eitaa logo
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
4.5هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
209 ویدیو
37 فایل
#الهی‌به‌دماءشهدائناعجل‌لولیک‌الفرج . . . . 💚ن‍اشناسم‍ون https://daigo.ir/secret/4363844303 🤍لیست‌رمان‌هامون https://eitaa.com/asheghane_mazhabii/32344 ❤️نذرظهورامام‌غریبمان‌مهدی‌موعود‌عجل‌الله‌تعالی‌ فرجه‌الشریف . . ✍️رمان‌شماره ♡۱۲۸♡ درحال‌بارگذاری...
مشاهده در ایتا
دانلود
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾رمان معمایی، امنیتی، فانتزی و ویژه 🌾 🌾 عجولانه ممنوووع ✍ قسمت ۳۷ و ۳۸ متعجب گفت: _یعنی شما در جریان نیستید خوب برای ! یه لحظه احساس کردم سقف روی سرم خراب شد! با چشمهای از حدقه بیرون زده گفتم : _ با داعش یا به داعش! متحیر نگام کرد و گفت: _منظورتون رو نمی‌فهمم! من همسرم پاسدار بود البته قسمت خاصی از سپاه کار میکرد که خوب نمیشد علنی گفت..چرا چنین فکری کردید؟ با لکنت گفتم: _جلالی... یعنی آقای جلالی گفتن موضوع مصاحبه ی ما جهاد! اونم از نوع نکاحش! لبخندی زد و گفت: _خوب این چه ربطی داره به داعش پیوستن! گفتم: _چطور سوریه بودید و نمیدونید جهاد نکاح ربطش به داعش چیه؟ ابروهاش گره خورد بهم و گفت : _خانمم ، با جهاد نکاح فرقش بین حق تا باطل...جهاد نکاح که سقوط محضِ اما ، شروع رسیدن به بهشته! مگه شما ماجرای اسما با پیامبر (صلی الله علیه و آله)را نشنیدین؟! هنوز توی بهت بودم وبا همون حالت گفتم: _نه! گفت: _توی یکی از همون کتابهایی که همسرم برام گرفته بود مطلب جالبی نوشته بود اجازه بدین کتاب را بیارم از رو بخونم کتاب را آورد.. و شروع کرد به خوندن... _ بعد از بعثت پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) زني به نام اسماء از گروه انصار به نمايندگي از جانب زنان مدينه، به محضر پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) شرفياب ميشود...درحاليكه آن حضرت در ميان ياران خود نشسته بود، عرض ميكند پدر و مادرم فدايت باد من به عنوان نماينده زنان مدينه پيامي آورده ام و يقين دارم همه زنان دنيا در اين پيام با من هماهنگ مي باشند و آن اين كه: خداوند تو را براي همه مردان و زنان دنيا به حقّ مبعوث كرده است و ما هم به تو و به پروردگارت كه تو را فرستاده ايمان آورده ايم. اي پيامبر، طائفه زنان در خانه هاي شما مردان زندگي كرده و در اطاعت و فرمان شما هستيم، فرزندان شما را حضانت مي­كنيم و... و در مقابل، شما گروه مردان در بخشي از برنامه اسلام بر ما برتري داريد از آن جمله مسأله جنگ و جهاد كه فضيلت زيادي دارد و ما از آن بي نصيب و محروم هستيم. شما به ميدان جهاد و دفاع از حريم اسلام ميرويد و پاداش جهادگران را به دست مي آوريد، ولي طائفه زنان از آن محروم مي باشند، در حالي كه امور زندگي خانه را ما تأمين مي كنيم، اموال شما را پاسداري و... در اين هنگام پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) رو به ياران خود كرد و فرمود: _آيا سخني بهتر از سخنان اين زن درباره امور مربوط به دين تا به حال شنيده ايد؟ ياران آن حضرت پاسخ دادند: _يا رسول الله ما گمان نميكرديم كه زني مانند او اين چنين مطالب شگفت و حقائق والا و بلند را بر زبان جاري نمايد!! آن گاه پيامبر اكرم(صلي الله عليه وآله) آن زن را مخاطب قرار داد و فرمود: _اي زن برگرد و به همه زنان اعلام كن:(انّ حسن تبعّل احداكنّ لزوجها، و طلبها مرضاته، و اتّباعها موافقته يَعْدل ذلك كلّه) هر فرد فرد شما از شوهرتان و به دست آوردن خوشنودي آن ها و تبعيت از آنان، و همه آن ويژگيها و برتري هايي است كه براي مردان بيان كرديد. سپس آن زن با يك دنيا خوشحالي در حالي كه تهليل (لا اله الاّ اللّه)و تكبير مي گفت بازگشت. با دست کوبیدم به پیشونیم و گفتم : _پس منظور شما از جهاد این بود که میگفتید؟ کتاب را بست و امتداد نگاهش به قاب عکس روی دیوار خیره شد و گفت: _البته قبل ازدواج اینجوری فکر نمیکردم همونطوری براتون گفتم جهاد کردن را یه کار ویژه میدیدم! ولی تازه بعد از دو سال زندگی با کتابهایی که خوندم کم کم یاد گرفتم مجاهد کیه؟ اصلا جهاد برای ما خانم ها چیه! و کجاست! اون لحظه فقط دلم میخواست جلالی را خفه کنم با این تیتر زدنش برای موضوع مصاحبه!!! ♨️واای که چه فکرها راجع به خانم مائده نکردم! خدا منو ببخشه... گفتم: _حلال کنید ما هم در گیر تیتر مصاحبه شدیم و فکرمون خطا رفت... لبخندی زد و گفت : _اشکالی نداره اینم از جذابیت‌های شغل شماست. با هیجان گفتم: _خوب الان همسرتون کجاست؟ اشکی آروم روی صورت معصومش لغزید لحظه ایی سکوت کرد بعدگفت: _به قول شهید یوسف الهی است... و همسرم خوب اجرش را گرفت... من من کنان گفتم : _یعنی شهید شد؟؟؟ با دست اشکهاش را پاک کرد با اشاره سر گفت: _آره دیگه واقعا اگر سرم را به دیوار می کوبیدم جا داشت... ♨️چه تحلیل ها که نکردیم! چه قضاوت‌ها که نگفتیم .... سرم را انداختم پایین هیچی برای گفتن نداشتم! خانم مائده هم که متوجه حال من شد رفت تا یه لیوان شربت برام بیاره...