شعر میلاد حضرت قاسم بن الحسن (ع)
دوش یاری خبر ز یارم داد
مژده ی دیدن نگارم داد
با گلی دلستان و زهرایی
وعده ی سیزده بهارم داد
به چه زیبا گلی که نادیده
بردن نام او قرارم داد
عطر جان بخش این گل خوشبو
چه نشاطی به روزگارم داد
برگ برگش بود تماشایی
به خدا حسن اوست زهرایی
****
لاله ای از تبار آینه ها
زینت و افتخار آینه ها
آری آری هر آینه می شد
نگهش اعتبار آینه ها
هم هر آئینه بی قرار او
هم بود بیقرار آینه ها
از همان دم که چشم خود بگشود
دید خود را کنار آینه ها
چشم سر نه دوچشم دل وا کن
پنج تن را در او تماشا کن
*
با همه احترام ای قاسم
بر تو دارم سلام ای قاسم
میدرخشی چو ماه چهاردهم
از سپهر امام ای قاسم
لحظه ای دل نگیرم از زلفت
عاشقم ،یک کلام ، ای قاسم
شب میلاد تو به هرعاشق
خواب باشد ، حرام ، ای قاسم
نقل بزم دلم بود یادت
جان من رو نمای میلادت
*
ما همه ذره ، آفتابی تو
از تبار ابوترابی تو
یا تو قرآنِ روی دست حسن
یا مفاتیح مستجابی تو
بهره مند از عطای دو دریا
گوهر ناب ناب نابی تو
آل هاشم همه گل اند اما
ای عزیز دلم گلابی تو
پسر بوتراب می آید
بوی گل از گلاب می آید
*
برهمه دلبر است می دانم
حسن دیگر است می دانم
در سخا و شجاعت و هیبت
ثانی حیدر است می دانم
حسنی روی بهتر از ماهش
جلوه ی داور است میدانم
تیغ ابرو و خال کنج لبش
به خدا محشر است میدانم
بس که دل داده اش زیاد بود
ذکر زینب و ان یکاد بود
*
جذبه ی روی او دلم برده
پیچش موی او دلم برده
روی ماهش به جای خود، مردم
ذکر گیسوی او دلم برده
قاسمیون عجب گلی دارید
به خدا بوی او دلم برده
به مرام و صفای پیغمبر
خلق او ، خوی او، دلم برده
بی خود از خود ز جای برخیزم
گل نه ، دل پیش پاش میریزم
*
نور رویت ز ماه والاتر
خاک پایت ز عرش بالاتر
پسر فاطمه است مجنونت
یعنی از تو نداشت لیلاتر
چارده مِهر عاشقت یعنی
قمری از تو نیست اعلاتر
رو کند هرکه دیده در عالم
ما ندیدیم از تو شهلاتر
همه هستی است در پناه تو
معجزه مي کند نگاه تو
*
آمدی نور هل اتی باشی
رمز والشمس ُ والضحی باشی
آمدی با تمام اخلاصت
روحِ در پیکر دعا باشی
آمدی ای مهِ مه رمضان
زینت شهر کبریا باشی
آمدی با جمال زهرایی
نمک سفره ی خدا باشی
ناز بر عرش و بر فلک داری
پسر حُسنی و نمک داری
*
معنی مهر و ماه یعنی تو
آیت بارالاه یعنی تو
به جلال و شکوه تو سوگند
عزت و قدر و جاه یعنی تو
با تو ره گم نمیکنم هرگز
هادی راه و چاه یعنی تو
در و دیوار دیده بگشوده
جذبه های نگاه یعنی تو
پیش از خلقت وجودم من
به خدا عاشق تو بودم من
*
تا خداوند من ، کشید تو را
ماه هر انجمن کشید تو را
آسمان دید و گفت خالق من
بهتر از ماه من کشید تورا
تو کجا ، یاسمن کجا، والله
رشک باغ و چمن کشید تو را
فاطمه ، مرتضی، نبی، حسنین
جلوه ی پنج تن کشید تو را
