.
#مدح
#امام_علی #امیرالمؤمنین علیه السّلام
بهترین معنی از کریم؛ علیست
در تفاسیر ما "نعیم" علیست
آنکه ارواح انبیا بودند
آستانبوسش از قدیم؛ علی ست
آنکه در کوه طور جای خدا
گفتگو کرده با کلیم علیست
دشمنان نیز مُعترف هستند
جنّت و نار را قسیم علیست
از ازل در مقام اَو اَدنا
در جَوار خُدا مُقیم علیست
سورهی حمد میزند فریاد
که فقط راه مستقیم علیست
آن وَلیِّ خُدا که مِثل خُدا
همسمیعاستوهمعلیمعلیست
آن شجاعی که پیکر مرحب
شدهازضَربتش دُونیم علیست
پادشاهیکه از مروّت و لُطف
شده همبازی یتیم علیست
صَدَقَ اللهِ قاریان زیباست
هرکجا قبلِ "العظیم"علیست
خوشبهحالم که با تمام بدی
همهی دینو زندگیم؛ علیست
این بشر کیست؟ قُلتُ لا اَدری
او خدا نیست؟ قُلتُ لا ادری
#محمد_قاسمی✍
.........................................
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
کانال ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
#تخریب_بارگاه_ائمه_بقیع
خاكي كه چون عرش خدا شأنش رفیع است
بي بقعه درگاهي ست كه نامش بقــیع است
اينجا قيامت را به خلوت مي توان ديد
زيرا كه پنهان در دلش چندين شـفیع است
از عرض حاجت بي نيــازي زائر اينجا
چونكه مَـزورَت* هم عَليم و هم سَميع است
با چار امامي كه کریم بن الكريــمند
حتّيٰ کرم در این حرم عبد مُطیع است
مهمان همیشه کاسه اش سرشار فیض است
آنجا که صاحب خانه را طبعي مَنیع است
همسايه ي مكّه ست وقتي كه مدينه
پس هرکه پابوسش می آید مُستطیع است
زائر ! نمي فهــمي زيارت كرده يا نه !
آنقدْر كه سِــير زمان اينجا سَـريع است
آيــنده اش را كه تصــوّر مي كنم باز
در ذهنم از اين صحن تصويري بَديع است
بعد از ظهورِ حضرت مَـعشوق ، بي شك
اينجا تمام فصلهايش چون رَبيــع است
با خاك يكسان كرده هركس اين حرم را
روز قيام منتـقم ، وضعش فَجــیع است
اين خاكها شد زير و رو،مرثيه خوان گفت:
امشب گُريزم ، روضه ي طفل رَضيع است
#محمد_قاسمی
#تخریب_قبور_ائمه_بقیع
#تخریب_بقیع
...........................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
کانال باب الحسین (ع)
https://t.me/Babolhusein
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#امام_رضا_علیه_السلام_ولادت
همانقَدَرکه ز اهل زمانه مایوسم
امیدوار به الطاف خسرو طوسم
هنوزهمکههنوزاستمثلکودکیام
تمام سال پُر از اشتیاق پابوسم
حواساوهمهجابهمناست؛پسغمنیست
اگر کسی نگذارد محل به افسوسم
مرا صدازده آقا دراینشببهخصوص
دلمخوشاستکهاز؛زائرانِمَخصوصم
منوزیارتِاو؛خواب یاکه بیدارم؟
گدای اینهمه بخشندگیِ مَلمُوسم
همینکهدرحرمششدصدایمنآزاد
چشید طعمِ اجابت؛دعایِ محبوسم
سگِسیاهموخُدّام؛جای سنگ زدن
نموده اند نوازش به بال طاووسم
اگرنفسنکشم در هوای آبی صحن
همانصنوبر بیچارهامکهمیپوسم
مرا ز طعن زَراندوزها کُجا باکیست؟
کهکاسهلیسیاینسُفرهاستقاموسم
به لطف او که اَمینُاَلله ست دور شده
گزند از سر دنیا و دین و ناموسم
#محمّد_قاسمی
..............................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8afس
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#پنجم_ربیع_الاول
#مناجات
#غزل
چگونه پلک ترت میل خواب داشته باشد؟
اگر برادر تو درد آب داشته باشد
تو خواهری و برای گلوی نازک اصغر
طبیعی است دلت اضطراب داشته باشد
خدا کند که از این لشگر خبیث، اقلّاً
یکی بیاید و قصد ثواب داشته باشد
خدا کند پدرت وقت باز گشت به خیمه
رباب را که ببیند جواب داشته باشد
حسین «شیعتی» از حلق پاره گفت به گوشت
که شعر روضه، مضامین ناب داشته باشد
هزار مرتبه راضی به مرگ میشوی، آری
اگر پدر، سرِ از خون خضاب داشته باشد
اجازه میدهی از شام چند جمله بگویم؟
به شرط اینکه مصیبت حجاب داشته باشد
چگونه هضم کنم؟ ای وقار محض، سکینه
که دستهای تو ردّ طناب داشته باشد
چگونه هضم کنم که یزید، چوب به یک دست
به دست دیگر خود هم شراب داشته باشد
نخواستی که بفهمد کسی، چرا که کشیدی
چه قدر میشود این غم عذاب داشته باشد!
