eitaa logo
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
5هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
236 ویدیو
37 فایل
💚 #الهی‌به‌دماءشهدائناعجل‌لولیک‌الفرج . . . . 🤍ن‍اشناسم‍ون https://harfeto.timefriend.net/17350393203337 ❤️نذرظهورامام‌غریبمان‌مهدی‌موعود‌عجل‌الله‌تعالی‌ فرجه‌الشریف . . ✍️رمان‌شماره ♡۱۴۴♡ درحال‌بارگذاری...
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ ﴾﷽﴿ ✨ ✨رمان جذاب و مفهومی ⚔ ✨قسمت ۲۹ ✨جهاد من کشور من پر بود از و جوان هایی که.... با جون و دل، و شون رو دست اونها می دادن ... . حق با حاجی بود ... باید از پیوستن جوانان کشورم به می شدم ... باید کاری می کردم که توی سپاه بجنگن، نه سپاه ... . از اون روز،... ⚔ شد .... و و ، سلاحم ... باید پا به پای مجاهدان می جنگیدم ... زمان زیادی نبود ... غفلت و کوتاهی من و عقب موندنم،... ممکن بود به قیمت یک هموطنم و یک مسلمان دیگه تموم بشه ... . خستگی ناپذیر و بی وقفه کارم رو شروع کردم ... غذا و خوابم رو کمتر کردم ... و رو چند برابر ... به خودم می گفتم: یه ممکنه مجبور بشه چهل و هشت ساعت یا بیشتر، بدون خواب و استراحت یا با وجود مجروحیت، بی وقفه مبارزه کنه ... تو هم باید پا به پای اونها ... . در مورد دفاع مقدس و شهدای ایران خیلی مطالعه کرده بودم ... خیلی ها رو می شناختم و توی خاطرات خونده بودم که چطور و در چه شرایط وحشتناکی کرده بودند ... اونها رو قرار دادم و شروع کردم ... . اما فکرش رو هم نمی کردم که با این حرکت، ... دیگه ای هم در انتظار من باشه ... هر لحظه، رو حس می کردم ... هجمه و فشاری که روز به روز بیشتر می شد ... ❌شبهه، ❌تردید، ❌خستگی، ❌یأس، ❌رخوت، ❌تنبلی و ... از طرف دیگه ... ⚔ادامه دارد.... ✨✨⚔⚔⚔✨✨ ✍نویسنده؛ شهید مدافع حرم طاها ایمانی https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 ✨⚔✨✨⚔✨✨⚔