eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
27.1هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
982 ویدیو
646 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
2. قسمت اول.mp3
12.56M
( علیه السلام ) پای درسِ ولی ، فهیم شده مثل بابای خود ، کریم شده سیزده ساله ی امام حسین چه کسی گفته که یتیم شده ؟ در رکاب عموی خود عباس از دلیران این حریم شده حال ، میلِ عسل به سر دارد کاسه ی طاقتش دو نیم شده چه کُند تا عمو اجازه دهد کار جنگیدنش ، وخیم شده تا که او هم شود فدای حسین بوسه میزد به دست و پای حسین وسط خیمه سخت حیران بود بر لبش آیه های قرآن بود غِبطه می خورد بر علی اکبر شوق جان دادنش فراوان بود زانوی غم گرفت در بغلش چشم هایش عجیب گریان بود یادش آمد وصیت پدرش آن سفارش که عهد و پیمان بود گفت : این نامه را بده به عمو هر زمان که دلت پریشان بود بس عمو بر حسن ارادت داشت نامه را خواند و روی دیده گذاشت بستن صورتش سبب دارد چهره ای هاشمی نسب دارد بیشتر بوسه زد به دست عمو بیشتر از همه ادب دارد بندِ نعلینِ خود نبسته ، دوید در پریدن عجب طرب دارد جملی نو دوباره راه انداخت فَأنا بنُ الحَسن به لب دارد اِن تُنکِرونی فَاَناَ ابنُ الحَسن سِبطِ النّبیِ المُصطَفیِ المُؤتمَن جملی نو دوباره راه انداخت فَأنا بنُ الحَسن به لب دارد ابن سعد از هراس می لرزد بس که در نعره اش غضب دارد اَزرق از هیبت نظرهایش به درک رفت با پسرهایش لشگری پست را خبر کردند حلقه را تنگ و تنگ تر کردند سنگ باران شد از چهار طرف ضربه ها بر تنش اثر کردند در شلوغی و گرد و خاک نبرد اسب ها از تنش گذر کردند شاعر :
📃 من از لبت شنیدم تا اســــم کربلا را 🎙 از 🗓 در ۱۴۰۰ 📍 🏷 "ع" من از لبت شنیدم تا اسم کربلا را دادند دست روحم، درد و غم و بلا را مانند تو ز من هم، پوشیده نیست اسرار می‌بینم ابتدا را؛ می‌خوانم انتها را روز ده محرّم، روز قرارتان بود تو زود آمدی تا راضی‌کنی خدا را گفتند میهمانید امّا چه میهمانی؟ فعلا که تا به امروز، با ما نشد مدارا در ابتدا که یا ربّ، مهمان نیزه‌هاییم ختم به خیر فرما، پایان ماجرا را
📃 خودم اینجا، دلم پشت ســر قافلـه 🎙 از 🗓 در ۱۴۰۰ 📍 🏷 "ع" خودم اینجا، دلم پشت سر قافله دارم می‌بینمت با این‌همه فاصله به ناله شد زمین و آسمون ولوله صدای زهرا مرو مادر واویلا؛ حرم آواره شده توو دل کاروان چه شوری برپا شده ببین زینب چقد شبیه زهرا شده علمدار حرم شبیه مولا شده شبیه حیدر تووی خیبر واویلا؛ پسر امّ‌بنین واویلا؛ علم می‌کوبه زمین واویلا؛ اشک زینب‌و ببین توو نگاه سکینه، اضطراب‌و ببین سراب نیزه‌های بی‌حساب‌و ببین گلوی نازک طفل رباب‌و ببین ببین شکوهِ علی‌اکبر واویلا؛ آسمون رنگ شبه واویلا؛ رباب در تاب و تبه واویلا؛ جون زینب بر لبه
📃 به زمین خشک کربلا، آقام رسیــــده 🎙 از 🗓 در ۱۴۰۰ 📍 🏷 "ع" به زمین خشک کربلا، آقام رسیده از کنار خانه‌ی خدا، آقام رسیده به کویر دشت نینوا، آقام رسیده پسر علی مرتضی، آقام رسیده به زمین کربلا مهمانه الا حسین مولانه به کنار ساحل فرات، زینب رسیده دختر مادر کائنات، زینب رسیده بانوی همه مخدّرات، زینب رسیده ناخدای کشتی نجات، زینب رسیده چشم خواهر حسین گریانه الا حسین مولانه یادگار فارس‌العرب، عبّاس رسیده تک‌سوار حیدری‌نسب، عبّاس رسیده قهرمان غیرت و ادب، عبّاس رسیده پهلوان هیبت و غضب، عبّاس رسیده در دل عرش خدا طوفانه الا حسین مولانه
📃 همه‌ی زندگیم، دل‌خوشیم اینه که 🎙 از 🗓 در ۱۴۰۰ 📍 🏷 "ع" همه‌ی زندگیم، دل‌خوشیم اینه که از غم عشق تو بی‌قرارم عهدم این بوده که تا دم آخرم از رو خاک تو سر بر ندارم چشم من تا ابد، وقف گریه کردنه مادرم دل‌خوشیش به همین حال منه می‌گه شکر خدا، پسرم سینه‌زنه برکت لقمه‌ی پدرم بوده که زندگیم روشن از نور عشقه اثر شیر پاک خوردنم بوده که توو دلم تا ابد شور عشقه مطمئنّم آقا با تمام باورم اینه أجر یه عمر گریه‌های مادرم آخ که‌ ای کاش بشه باز بیارمش حرم می‌دونم لحظه‌ی سخت جون‌دادنم هیچ‌کسی نیست آقا جز تو پیشم می‌دونم که اگه دور قبرم بیان بخونن یا حسین، زنده می‌شم... می‌دونم عطر تو میاد از قبر من بوی ارباب میاد از مزار سینه‌زن کفنم غرق توو عطر تو، ای بی‌کفن