اراده کرد خداوند بعد رفتن اصغر
تو را به خانه کنارش، رباب داشته باشد
تصوّرش به خدا غیرممکن است برایم
که شصت سال، دلی پیچ و تاب داشته باشد
تو هم شبیه ربابی، به سایه کار نداری
پس از حسین و علی اصغرش قرار نداری
#محمد_قاسمی✍
#رحلت_حضرت_سکینه
............................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
#امام_جواد_مدح
من از ازل گدایم و او از ازل جواد
مثل رضا و مثل خودش بی بَدَل جواد
با روی خوش گذاشت به سائل مَحل جواد
در جُود و در کرم شده ضَربُ المَثَل جواد
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
دست خُداست دست امامِ جوادِ من
عرش خُداست روضهی باب المُرادِ من
لطف زیاد اوست که مانده به یادِ من
یکجمله است نغمهی هر بامدادِ من
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
او را دلیل بارش باران نوشته اند
در مدح او ملائکه قرآن نوشته اند
چشم و چراغ شاه خراسان نوشتهاند
روی عقیق دست کریمان نوشته اند
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
با مَست حُبِّ او سخن از مُستَحَب مگو
شهد لبش که هست به ما از رُطب مگو
ما با غمش خوشیم بیا از طرب مگو
در پردهای بلند بخوان ؛ زیر لب مگو
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
دل یاکریم گفت و زبان یاجواد گفت
باید نیاز خویش به بابُ المراد گفت
گنبد زبان گشود و دم گوش باد گفت
شد برکتش زیاد کسی که زیاد گفت
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
ماییم سائل سر بازار کاظمین
هستیم تا همیشه بدهکار کاظمین
بیچارهی رضا و گرفتار کاظمین
گفتیم با تمامی زوّار کاظمین
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
تنها به بذل دست تو دارد نظر فقیر
اینجا نیامدهست پی سیم و زَر فقیر
پُرکردهاست کیسهیخود را اگر فقیر
یک بار گفته از سر شب تا سحر فقیر
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
ای دل به شادی دل آل عبا بخوان
پیوسته با اهالی ارض و سما بخوان
در صحن با صفای امامِینِ ما بخوان
مصراع آخرست بیا با رضا بخوان
((صَلِّ عَلی مُحمّد و صَلِّ عَلیَ الجَواد))
#محمد_قاسمی✍
#مدح_امام_جواد
.......................................................................
کانال اشعار ایتا
http://eitaa.com/joinchat/1055588373C0c7969e8af
گروه آموزش مقتل
https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0
گروه اشعار حسینی
https://t.me/joinchat/TnNArTssrr8vRxab
.
