منم روضه ام همین باشه به اون شاعر و روضه خون مادر ما فرمود:چرا برای حسنم شعر نمیگی،وصال،مگه حسن پسر من نیست؟!! چرا براش روضه نمیخونی،یه جوری گریه کنیم امروز که این خانم که پرونده این دو ماه ما دستشه دلش به دست بیاد،بگه آفرین شما همه گریه کن های حسنمید، نگه بچم غریب مدینه گریه کن نداره …تنها جنازه ای که روز برداشتند جنازه این آقا بود،تو این پنج تن آل عبا؛پیغمبر و شبانه امیرالمؤمنین و شبانه مادر ما زهرا رو شبانه،یه امام حسن و روز برداشتن امان امان ……”
رسیدن کنار قبر پیغمبر،صدا زد نمیزارم اینجا دفن کنید،این بدن و ببرید”حالا همه ایستادن ابی عبدالله،قمر بنی هاشم، (فقط خواهش میکنم تو این روضه حواست به عباس باشها،اگه خیلی کار داری میگما) عباس دست به شمشیر بزد ابی عبدالله دستشو گرفت رو کرد گفت: یه روزی سوار شتر میشی،میای به جنگ ولی خدا،نکنه میخوای یه روز سوار فیل بشی بیای به جنگ خدا،با برادرم چیکار داری میخوام کنار قبر جدم دفنش کنم…صداشو بلند کرد گفت ایستادید داره به من جسارت میکنه،تاریخ و برات بگم صدای ناله ات نمیتونه تو سینه بمونه”
نوشتن چهل نفر تیر انداز دورش حلقه زدن ….” همه تابوت و هدف گرفتن ….” کاری کردن بدن دوباره غرق خون شد …” آخ،آخ حضرت به قمر بنی هاشم فرمود راضی نیستم نوک شمشیری به هم بخوره،خونی جاری بشه این بغض گلوی حسین و فشار داد؛عباسم بیا بریم،بیا بریم بدن داداشمو کنار بقیع دفن کنیم …”
بعضی ها نوشتن رفتن دوباره غسل دادن دوباره کفن کردن،چون کفن پاره پاره شد … بدن و دفن کردن برگشتن،نگاه کردن دیدن زینب دم در ایستاده ….” مضطرب و نگرانه،تا نگاش به برادراش افتا دید همه سرو رو خاکی و آشفته، اومد جلو دید عباس داره بلند بلند گریه میکنه ….” پسر ام البنین و بغل کرد …. برادر،چی شده داداش ؟!! وقتی میرفتی اینجوری نبودی چی شده برگشتن حالت منقلبه ؟!! صدا زد زینب ، چهل تا تیر انداز بدن داداشم رو تیر باران کردن، کاشکی این تیرها به من میخورد زینب ،من بایستم ببینم چهل تا تیر انداز بدن و تیر باران کنن،کاش من و تیر باران می کردن ….” میخوام بگم دعاش مستجاب شد عباس …..”نه چهل نفر ،چهار هزار نفر ،جوری عباس و زدن ………ای حسین ……. جان ……….
.
#حضرت_سکینه #سلام_الله_علیها
تابیده است از دو نظر بر تو آفتاب
هم دختر حسینی و هم دختر رباب
هرچند آمنهست و امینه، ولی حسین
نام تو را سکینهی خود کرده انتخاب
دربارهی مقام بلند تو گفتهاند؛
ممسوس در خداست شبیه ابوتراب
در هر دوعالم از سر ارج و بها تو را
شد "فخرةالنسا" لقب از "سیدالشباب"
از آن زمان که راویهی "شیعتی" شدی
دیگر برای شیعه گوارا نبوده آب
در کربلا و کوفه و شام و مدینه هم
شد قوت غالب تو فقط غصه و عذاب
درد تو را شنیدهام از سهلساعدی
داغ تو را گرفتهام از مجلس شراب
یادت نمیرود که رقیه گرسنه بود
اما دلش کباب شد از نفخهی کباب
"بس کن که نالهات جگرم را کباب کرد!"
