eitaa logo
🇮🇷رمان مذهبی امنیتی🇵🇸
5.1هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
243 ویدیو
37 فایل
💚 الهی #به‌دماءشهدائنا..اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🥹🤲 . . 🤍ن‍اشناس‌بم‍ون🫠 https://daigo.ir/secret/9932746571 . ‌. . ❤️نذرظهورامام‌غریبمان‌مهدی‌موعود‌عجل‌الله‌تعالی‌ فرجه‌الشریف🫡 . . ✍️رمان‌شماره ♡۱۴۵♡ درحال‌بارگذاری😍...
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂🌸جمع صلوات بچه های باصفای کانال ۶۴٠٠ گل محمدی🌸🍂 🍂جهت نثار روح و علو درجات شهدای عزیز 👣شنبه؛ شہــید گمنامـ 👣دوشنبه؛ شہــید مدافـــع حرمـ عُمر مُلازهے 👣چهارشنبه؛ جعفـــــــر بذرے 🌸 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ ﴾﷽﴿ ✨ ✨رمان جذاب و مفهومی ⚔ ✨قسمت ۳۶ ✨من سرباز کوچک توئم بعد از دو سال کشورم ... خدا چشم ها و گوش های همه رو بسته بود ... نمی دونم چطور؟ ولی هیچ کس متوجه نبود من در عربستان نشده بود ... . پدر و مادرم که بعد از دو سال من رو می دیدن، برام مهمانی بزرگی گرفتند و چند نفر از رو هم دعوت کردن ... . نور چشمی شده بودم ... دور من جمع می شدند و مدام برام بزرگداشت می گرفتند ... من رو ، و فکری آینده جوانان کشورم می دونستند ... نوجوانی که در 16 سالگی از همه چیز بریده بود .... و کشورش رو در راه ترک کرده بود و حالا بعد از دو سال، برگشته بود ... . برای همین قرار شد برای اولین بار .... و در برابر جوانانی هم سن و سال خودم، منبر برم ... وارد مجلس که شدم، همه به احترام من بلند شدند ... همه با تحسین و شوق به من نگاه می کردند و یک صدا الله اکبر می گفتند ... سالن پر بود از جوانان و نوجوانان 15 سال به بالا ... مبلغ وهابی حدود 40 ساله ای قبل از من به منبر رفت ... چنان سخن می گفت که تمام جمع مسخ شده بودند ... و چون علم دین نداشتند هیچ کس متوجه ها و حرف های که 👈به نام دین👉 می زد؛ نمی شد ... خون خونم رو می خورد ... کار به جایی رسید که روی منبر، شروع به به حضرت علی و اهل بیت پیامبر کرد ... دیگه طاقت نداشتم و نتوانستم آرامشم رو حفظ کنم ... . ⚔ادامه دارد.... ✨✨⚔⚔⚔✨✨ ✍نویسنده؛ شهید مدافع حرم طاها ایمانی https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 ✨⚔✨✨⚔✨✨⚔
✨ ﴾﷽﴿ ✨ ✨رمان جذاب و مفهومی ⚔ ✨قسمت ۳۷ ✨به قیمت جانم به خدا و اهل بیت پیامبر و حضرت زهرا توسل کردم ... _خدایا! غلبه و نصرت از آن توست ... امروز، جوانان این مجلس به چشم قهرمان و الگوی خود به من نگاه می کنند ...کشته شدن در راه تو، پیامبر و اهل بیتش من است ... من کوچک توئم ... پس به من عطا کن تا از پیامبر و اهل بیتش کنم ... . در دل، یاعلی گفتم و برخاستم ... از جا بلند شدم و خطاب بهش گفتم: _من در حین صحبت های شما متوجه شدم که علم من بسیار اندکه و لیاقت سخنرانی در برابر علمای بزرگ رو ندارم ... اگر اجازه بدید به جای وقت سخنرانی خودم، من از شما سوال می کنم تا با پاسخ های شما به علم خودم و این جوانان اضافه بشه ... با خوشحالی تمام بهم اجازه داد ... یک بار دیگه کردم و بسم الله گفتم ... و شروع کردم به پرسیدن سوال ... سوالات رو یکی پس از دیگری از کتب معروف می پرسیدم ... طوری که ... 👈پاسخ هر سوال، 👈تاییدیه ولایت حضرت علی و تصدیق اهل بیت بود ... و با استفاده از ، اون رو بین های گفته های گیر می انداختم ... . جو سنگینی بر سالن حاکم شده بود ... هر لحظه ضربان قلبم شدیدتر می شد تا جایی که حس می کردم قلبم توی شقیقه هام میزنه ... یک اشتباه به قیمت یا و تمام می شد ... ⚔ادامه دارد.... ✨✨⚔⚔⚔✨✨ ✍نویسنده؛ شهید مدافع حرم طاها ایمانی https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 ✨⚔✨✨⚔✨✨⚔
