🕊﷽🕊
#روضه_امام_حسن_مجتبی
#امام_حسن
✨برحسن سبط مصطفی صلوات
✨به گل باغ مرتضی صلوات
✨به جگر گوشهٔ حبیبهٔ حق
✨به گل روی مجتبی صلوات
(دعای سلامتی امام زمان/ دعای فرج)
💥💥#السلام_علیک_یاابامحمد_یاحسن_ابن_علی_ایهاالمجتبی_یابن_رسول_الله_یا_حجة_الله_علی_خلقه_یاسیدنا...
🌾مرغ دل من گشته گرفتار بقیع
🌾قربان بقیعُ اشک زُوّار بقیع
🌾شبها که در بقیع را میبندند
🌾من گریه کنم به پشت دیوار بقیع
⬅️دلها را ببریم مدینه کنار قبرستان بقیع....
کنار اون قبری که بی شمع و چراغه...
زائر نداره.... بارگاه ندارد ....آقام غریبه... غریبه... غریبه....
رسول خدا فرمود : به قدری حسنم مظلومه که ملائکه و مرغان آسمان برا حسنم گریه می کنند .....
فرمود هر کس برا حسنم گریه کنه فردای قیامت کور محشر نمیشه....
↙️حالا چشم سرتو ببند، چشم دلتو باز کن بریم مدینه...
🔹 دلم میخواد یه شب مدینه باشم
🔹زائر آن شکسته سینه باشم
🔹 دلم میخواد یه شب بقیع بشینم
🔹 آخ قبر غریبِ حسنو ببینم
🌐 اما بگم چه کردند با این امام مظلوم تو مدینه ...
آی حاجت دارا...آی جوون دارا... آی ناله دارا....
آی غریب نوازا....
⬅️ آقا روزه بود موقع افطار همسرش جعده رو صدا زد آب طلبید... تا آبُ نوشید فرمود انا لله و انا الیه راجعون.....
🌐 هر مردی از دردی داشته باشه تو خونه به اول کسی که میگه همسرشه،،،
اما من بمیرم امام مجتبی تو خونش هم غریب بود محرم نداشت....
صدا زد آخ حالا که مادر ندارم همسرم دشمنمه،،،
صدا زد کنیزا برید به خواهرم زینب بگین بیاد...
💥#آخ_میون_همه_دلها...
💥#امون_از_دل_زینب....
چه خون شد دل زینب
⬅️دلا بسوزه برا اون لحظه ای که...
تا خبر به زینب دادن، زینب بیا بی برادر شدی....
الهی نبینی داغ برادرُ...
الهی نبینی اونچه که زینب دید...
(اومد کنار بستر برادر....
شروع کرد گریه کردن)
زینب بمیره حسنشو تو بستر نبینه...
امان امان..
صدا زد زینب جان گریه نکن خواهر،، برو حسینمو خبر کن...
یه وقت دیدن زینب داره تو کوچه های بنی هاشم میدوه..... صدامیزنه عباسم بیا... عون بیا... جعفر بیا..
آخ حسینم بیا (چه خبر شده خواهر)
آخ بیایید حسنم داره جون میده...
(الهی این لحظه رو نبینی به خدا خیلی سخته)
⬅️ همه اومدن کنار بستر امام حسن همه دارن گریه میکنن همه دارن ناله میکنند ....
امام حسین تا برادرو تو اون حال دید شروع کرد گریه کردن...
⬇️ امام حسن یه لحظه چشم شو باز کرد، دید امام حسین داره گریه می کنه....
صدا زد حسین جان داداش،،، چرا گریه می کنی،،،
شاید گقته باشه...
داداش تو رو به این حال می بینم گریه می کنم....
دارم میبینم بی برادر میشم گریه می کنم....
داغ بی برادری برام سنگینه دارم گریه می کنم...
یه وقت صدا زد حسین جان داداش....
گریه نکن داداش....
گریه نکن حسین جان..
💥الهی که عالم برا حسین گریه کنه ولی حسین گریه نکنه... کسی اشک حسین رو نبینه...
⬅️(داداش اگرچه منو با زهر مسموم کردند اما حسین جان تو خونه خودم هستم دارم جون میدم،،،
الان آب طلب کنم بهم شیر تعارف می کنند...