#امام_زمان
#مناجات
سلام ای وجود خدا را نشانی
سلام ای که روزیرسان جهانی
بزرگی که طاووسِ اهلِ جَنانی
بیابان نشینی که عرش آشیانی
تو مافوق توصیفو شرح و بیانی
که تو صاحبالامر و صاحبزمانی
سلام ایکه در ماورای کمالی
محمّد جمالی و حیدر جلالی
تو مثل حسینوحسن بی مثالی
تو موزونترین جلوهی اعتدالی
یگانه دلیل قوام جهانی
که تو صاحبالامر و صاحبزمانی
توهادی تومَهدی تو نورُالهُدایی
تو عینُالحَیاتی تو روحُالبقایی
تو هم کُنیه با خاتم الانبیایی
ابوالقاسمی خاتمالاوصیایی
تو کهفحصینی تو خطّ امانی
که تو صاحبالامر و صاحبزمانی
تو آن عُمرِ پُر برکتِ جاودانی
کهوقت سخاوت سر از آسمانی
به ظاهر شبیه چهل سالگانی
به چشم انتظاریِ رُکنِ یمانی
به اعجاز حق تا همیشه جوانی
که تو صاحبالامر و صاحبزمانی
به قرآن قسم که تو قرآن مایی
تو در اصل آن اصلِایمان مایی
تو در اِحتجاجات بُرهان مایی
چه بهتر از اینکهپدرجان مایی؟
تو مارا به نان و نوا میرسانی
که تو صاحبالامر و صاحبزمانی
چهفیضیست خدمتگزار تو بودن
به هر قیمتی پای کار تو بودن
خراب تو گشتن دچار تو بودن
هواییِ یکدم کنار تو بودن
بُوَد وصل تو لذّتِ جاودانی
که تو صاحبالامر و صاحبزمانی
(مناز عهدِآدم تورا دوست دارم)
بهکعبه بهزمزم تورا دوست دارم
به اشک محرّم تورا دوست دارم
امام زمانم تو را دوست دارم
شده عشق ما و تو چه داستانی!
که تو صاحبالامر و صاحبزمانی
مُریدم مُریدم تو هستی مُرادم
گدایی تو هست از سر زیادم
سگیروسیاهم به پات اوفتادم
و قلادهام را به دست تو دادم
تو هرجا بخواهی مرا میکشانی
که تو صاحبالامر و صاحبزمانی
سوالمن ایناست الان کجایی ؟
تو در مکّهای یا که در کربلایی؟
بگو در نجف یا که در سامرایی؟
و یا در جوار امامِ رضایی؟
دمی را به سهله دمی جمکرانی
که تو صاحبالامر و صاحبزمانی
توآن حاضرِ غایب از چشمِ مایی
که مثل علی وقت جلوه نمایی
به یک طُرفةُالعین در هر کجایی
تو در کوه رَضوی و یا ذیطُوایی
بمیرم نبینم که بی خانمانی
که تو صاحبالامر و صاحبزمانی
دعا میکنم تا بیایی به زودی
به پایان رسد این جدایی به زودی
بهعشّاق صورتگشایی به زودی
و با تو شوم کربلایی به زودی
دو خط هم برایم تو مقتل بخوانی
که تو صاحبالامر و صاحبزمانی
شد آندم که گودال دریای نیزه
به پهلوی شَه باز شد پای نیزه
زدند آنقدر نیزه هِی جای نیزه
و آخر سرش رفت بالای نیزه
تو خونخواه سالار لبتشنگانی
که تو صاحبالامر و صاحبزمانی
#محمد_قاسمی✍
.
.