جلوه ی یا و سین تویی قاسم
عشق رب الامین تویی قاسم
:حسن هارونی مقدم (آیت)
بسم الله الرحمن الرحیم
#شعر ولادت قاسم ابن الحسن علیه السلام
#صفیر آرانی
بر لب امشب ببین غزل دارم
غزل از جنس بی بدل دارم
شب میلاد قاسم است امشب
شعرِ شیرین تر از عسل دارم
،،،،،
آسمان سر به سر دُرا فشانی ا ست
کوچه های مدینه نورانی است
از زمین نور می رود به سما
خانه ی مجتبی چراغانی است
، ،،،،،
قمری آمده است رویایی
حسن دیگری به آقایی
نفسش چون دم مسیحایی
طعنه بر مه زند به زیبایی
یل چابک سوار می آید
پیش پایش بهار می آید
شش قدح سر کشیده ماه صیام
کف بزن چون نگار می آید
نازنین رؤیت دوباره ی عشق
روی او حاکی از اشاره عشق
دل خورشید هم شده مستش
آسمانی ترین ستاره عشق
آب ، آیینه را خبر آورد
خبر از رؤیت سحر آورد
جای مادربزرگ او خالی است
که ببیند حسن پسر آورد
از تو باشم جدا دَمی ،نشود
مست نیست آنکه دائمی نشود
می خوردحسرت و پشیمانی
هر که امروز قاسمی نشود
خبر آمد که شیریل آمد
پسر فاتح جمل آمد
مژده آمد به کربلایی ها
شیر احلی من العسل آمد
به رخش نور راستین دارد
صد قمر نور در جبین دارد
گفتمش ماه، نه غلط کردم
ماه کی صورتی چنین دارد
در نگاهش گل حیا پیداست
ادب و غیرت و وفا پیداست
پسر کعبه است کز رویش؟
زمزم و مروه و صفا پیداست
در عجب دل زحسن بسیارش
همه بیمار چشم بیمارش
نجمه لبخند روی لب دارد
عمو آمد برای دیدارش
میچکد از نگاه او برکات
تار مویش بهشتی از حسنات
عمه از ترسِ زخمِ چشمِ حسود
می فرستد به قاسمش صلوات
چقدر با صلابت است این ماه
به بهشت است آخرِ این راه
کشتی مجتبی به راه افتاد
قاسمی هر که هست بسم الله
قاسمی، می شود طلا ز تو خشت
با چه خاکی خدا تورا بسرشت
جای ابن الحسن سزاوار است
بنویسند قاسم ابن بهشت
نوکرانت ز عشق آگاهند
نوکرانت طلا نمی خواهند
چه نیازی به منت دنیا است
که گدایان تو همه شاهند
نوه های علی کرم دارند
پای درس حسن چه کم دارند
تا قیامت حسینی الاصل اند
تربیت شده ی علمدارند
خانه هاشان مسیر اعجاز است
زندگیشان طلیعه راز است
بر در خانهشان نوشته چنین
در این خانه تا ابد باز است
تاج شاهنشهی به سر دارند
همچنان هیبت پدر دارند
قاسم از کودکیش ثابت کرد
نوه های علی جگر دارند
همچو دریا زچشمه می جوشند
جام عشق از بهشت می نوشند
وارث جنگ و هیبت علی اند
شیر مردان زِره نمی پوشند
گل این خانواده ادرکنی
چشمه ی جام و باده ادرکنی
زده ام رو به درگهت قاسم
خستهام شاهزاده ادرکنی
رضا حمامی (صفیر آرانی)
107.3K
🏴نوحه
رحلت_حضرت_خدیجه 🏴
✍حاج_رضا_یعقوبیان
🎶سبک_به_تماشابیا_ای_پسرفاطمه
همسر مصطفی رفته ز دار جهان
زین مصیبت نبی گردیده قامت کمان
رفتی از این جهان اشک غم شد روان
یا خدیجه(۲)
از غم خدیجه دیده ی گریان بود
ز غم داغ او نبی پریشان بود
