🍂🌸جمع صلوات بچه های باصفای کانال ۶۴٠٠ گل محمدی🌸🍂
🍂جهت نثار روح و علو درجات شهدای عزیز
👣شنبه؛ شہــید گمنامـ
👣دوشنبه؛ شہــید مدافـــع حرمـ #اهل_سنٺ عُمر مُلازهے
👣چهارشنبه؛ جعفـــــــر بذرے
#مالتون_حلال
#رزقتون_پربرکت
#زندگیتون_پراز_عطر_شهدا
🌸 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
✨ ﴾﷽﴿ ✨
✨رمان جذاب و مفهومی
⚔ #جنگ_بادشمنان_خدا
✨قسمت ۳۶
✨من سرباز کوچک توئم
بعد از دو سال #برگشتم کشورم ...
خدا چشم ها و گوش های همه رو بسته بود ...
نمی دونم چطور؟
ولی هیچ کس متوجه نبود من در عربستان نشده بود ... .
پدر و مادرم که بعد از دو سال من رو می دیدن، برام مهمانی بزرگی گرفتند و چند نفر از #علمای_وهابی رو هم دعوت کردن ... .
نور چشمی شده بودم ...
دور من جمع می شدند و مدام برام بزرگداشت می گرفتند ...
من رو #قهرمان، #الگو و #رهبر فکری آینده جوانان کشورم می دونستند ...
نوجوانی که در 16 سالگی از همه چیز بریده بود ....
و کشورش رو در راه #خدا ترک کرده بود و حالا بعد از دو سال، #موقتا برگشته بود ... .
برای همین قرار شد برای اولین بار ....
و در برابر جوانانی هم سن و سال خودم، منبر برم ...
وارد مجلس که شدم، همه به احترام من بلند شدند ...
همه با تحسین و شوق به من نگاه می کردند و یک صدا الله اکبر می گفتند ...
سالن پر بود از جوانان و نوجوانان 15 سال به بالا ...
مبلغ وهابی حدود 40 ساله ای قبل از من به منبر رفت ...
چنان سخن می گفت که تمام جمع مسخ شده بودند ...
و چون علم دین نداشتند هیچ کس متوجه #تناقض ها و حرف های #غلطی که 👈به نام دین👉 می زد؛ نمی شد ...
خون خونم رو می خورد ...
کار به جایی رسید که روی منبر، شروع به #اهانت به حضرت علی و اهل بیت پیامبر کرد ...
دیگه طاقت نداشتم و نتوانستم آرامشم رو حفظ کنم ... .
⚔ادامه دارد....
✨✨⚔⚔⚔✨✨
✍نویسنده؛ شهید مدافع حرم طاها ایمانی
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
✨⚔✨✨⚔✨✨⚔
✨ ﴾﷽﴿ ✨
✨رمان جذاب و مفهومی
⚔ #جنگ_بادشمنان_خدا
✨قسمت ۳۷
✨به قیمت جانم
به خدا و اهل بیت پیامبر و حضرت زهرا توسل کردم ...
_خدایا! غلبه و نصرت از آن توست ... امروز، جوانان این مجلس به چشم قهرمان و الگوی خود به من نگاه می کنند ...کشته شدن در راه تو، پیامبر و اهل بیتش #افتخار من است ... من #سرباز کوچک توئم ... پس به من #نصرتی عطا کن تا از پیامبر و اهل بیتش #دفاع کنم ... .
در دل، یاعلی گفتم و برخاستم ...
از جا بلند شدم و خطاب بهش گفتم:
_من در حین صحبت های شما متوجه شدم که علم من بسیار اندکه و لیاقت سخنرانی در برابر علمای بزرگ رو ندارم ... اگر اجازه بدید به جای وقت سخنرانی خودم، من از شما سوال می کنم تا با پاسخ های شما به علم خودم و این جوانان اضافه بشه ...
با خوشحالی تمام بهم اجازه داد ...
یک بار دیگه #توسل کردم و بسم الله گفتم ...
و شروع کردم به پرسیدن سوال ...
سوالات رو یکی پس از دیگری از کتب معروف #اهل_سنت می پرسیدم ...
طوری که ...
👈پاسخ هر سوال،
👈تاییدیه ولایت حضرت علی و تصدیق اهل بیت بود ...
و با استفاده از #علم_منطق_وفلسفه، اون رو بین #تناقض های گفته های #خودش گیر می انداختم ... .
جو سنگینی بر سالن حاکم شده بود ...
هر لحظه ضربان قلبم شدیدتر می شد تا جایی که حس می کردم قلبم توی شقیقه هام میزنه ...
یک اشتباه به قیمت #جان_خودم یا #حقانیت_شیعه و #اهلبیت_پیامبر تمام می شد ...
⚔ادامه دارد....