#حضرت_معصومه
#مدح_و #میلاد_حضرت_معصومه
#مخمس_ترکیب
تو مجموعهی لطف و جود و عطایی
تو یک چشمه از جوشش هَل اَتایی
تو دریاچه نه ؛ بَحر بی انتهایی
چهگویمکههستی؟چهگویمچههایی؟
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
تو زهرا خصالی تو زهرا جمالی
تو زهرا مَآبی تو زهرا جلالی
تو زهرا سِرشتی تو زهرا مثالی
تو در دورهی خویش خیرالنّسایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
تویی راحت جان موسی بن جعفر
تویی روح و ریحان موسی بن جعفر
تویی یاس بُستان موسی بن جعفر
تو بنت الامامی تو بنت الهُدایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
تو عَذراترین مریم اهل بیتی
تو در هر دمی همدم اهل بیتی
در اسرار حق، مَحرم اهل بیتی
تو تندیس آن چارده مُقتدایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
هُمای بهشتی و عرش آشیانی
که در عُشّ دین صاحب آستانی
تو باب الرّضایی تو بابُ الجَنانی
بهشت خداوند در خاک مایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
تو مانند کلثوم، زینب ترینی
خدیجه وقار اَستی و بیقرینی
وفادار مانند اُمّ البنینی
تو منظومه ی جمع معصومه هایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
چه گویم؟که بابا ثنای تو گفته
((فداها ابوها))برای تو گفته
به مدحت ولیّ خُدای تو گفته
که در حشر تو شافع شیعه هایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
در اطراف صحنت غُباریم بانو
به درگاه تان خاکساریم بانو
به لطفت در این شهر داریم بانو
عجب کاظمینی؛عجب کربلایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
تو نَفس نفیس اَنیس النّفوسی
تو همشیرهی شخصِ شَمس الشّموسی
درِ خانه ات از پی خاکبوسی
رسیدند صدها چو شیخ بهایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
از این در چو بُردیم فیض دوچندان
طمعکار گشتیم ما مستمندان
به اقرار ما فرقهی دردمندان
تو با درد هر بینوا، آشنایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
اگرچه در این خاک کم غم ندیدم
در این شوره زار آب زمزم ندیدم
به من درد دادند و مرهم ندیدم
ولی از قُمم نیست مِیل جُدایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
به این خسته حال مجاور نظر کن
تو ای روح شعرم به شاعر نظر کن
به من هم به عنوان زائر نظر کن
تو رُخصت دهی۰ میشوم نینوایی
تو معصومه هستی و اُخت الرّضایی
#محمد_قاسمی✍
.
.
#امام_حسین_مناجات
#سلام_بر_محرم_اذن_سیاهی
#طلیعه_محرم
برسـانید خبر را به مُحبّـانِحُسین
همهجا پَهنشدهسُفرهیاحسانِحسین
درهمانلحظهیاوّل همگیپاک شُدیم
خورد،بر گونهی ما تا نَمِ بارانِحُسین
رحمتِ خاصّهی مادر او را دیدیم
دستِخودراکهرساندیمبهدامانِحسین
اَجرِ بسیارگرفتیم پس از خوردنآب
تاکه گُـفتیم فدای لبعشطانِحسین*
کاشمیشد بسپاریم به زَوّار حرم
نام ما را بنویسـند در ایوانِ حسین
به زَر سُـرخ ، بِـوَاللهِ شـرافت دارد
ذَرّهای تُربت اعلای بیابانِحُسین
شک نداریم کهدر عالم تَکوین هستند
اَبروبادومَهوخورشید به فرمانِحسین
عِزّتهـردوجهانیکشَبهشدقسمتِاو
هرکسیمثلِوهبرفتبهقربانِحسین
وسطِ روضه اگر جانبِدهم خوشبختم
آنهم_آنجا کهشَوَم پارهگریبانِحسین
بوسهگاه نبیُ الله کجا ، چوب کجا؟
خیزرانخورد،چرابرلبودندانحُسین؟
#محمد_قاسمی
*داود رِقّى میگويد: در محضر مبارك امام صادق عليه السّلام بودم، حضرت آب طلبيدند و زمانى كه آب را نوشيدند ديدم در حضرت حالت گريه پيدا شد و دو چشم آن حضرت غرق اشك شد. سپس به من فرمودند: اى داود! خدا قاتل حسين عليه السّلام را لعنت كند؛ بنده اى نيست كه آب نوشيده و حسين عليه السّلام را ياد نموده و كشنده اش را لعنت كند مگر آن كه خداوند منّان صد هزار حسنه براى او می نویسد و صد هزار گناه از او محو كرده و صد هزار درجه، مقامش را بالا برده و گويا صد هزار بنده، آزاد كرده و روز قيامت حق تعالى او را با قلبى آرام و مطمئن محشورش مى كند.
كامل الزيارات، ص: 107-106
.
