#شب_چهارم_محرم #روضه_حضرت_زهراسلام_الله_علیها
متن روضه 1
🔹آتش زدن به خانهي مولا بهانه بود
شب چهارم محرمه...
امشب دلت رو با من همراه کن...
یه سر بریم مدینه...
بریم خانه ی امیرالمومنین...
🔹آتش زدن به خانهي مولا بهانه بود
🔹مقصود خصم، كشتن بانوي خانه بود
( ای وای ای وای😭)
اگه تو مدینه خانه مادرمون زهرا رو آتیش نمیزدند...
کربلا کسی جرات نمیکرد خیمه های خانم زینب کبری رو آتیش بزنه
🔹از آن به باب وحي لگد زد عدو كه ديد
🔹جان علی به پشت در آستانه بود
هنوز آب غسل پیغمبر خشک نشده بود یکعده نامرد ریختند در خانه امیرالمومنین...
خدا لعنتش کنه...
دومی نامرد صدازد...
علی بیرون بیا وگرنه خونه رو به آتیش میکشم...
خانم زهرای مرضیه...
حامی ولایت...
اومد پشت در ایستاد...
صدا زد...
آی نانجیب حیا نمیکنی...
میخواهی بدون اجازه وارد بشی...
نانجیب صدا زد زهرا در رو باز کن
وگرنه خونه رو آتیش میزنم...
مادرمون زهرا امتناع کرد...
در رو باز نکرد...
نانجیب صدا زد...
هیزمها رو بیارید...
پشت در بگذارید ...
در رو آتیش بزنید...
خدا... خونه ای که جبرئیل برا وارد شدن اجازه میگرفت
درش رو آتیش زدند...
سادات منو ببخشید...
یکی گفت ای بی حیا...
توی این خانه دختر پیغمبره...
صدا زد اگرچه فاطمه باشه خونه رو با اهلش به آتیش میکشم...
ای وای، ای وای...
یاصاحب الزمان آقا منو ببخشید...
در خانه رو آتش زدند...
میخواهی گریه کنی بسم الله...
دیگه کسی آروم نباشه...
در نیمه سوخته شد...
مادرمون زهرا پشت در ایستاده....
یکدفعه نانجیب حیا نکرد...
یاصاحب الزمان...
آنچنان با لگد به این در زد که...
صدای ناله ی مادر بلند شد...
یا ابتاه...
یا رسول الله...
بابا بیا به دادم برس...
فَنادَتْ یا اَبتاهُ یا رَسُولَ اللّه
بابا مگه سفارش منو به این مردم نکرده بودی...
یا اَبتاهُ یا رَسُولَ اللّه هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ وَ اِبْنَتِکَ...
پهلوم روشکستند...😭
یا فِضَّةُ الیکِ فخُذینی فَقَدْ وَ اللَّه قُتِلَ ما فی اَحْشائی مِن الْحَمْل
(بحار الانوار ج 30 ص 295)
ِ
فضه به فریادم برس بخدا محسنم رو کشتند...
آی غیرتی ها...
طاقت دارید بگم یا نه...
خود نامرد دومی به معاویه نامه نوشت گفت...
تا دختر پیغمبر در مقابلم قرار گرفت...
آنچنان سیلی به صورتش زدم...😭
زهرا نقش زمین شد...
تسلای دل امام زمان صدا بزن...
یا زهرا...
🔸کاش وقت در شکستن پای دشمن میشکست
🔸تا که میخ در نشان سینه زهرا نبود
3. روضه.mp3
7.01M
#حضرت_قاسم_بن_الحسن
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_دوم_روضه
یه مرتبه ، یه نامردی اومد ، یه نیزه ای زد ، با این نیزه قاسم رو از رو زین بلند کرد ... گلِ امام حسن روی زمین افتاد ، وقتی از رو زین روی زمین افتاد ، صدا میزد عمو بیا بیا ...
ای عمو ، از حرم آهسته
خودت را برسان
تا نگاهم نشده بسته ،
خودت را برسان
میزنم ناله ی پیوسته ،
خودت را برسان
بر سرِ پیکر این خسته
خودت را برسان
#عمو_جان
حسنی زادهام و
خُلق کریمی دارم
شکرُ لِله ،
بلاهای عظیمی دارم
شعرمسمّط از :
#مجتبی_روشن_روان
#شعر_دوم
بارون سنگ کوفیا
بد جور شکسته سرم رو
عمو هجوم مَرکبا
شکسته دست و سینمو
گفتم یتیمِ حسنم
زدند ، زدند
به همه اعضای تنم
زدند ، زدند
امون از این نامردما
چه محشری به پا شده
ببین برای کُشتنم
هزار تا کوچه وا شده
بند اومده زبونِ من
عمو عمو عمو
شکسته استخونِ من
عمو عمو عمو
به لب رسیده جون من
عمو عمو عمو
#تک_بیت
هر که بُغضی از حسن
در سینه داشت
نیزه ای بر جسمِ قاسم میگذاشت
2. قسمت اول.mp3
12.56M
#حضرت_قاسم_بن_الحسن
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_اول
پای درسِ ولی ، فهیم شده
مثل بابای خود ، کریم شده
سیزده ساله ی امام حسین
چه کسی گفته که یتیم شده ؟
در رکاب عموی خود عباس
از دلیران این حریم شده
حال ، میلِ عسل به سر دارد
کاسه ی طاقتش دو نیم شده
چه کُند تا عمو اجازه دهد
کار جنگیدنش ، وخیم شده
تا که او هم شود فدای حسین
بوسه میزد به دست و پای حسین