رفتی از این جهان اشک غم شد روان
یا خدیجه
شد خدیجه روان به سوی دارالامان
مانده آثار او تا به جزا جاودان
رفتی از این جهان اشک غم شد روان
یا خدیجه
مصطفی بسوزد از غم هجران او
فاطمه با علی گردیده گریان او
رفتی ازین جهان اشک غم شد روان
یا خدیجه
نور چشم نبی راحت ز غم ها شده
نبی بعد از خدیجه اش چه تنها شده
رفتی از این جهان اشک غم شد روان
یا خدیجه
حضرت مصطفی ز داغ او خون جگر
بر دل فاطمه مصیبتش زد شرر
رفتی از این جهان اشک غم شد روان
یا خدیجه
در کنار نبی صبر علی کم شده
قامت فاطمه از غم او خم شده
رفتی از این جهان اشک غم شد روان
یا خدیجه
دیده گریان ز غم فاطمه ی اطهر است
خون از این ماتم عظمی دل حیدر است
رفتی از این جهان اشک غم شد روان
یا خدیجه
.
#مسجدی
#کربلایی_سعید_سلطانی
.
#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات_روضه
باید بسوزانی مرا اما مسوزان
ما را به حق حضرت زهرا مسوزان
با پای خود اینجا رسیده عبد مجرم
پس آبرو داری کن و حالا مسوزان
پرداخت خواهم کرد تاوان گنه را
امروز جبران میکنم فردا مسوزان
فردای محشر آفتابش سخت داغ است
این ضعف مطلق را در آن صحرا مسوزان
سوز جگر میخواستیم از روز اول
دل را بسوزان پیکر ما را مسوزان
ما را در این دنیا و آن دنیا بگریان
اما در این دنیا و آن دنیا مسوزان
این گریه ها دور همش خوب است مارا
با هم بسوزان دائما ، تنها مسوزان
اصلا به گرمای نجف خاکسترم کن
اما قیامت محضر مولا مسوزان
در روضه بر سر کوفتم ، مشایه رفتم
این بنده را غفار سر تا پا مسوزان
من گریه کردم بر حسینت پس دلم را
جایی به غیر از روضه آقا مسوزان
#محمد_علی_بقایی
صورتش آفتاب را میساخت
شب و روز رباب را میساخت
پس خدا از سفیدی رویش
نقره ماهتاب را میساخت
شب آرامش حرم میشد
تا به گهواره تاب را میساخت
گیسوی درهمش به یک اعجاز
ناز شبهای خواب را میساخت
عرق چهره عطش سوزش
عطر سیب و گلاب را میساخت
چشم خیسش شکوه باران را
لب خشکش سراب را میساخت
امر میکرد اگر به کون و مکان
از همان خاک آب را میساخت
وَ مِنَ الماءِ کُلُ شَئِ حَی
روضه های کتاب را میساخت
در شکوه غریو استنصار
داشت محکم جواب را میساخت
قتل او بدترین گناه بشر
خدمت او ثواب را میساخت
پدر احمد ، پسر علی ، طف خُم
قصه بوتراب را می ساخت
تار قنداقه اش چو حبل الله
بحر مردم طناب را میساخت
حلق او در مسیر وصل حسین
بهترین فتح باب را میساخت
داشت دستور ابن سعد لعین
بدترین انتخاب را میساخت
سر برگشته ، حنجر پاره
معنی انقلاب را میساخت
سفره شام را یزید انداخت
حرمله تا کباب را میساخت
تیر در گردشی جنون آمیز
غصه بی حساب را میساخت
دست و پا میزد و نفس میبرد
شرم چشمان باب را می ساخت
#محمد_علی_بقایی ✍
سه شنبه ۸ فروردین ۱۴۰۲
.سبک وشعر
مداحی
ویژه مادحین
خواهران برادران
.