#شهادت_امام_هادی
سرِ ما محفلِ سودايِ عليّ النّقي است
جانِ ما نـذرِ قدمهاي عليّ النقـي است
دلِ ما غـرقِ تمنّايِ عليّ النّقی است
دين ما چيست؟ تولّاي عليّ النّقي است
ما كه از روز ازل عاشق و خاطرخواهيم
زيرِ دِيْــنِ كَـرمِ هــٰادي آل الّلهيم
از هدايتگري اش اهل هدايت شده ايم
لطف او بوده كه اينقدر"عنايت شده ايم"
خار راهش شده و صـاحبِ عزّت شده ايم
كاسـه ليسان سـر خوان ولايت شده ايم
عشق ما بر پسر فاطمه ، مادرْ زادي ست
هــرچه داريم از الطاف امام هادي ست
دل ما گُم شده در پيچ و خمِ سامرّاست
چون كبوتر شـده،جلد حرمِ سامرّاست
ســائل صحن ملائك خَدَم سامرّاست
چون گره خورده به اسمت عَلَم سامرّاست
يادِ ايــّامِ تو و خاطره ات را عشق است
خشتْ خشتِ حرم سامره ات را عشق است
نوه ي حضرت سُـلطاني و آقاي همه
پُر شــده از نـفـسِ حقِّ تو دنياي همه
با تو تضمين شـده آبادي فرداي همه
نامه داديم براي تو به امـضاي همه
كوري چشم هر آنكس كه خبيث و شقي است
مُهر آن هم "لكَ لبيّك عليَّ النّقي"است
پسر حضرت جودي و سراپايت لطف
مي چكد از عرق چهره ي زيبايت لطف
ما كه ديديم فقط از يــد طولايت لطف
گشته صادر همه ي عمر ز لبهايت لطف
جامعه با جملات تو عجب شيرين است
حرفهاي تو همه مثل رطب ، شيرين است
در غم دوري خود از حرمت مي سوزيم
سوّم ماه رجب شد ز غمت مي سوزيم
با نفسهاي تو از بــازدمت مي سوزيم
پا برهنه مرو مثل قدمت مي سوزيم
پا برهنه شدي و موي پريشان كرديم
يادِ دردانه ي سالار شهيدان كرديم
مي دواندند تورا از پي مركب اي واي
داغ ميخورد به قلب تو مُرتّب اي واي
پابرهنه ؛وسط كوچه؛ مُعذّب اي واي
چه قدر سوخت دلت از غم زينب اي واي
گـرچه در بزم شــراب متـوكّل رفــتي
شكر، زيرا به سلامت سويِ منزل رفتي
سينه ي سوخته ي سينه زنت شد پاره
جگر مادرت از سـوختنت شد پاره
از درون آه ، تمام بدنت شـده پاره
چون كشيدند تورا پيرهنت شد پاره
پيرهن چاك زدم تا حسني زار زنم
همرهت بر بدن بي كفني زار زنم
تن صد پاره ي جدّت به زمين افتاد و
وسط گودي گودال زِ زين افتاد و
از ركاب شه افلاك نگين افتاد و
شمر زد قهقهه ، در دشت طنين افتاد و
نيزه ها كشته ي خونين بدني را بردند
از تن بي سر او پيرُهني را بردند
#محمد_قاسمي ✍
#مناجات_با_امام_هادی_علیه_السلام
#امام_هادی_علیه_السلام
.
.
