eitaa logo
اشعار ناب مناسبتی
48 دنبال‌کننده
13 عکس
2 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از شعر شیعه
هر چه در حجره زدم داد به من آب نداد لبم از زمزمه افتاد به من آب نداد هر چه گفتم جگرم سوخت به من رحم نکرد پاسخ این همه فریاد به من آب نداد دست و پا بسکه زدم خسته و بي حال شدم رفت هستم همه بر باد به من آب نداد اب ابم جگر فاطمه را اتش زد تا شود مادر من شاد به من آب نداد پیش لب تشنه کسی آب نریزد به زمین داد از این همه بیداد به من آب نداد لب خشكيده من ديد وبه حالم خنديد كف زنان در برم استاد به من اب نداد گفتم آبم بدهی یا ندهی میمیرم كربلايي شده بغداد به من آب نداد نوحه آخر من  واعطشا وای حسین کردم از روضه او یاد به من آب نداد خیره بر حنجر طفل و گله از حرمله داشت نشود خانه اش آباد به من آب نداد دید نامرد سر کوچک طفلم زعطش بر روی شانه ام افتاد به من آب نداد بی حیا آخر عمری به چه روزم انداخت رو زدم بهر تو نوزاد به من آب نداد ماندم اخر به چه رويي به حرم برگردم كاش آبي به تو ميداد به من آب نداد @shia_poem
هدایت شده از شعر شیعه
آن روز کاظمین چو بازار شام شد دنیا برای بار نهم بی‌امام شد دجله که دیگر آبروی رفته هم نداشت آن‌قدر اشک ریخت که چشمش تمام شد جنت وزید و حُجرهٔ در بستهٔ امام در بارش ملائکه خود، بار عام شد تا سایه‌بان شود به تن زهر دیده‌اش خورشید شد کبوتر و بر روی بام شد... آن روز ذوالجناح حسین از نفس فتاد آن روز ذوالفقار علی در نیام شد آتش نشست در جگر کربلایی‌اش یعنی به رسم خون خدا تشنه‌کام شد...   #@shia_poem
تشنه لب در قتلگاه خانه اش ابن الرضا گاه می گوید حسن ، گاهی حسین ، گاهی رضا @raziolhossein
اشعار شهادت امام محمد باقر(علیه السلام) شروع زندگی اش طعم قتل و غارت داشت هزار خاطره از تلخی اسارت داشت   تنور داغ دلش را کسی نمی فهمید اگر چه مجلس درسش بسی حرارت داشت   به حکم صبر و تقیه خموش و ساکت بود ولی به جای خودش جرات و جسارت داشت هم از غریبه هم از آشنا دلش پر بود همیشه شکوه از این شیوه ی صدارت داشت برای گفتن یک یا حسین در ذهنش هزار و نهصد و پنجاه و یک عبارت داشت   به وقت دیدن تیر و کمان دلش می ریخت اگر چه در زدن طعمه اش مهارت داشت به یاد یک سفر اربعین کودکی اش همیشه مرغ دلش حسرت زیارت داشت https://eitaa.com/asharnab14
به وقت جامعه خواندن، خدا خدا کردی صدا صدای تو بود و مرا دعا کردی از آن زمان که زمانش دقیق یادم نیست مرا به حسرت شش گوشه مبتلا کردی قسم به وسعت صحن تو می خورم آقا که بغض بال و پرم را فقط تو وا کردی شبیه قبه ی خون خداست گلهای اجابتی که تو از گنبدت عطا کردی زبانزد است و فراوان گدای سامرا کریم ! دور و برت را پر از گدا کردی مفسران قَدَر را به عجز و لابه کشید زیارتی که تو غوغا، در آن به پا کردی تو با "بکم فتح الله"و با "بکم یختم " چه رازهای نهانی که بر ملا کردی عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد عدو سبب شد و از نو حرم بنا کردی بهشت را چه به شیطان و نعره ی شاهین؟ کلاغِ فتنه ، ببند این دهان که وا کردی سکوت کردی و دشمن تو را... زبانم لال... مگر به جد غریب خود اقتدا کردی https://eitaa.com/asharnab14
از شان علی فقط خدا آگاه است از دامن او دست خرد کوتاه است گفتیم علی بن ابی طالب کیست گفتند محمد بن عبدالله است @raziolhossein
نام تو شیرین می کند شور غزل را خرمای نامت بی بها کرده عسل را راز و نیاز اهل بدعت شر محض است عشق تو گیرا می کند خیرالعمل را آغوش تو گرم است ای بابای ایتام ما از تو می خواهیم یک دنیا بغل را چشم زمان در نور وجه اللهی تو هر شب تماشا می کند صبح ازل را در لا فتی الا علی باید تو را دید همشأن تو هرگز ندیدم نام یل را تنها نه در جنگ احد، در هر هیاهو نامت فراری می دهد لات و هبل را بازوی تو با کندن قلعه نشان داد در فتح خیبر؛ قهرمانی بی بدل را حرف از غنیمت شد... ولی تحقیر کردی تقسیم ام المومنین ها در جمل را! در بین ما مردم؛ ابوموسی زیاد است پایان بده صفین را... جنگ و جدل را... با عشق و ایمان نهروان را هم تو بردی اما نفهمیدند مردم راه حل را ... باید بیفتد در سیاهی های ذلت قومی که کور است و نمی بیند زحل را آری "خلائق هر چه لایق"... با تأسف گفتی تو صد ها بار این ضرب المثل را شمشیر بالا می رود... با چشم پر خون داری تو می بینی مصیبت های تل را فرت و رب الکعبه ات ما را زمین زد داغ تو می لرزاند آری هر گسل را @asharnab14