این حرف را شنیدهای از فاطمه به خواب
رویش سیاه باد و دودستش بریده باد
هرکس که دستهای تو را بسته با طناب
هرچند گریه پلک تو را زخم کرده است
هرچند راس رفته به نی برده از تو تاب
یک رکعت از نوافلت اما قضا نشد
گیرم هزاربار رسیدی به اضطراب
سرهای غیرتی سر نی سنگ خوردهاند
تا دشمن از شما نتواند برد حجاب
با ما بگو که زینب مضطر چکار کرد؟
وقتی که سم اسب گرفت از گلش گلاب...
ای روضهخوان واقعهی کربلا بگو
با اشک خود چگونه بهپا کردی انقلاب
شأن تو باشکوهتر از حرفهای ماست
هرکس دروغ بسته به تو خانهاش خراب
ای ننگ بر تمام قلمهای روزگار
وقتی کم است نام تو در این همه کتاب
باشد دعای خیر تو تعجیل در فرج
زیرا دعای خستهدلان هست مستجاب
#مجتبی_خرسندی
#غزل
#حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
.
.
#شور_احساسی
#فراق_کربلا
مجنونم
تو روضه ها سر گردونم
جاذبه داره عشق تو
واسه دل بی سامونم
محزونم
برای تو من گریونم
سینه زنی توی روضت
می دونی شده قانونم
بردن اسمت اقا عبادته
نوکری برای تو سعادته
بهترین خاطره های زندگیم
لحظه های خوب توی هیته
همه کس،و کارمن
تو اعتبارمن
وقف روضه های تو
شد کارو بار من
همه ی هسته این
دل شکستمی
به همه گفته ام
تو سر پرستمی
دوست دارم
کرم تورو دوست دارم
می دونی که خیلی اقا
حرم تورو دوست دارم
دوست دارم
بزم عزاتو دوست دارم
می دونی که خیلی اقا
کربو بلاتو دوست دارم
بی خیاله دنیا و ظواهرم
واسه جون پای تو حاظرم
بنویس اربعینی اسم من و
بنویس بیام حرم با مادرم
بی قرارم بی قرارم
هروله با شور شین را دوست دارم
خیلی بین الحرمین را دوست دارم
نوکری برا حسین را دوست دارم
بی قرارم بی قرارم
من رقیه دختر را دوست دارم
علی اکبر پسرت را دوست دارم
بند سوم
جاموندم
دوباره من اینجا موندم
می بینم همه راهین
منه بی سر پا موندم
جا موندم
دوباره باز تنها موندم
دوباره توی حسرت
حرم تو اقا موندم
می ری ای رفیقی که به کربلا
می رسی به خدمت ارباب حسین
دو رکعت نماز بخون جای منم
یاد من باش توی بین الحرمین
بین الحرمین. بین الحرمین
عشق عالمین
یک سو حرم سقای جنون
یک سو حرم مولانا حسین
شاعر کربلایی #رضا_نصابی
به نفس حاج سیدوحید مصطفوی🎤
👇
بیقرارم ..._۲۰۲۱_۰۸_۰۹_۱۱_۳۴_۱۷_۸۴۵.mp3
1.6M
🎧 #شور طوفانی فوق زیبا🖤
🎵 بیقرارم بیقرارم هروله با شور و شین دوست دارم
🎵خیلی بین الحرمین رو دوست دارم
🎤 کربلایی #حسین_عینی_فرد
1. پنج ربیع.mp3
987.9K
#حضرت_سکینه #بنت_الحسین
( سلام الله علیها )
#حاج_امیر_عباسی
پَنجِ ربیع الاول و
سوزی به سینه
تسلیت بادا رحلتِ
بی بی سکینه
واویلتا واویلتا
آه و واویلا...
#بند_دوم
شده با کوهی از غم و
رنج و ماتم ها
اَدیبه آل حسینِ
مهمان بابا
واویلتا واویلتا
آه و واویلا...