همه کنار بسترم جمعند خواهرم هستش، برادرم هستش،،،
اما حسین جان
💥#لایوم_کیومک_یااباعبدالله💥
حسین جان روزی میاد روز عاشورا....
دشمن دورت حلقه میزنه حسین جان...
داداش لب تشنه شهیدت می کنند...
سر تو بالای نی میبرن....
امان امان
⬅️ یه مرتبه صدا زد خواهرم زینب...
خواهر طشتی برام بیار خواهر..
میگن اینجا بیبی خوشحال شد ..
گفت الان حسنم زهرو بر میگردونه...
حالش بهتر میشه...
اما یه وقت نگاه کنه ببینه پاره های جگر برادر....
⚫️حسنم بس که ز غم ناله نمود
🔴طشت را پر زِ گُل لاله نمود
☑️اما ای روزگار چه کردی با دل زینب....
دو تا طشت نشون زینب دادی...
یه طشت تو مدینه پاره های جگر برادرش حسن.....
یه طشتم توی شام، سر بریده حسیــــــــن....
🔘از دو طشت آمد نوای شور و شین
🔘گاه از طشت حسن گاه از حسین
🔘اندر اینجا قلب زینب خسته بود
🔘وندر آنجا دست زینب بسته بود
🔘از دو لبهای حسن خون میچکید
🔘خورد لبهای حسین چوب یزید
🔆هر چقدر ناله داری به سوز جگر ابی عبدالله ناله بزن سه مرتبه بگو
یا حســــــــین
#هفتم_صفر #بیست_و_هشتم_صفر
#شهادت_امام_حسن
♻️هدیه محضر خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)♻️
.
9. گریز به کربلا.mp3
2.72M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_هشتم_و_پایانی
#یک_گریز_کوتاه_به_کربلا
حالا که فهمیدی تو کوچه ها چه اتفاقی افتاد ، بزار این یه بیتو بخونم التماس دعا :
مادر دیدم که خصمِ ستمکارریخت برسرت ، یازهرا یازهرا ... خدا میدونه من با این یک بیت شعر مدت ها گریه میکردم !
مادر :
دیدم که ریخت خصمِ ستمکار بر سرت
قدم نمی رسید که خود را سپر کنم
( شاعر : حاج غلامرضا سازگار )
اِاای ی ی .. قربونِ این خانومِ 5 ساله برم ، که زبان حالش اینه میگه دستم نمیرسید ، اگه مدینه قدت نرسید که دفاع کنی از مادر ، اما کربلا تلافی کرد ، کجا ؟ هر موقع می اومدند بچه هارو کتک بزنند، می دوید بازوشو سپر میکرد ، رقیه رو نزنید ، سکینه رونزنید ، آآی ی آی بابا بابا بابا ...
به جانِ مادرت زهرا ،
پدرجان از تو ممنونم
که من با پا تو را خواندم ،
تو با سر آمدی پیشم ... !
شاعر : #جواد_زمانی
بیش از همه به حالِ زینب دلم بسوخت
(آخه) مادر کسی مقابلِ دختر نمیزند !
شاعر : #حاج_سید_رضا_موید
8. بیان داستان.mp3
2.21M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_هفتم
#بیان_داستان
گفت توخونه با خانومم حرفم شد ، نزاع بالا گرفت ، خیلی ناراحت شدم ، عصبانی شدم ، محکم سیلی زدم تو صورت خانومم ، از خونه زدم بیرون ، خجالت میکشیدم تو خونه بمونم !
از خونه اومدم بیرون ، پشیمان شدم ، چرا من این کارو کردم ؟ چرا من سیلی زدم به خانومم ، اومدم پیش یکی از رفقا گفتم فلانی من امروز یه اشتباهی کردم ، عصبانی شدم سیلی زدم به خانومم ! الان دیگه خجالت میکشم ، روم نمیشه برگردم تو خونه ، چیکار کنم ؟
گفت یه جعبه شیرینی بگیر ، یه دسته گل بگیر، برو خونه از خانومت عذرخواهی کن از دلش بیرون بیار ، شیرینی گرفتم ، گل گرفتم ، اومدم درِ خونه در زدم ، هر دفعه خانومم میومد درو باز میکرد ، اما این بار دخترِ کوچولوم اومد ، تا نگاه به من کرد ، سرشو پائین انداخت رفت داخل خونه ...!