✨ ﴾﷽﴿ ✨ ✨رمان جذاب و مفهومی ⚔ ✨قسمت ۳۸ ✨حق با علی است کم کم، داشت خشم بر اون مبلغ وهابی غلبه می کرد ... در اوج بحث کنترلش رو از دست داد و فریاد زد: _خفه شو کافر نجس یعنی ام المومنین عایشه، دختر حضرت ابوبکر به اسلام کرده و با علی است؟ تا این کلام از دهانش خارج شد، من هم فریاد زدم: _دهان نجست رو ببند ... به تهمت خیانت میزنی؟ ... تمام کلمات من از کتب علمای بزرگ بود ... کافر نجس هم تویی که به تهمت میزنی ... . با گفتن این جملات من،... مبلغ وهابی به افتاد و داد زد: _من کی به ام المومنین تهمت خیانت زدم؟ ... . جمله اش هنوز تمام نشده بود؛ دوباره فریاد زدم: _همین الان جلوی این همه انسان گفتی همسر پیامبر یه خائنه ... . بعد هم رو به جمع کردم و گفتم: _مگر شما نشنیدید که گفت ام المومنین بعد از پیامبر بر علی، خلیفه زمان شورش کرده و مگر نه اینکه حسین بن علی رو به جرم شورش بر خلیفه کشتند ... پس یا شورش بر خلیفه محسوب میشه که در این صورت، تو به ام المومنین تهمت خیانت زدی یا با علی و خاندان علی است ... 📌پ.ن: به علت طولانی بودن مناظره و این بحث، تنها بخش پایانیش رو نوشتم ⚔ادامه دارد.... ✨✨⚔⚔⚔✨✨ ✍نویسنده؛ شهید مدافع حرم طاها ایمانی https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 ✨⚔✨✨⚔✨✨⚔
✨ ﴾﷽﴿ ✨ ✨رمان جذاب و مفهومی ⚔ ✨قسمت ۳۹ ✨سلام خدا بر صراط مستقیم نفس و زبانش بند آمده بود ... یا باید روی منبر .... ❌به امام علی و فرزندانش شهادت می داد ❌یا تایید می کرد که عایشه بر خلیفه و کرده بود ... قبل از اینکه به خودش بیاد، دوباره با صدای بلند فریاد زدم: _بگیرید و این کافر نجس رو از خانه خدا بیرون کنید ... و به سمت منبر حمله کردم ... یقه اش رو گرفتم و اون رو از بالای منبر به پایین کشیدم و محکم توی گوشش زدم ... . جمع هم که هنوز گیج و مبهوت بودند با این حرکت من، .... ملتهب شدند و به سمت اون حمله کردند ... و الله اکبر گویان از مسجد بیرونش کردند ... . جماعت هنوز از التهاب و هیجانی که بهشون وارد کرده بودم؛ آرام نشده بودند ... رفتم سمت منبر ... چند لحظه چشم هام رو بستم ... بسم الله گفتم و کردم و برای از پله های منبر بالا رفتم ... . 🎙بسم الله الرحمن الرحیم ... سلام و درود خدا بر جویندگان و پیروان حقیقت ...سلام و درود خدا بر مجاهدان و سربازان راه حق ...سلام و درود خدا بر پیامبری که تا آخرین لحظات عمر مبارکش، هرگز از فرمان الهی کوتاهی نکرد ... سلام و درود خدا بر صراط مستقیم و تک تک پیروان و ادامه دهندگان ... و اما بعد ... . سالن تقریبا ساکت و آرام شده بود.... اما هنوز قلب من، میان شقیقه هایم می تپید ... ⚔ادامه دارد.... ✨✨⚔⚔⚔✨✨ ✍نویسنده؛ شهید مدافع حرم طاها ایمانی https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5 ✨⚔✨✨⚔✨✨⚔
فقط 3 قسمت دیگه مونده😊😍 فردا میذارم خدمتتون 😬😉 #یاعلی_مدد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اطــلاعاٺــے خیلــے اندڪ از شہــید بزرگوار دفاع مقدس 🌷شهید ابوالحسن نظری 🌷 👇در حد بضـــاعٺ👇
🌺معرفی شهید 🌺 🌺نام ونام خانوادگی:شهید ابوالحسن نظری 🌺فرزند: حیدرعلی        🌺 مسئولیت : مسؤول مخابرات 🌺متولد: ۱۳۴۰ در سمنان         🌺 تاریخ شهادت : ۲۱/۱۱/۶۴ 🌺تحصیلات : دیپلم        🌺 محل شهادت : خوزستان – خرمشهر – ام الرصاص 🌺شغل : پاسدار         🌺 نحوه شهادت : اصابت ترکش به دست و پا 🌺تاهل : متاهل 🌺تعداد فرزند : ۱          🌺عملیات : والفجر ۸ 🌺یگان : سپاه         🌺 محل دفن : گلزار شهدای امام زاده اشرف سمنان 🌺 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5