✨✨⚔⚔⚔✨✨
✍نویسنده؛ شهید مدافع حرم طاها ایمانی
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
✨⚔✨✨⚔✨✨⚔
✨ ﴾﷽﴿ ✨
✨رمان جذاب و مفهومی
⚔ #جنگ_بادشمنان_خدا
✨قسمت ۳۸
✨حق با علی است
کم کم، داشت خشم بر اون مبلغ وهابی غلبه می کرد ...
در اوج بحث کنترلش رو از دست داد و فریاد زد:
_خفه شو کافر نجس یعنی ام المومنین عایشه، دختر حضرت ابوبکر به اسلام #خیانت کرده و #حقانیت با علی است؟
تا این کلام از دهانش خارج شد، من هم فریاد زدم:
_دهان نجست رو ببند ... به #همسرپیامبر تهمت خیانت میزنی؟ ... تمام کلمات من از کتب علمای بزرگ #اهل_سنت بود ... کافر نجس هم تویی که به #همسرپیامبر تهمت میزنی ... .
با گفتن این جملات من،...
مبلغ وهابی به #لکنت افتاد و داد زد:
_من کی به ام المومنین تهمت خیانت زدم؟ ... .
جمله اش هنوز تمام نشده بود؛
دوباره فریاد زدم:
_همین الان جلوی این همه انسان گفتی همسر پیامبر یه خائنه ... .
بعد هم رو به جمع کردم و گفتم:
_مگر شما نشنیدید که گفت ام المومنین بعد از پیامبر بر علی، خلیفه زمان شورش کرده و مگر نه اینکه حسین بن علی رو به جرم شورش بر خلیفه کشتند ... پس یا شورش بر خلیفه #خیانت محسوب میشه که در این صورت، تو به ام المومنین تهمت خیانت زدی یا #حق با علی و خاندان علی است ...
📌پ.ن:
به علت طولانی بودن مناظره و این بحث، تنها بخش پایانیش رو نوشتم
⚔ادامه دارد....
✨✨⚔⚔⚔✨✨
✍نویسنده؛ شهید مدافع حرم طاها ایمانی
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
✨⚔✨✨⚔✨✨⚔
✨ ﴾﷽﴿ ✨
✨رمان جذاب و مفهومی
⚔ #جنگ_بادشمنان_خدا
✨قسمت ۳۹
✨سلام خدا بر صراط مستقیم
نفس و زبانش بند آمده بود ...
یا باید روی منبر ....
❌به #حقانیت امام علی و فرزندانش شهادت می داد
❌یا تایید می کرد که عایشه بر خلیفه #شورش و #خیانت کرده بود ...
قبل از اینکه به خودش بیاد،
دوباره با صدای بلند فریاد زدم:
_بگیرید و این کافر نجس رو از خانه خدا بیرون کنید ...
و به سمت منبر حمله کردم ...
یقه اش رو گرفتم و اون رو از بالای منبر به پایین کشیدم و محکم توی گوشش زدم ... .
جمع هم که هنوز گیج و مبهوت بودند با این حرکت من، .... ملتهب شدند
و به سمت اون #وهابی حمله کردند ...
و الله اکبر گویان از مسجد بیرونش کردند ... .
جماعت هنوز از التهاب و هیجانی که بهشون وارد کرده بودم؛
آرام نشده بودند ...
رفتم سمت منبر ...
چند لحظه چشم هام رو بستم ...
#دوباره بسم الله گفتم و #توسل کردم
و برای #اولین_بار از پله های منبر بالا رفتم ... .
🎙بسم الله الرحمن الرحیم ...
سلام و درود خدا بر جویندگان و پیروان حقیقت ...سلام و درود خدا بر مجاهدان و سربازان راه حق ...سلام و درود خدا بر پیامبری که تا آخرین لحظات عمر مبارکش، هرگز از فرمان الهی کوتاهی نکرد ...
سلام و درود خدا بر صراط مستقیم و تک تک پیروان و ادامه دهندگان ...
و اما بعد ... .
سالن تقریبا ساکت و آرام شده بود....
اما هنوز قلب من، میان شقیقه هایم می تپید ...
⚔ادامه دارد....
✨✨⚔⚔⚔✨✨
✍نویسنده؛ شهید مدافع حرم طاها ایمانی
https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5
✨⚔✨✨⚔✨✨⚔
🌺معرفی شهید 🌺
🌺نام ونام خانوادگی:شهید ابوالحسن نظری
🌺فرزند: حیدرعلی
🌺 مسئولیت : مسؤول مخابرات
🌺متولد: ۱۳۴۰ در سمنان
🌺 تاریخ شهادت : ۲۱/۱۱/۶۴
🌺تحصیلات : دیپلم
🌺 محل شهادت : خوزستان – خرمشهر – ام الرصاص
🌺شغل : پاسدار
🌺 نحوه شهادت : اصابت ترکش به دست و پا
🌺تاهل : متاهل
🌺تعداد فرزند : ۱
🌺عملیات : والفجر ۸
🌺یگان : سپاه
🌺 محل دفن : گلزار شهدای امام زاده اشرف سمنان
🌺 https://eitaa.com/joinchat/2738487298C9a237a25d5