#شهادت_امام_سجاد
تقديم به امام زين العابدين عليه السّلام
اشك مي ريزم چشم ترم مي سوزه
شونه كه مي كِشم سرم مي سوزه
با اينكه آب ، رفع عطش مي كنه
آب كه مي نوشم جگـرم مي سوزه
گـهـواره مي بيـنم بهم مي ريزم
شيرخواره مي بينم بهم مي ريزم
نزديكــه چِـل ساله كه توي بازار
گوشـواره مي بينم بهم مي ريزم
حرف از اسارت شِه دلم مي لرزه
صحبته غارت شِه دلم مي لرزه
حتّي به ناموس يه نامسلمون
اگه جسارت شِه دلم مي لرزه
خودم ديــدم برادرامـو كُشتن
جلوي چشمام عموهامو كُشتن
وقتي ديدن براش كسي نمونده
با صبر و حوصله بابامو كُشتن
يادم نميره رنگه سُرخِ خورشيد
صداي اسبا تو گوشم مي پيچيد
يادم نميره وقتي رفت رو سينه ش
زمين كربلا چجور مي لرزيد
خيلي دل جدّه ي من رو لرزوند
اون بي حيايي كه تنش رو گردوند
يادم نميره عمّه مون بالا تل
فاتحه ي برادرش رو مي خوند
سرش رو دست نيزه دار سِپردن
عمّامه و خُوود و رداشو بُردن
وقتي ديدن ديگه عمو نداريم
به سمت خيمه ها هجوم آوردن ...
#محمد_قاسمي✍
.
.
#غزل
#امام_حسین علیه السّلام
((ای دستگیر مردم بی دست و پا حُسین))
دستم بگیر محض رضای خدا حُسین
راه تسلّی دل من غیر گریه چیست؟
حالا که روزی ام نشده کربلا حُسین
روزی نداشتم که بدون تو سر شود
از لحظهای کهباتو شدم آشنا حُسین
جُز دوریاز خدابهخداحاصلینداشت
جُز دورِ تو پرید دلم هر کجا حُسین
گرماستپُشتمنبهتو ایکوهمعرفت
گرچههمهزدند به من پُشتِ پا حُسین
تاانتها بهمَرحمت گریه با من است
شوقیکهداشتمبه تو از ابتدا حُسین
داروی دردهای بدون دوای من
چیزیبهغیر تُربتِتو نیست"یاحُسین"
((دربارگاهقُدسکهجای مَلال نیست))
شیون کنند در غم تو انبیا حُسین
حور و ملک به صورت خود لطمه میزنند
با ضجّههای حضرت خیرُالنّسا حُسین
مادر گرفته بود سرت را به دامنش
که شمر ذبح کرد تورا از قفا حُسین
این غم کجا بَریم که قبل از شهادتت
لِه شد تن تو زیر سُمّ اسبهاحُسین
#محمد_قاسمی ✍
.
.
#امام_صادق_علیه_السلام
#شهادت_امام_صادق
#25شوال
بياموزند تا در مكتبت، مردم صداقت را
بهنام تو سند كردند شش دانگ ولايت را
تورا از شش جهت خواندند مولای ششم چونكه
بهدست خويشتن داری زمام كلّ خلقت را
بهميليونها چنان سقراط يا صدها چنان لقمان
عطا كردند از دريای تو يک قطره حكمت را
ميان آن همه شاگرد هم باشی غریبی تو
نميفهمند وقتی اين جماعت شأن عصمت را
هَلِ الدّين، غير حبّ و بغض، مذهب چيست غير از اين؟
خدا از ما نگيرد اين ولايت، اين برائت را
تو از بس از حسين و كربلا رفتن بهما گفتی
بهپا كردی درون سينهها شور قيامت را
گرسنه، تشنه، خاکآلود، غمگين زائرش گشتی
چه خوب آموختی بر شيعيان رسم زيارت را
نمیماند گنه كاری ميان عرصهی محشر
اگر در پای ميزان رو كنی حكم شفاعت را
اگر میگفت يازهرا كسی در پيش روی تو
عوض میكرد ياد پهلويش حال و هوايت را
پس از زهرا گمانم رسم شد در شهر پيغمبر
بسوزانند در آتش، درِ بيت سيادت را
شبانه با سر و پاي برهنه، بُردن از خانه
ز حدّ خود به در كردند نامردان جسارت را
به هرگامی كه میرفتی بسوی قصرِ آن ملعون
گمانم با دو چشم خويش میدیدی شهادت را
عذاب اوّلين و آخرين بادا بر آن قومي
كه سوزاندند از كين قلب خورشيد امامت را
كلام آخرت وقف نماز با توجّه شـد
عجب شرمندهی خود كرد اين حرفت عبادت را
#محمد_قاسمی ✍
.