محمّد، با خودش آورد، محبوبش، حبیبش را حسن، آن باغ حُسنش را، حسین و عطر سیبش را زنی از راه می‌آید، که مریم دارد آرزو،  به رویش وا کند، یک لحظه چشمان نجیبش را کنار نفسِ خود، دارد می‌آید احمد و ساقی فقط داند، دلیلِ مستی و حال عجیبش را رسید از راه، روح‌الله و سرّالله و سیف‌الله شنید از آسمان، عیسی‌ابن‌مریم هم، نهیبش را نگاهی می‌کند یعسوب و می‌ترسند ترسایان چه کس، این‌گونه بیرون کرده از میدان، رقیبش را؟ بپرس از خیبر، ای نجران! که لرزان با تو واگوید: چه خواهد شد اگر حیدر، کِشد تیغ مهیبش را «پدر» با ما، «پسر» با ما، دَمِ «روحُ‌القدس» با ماست بگو در پای حیدر، افکنَد ترسا، صلیبش را به پای «ایلیا» اُفتند یا در نار، می‌بخشد قسیمُ النار والجنت، به هر نفسی، نصیبش را فقط «دست خدا» کافی است، بی‌تیغ دودم، حتی به آنی رو کند، دست کلیسا و فریبش را چه می‌فهمد؟ زبانِ آن‌که بخشیده است، جانش را کلیسایی که با انجیل، پر کرده‌ست، جیبش را نبودی یا رسول الله! آن روز و در آن کوچه ببینی، حال و روزِ حیدر و یاس غریبش را نبودی با علی، آن روز بر بالین بانویش که آمینی بگویی، یا امین! «أمّن یُجیب»ش را خدا تنها خبر دارد، چه حالی دارد، آن وقتی که بیند عاشقی، بیمار در بستر، طبیبش را https://eitaa.com/asharnab14
هدایت شده از با ولایت
11.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
لحظه ی سینه زدن با دم «یا ثارالله» سرخی خون خدا را بنویسیدحسیـــــــن @bavelalyat14
رسید بالاخره قافله کنار فرات... سلامتی حسین و قبیله‌اش صلوات! رباب آمده با اصغرش خوش آمده است رقیه آمده با اکبرش خوش آمده است چقدر خوب که جمعِ بزرگ‌ها جمع است تمام قافله پروانه، عمه هم شمع است به بنده‌ها برسان جلوه‌ی رب آمده است خبر کنید زنان را که زینب آمده است چه با شکوه می‌آید ز محملش پایین سر تمامی مردان مقابلش پایین حجاب دختر حیدر، هزار پرده‌ی نور ز قد و قامت این زن نگاه عالم دور رکاب‌دار ابالفضل و پرده‌دار حسین شکوه این زن ابالفضل و اقتدار حسین چرا کسی نمی‌آید سلامشان بکند سلامشان بکند احترامشان بکند بزرگ بانوی این قافله پریشان است خدا بخیر کند خیره بر بیابان است گمان کنم خبرِ سر براش آوردند خبر ز غارت معجر براش آوردند رسانده‌اند خبر را که ای صبور حرم شکسته می‌شود این سمت‌ها غرور حرم اگر چه آمده‌ای با دوصدجلال اینجا به عصر روز دهم می‌روی ز حال اینجا همان زمان که حسینت میان گودال است همان زمان که تنش زیر چکمه پامال است همان زمان که همه درمیان آشوبند به بوسه‌گاه نبی نیزه نیزه می‌کوبند لباس کهنه‌ی او از تنش جدا شده است به روی جسم شریفش برو بیا شده است کبود می‌شود از تازیانه پیکر تو سری به نیزه بلند است در برابر تو ✍
نام ما را ننویسید ، بخوانید فقط سر این سفره گدا را بنشانید فقط آمدم در بزنم ، در نزنم می میرم من اگر در زدم این بار نرانید فقط میهمان منتظر دیدن صاحب خانه ست چند لحظه بغل سفره بمانید فقط کم کنید از سر من شر خودم را ، یعنی فقط از دست گناهم برهانید فقط حُرّم و چکمه سر شانه ام انداخته ام مادرم را به عزایم ننشانید فقط صبح محشر به جهنم ببریدم اما پیش انظار گنهکار نخوانید فقط پیش زهرا نگذارید خجالت بکشیم گوشه ای دامن ما را بتکانید فقط حقمان است ولی جان اباعبدالله محضر فاطمه ما را نکشانید فقط سمت آتش ببری یا نبری خود دانی من دلم سوخته گفتم که بدانید فقط https://eitaa.com/asharnab14
بنویسید که اینگونه شده سرگشته   یک قدم رفته به خیمه دو قدم برگشته روی برگشت ندارد به حرم، حق دارد  چه جوابی بدهد، بی علی اصغر گشته طفل را زیر عبا برد، همه فهمیدند   پدر پیر خجالت زده مضطر گشته نه فقط خیمه که از حالت واله شدنش  دیده ی لشگر کوفه به خدا تر گشته  آب میداد و نمیداد چه فرقی میکرد؟!  رفتنی بود دگر غنچه ی پرپر گشته آب میخواست اگر، خواست هدایت بشوند  پاسخ خواستنش خنده ی لشگر گشته به دلش تیر سه شعبه دو سه تا داغ گذاشت   داغ این طفل ولی چند برابر گشته آه از تیر بزرگی که به حلقومش خورد  آه از آن بدن کوچک بی سر گشته  آنقدر نیزه زمین زد بدنش پیدا شد   حرمله از همه انگار که بهتر گشته https://eitaa.com/mavaddat_69