┈• |⇦•تپش تپش زدن قلب ما... و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم ۹۹ به نفس حاج سید مجید بنی فاطمه •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● تپش تپش زدنِ قلبِ ما، حسین حسین پناهِ نوکرِ بی دست و پا، حسین حسین کسی که گریه کُنش شد دگر چه میخواهد؟! نوشته ایم به جایِ دعا، حسین حسین خدا سپرده همه چیز را بدستانش سَرِ قنوت بگو با خدا، حسین حسین *صدات رو آزاد کن:حسین جان،حسین جان....* اگر نبود که دنیایِ ما جهنم بود رفیقِ بی کَلَکِ هر گدا، حسین حسین تمام لذتِ گهواره تا شبِ قبر از ابتدا و چه در انتها، حسین حسین صدای من که بگیرد فدایِ نامِ شما همیشه میزنم آقا صدا، حسین حسین خودت بگو چه کند، خواهرِ تو بعد از تو تنت به خاک و سرت نیزه ها، حسین حسین سید پوریا هاشمی *شبِ علی اصغرِ، خوشبحال اونایی که الان کربلا حرمِ ابی عبدالله نشستن، خوشبحالِ شما که الان تو روضه ی حسین نشستید، والله جایِ شکر داره، تو این اوضاع و احوال دنیا به ما اجازه دادن بیاییم بشینیم بگیم:حسین حسین، لیاقت میخواد برایِ حسین زهرا گریه کنیم...
متن روضه 1 🔸ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم زبانحال باب الحوائج عبدالله بن الحسن... 🔸ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعینت را شنیدم 🔸از حرم تا قتلگه با شور جانبازی دویدم قربون غریبیش برم... مثل باباش امام حسن خیلی غریب بوده... روضه ی جانسوزی داره... دل هر شیعه ای رو آتیش میزنه... آخه روضه ی این آقازاده گره خورده به روضه ی اربابمون حسین... 🔸آنچنان دل بُرد از من بانگ هَل مِن ناصِر تو عموی غریبم حسین... 🔸کآستینم را ز دست عمّه‌ام زینب کشیدم ابی عبدالله یتیمان برادر رو خیلی دوست داشت... خیلی مواظبشون بود... مخصوصا عبدالله اش رو ... صدا زد خواهرم... زینبم ... مواظب عبدالله ام باش... خواهرم مواظب یادگار برادرم باش... زینب جان این نانجیبها رحم ندارن... دیدی قاسمم شهید کردن... علی اکبرم قطعه قطعه کردن... ‌روی دستهام علی اصغرم رو پرپر کردن... خواهرم اینا رحم ندارن... زینب ‌مواظب یادگار حسنم باش... دستهاش رو گذاشت توی دست عمه... 🔸دست او در دست های عمّه بود 🔸گوش او پر از صدای عمّه بود اما... 🔸شیون زن ها دلش را پاره کرد 🔸دید شه تنهاست فکر چاره کرد دستش به دست عمه جانش زینبه... بالای تل زینبیه... یکدفعه نگاه کرد دید عمو جانش حسین داخل گودی قتلگاه است... دور تا دور عمو رو گرفتن... شمشیرها بالا میره پایین میاد... دیگه طاقت نیاورد... دوان دوان... به سمت گودی قتلگاه 🔸دست او از دست عمّه شد جدا 🔸می دوید و بر لبش واویلتا هی صدا میزد ای وای... آقای غریبم حسین... 🔸می دوید و گاه می افتاد او 🔸از جگر فریاد می زد ای عمو (وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي) به خدا از عموم جدا نمیشم. ‌تا رسید کنار ابی عبدلله دید یه نانجیبی هم شمشیر به دست... داره نزدیک میشه... خودش رو انداخت روی عمو جانش حسین... نمیذارم آقام رو به شهادت برسونی... نانجیب شمشیر بلند کرد ... یاصاحب الزمان... عبدالله دست رو جلو آورد ... ‌مبادا شمشیر به بدن عمو اصابت کنه نانجیب آنچنان با شمشیر بر دست عبدالله زد... ‌‌دیدن دست به پوست آویزان شد... صدای ناله اش بلند شد... يَا عَمَّاهُ (روضة الواعظين ص ٢٠٨) عموجان حسین به ‌دادم برس... خدا...حالا ابی عبدالله چکار کنه... لحظات آخره... عبدالله اش رو در آغوش گرفت... به سینه چسباند... داره نجوا میکنه. .. اما حرمله ملعون هم کمین کرده بود... یاصاحب الزمان.... نانجیب تیر از کمان رها کرد... (فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ فَذَبَحَهُ) سادات منو ببخشید... دونفر تو کربلا رو سینه ی حسین... جان دادن... یکی ششماهه اش علی اصغر بود... یکی هم عبدالله بن الحسن... دیدن عبدالله داره روی سینه حسین دست و پا میزنه... هر کجا نشستی صدا بزن یا حسین... 🔸ضربۀ محکم یک تیغ که پایین آمد 🔸نذر لبخند عمو کرد یتیمی ‌پر خویش 🔸آخرین تیر خودش را به کمان حرمله برد 🔸گردنش شد سپرش باهمۀ حنجر خویش الا لعنت الله علی القوم الظالمین -