eitaa logo
عآشقـٰانِ پࢪواز
572 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
8 فایل
بسم رب او:(🦋🌱! اینجا باهم حالمون خوبھ! چرا کھ پاتوق مونھ🍃😉 ما برآنیم که اندکی بهتر شویم:( هرچه بودی یا هرکه بودی مهم نیست مهم این است الان آن چه خواهے شد💎 بخوان از شروطمان در سنجاق📌 🎋در خدمتم: @asheghan_parvaz_313
مشاهده در ایتا
دانلود
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ دوباره نگاهی به حیاط کردیم، سایه از دیوار بالا می آمد. گفتم: حتماً خودشه. چند روز بود که شوهرم نمی توانست مدرسه را نظافت کند، کمرش درد می کرد. مدیر چند بار جلوی دانش آموزان شوهرم را تحقیر کرده بود. تهدید کرده بود که اخراجمان می کند و اثاثیه مان را بیرون می ریزد. فکر کردیم شب را بیدار بمانیم و ببینیم کار کیست؟ نزدیک صبح بود که سایه از دیوار بالا آمده بود و حیاط را جارو می زد. با شوهرم رفتیم توی حیاط. دانش آموز کوچک اندامی بود که چهره اش آشنا به نظر می رسید. وقتی ما را دید سرش را زیر انداخت و سلام کرد. گفتیم: اسمت چیه؟ جواب داد: عباس بابایی. گفتم: پدر و مادرت ناراحت می شوند اگر بفهمند که به جای درس خواندن، مدرسه را جارو می کنی. گفت: من که به شما کمک می کنم، خدا هم در خواندن درس هایم به من کمک خواهد کرد. به نقل از: کتاب مکاتبه اندیشه 🌺الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🌺
«بزرگی» پسری داشت، روزی به وی گفت: من حاجتی دارم، اگر آن را بگویم انجام می دهی؟ پسر گفت: بلی. پدر گفت: هر شب که به خانه می آیی، اعمال روز خود را برای من شرح بده. شب که شد، پسر مقداری از اعمال خود را ذکر کرد و از گفتن بعض دیگر خودداری نمود. پدر به او گفت: من بنده ضعیفی از بندگان خدا هستم، وقتی تو اعمال خود را نمی توانی به من بگویی، چطور در روز قیامت به خدا می گویی و چگونه اعمالت را در محضر خلایق می خوانی؟ @asheghan_parvaz
📖 یک نفر تعریف میکرد؛ دختر چهار ساله ایی تو تاکسی کنار دستم نشسته بود و با لذت زیاد لواشک میخورد! گفتم مگه نمیدونی لواشک واسه سلامتی ضرر داره ؟! چرا میخوری؟ یک نگاهی بهم کرد و گفت؛ پدر بزرگم خدا بیامرز ۱۱۵ سال عمر کرد! با تعجب پرسیدم؛ واسه اینکه لواشک می خورد...؟! گفت؛نه! چون سرش تو کار خودش بود...! چنان قانع شدم که الان سه روزه با کسی حرف نزدم و دارم به عمق این قضیه فکر میکنم...! سرمون توكار خودمون باشه 🪴 امام زمانی شو🪴