#بند_سوم
آن مظهر حِلم و صبر و
ذکر و مناجات
رَوَد به پیش خواهرش
رقیه سادات
واویلتا واویلتا
آه و واویلا...
#بند_چهارم
جان داده با یاد غمِ
عُظمای دلبر
به یاد مظلومی که شد
لب تشنه بی سر
واویلتا واویلتا
آه و واویلا...
#بند_پنجم
بابایش را در قتلگاه
دیده جان بر لب
گفتا که این پیکرِ کیست ؟
عمه جان زینب
واویلتا واویلتا
آه و واویلا...
.
.
🥀حضرت_سکینه
#زمینه #زمزمه 🥀
🎶سبک_همه_جا_بروم
اَبَتا اَبَتا شده خون جگرم
چادرم چادرم برده شد ز سرم
خون رود از چشم ترم بابا
گَرد صحرا شد معجرم بابا
ابی عبدالله، ابی عبدالله
........
اَبَتا اَبَتا کوفیان چه بدند
عوض تسلیت عمه ام را زدند
موی من از خون تو گلگون شد
جگرم خون شد، جگرم خون شد
ابی عبدالله، ابی عبدالله
.......
خیز و یکدم بگیر دخترت را به بر
خیز و ما را به سوی مدینه ببر
کوفیان ظالم کودکان تنها
تو و خاک و خون ما و دشمن ما
ابی عبدالله، ابی عبدالله
.........
پیکرت مانده در دشت کرب و بلا
با سرت میروم سوی شام بلا
اشکم آب غسل تنت بابا
خاک صحرا شد کفنت بابا
ابی عبدالله، ابی عبدالله
.........
بر دل عالم از غم شراره زدم
بوسه بر حنجر پاره پاره زدم
وقت بوسیدنت کعب نی خوردم
دم به دم زنده گشتم و مردم
ابی عبدالله، ابی عبدالله
........
گریه بر این تن غرقه خون میکنم
گیسویم را ز خون لاله گون میکنم
میرسد بر گوشم در این صحرا
وا حسینای مادرت زهرا
ابی عبدالله، ابی عبدالله
..........
کعب نی بر تن من نشانه زده
کی پدر کشته را تازیانه زده
جان بابا من دخترت هستم
وارث زهرا مادرت هستم
ابی عبدالله، ابی عبدالله
#غلامرضاسازگار
2. کاش گردی گردم.mp3
10.02M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
حجه الاسلام والمسلمین
#استاد_میرزا_محمدی
کاش گردی شوم و از کرمت
بنشینم به کنار حرمت
کاش چون ماه ،به شبهای دراز
داشتم با حرمت راز و نیاز
کاش چون اشک ،کنارت افتم
به روی خاک مزارت افتم
روی جانها همه بر تربت تو
سوز دلها همه از غربت تو
غربت آن نیست که از داغ جوان
قد بابا شود از غصه کمان
غربت آن نیست
که سر برسر نی
ره کند با سپه دشمن طی
غربت آن نیست
که با ضربت سنگ
چهره از خون جبین گردد رنگ
غربت آن است
که فردی مظلوم
شود از کینه ی همسر،مسموم
غربت آن است
که بعد از کُشتن
بارش تیر ببارد به بدن
تیر بارید ز بس بر بدنت
بدنت گشت یکی با کفنت
قلب احمد
که برایت خون بود
به همه مردم عالم فرمود
روز محشر که همه گریانند
اشک ریزانِ حسن خندانند
#حاج_غلامرضا_سازگار
۷
#زمینه
#شهادت_امام_عسکری
#حاج_رضا_یعقوبیان
#سبک_تسبیحات_حضرت_زهرا
مولای من
زینت شهر سامرایی تو
به درد شیعیان دوایی تو
ز کار ما گره گشایی تو
بر شیعیان دارالامان تویی
با لطف و جود بی کران تویی
از تبار آل محمد و
پدر صاحب الزمان تویی
آجرک الله صاحب الزمان۴
مولای من
ای مظهر شهامت و ایثار
تو دیده ای ز دشمنان آزار
به تو شده جور و جفا بسیار
ای که از تبار پیمبری