#روضه_حضرت_علی_اصغر علیه السلام اجرا شده #شب_هفتم_رمضان به نفسِ حاج سید مهدی #میرداماد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
خانمایِ حرم بچه م نمیره
داره از تشنگی آتیش میگیره
کسی اینجا یه ذره آب نداره ؟
روی دستم داره از هوش میره
* بالام لای لای .. گُلوم لای لای .. علی م لای لای .. من هیچی نمیخونم روضه هیچی متن روضه نمیخونم دیگه اهل روضه بودی و هستی و حق روضه رو هم ادا کردی فقط زبان حال مادر میخونم*
میترسم از غم فردات مادر
بمیرم خشکِ دست و پات مادر
ندارم مرهمی تو خیمه حالا
براِ زخم روی لب هات مادر
*قرار شد با رباب آروم بریم جلو*
ما گریه کردیمُ دشمن چه شاده
چه کاری تشنگی دستِ تو داده
بمیره مادرت دارم میبینم
ترک رویِ لبات خیلی زیاده
چرا این غصه ها آخر نمیشه
روزایِ بی کسی مون سر نمیشه
بیا زینب ببین هر کاری کردم
چرا حال علی بهتر نمیشه
*شب هفتمِ به خدا دلم نمیاد بچه رو بغل کنم .. آروم تو بغل فقط میخوام تصور کنی ..
شروع کرد با بچه حرف زدن قبل از اینکه بخواد بدش به عمه گفت:*
داری میری تو میدون زود برگرد
میشه مادر پریشون زود برگرد
به دلِ من بد افتاده عزیزم
برو اما علی جون زود برگرد
میشد ای کاش موتُ می پوشوندم
زیر خورشید روتُ می پوشوندم
یه جوری کاش میشد قبل رفتن
سفیدی گلوتُ میپوشوندم
*تا بچه رو روی دست گرفت ... نانجیب تیر رو رها کرد ..*
شنیدم آه مادر تیر خوردی
یه جرعه خون به جایِ شیر خوردی
گلویی رو که من دیدم گمونم
عمیقاً ضربهی شمشیر خوردی
*آخه گلوی شش ماهه تیر نمیخواد ..*
هوا گرمه ولی دستام سرده
کمون حرمله با تو چه کرده
دعا کردم علی رو دستِ بابا
گلوت پاره نشه ، سر برنگرده
*خدایا دیگه جلوتر نرم ..*
غمت راه نفس میبنده مادر
لبت تو حالت لبخنده مادر
نمیتونم ببینم بند جونم
گلوی تو به مویی بنده مادر
*هیچ شهیدی رو خود ابی عبدالله ننشست برای هیچ شهیدی خودش قبر نکند .. تنها شهیدی که خودش دفن کرد .. (خیلی روضهی علی اصغر منحصر به فرده) تنها شهیدی که خودش دفن کرد .. تنها شهیدی که خودش خاک ریخت رو بدن .. (من دلم رفته مدینه) کجای رفته دلم ..
همه دیدن رفت پشت خیمه ها کاش مثل باباش امیرالمومنین چهل تا صورت قبر برای علی اصغر درست میکرد .. (زود میگمُ رد میشم هرکی گرفت ..) کاش مثل باباش چهل تا صورت قبر درست میکرد کسی نفهمه قبر مادرش کجاس ..
یدونه قبر درست کرد پشت خیمه وقتی لشکر حمله کرد دیدن یه عده رفتن پشت خیمه ها هی با نیزه میزنن تو زمین ..
اجازه بدید روضه م رو اینجور جلو ببرم .. مادر .. شما هم شش ماهه از دست دادید .. شما هم محسن از دست دادید .. اما محسنت به دنیا نیومده رفت (مادرا حرف منو بهتر میگیرن) مادری که بچش به دنیا نیومده سقط بشه از دنیا بره سخته ، داغ هر جوری باشه سخته . اما به دنیا نیومده بره راحت تره زود برمیگرده به زندگی زود با این غصه کنار میاد چون تصویری از بچه تو ذهنش نیست ..