اومدم با شرمندگی یکی یکی اتاقهارو نگاه کردم ، دیدم خانومم نیست ، دیدم تو اون اتاق عقبی یه گوشه ای نشسته زانواشو تو بغل گرفته ، سرشو رو زانوش گذاشته ، نشستم جلوش ، شیرینی رو گذاشتم ، گل رو گذاشتم ، گفتم خانوم ببخشید، اشتباه کردم عصبانی شدم ، دستِ خودم نبود سیلی به شما زدم عدرخواهی میکنم
دیدم سرشو بلند کرد ، همینطورکه آهسته آهسته اشک میریخت گفت: شوهرم عیبی نداره ، اتفاقی که افتاده ، اما یه خواهشی ازت دارم ، این بار اگه خواستی بزنی ، جلو دخترم نزن ! از موقعی که سیلی به من زدی این دختر خرد سالم ، دستشو رو صورتم گذاشت ...
اِاای ی ی زینب زینب زینب ...
7. روضه کوچه.mp3
3.6M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_ششم
#ادامه_متن_روضه
به شیخ عبدالزهرا فرمود : شیخ عبدالزهرا ، چرا روضه ی مارو نمیخونی ؟ گفت آقا من همیشه روضه ی شمارو میخونم ، فرمود : نه روضه ی مارو نمیخونی ! گفت آقا روضه ی شما کدامه ؟ آماده اید بگم ؟
فرمود روضه ی ما اون موقعی بود که مادر مارو میزدند ! های های ی ... ، الهی نبینی مادرت جلوی چشمت حتی زمین بخوره ، حتی طاقتِ زمین خوردنِ مادرتو نداری ! آقا آقا ...
نفسم حبس شد به دل
اشکِ چشمم ستاره شد
های های ، حالا که امشب پای روضه امام حسن نشستی ، خوب دل بده به شعر
نفسم حبس شد به دل
اشکِ چشمم ستاره شد
(آخ بمیرم ) مادرم را که میزدند
جگرم پاره پاره شد ...
تو اون مجلس وقتی که مغیره بلند شد سخن بگه ، امام حسن بهش فرمود : تو ساکت باش ! تو همون کسی هستس که تو کوچه ها مادر مارو میزدی ! اِای ی ی .. جانم ، ناله بزن ، صداتو آزاد کن ، خجالت نکش ، اگه اینجا برا مادر ناله نزنی ، کجا ناله میزنی ؟ یا امام حسن ...
سه نفر مادرِ مرا ، بر درِ خانه میزدند
مردم ، یه نفر نمیزد ، سه نفری میزدند ! یکی مغیره میزد ، یکی قنفذ میزد ، اون نانجیب خودش تازیانه رو گرفت ، مادرم رو میزد !
سه نفر مادرِ مرا ، بر درِخانه میزدند
خواهرانم نفس نفس ، چه غریبانه میزدند
الهی اگر مادر رو میزنند جلوی دخترش نزنند، آی ی ی زینب زینب زینب ، آی ی ی .
6. ادامه روضه.mp3
3.44M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_پنجم
#ادامه_متن_روضه
( یکی از دوستان میگفت ) یه سفری که مشرف بودیم مدینه ، شب بود وقتی هواپیما رسید رو آسمونِ مدینه ، خلبان اعلام کرد آی مردم اینجا مدینه است ، یه مقداری هواپیما رو مایل کرد ، گفت نگاه کنید شهرمدینه رو ، اونجایی که نورانیِ و چراغا روشنه ، قبر پیغمبره ، اما اون زمینی که کنارش تاریکه بقیعه !
آی آی ی ی .. همین برا یه عمر گریه ی ما بسه ، قبرِ امام حسن با خاک یکسانه ! بقول اون پیرمردِ ایرانی که کنار بقیع گریه میکرد ، پنجره های بقیع رو تو دستش گرفته بود ، میگفت آقا امام حسن پاشو بریم ایران ، اگه ایران بودی نمیگذاشتیم قبرت غریب باشه !
