eitaa logo
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
5هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
236 ویدیو
37 فایل
💚 #الهی‌به‌دماءشهدائناعجل‌لولیک‌الفرج . . . . 🤍ن‍اشناسم‍ون https://harfeto.timefriend.net/17350393203337 ❤️نذرظهورامام‌غریبمان‌مهدی‌موعود‌عجل‌الله‌تعالی‌ فرجه‌الشریف . . ✍️رمان‌شماره ♡۱۴۴♡ درحال‌بارگذاری...
مشاهده در ایتا
دانلود
📜وصیت نامه ی خواندنی از شهید مدافع حرم 👣عبدالمهدی کاظمی👣📜 💫خداوند رستگاری را برای کسانی می داند.. که خود را کرده باشند و را به پیموده و و را پایه ریزی کنند.💫 بسم الله الرحمن الرحیم و اما سخن و توصیه های خود به 🌸برادران وخواهران:🌸 ✅1- در سوره اعلی آیه «قد افلح من تزکی» خداوند رستگاری را برای کسانی می داند که نفس خود را پاک کرده باشند و راه حق را به درستی پیموده و خانواده و جامعه را بر محوراخلاق پایه ریزی کنند. ✅2- همواره باید 👂گوشهایتان شنوا و چشمانی👀 بصیر و بینا داشته باشید که اگر این چنین شد_هیچوقت_گمراه نخواهید شد. ✅3- همیشه حق و باطل در پیکار و جنگند و حق را و کنید و از روی گردان باشید. 👈این است که باید در خود کنید تا این دو نشوند و به وجود نیاید.👉 🔍در فتنه های آخر زمان و فتنه های سال 78 و88 با اینکه افراد خوبی نیز بوده اند ولی به دلیل گمراه میشوند و خود را از صف مردم و ولی فقیه جدا میکنند و تنها و نصیب آنها می شود ✅4- در آیات قرآن کنید و به فرامین آن نمایید. ✅5- یکی از گناهان بزرگ در اسلام است و عقلا و شرعا گناهی بزرگتر از ظلم وجود ندارد که ظلم به بندگان خدای متعال را ظلم به نامیده اند و همین جا ذکر میکنم که اگر به کسی ظلم کرده ام و خود نیز از آن آگاهی ندارم میکنم و عاجزانه درخواست دارم که این حقیر راعفو کنید. ✅6- در سفارش به به آیات قرآن اشاره میکنیم که خداوند فرمود "بالوالدین احسانا فلا تقل لهما اف" حتی به پدر و مادر خود اف نگویید. ✅7- سفارش میکنم همه ی شما را به و به چرا که نماز ساده ترین و زیبا ترین رابطه ی انسان با خداست که در تمام ادیان آسمانی بوده است. منبع؛ http://defapress.ir/fa/news/86560/ ایت_بفرما.... 📜 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
✨ ﴾﷽﴿ ✨ ✨رمان جذاب و مفهومی ⚔ ✨قسمت ۲۹ ✨جهاد من کشور من پر بود از و جوان هایی که.... با جون و دل، و شون رو دست اونها می دادن ... . حق با حاجی بود ... باید از پیوستن جوانان کشورم به می شدم ... باید کاری می کردم که توی سپاه بجنگن، نه سپاه ... . از اون روز،... ⚔ شد .... و و ، سلاحم ... باید پا به پای مجاهدان می جنگیدم ... زمان زیادی نبود ... غفلت و کوتاهی من و عقب موندنم،... ممکن بود به قیمت یک هموطنم و یک مسلمان دیگه تموم بشه ... . خستگی ناپذیر و بی وقفه کارم رو شروع کردم ... غذا و خوابم رو کمتر کردم ... و رو چند برابر ... به خودم می گفتم: یه ممکنه مجبور بشه چهل و هشت ساعت یا بیشتر، بدون خواب و استراحت یا با وجود مجروحیت، بی وقفه مبارزه کنه ... تو هم باید پا به پای اونها ... . در مورد دفاع مقدس و شهدای ایران خیلی مطالعه کرده بودم ... خیلی ها رو می شناختم و توی خاطرات خونده بودم که چطور و در چه شرایط وحشتناکی کرده بودند ... اونها رو قرار دادم و شروع کردم ... . اما فکرش رو هم نمی کردم که با این حرکت، ... دیگه ای هم در انتظار من باشه ... هر لحظه، رو حس می کردم ... هجمه و فشاری که روز به روز بیشتر می شد ... ❌شبهه، ❌تردید، ❌خستگی، ❌یأس، ❌رخوت، ❌تنبلی و ... از طرف دیگه ... ⚔ادامه دارد.... ✨✨⚔⚔⚔✨✨ ✍نویسنده؛ شهید مدافع حرم طاها ایمانی https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 ✨⚔✨✨⚔✨✨⚔
🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤🌟🖤 🌟وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِی أَمِنَ مِنْ عَذَابِی 🌟عیون أخبارالرضا علیه‌السلام، ج۲ ص۱۳۶. 🖤رمان تاریخی، بصیرتی و معرفتی 🌟قسمت ۱۱۵ انس یا الله گویان وارد خانه شد، تقه‌ای به درب اتاق زد، مولا علی علیه السلام اجازه ورود داد...انس داخل شد، ابوتراب مشغول تلاوت قرآن بود، با نشستن انس، درب قران را بست و فرمود : _چه پیش آمده؟ انس احساس میکرد علی علیه السلام با اینکه در مسجد نبوده اما از اتفاقات خبر دارد، اخر او وصی پیامبر است و علم غیب میداند، هر چند که مردم او را خانه‌نشین نمودند اما مقام وصایت از او با رأی مردم که ساقط نمیشود ، چون این مقام الهیست و منتسب به خواست و درگاه خداوند است. انس سینه اش را صاف نمود و گفت : _یک یهودی وارد مسجد شده، به دنبال خلیفه رسول خدا بود و میگفت سوالاتی دارد که اگر جواب درست را بگیرد، به خلیفه رسول، ایمان می‌آورد و با او بیعت میکند و به دین خدا درمی‌آید...او سوالاتش را پرسید، اما ابوبکر در جواب دادن عاجز ماند و اینک مرا فرستاده‌اند تا اگر شما در منزل بودید و اجازه فرمودید با آن یهودی به خدمت برسند تا سوالاتش را بپرسد. مولا، سری تکان داد و فرمود : _بگویید بیایند . با این حرف علی علیه السلام، انس از جا جست و با عجله به سمت درب خانه رفت تا خبر را به ابوبکر و همراهانش در مسجد بدهد.. فضه که شاهد گفتگوی آنان بود، بار دیگر آهی کشید و گفت : _اگر ادعای خلافت می کنید ،چرا در این کار درماندید و مدام دست به دامان مولای ما هستید؟! و آرام تر ادامه داد : _به خداوندی خدا قسم ، همهٔ انصار و مهاجر میدانند که در این زمان جز علی علیه اسلام ولی و سرپرست و امامی وجود ندارد... آنها خوب میدانند که حق مولایم را ضایع کردند و به حب دنیا دست از حب علی علیه السلام کشیدند و او را خانه نشین کردند و اسلام را پاره پاره نمودند و خدا میداند که با این عملشان چه تعداد از مسلمانان و آیندگان اسلام را به و بکشانند.... 🌟ادامه دارد.... 🖤نویسنده؛ طاهره سادات حسینی https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 🖤🌟🖤🌟🖤🌟