اما وای به دل مادری که شش ماه بچشُ بغل کنه .. دستاشُ ببینه .. چشماشُ ببینه .. شش ماه بچه شُ شیر بده صدای گریه و خندش تو گوشش باشه .. چیکار کرد رباب ؟!! ببخشید نمیشه نگفت میتونی تصور کنی رباب تو کربلا بالا سر علی گریه نکرد؟! الله اکبر .. تو رو خدا امروز تا صبح فکر کن چرا یه مادر میتونه اینقدر محکم باشه؟! دلیلش چیه جز عشق به حسین ..! جز اینکه نمیخواست امامش اذیت بشه ..! دیدی به داغ دیده میگن گریه کنه سبک بشه آروم بشه داغ دیده گریه نکنه همه میگن نکنه یهو دق کنه ، نکنه سکته کنه .
هی زینب میگفت رباب گریه کن .. خیره خیره نگاه میکرد .. رباب گریه کن ..
بعضیا میگن شام غریبان گریه کرد . اینی که میگن شام غریبان رباب آب خورد شیر امد تو سینه ش من میگم آب نخورد بعیده از این مادر تا آب آزاد شد آب بخوره .. آخه کسی که تو سایه نرفت بعد حسین .. (چرا ؟!!) چون دیده بود بدن حسینش زیر آفتابه ، آب بخوره ؟! عاشورا گریه نکرد شام غریبان گریه نکرد گلوی پاره دید گریه نکرد هی ریخت تو خودش کجا گریه کرد؟ واسه کی گریه کرد؟
نگاه کرد دید یه سر بریده رو تو تشت .. عبیدالله چوب برداشت ، دیدن از تو جمعیت یه زنی خودشُ انداخت رو سر بریده .. هی سر حسینُ بغل کرد .. حالا گریه کن رباب ..*
ــــــــــــــــــ
#سید_مهدی_میرداماد
#روضه_حضرت_رباب_علیه_السلا
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
👇
مداحی_آنلاین_خانمای_حرم_بچم_نمیره_میرداماد.mp3
6.59M
🌴شب زیارتی امام حسین(ع)
🍃روضه حضرت علی اصغر(ع)
🍃خانمای حرم بچم نمیره
🎤 #سید_مهدی_میرداماد
⏯ #روضه
♡﷽♡
#امام_زمان
تمام شهر فراموش کرده نامت را
چقدر معصیتم تلخ کرده کامت را
برای اینکه بدانم مصیبتت شده ام
بیا نشان بده اشک ِ غروب و شامت را
تو از تبار علی(ع)؛ ما قبیلهٔ کوفی
نمی دهیم جواب ِ تو و سلامت را
گناه کرده و از دستِ من دلت خون است
دروغ٬ غیبت و تهمت! غم ِ مدامت را-
چه غافلانه هنوز هم ندیده میگیریم
تمام ِ درد تو را... غصهٔ تمامت را
کجاست غیرت مردان! چه افتخارِ بدی
حراج کرده زنان را و قدّ و قامت را
زنان ِ امّت جدّت چه بی حجاب شدند
خدا بخیر کند محشر و قیامت را
دعا بکن ننشیند به سفره نان ِ حرام
که تربیت بکند منکر امامت را
بگیر دست مرا تا نیفتم از چشمت
نگیر از دل من لذّت ِ اقامت را
کجاست خیمهٔ سبزت؟! چرا نمیبینم
چرا چرا نشناختم تو و مقامت را
ستون ِکعبه تویی! پس بگو أناٱلمهدی(ع)
شروع کن به همین زودی انتقامت را
چه میشود که ببینم تو را کنار خودم
به گوش جان بسپارم گل ِ کلامت را
نگاه کن به دلم تا بیایم آن سوها
اویْس باشم و خوشبو کنم مشامت را
خیال ِ توبه شکستن ندارم آقاجان
درست می شوم و رد نکن غلامت را
دلت گرفته؛ به جدّت هنوز میگویی:
چرا ندیده گرفتند احترامت را؟
به انتقام ِ اسارت کشیدن زینب(س)
نشان بده تب ِ شمشیر ِ در نِیامت را
دوباره شد شب جمعه دوباره میبینم؛
به دست حضرت صدّیقه(س) التیامت را!