(آقا) حتی نوادگان تو، صاحب حرم شدند
اما هنوز قبر تو خاکیست ، یاکریم یا کریم ..
آقا جانم ...
شب کربلا مثل روز است روشن
(آقا) بقیع تو اما شب تار دارد
(آقا) تو در کوچه های مدینه غریبی
( ببینم ناله داری یانه ؟ )
تو در کوچه های مدینه غریبی
حسینت ولی یک علمدار دارد
وقتی به امام گفتند : آقا چرا با معاویه نمیجنگی ؟ فرمود بخدا یاوری ندارم ! قربونت برم غریبِ مدینه ، آقا جان ، آقاجان ... این یه بیت رو بخونم وارد روضه بشم
(آقا) ضریح حسین است شش گوشه اما
( دیدی چه دلرباست ضریح امام حسین ؟ )
ضریح حسین است شش گوشه اما
فقط دور قبر تو دیوار دارد ... 2
اِای ای ی ی .. ، نالتو آزاد کن ، یا امام حسن ...
4. صاحب حسن و جمال.mp3
3.11M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_سوم
صاحبِ حُسن و جمالِ حَسن و
خُلقِ عظيم
ناظمِ مُلك بقا ،
قاسمِ جناتُ نعيم
دل نوازِ فقرا ...
امشب یه پیغام توی این یه بیتِ ، اگه فقیر شدی درِ خونه ی امام حسن ، به فقیر همه چیز میدن ، گدا وقتی کسوت گدایی به خودش میگیره ، یعنی هیچی ندارم ، دستم خالیه ، دستم خالیه ...
یه جمله بگیم به مولا، آقاجان : شما کریمِ مدینه ای ، نه کریمِ عالمی ، در روایت داره حتی یه دونه گدارو از خودش رد نکرده ، اموالش رو دو بار در طول عمرش با فقرا تقسیم کرد ، هر چی داشت دو قسمت کرد ، یه قسمتشو به فقیر داد ، یه قسمتشو برا خودش نگهداشت
اگه دوتا لباس داشت یکیش رو به فقیر داد ، یکیشو برا خودش نگهداشت ، یه دونه فقیرو رد نکرده ، امشب بگو آقا فقیرم ، سفره یِ شما افتاده امشب ، سفره کریم اهلبیت افتاده ، از سرِ این سفره دستِ خالی بلند نشی ، از سرِ این سفره دستِ خالی رد نشی ، یه شبه ...
بگو یا امام حسن ، بگو آقا اگه گدایی بیاد درِ خونه کریمی رو بزنه ، اون شخص کریم درو که باز میکنه ، به گدا نمیگه چی آوردی ؟ به گدا میگه چی میخای ؟ ، آقا میشه امشب به ما بگی چی میخای ؟ عزیزِ زهرا ... آقا
دل نوازِ فقرا ،
بر اسرا، يار و نديم
چون پدر ، نازكِش و ،
ياورِ اطفالِ يتيم
هر كجا ديد يتيمي ،
بنشستي به بَرش
بركشيدي زِ وفا
دستِ نوازش به سرش
شاعر :
#عویض_بازرگان ( فاخر )
5. روضه.mp3
2.48M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_چهارم
#ورود_به_روضه
آقا یا امام حسن ، درسته قبرت غریبه ، درسته قبرت ضریح نداره ، زائر نداره ، با خاک یکسانه ، اما بقیع تو قلب های ماست ، بقیع تو سینه ی ماست ، امشب خودمو تو بقیع میبینم ، سرمو رو دیوار بقیع میزارم ، خیلی غریبه ، خیلی غریبه ...
تو خونه اش غریبه ، تو کوچه غریبه ، تو مسجد غریبه ، تو روایت دیدم وقتی معاویه بالا منبر رفت ، سبّ امیرالمومنین رو کرد! هم امام حسن پا منبر بود ، هم امام حسین ، دشنام داد به امیرالمومنین ، امام حسین از جا بلند شد ، امام حسن دستشو گرفت ، فرمود داداش بنشین صبرکن ، قربون صبرت برم یا امام حسن ، یا امام حسن ...
