنت الحسن علیهما السلام مادر جلیله امام باقرعلیه ااسلام **اشاره به پناه بردن مروان حکم ملعون در واقعه حره به بیت امام سجاد السلام
جمال حق ز رویش منجلی بود علیِ دومِ بیت الولی بود در این خانه اگر صدتا پسر بود علی بود و علی بود و علی بود
سلام! ای سلام خدا بر سلامت! درود! ای کلام الهی، کلامت! تو هم سجده؛ هم سیدالساجدینی که قلب حسین است بیت‌الحرامت... سلام خدا بر سجود و رکوعت درود خدا بر قعود و قیامت حجر بر در خانه‌ات قطعه سنگی مقام آورد سر به پای مقامت تو حَجّی، صلاتی، زکاتی، جهادی! تو ممدوح با نامِ زین العبادی! تو در تیرگی‌ها سراج المنیری تو همچون پیمبر، بشر را بشیری سماوات و عرش‌اند در اختیارت تو آزادۀ عالمی، کی اسیری؟ تو در کنج ویرانه‌ها هم بهشتی تو در زیر زنجیرها هم امیری به پای تو سر کرد خم «سربلندی» تو تنها به نزدِ خدا سر به زیری یمِ هشت بحری و دُرِّ سه دریا ولی خداوند حیّ قدیری تو «قدر» و «تبارک» تو «فرقان» و «نوری» تو عیسی تو گردون تو موسی تو طوری... تو زمزم، تو مروه، تو سعی و صفایی تو فرزند کعبه، تو خیف و منایی تو قرآن، تو احمد، تو حیدر، تو زهرا تو در حُسن، آیینۀ مجتبایی امامی و پیغمبری از تو زیبد که تنها پیام‌آورِ کربلایی کلامت بُوَد وحیِ صاعد چه گویم تو از پای تا سر کلامِ خدایی دعا بر دهان و لبت بوسه آرد همانا همانا تو روح دعایی چه بهتر که «میثم» ثنای تو گوید برای تو خوانَد، برای تو گوید
شب در حضور تو صفاي ديگري دارد پيـشت ، دلم حال و هواي ديگري دارد عشقم به زلفت ، ماجراي ديگري دارد ذِبحَـم به پـاي تو مِـنايِ ديگـري دارد پس مـرگ در راهت بهاي ديگري دارد تاصبح،امشب با تو سرگرم مناجاتم اي بهـترين تكليف در باب عباداتم از تو گرفته رنگ ، الفـاظـم ، عباراتم در سجده فهميدم كه مي آيي ملاقاتم امشـب سـجودم رَبّــناي ديگري دارد ذهنم پُر از تصويرهايي از خيال توست دستم دخيل تار و پود سبز شال توست مَستم ولي مَستْيم از انگور كـال توست امشـب تمام حاجتم ، سِيـرِ جمال توست "سائل"به محـرابش دعــاي ديگري دارد هركس خُدا را بي تو مي خواهد مسلمان نيست مُفتـي وهّـابي مسلمان نه ، كه انسـان نيست خويي كه دارد دشمنت در ذات حيوان نيست در بين دريا ايمـن از امواجِ طـوفان نيست هركـس به جُز تو ناخُـداي ديگــري دارد وقـتي كه تو فرزند ختم المُرسلين بـاشي وقتي كه هم نـام امـيرالمؤمنين باشي وقـتي كه در بالاترين حدّ يقين باشي بايد جواب "أين زينُ العابدين؟" باشي با تو عبادت اِعـتِــــلاي ديگري دارد نام تو را آوردم اي شيرين سُـخن از عمد تا بشـكـنم نرخ عـسل را در وطـن از عمد تو خلقِ مضمون مي كني در ذهن من از عمد تو در بقيع مدفون شدي نزدِ حسن از عمد چـون با عـمو بودن صفايِ ديـگري دارد بَرده خـريدي ، بنده ي حق پرورش دادي تحـويل عـالم نوكراني با مَنِش دادي تو با دعا سـطح تـديُّن را جَهِـش دادي بر قلب دين داران به اين صورت تپش دادي اعجـاز تو ميـلِ عصـاي ديگري دارد از جانب تو هرچه صادر گشته استثناست فقري كه گفتي در صحيفه عين استغناست بي شك توسّـل بر تو از اركان استشفاست وقتي كه تُربت هست داروخانه بي معناست تو آن طبيبي كه دواي ديگـري دارد اين ناجوانمردان چه مي خواهند از جانت ؟ اي يوسفي كـه كوفــيان بُردند زندانـت از فرط گريه رنگ عوض كرده ست چشمانت گفـتم دمي كه شد خرابه بيت الاحزانت يعقــوب ما دارُ العـزاي ديگري دارد چِـل سال ياد لاله هاي پرپرت بـودي چِـل سال محو سُرخي انگشترت بودي هم ناله ي زينب ، به يادِ خواهرت بودي وقتي حرم مي سوخت ياد مادرت بودي هر كس علي شـد كربلاي ديگري دارد
طوطی طبع من! بخوان با من طایر خوش سخن! بخوان با من من گشایم زبان و تو منقار تا بخوانیم هر دو با دمِ یار نغمه سر کن که گل شکفته شود آنچه ناگفته مانده گفته شود نغمه سر کن که روح، مست شود روح نه، مست هر که هست شود نغمه سر کن که نخل ها خوانند با تو در باغ، گل برافشانند نغمه سر کن بخوان بخوان با من که ندانند این تویی یا من با دم عبدی و کمیت بخوان مدح سجّاده اهل بیت بخوان نغمه سر کن که پنج شعبان است شش جهت غرق روح و ریحان است نغمه سر کن که جان دین آمد حضرت زین العابدین آمد عین حقّ ار فروغ عین است این علی دوّم حسین است این این پسر یادگار پنجِ تن است شمع محفل فروز انجمن است این پسر جان سیّد الشّهداست روح و ریحان سیّد الشّهداست دل نورانیش یم رحمت هر دو چشمش دو زمزم رحمت بوسه های دعا به لعل لبش گشته بر دور سر نماز شبش لطف، عادت، کرم، وظیفه ی او کلّ توحید در صحیفه ی او سخنانش همه اخ القرآن سر به سر نور و سر به سر برهان وحیِ مُنزَل نهفته در نگهش وحی صاعد دعای شامگهش این گل سرخ دامن ززهراست بعد بابا امام عاشوراست کعبه ی عابدین، سلام سلام سیّد السّاجدین، سلام سلام قطب عرفان و قبله ی ایمان جان دین و حقیقت قرآن یوسف یوسف رسول خدا جان شیرین سیّد الشّهدا خون خون خدا به رگ هایت شاهدم! خطبه های غرّایت از دهان تو بانگ یا سُبّوح می دهد بر تن عبادت روح ای مسیح دعا دعای مسیح ای نفس هات خوشتر از تسبیح تو به عرش جلال، قائمه ای تو حسین حسین فاطمه ای پنج میقات و چار رکن و حرم حجر و مروه و صفا، زمزم به مقام تو عارفند همه از جلال تو واقف اند همه هر گیاهی به مدح اهل البیت دعبل است و فرزدق است و کمیت حجّ کعبه طواف خانه ی توست رکن، خشتی زآشیانه ی توست حجر الاسودت سلام کند بر کف دستت استلام کند وارد مسجد الحرام شدی بهتر از کعبه احترام شدی کعبه و خیل حاجیان به مطاف همه دور سرت به حال طواف پور عبد الملک از این تجلیل ایستاده به سان عبد ذلیل نه رهی تا که استلام کند نه کسی از وی احترام کند مانده بر جای خویشتن چو جسد بر دلش سخت خورده تیر حسد عربی از هشام کرد سؤال این که باشد بدین مقام و جلال؟ با تجاهل به سوی او نگریست گفت نشناسمش ندانم کیست شد فرزدق خروش، سر تا پا جست از جای خود سپند آسا خواند در شأن یوسف زهرا با فصاحت قصیده ای غرّآ گفت هی هی! تجاهلت از چیست گوش کن تا بگویمت این کیست حجر و رکن و زمزم و میقات مروه، سعی و صفا منی، عرفات کوه های حجاز سر تا سر ریگ های مقدُی مشعر مستجار و مقام و حجر و حطیم مکّه تا هز کجا که هست حریم ناودان و مطاف و شادروان کلّ حجّاج بیت، پیر و جوان جبل الرّحمه خیف غار حرا می شناسد یک به یک او را همه دل بر ولایتش بستند در مسیر هدایتش هستند این فروغ حقیقت ازلی است این جگر گوشه ی نبیّ و علی است دل مؤمن پُر از محبّت اوست نصّ حکم خدا موّدت اوست با تولاّی او گرفته حیات حجّ و صوم و صلات، خمس و زکات این گل سرخ گلبن زهراست میوه ی قلب سیّد الشّهداست کرم از بذل او کرم گشته حرم از فیض او حرم گشته از دم او دعا کند پرواز بی ولایتش قبول نیست نماز حجّت حیّ سرمدش خوانند گل باغ محمّدش خوانند این خداوند را ولی است ولی نام نیکوی وی علی است علی حق فرستاده در همه اوقات به اب و جدّ و مادرش صلوات تا جهان بوده است و خواهد بود به فرزدق درود باد درود چوبه ی دار خود به شانه گرفت سینه ی خصم را نشانه گرفت بین دشمن سرود، مدح امام «میثمش» می دهد هماره سلام
روز میلادتان چه روزی بود! چشم عالم به دستِ آقا بود سر تبریک گفتنِ به حسین بین خورشید و ماه دعوا بود روز میلادتان زحل با شوق غسل درآب حوضِ کوثر کرد شادباشش به آسمانی ها گوش آل امیه را کَر کرد روز میلادتان نسیم بهشت غنچه ها را یکی یکی وا کرد خنده های تو بسکه شیرین بود هوسِ شیر و شهدِ خرما کرد ای کلیم مدینه ی نبوی مرد شب زنده دار سجاده همه ی عرش تحت سلطه ی توست حضرت شهریار سجاده آمد ابلیس، شکل یک افعی نقشه ای شوم را رقم بزند عددی نیست این فرومایه که نماز تو را به هم بزند پوزه اش را به خاک مالیدی مرحبا خیبری، چه پیکاری! تا سلاح البکاء به دستت هست چه نیازی که تیغ برداری بندگی را به من بیاموزید نروم سمت لااُبالی ها کاش با یک نگاه می گشتم از ابوحمزه ی ثُمالی ها سیدالعابدین نگاهی کن بی پناهم، مرا تو یاری کن نوکرت کربلا نرفته هنوز! تا نمُردم ز غصه کاری کن کربلا گفتم و...دلت خون شد یاد گودال ودشنه افتادی جگرت سوخت از عطش،آقا یاد اطفالِ تشنه افتادی خنده ی نحسِ حرمله؛ آقا شده کابوس هر شبت، ای وای پیش چشم ترت به یغما رفت معجر عمه زینبت، ای وای کاش می مُردم و نمی خواندم سرِ بازارها تو را بُردند نیزه داران عبایِ دوشت را جایِ سوغات کربلا بُردند
. ماییم مست جام تو یا زین العابدين خانه خراب نام تو یا زين العابدين هستیم مرغ بام تو یا زين العابدين مست علی الدوام تو یا زين العابدين پس می دهم سلام تو یا زین العابدین دردم همینکه باتو دوا میشود بس است ذکرم همینکه نام شما میشود بس است لطف تو دستگیر گدا می شود بس است وقتیکه مستجاب دعا می شود بس است با رحمت مدام تو یا زین العبادین با خاک تیره جز تو چه کس کرد زرگری؟ آب دهان کیست چنین کیمیا گری آورده ام برات اگر دیده تری فهمیده ام شکسته دلی خوب می خری به به به این مرام تو یا زین العابدین نزدیک شمس مثل عطارد شدیم ما سنگیم و از دعات زمرد شدیم ما کردی نگاه و مرد تهجد شدیم ما فطرس که نه کنار تو هدهد شدیم ما با اشتیاق دام تو یا زین العابدین مهر غلامی پدرت بر جبین ماست حب الحسین روز قیامت نگین ماست شهبانوی مجلله شورآفرین ماست نامش شرافت همه سرزمین ماست ایران فدای مام تو یا زین العابدین روشن ترین ستاره پس از ماه شد فقط آواره حسین دراین راه شد فقط مهریه اش بهشت روی شاه شد فقط دلبست بر امام تو یا زین العابدین نخل بهشت از رطبت بوسه ميگرفت جبریل از نماز شبت بوسه ميگرفت سجاده نیز از لقبت بوسه ميگرفت آنقدر حسین از دولبت بوسه ميگرفت جانم به این مقام تو یا زین العابدین نزدیک ذات، جای سجودت مشخص است بالای ساق عرش عمودت مشخص است یکپارچه علیست وجودت ، مشخص است زهرا در این قیام و قعودت مشخص است حق کرده احترام تو یا زین العابدین ذکر عروج حلقه رندان صحیفه ات شد روشنایی شب ایمان صحیفه ات نهج البلاغه ایست فروزان صحیفه ات شد خط به خط برادر قرآن صحیفه ات دارد شکر کلام تو یا زین العابدین کیسه به دوش شب به شب مهربان شهر آه ای یتیم دوست خرما و نان شهر آقای دوستان خدا ای امان شهر ابری شده است بار دگر آسمان شهر با سجده غلام تو یا زین العابدین مشتاق بوسه بر رخ ماه تو زینب است ازاین به بعد پشت و پناه تو زینب است یک اربعین تکیه گاه تو زینب است وقتی علم به دوش سپاه تو زینب است شد استوار گام تو یا زین العابدین کشتی عشق را تو به ساحل رسانده ای با دستهای بسته اگر خطبه خوانده ای ابن زیاد را سرجايش نشانده ای کاخ یزید را تو به خاری کشانده ای احسنت بر قیام تو یا زین العابدین آویز دست مادر من نذر مرقدت دو گوشوار دختر من نذر مرقدت فرشی که هست در بر من نذر مرقدت چیزی نداشتم سر من نذر مرقدت قبر بدون بام تو یا زین العابدین شاید دوباره صحن و سرایی درست شد بین مدینه نیز بنایی درست شد یک گنبد امام رضایی درست شد آخر ضریح های طلایی درست شد آنجا به احترام تو یا زین العابدین با ما ز دردهای شب قافله بگو از زخم گردن و اثر سلسله بگو از خار و پا و سوختن و آبله بگو از طرز خنده های بد حرمله بگو دور و بر خیام تو یا زین العابدین با تو حدیث کرببلا ترجمة شد و دانه به دانهء شهدا ترجمه شد و با یک حصیر مرثیه ها ترجمه شد و جسم مرمل بدما ترجمه شد و با اشک صبح و شام تو یا زین العابدین .
بسته‌ست همه پنجره‌ها رو به نگاهم چندی‌ست که گم‌گشتۀ در نیمۀ راهم حس می‌کنم آیینۀ‌ من تیره و تار است بر روی مفاتیح دلم گرد و غبار است از بس که مناجات سحر را نسرودم سجادۀ‌ بارانی خود را نگشودم پای سخن عشق دلم را ننشاندم یعنی چه سحرها که ابوحمزه نخواندم ای کاش کمی کم کنم این فاصله‌ها را با خمسه‌عشر طی کنم این مرحله‌ها را بر آن شده‌ام تا که صدایت کنم امشب تا با غزلی عرض ارادت کنم امشب ای زینت تسبیح و دعا زمزمه‌هایت در حیرتم آخر بنویسم چه برایت؟ اعجاز کلام تو مزامیر صحیفه‌ست جوشیده زبور از دل قرآن به دعایت در پردۀ‌ عشاق تو یک گوشه نشسته‌ست صد حنجره داوود در آغوش صدایت از بس که ملک دور و برت پر زده گشته‌ست «پیراهن افلاک پر از عطر عبایت» تنها نه فقط آینه در وصف تو حیران باشد حجرالاسود، الکن به ثنایت من کمتر از آنم که به پای تو بیفتم عالم شده سجاده و افتاده به پایت