مولای من امام عسکری
از بس که ظلم و کینه بر تو شد
دلخونی با دست ستمگری
آجرک الله صاحب الزمان۴
مولای من
بوده ای از حق خودت محروم
غریبی تو شد چنین معلوم
ز زهر کینه گشته ای مسموم
ای که بودی تو حیدری عذار
آثار سجده در تو آشکار
از ظلم و کینه های دشمنان
بوده ای در زندان تو بی شمار
آجرک الله صاحب الزمان۴
مولای من
کنار تو محرم راز تو
با او بود راز و نیاز تو
مهدی تو خوانده نماز تو
پسرت آمد در کنار تو
گردیده مهدی بی قرار تو
در هنگامه ی غسل و دفن تو
خون گریه کرده یادگار تو
آجرک الله صاحب الزمان۴
#امام_عسکری
#امام_حسن_عسکری_ع
به نام خدا
#چهلم_جوان
چهل روزه که رفتی مادر فدای رویت
قربان آن صفا و آن چهره ی نکویت
بود آرزوی مادر دامادی ات ببینه
گفتی خدا نگهدار رسم زمونه اینه
(مادر برات بمیره واسَت عزا نگیره)
مریض و خسته بودی راحت شدی از این درد
از داغ تو شدم چون دیوانه های شبگرد
گشتی چرا تو خاموش ای ماه انور من
بعد از تو خاک عالم افتاده بر سر من
(مادر برات بمیره واسَت عزا نگیره)
دعای هر شبم بود ای گل شفا بگیری
گلچین روا نبود این گل را ز ما بگیری
در کوچه ها روم من با قاب عکس خالی
شاید تو را ببینم روزی در این حوالی
(مادر برات بمیره واسَت عزا نگیره)
رفتی و گشته ای تو از درد و غصه راحت
من مانده بی تو با یک جسمی پر از جراحت
برخیز و بنگر آمد مادر سر مزارت
گردیده بعد چل روز مجنون و بیقرارت
(مادر برات بمیره واسَت عزا نگیره)
🖊شاعر: احمد صالحی
📋#روضه_امام_حسن_عسکری (ع)
#متن_روضه / *بخش دوم صوت*
#گریز_به_روضه_حضرت_زهرا (س)
#گریز_به_روضه_امام_حسین (ع)
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نوشتند بیست و هشت سال بیشتر نداشت اما لحظات آخر این دستها به لرزه افتاده بود.
_( یاد چی افتادی)؟!
_ یاد مادر هیجده سالهام افتادم؛ اون روزای آخر یه دست به دیوار یه دست به کمر، هی صدا میزد:« علی، علی، علی»...
این حیوانات درنده رو آوردند، آقا رو توو قفس این حیوانات قرار دادند یهو دیدند همهی این حیوانات زمین نشستهاند. در محضر امام زمانشون قرار گرفتند؛ (همه چی تحت تاثیر این آقاست) ...
_( یاد چی افتادی)؟!
_ اینجا حیوونای درنده اومدند؛ کربلا هم یهو دیدند یه عده از این حیوونا...
گرچه آقا رو هی میریختند میگرفتنش، خونهش رو بهم میریختند؛ این زن و بچه هی میترسیدند. اما دیگه درِ خونهش رو آتیش نزدند...
علامه امینی رو میگن:« ساعتها گریه میکرد، سوال کردند آقا چرا گریه میکنی»؟!
_گفت:« آخه به یه چیزی فکر میکردم بیچارهام کرد»
_ چی آقا؟!
_ به این فکر میکردم اگه مادر یه مشکلی براش پیش بیاد بچهها به پدر پناه میبرند؛ اگه برا پدر مشکلی پیش بیاد بچهها به مادر پناه میبرند. اما دلم میسوزه برا اون بچههایی که از یه طرف دست باباشون رو بستند، یه عده دور مادرشون حلقه زدند، هرکی با هرچی دستشه داره مادرشون رو میزنه؛ نمیدونند به کی پناه ببرند...
آی مادر