قبرش غریبه ، تو خونه اش غریبه ، تو مسجد غریبه ، تو کوچه میره قاتلِ مادرشو می بینه ! مغیره رو می بینه ، آی آی ی ی ... تشیع جنازش غریبه ، بدنشو تیرباران میکنند ، امشب برا غریب داری گریه میکنی ، اگه اشک بهت دادند قدر این دلِ عاشقتو بدون !
حسن با همه ، فرقِ بسیار دارد
به چشمش به سانِ علی خار دارد
( کربلا رفتی ؟ )
شبِ کربلا مثل روز است روشن
(آقا) بقیعِ تو اما شب تار دارد
11. خدا به طالعتان.mp3
13.59M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_اول :
خدا به طالع تان
مُهر پادشاهی زد
به سینه ی احدی
دست رد نخواهی زد
در آسمان سخاوت
یگانه خورشیدی
تمام زندگی ات را
سه بار بخشیدی
گدا ز كوی تو
هرگز نرفته ناراضی
عزیز فاطمه
ازبس كه دست و دل بازی
مدینه شاهد حرفم ؛
فقیرِ سرگشته
همیشه دست پر از
محضرِ تو برگشته
به لطف خنده تان
شام غم سحر گردد
نشد كه سائل تان
نا امید برگردد
خدا به شهدِ لبت
مزه ی رطب داده
كریمِ آل محمد
تو را لقب داده
تبسم نمكینت
چقدر شیرین است
دوای درد یتیم و
فقیر و مسكین است
#آقا_جان
خوشا به حال ِگدایی
كه چون شما دارد
در این حرم چقدر او
برو بیا دارد
گره گشایی ات از كار خَلق ،
ارث علی است
مقام اولی جود و بخششت
ازلی است
به حج خانه ی دلبر
چه ساده می رفتی
همه سواره ولی تو ،
پیاده می رفتی
شما ز بس كه كریم و
گره گشا بودی
دلِ كویر
به فكر پیاده ها بودی
امام رافتِ
دوران بی مرامی ها
نشسته ای سر یك سفره
با جذامی ها
خیال كن كه منم
یك جذامی ام آقا
نیازمند نگاه و
سلامی ام آقا
چقدر مثل علی
از زمانه رنجیدی
سلام داده ،
جواب سلام نشنیدی
امام برهه یِ
تزویرهای بسیاری
به وقت رفتن مسجد،
زره به تن داری
كریم شهر مدینه
غریب افتادم
به جان مادرت آقا ،
برس به فریادم
به حق حُرمت این روضه ها
نگاهی كن
به دست خالی این مستحق
نگاهی كن
بگیر دست مرا ،
دست بسته ام آقا
ضرر زدم به خودم ،
ورشكسته ام آقا
2. کاش گردی گردم.mp3
10.02M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
حجه الاسلام والمسلمین
#استاد_میرزا_محمدی
کاش گردی شوم و از کرمت
بنشینم به کنار حرمت
کاش چون ماه ،به شبهای دراز
داشتم با حرمت راز و نیاز
کاش چون اشک ،کنارت افتم
به روی خاک مزارت افتم
روی جانها همه بر تربت تو
سوز دلها همه از غربت تو
غربت آن نیست که از داغ جوان
قد بابا شود از غصه کمان
غربت آن نیست
که سر برسر نی
ره کند با سپه دشمن طی
غربت آن نیست
که با ضربت سنگ
چهره از خون جبین گردد رنگ
غربت آن است
که فردی مظلوم
شود از کینه ی همسر،مسموم
غربت آن است
که بعد از کُشتن
بارش تیر ببارد به بدن
تیر بارید ز بس بر بدنت
بدنت گشت یکی با کفنت
قلب احمد
که برایت خون بود
به همه مردم عالم فرمود
روز محشر که همه گریانند
اشک ریزانِ حسن خندانند
#حاج_غلامرضا_سازگار
2. 16.2.1401.mp3
2M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
ضریح حسین ات
شش گوشه اما
ولی دورِ قبر تو دیوار دارد
به به ، جانم ... تا نام امام حسن اومد ، برای غربتش ناله زدی ، بارکَ الله ، همینطوره ، انتظار مادر هم از من و تو همینه ، وقتی نام حسنم میاد ، حسنم غریبه ، غریبه ، غریبه ... آقاجان ، آقاجان ... تو در کوچه های مدینه غریبی ، غریبی ... دشنام بهش میدادند ... ؟ یا امام حسن ... چه جوری غریبه ؟ یه مرتبه دیدند داره می لرزه ، رنگش فرق کرد ، آقا چی شد ؟ فرمود : مگه نمی بینی مُغیره داره میاد ... ؟ این مُغیره مادر مارو میزد ، میزد ، میزد ...