وسط خیمه سخت حیران بود
بر لبش آیه های قرآن بود
غِبطه می خورد بر علی اکبر
شوق جان دادنش فراوان بود
زانوی غم گرفت در بغلش
چشم هایش عجیب گریان بود
یادش آمد وصیت پدرش
آن سفارش که عهد و پیمان بود
گفت : این نامه را بده به عمو
هر زمان که دلت پریشان بود
بس عمو
بر حسن ارادت داشت
نامه را خواند و
روی دیده گذاشت
بستن صورتش سبب دارد
چهره ای هاشمی نسب دارد
بیشتر بوسه زد به دست عمو
بیشتر از همه ادب دارد
بندِ نعلینِ خود نبسته ، دوید
در پریدن عجب طرب دارد
جملی نو دوباره راه انداخت
فَأنا بنُ الحَسن به لب دارد
اِن تُنکِرونی فَاَناَ ابنُ الحَسن
سِبطِ النّبیِ المُصطَفیِ المُؤتمَن
جملی نو دوباره راه انداخت
فَأنا بنُ الحَسن به لب دارد
ابن سعد
از هراس می لرزد
بس که در نعره اش
غضب دارد
اَزرق از هیبت نظرهایش
به درک رفت با پسرهایش
لشگری پست را خبر کردند
حلقه را تنگ و تنگ تر کردند
سنگ باران شد
از چهار طرف
ضربه ها بر تنش اثر کردند
در شلوغی و
گرد و خاک نبرد
اسب ها از تنش گذر کردند
شاعر :
#محمد_جواد_شیرازی
📃 من از لبت شنیدم تا اســــم کربلا را
🎙 #تک از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_دوم_محرم_۱۴۰۰
📍 #اجتماع_عظیم_عشیره_عاشورا
🏷 #امام_حسین "ع"
من از لبت شنیدم تا اسم کربلا را
دادند دست روحم، درد و غم و بلا را
مانند تو ز من هم، پوشیده نیست اسرار
میبینم ابتدا را؛ میخوانم انتها را
روز ده محرّم، روز قرارتان بود
تو زود آمدی تا راضیکنی خدا را
گفتند میهمانید امّا چه میهمانی؟
فعلا که تا به امروز، با ما نشد مدارا
در ابتدا که یا ربّ، مهمان نیزههاییم
ختم به خیر فرما، پایان ماجرا را
📃 خودم اینجا، دلم پشت ســر قافلـه
🎙 #واحد از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_دوم_محرم_۱۴۰۰
📍 #اجتماع_عظیم_عشیره_عاشورا
🏷 #امام_حسین "ع"
خودم اینجا، دلم پشت سر قافله
دارم میبینمت با اینهمه فاصله
به ناله شد زمین و آسمون ولوله
صدای زهرا مرو مادر
واویلا؛ حرم آواره شده
توو دل کاروان چه شوری برپا شده
ببین زینب چقد شبیه زهرا شده
علمدار حرم شبیه مولا شده
شبیه حیدر تووی خیبر
واویلا؛ پسر امّبنین
واویلا؛ علم میکوبه زمین
واویلا؛ اشک زینبو ببین
توو نگاه سکینه، اضطرابو ببین
سراب نیزههای بیحسابو ببین
گلوی نازک طفل ربابو ببین
ببین شکوهِ علیاکبر
واویلا؛ آسمون رنگ شبه
واویلا؛ رباب در تاب و تبه
واویلا؛ جون زینب بر لبه
📃 به زمین خشک کربلا، آقام رسیــــده
🎙 #تک از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_دوم_محرم_۱۴۰۰
📍 #اجتماع_عظیم_عشیره_عاشورا
🏷 #امام_حسین "ع"
به زمین خشک کربلا، آقام رسیده
از کنار خانهی خدا، آقام رسیده
به کویر دشت نینوا، آقام رسیده
پسر علی مرتضی، آقام رسیده
به زمین کربلا مهمانه
الا حسین مولانه
به کنار ساحل فرات، زینب رسیده
دختر مادر کائنات، زینب رسیده
بانوی همه مخدّرات، زینب رسیده
ناخدای کشتی نجات، زینب رسیده
چشم خواهر حسین گریانه
الا حسین مولانه
یادگار فارسالعرب، عبّاس رسیده
تکسوار حیدرینسب، عبّاس رسیده
قهرمان غیرت و ادب، عبّاس رسیده
پهلوان هیبت و غضب، عبّاس رسیده
در دل عرش خدا طوفانه
الا حسین مولانه
📃 همهی زندگیم، دلخوشیم اینه که
🎙 #واحد از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_دوم_محرم_۱۴۰۰
📍 #اجتماع_عظیم_عشیره_عاشورا
🏷 #امام_حسین "ع"
همهی زندگیم، دلخوشیم اینه که
از غم عشق تو بیقرارم
عهدم این بوده که تا دم آخرم
از رو خاک تو سر بر ندارم
چشم من تا ابد، وقف گریه کردنه
مادرم دلخوشیش به همین حال منه
میگه شکر خدا، پسرم سینهزنه
برکت لقمهی پدرم بوده که
زندگیم روشن از نور عشقه
اثر شیر پاک خوردنم بوده که
توو دلم تا ابد شور عشقه
مطمئنّم آقا با تمام باورم
اینه أجر یه عمر گریههای مادرم
آخ که ای کاش بشه باز بیارمش حرم
میدونم لحظهی سخت جوندادنم
هیچکسی نیست آقا جز تو پیشم
میدونم که اگه دور قبرم بیان
بخونن یا حسین، زنده میشم...
میدونم عطر تو میاد از قبر من
بوی ارباب میاد از مزار سینهزن
کفنم غرق توو عطر تو، ای بیکفن