#مرضیه_عاطفی_سمنان✍
🌼الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج🌼
.
.
#امام_حسن
کبوتریم و پی دانهی امامحسن
رسیدهایم درِ خانهی امامحسن
تمام مردم این شهر، شهرت ما را
شناختند به دیوانهی امامحسن
عجیب نیست اگر میشوند دشمن و دوست
اسیر لطف کریمانهی امام حسن
اگر تمام جهان میهمان او باشند
هنوز جا دارد خانهی امام حسن
نمیرویم سراغ کسی به غیر از او
که رزق ماست به پیمانهی امام حسن
دل شکستهی ما آنقدر طوافش کرد
لقب گرفت به پروانهی امام حسن
فقیر بوده ولی پادشاه میگردد
به هرکه میرسد عیدانهی امام حسن
به نام قاسمیون مفتخر شدیم و شدیم
اسیر قاسم دردانهی امام حسن
#مجتبی_خرسندی
👇
[WWW.MESBAH.INFO]Shab6-Moharam[01].mp3
4.98M
▫️#مناجات و روضه؛
کبوتریم و پیِ دانهی امام حسن
رسیدهایم درِ خانهی #امام_حسن
🎙#حاج_امیر_کرمانشاهی
📝#مجتبی_خرسندی
.
تکلیف نشد روزه به "طفل" و به "مسافر"
ای "طفل مسافر" تو چرا آب نخوردی...
.
.
#مناجات_با_خدا
#غزل
۱۹۴
یا رب مرا آواره جز این در مگردان
دیگر گدای خانهای دیگر مگردان
غیر علی(علیه السلام) منکه کس و کاری ندارم
هرگز اسیرِ کَس، بهجز حیدر(علیه السلام)مگردان
تنها امیدم اینکه زهرا(علیهاسلام)مادرم هست
یا رب مرا شرمندهی مادر مگردان
دیوانهی عشق حسینم(علیه السلام) کن خدایا
امّا مرا درمانده در محشر مگردان
گاهی غم دنیا دلم سوزاند امّا
جز داغ زینب(علیهاسلام) دیده ام را تر مگردان
از روی تل دخت علی با گریه میگفت
ای بی ادب گلچین! گلم پرپر مگردان
تازه رسیده مادرم در بین گودال
در پیش مادر، یوسفش را برمگردان
#محمود_اسدی_شائق✍
.
.
#ماه_رمضان
#امام_حسین
روزه یعنی عشقبازی بر سر خوانِ حسین
می شود هر روزه داری چون پریشانِ حسین
من برای بخشش خود ، واسطه آورده ام
یا رب از جرم و خطایم درگذر ، جانِ حسین
روزه یعنی تشنگی ، یعنی تب و سوز جگر
روزه یعنی روضه ی لب های عطشانِ حسین
خواب از چشمم بگیرد، غربتش در قتلگاه
اشک نوکر در سحر باشد ز احسانِ حسین
روز محشر لایق دیدار زهرا می شود
دیده ای که شد میان روضه، گریانِ حسین
آرزو دارم شبی بعد از نماز مغربم
روزه ام را وا کنم در زیر ایوانِ حسین
یک گریز.....آن بی حیا در پیش چشم خواهرش
چوب میزد بر لب خونین و دندانِ حسین
#مرتضی_عابدینی✍
.