تو در کوچه های مدینه
« غریبی ... »
حسینت ولی
یک علمدار دارد ...
فدای اون حسینی که ، وقتی رسید کنار بدن بی دستِ علَمدار ...
#محفل_اشک_حرم_مطهر🌀💠
2. کاش گردی گردم.mp3
10.02M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
( علیه السلام )
حجه الاسلام والمسلمین
#استاد #میرزامحمدی
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
کاش گردی شوم و از کرمت
بنشینم به کنار حرمت
کاش چون ماه ،به شبهای دراز
داشتم با حرمت راز و نیاز
کاش چون اشک ،کنارت افتم
به روی خاک مزارت افتم
روی جانها همه بر تربت تو
سوز دلها همه از غربت تو
غربت آن نیست که از داغ جوان
قد بابا شود از غصه کمان
غربت آن نیست
که سر برسر نی
ره کند با سپه دشمن طی
غربت آن نیست
که با ضربت سنگ
چهره از خون جبین گردد رنگ
غربت آن است
که فردی مظلوم
شود از کینه ی همسر،مسموم
غربت آن است
که بعد از کُشتن
بارش تیر ببارد به بدن
تیر بارید ز بس بر بدنت
بدنت گشت یکی با کفنت
قلب احمد
که برایت خون بود
به همه مردم عالم فرمود
روز محشر که همه گریانند
اشک ریزانِ حسن خندانند
#حاج_غلامرضا_سازگار
#بیست_و_هشتم_صفر
به همت جواد افشانی
8. بیان داستان.mp3
2.21M
#روضه_امام_حسن_مجتبی
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_هفتم
#بیان_داستان
گفت توخونه با خانومم حرفم شد ، نزاع بالا گرفت ، خیلی ناراحت شدم ، عصبانی شدم ، محکم سیلی زدم تو صورت خانومم ، از خونه زدم بیرون ، خجالت میکشیدم تو خونه بمونم !
از خونه اومدم بیرون ، پشیمان شدم ، چرا من این کارو کردم ؟ چرا من سیلی زدم به خانومم ، اومدم پیش یکی از رفقا گفتم فلانی من امروز یه اشتباهی کردم ، عصبانی شدم سیلی زدم به خانومم ! الان دیگه خجالت میکشم ، روم نمیشه برگردم تو خونه ، چیکار کنم ؟
گفت یه جعبه شیرینی بگیر ، یه دسته گل بگیر، برو خونه از خانومت عذرخواهی کن از دلش بیرون بیار ، شیرینی گرفتم ، گل گرفتم ، اومدم درِ خونه در زدم ، هر دفعه خانومم میومد درو باز میکرد ، اما این بار دخترِ کوچولوم اومد ، تا نگاه به من کرد ، سرشو پائین انداخت رفت داخل خونه ...!
اومدم با شرمندگی یکی یکی اتاقهارو نگاه کردم ، دیدم خانومم نیست ، دیدم تو اون اتاق عقبی یه گوشه ای نشسته زانواشو تو بغل گرفته ، سرشو رو زانوش گذاشته ، نشستم جلوش ، شیرینی رو گذاشتم ، گل رو گذاشتم ، گفتم خانوم ببخشید، اشتباه کردم عصبانی شدم ، دستِ خودم نبود سیلی به شما زدم عدرخواهی میکنم
دیدم سرشو بلند کرد ، همینطورکه آهسته آهسته اشک میریخت گفت: شوهرم عیبی نداره ، اتفاقی که افتاده ، اما یه خواهشی ازت دارم ، این بار اگه خواستی بزنی ، جلو دخترم نزن ! از موقعی که سیلی به من زدی این دختر خرد سالم ، دستشو رو صورتم گذاشت ...
اِاای ی ی زینب زینب زینب ...
https://eitaa.com/Asheghane_hazrat_zeynab