•[ #ادعیه📖 •]
.
.
🌤|• اَللّهُمَ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِه
وَ اجعَلنا مِنْ دُعاتِکَ الدّاعینَ اِلیک
و هُداتِکَ الدّاعینَ الیک و مِن
خاصَّتِکَ الخآصینَ لَدَیکَ یا أرحمَ
الرّاحِمینَ.
☀️|• پروردگارا به روح مقدس محمد
و خاندانش رحمت کن و آن سعادت
نصیب ما کن تا دیگران را به سوی تو
خوانیم و ره گم کردگان را به ملکوت
اعلای تو راه بنماییم و در ردیف
ویژگان درگاه تو قرار گیریم و
از رحمت بی منتهای تو
بهرهمند شویم.
#آمین_یا_رب_العالمین
📕|• #صحیفه_سجادیه. دعا ۵
ترجمه جواد فاضل. ص:۷۹
.
.
سیم دلتو ــوصل ڪن😌👇
[•🌙•] @asheghaneh_halal
4_467896649214066754.mp3
4.36M
••🍃🎙••
#سکینه
🌙: #ویژهبرنامهماھمبارڪرمضان
تلاوت هرروز یڪ جزء از قرآن ڪریمـ📖
بھ صورت تحدیر(تندخوانے)
[• جزء دوازدهم •]
@asheghaneh_halal
••🍃🎙••
🎈🍃
💕{ #ویتانژے } 💕
نشـاط و سرزنــدگے(8)
تــوے دوازدهمــین روز از مــاه #خدا
دلـــبرےڪــردناتون براے #معشوق
مبـــارڪ باشهـ☺️
خیلےوقتا برداشت مــا از دیـن #اشتباهـ
فڪر میڪنیم دیــن برای ڪنترل#نشاط
مــا اومده ڪه بگهـ اے واے شادے نڪنے
نشاط نداشتهـ باشے#گناهِ✋
غـــافل از اینڪه برداشت مـــا
ڪــاملا #اشتـــباهـِ☺️
دیـــن بــرعڪس همهـ اینا رو مےگهـ🎈
ایــن ما هستیم ڪه #خوب دیندارے
نمےڪنیم😉
دیـــن میگهـ #واے_تو_چرا_شاد_نیستے
البتهـ البتهـ✋✋
منظورش یــهـ شادے عمیقِ
نــهـ یه شادے سطحے و زود گذر🙄
ادامهـ دارد....✌️🎀
دریـــاب👇 ڪه بسے انرژی زاست☺️
•|💕|• @asheghaneh_halal
عاشقانه های حلال C᭄
••🍃🕊•• #خادمانه | #چفیه #ختم_صلوات امروز بہ نیت: ••شھید حامد ڪوچڪزاده•• [🌷]ارسال صلوات ها [🌷]
••🍃🕊••
#خادمانه | #چفیه
#کلام_شهید🌷
💠باور کنید که #جنگ هست
و جنــ💥ـگ امروز بسی #سخت تر
و دشوارتر از #دفاع_هشت_ساله
میباشد.
💠دشمن😈 با #تمام_قوا از زمین و آسمان در حال #حمله به مرزهای ✓اعتقادی و ✓ایمانی ماست.
#شهید_حامد_کوچک_زاده🌷
#شهید_مدافع_حرم
[🌷]ارسال صلوات ها
[🌷] @F_Delaram_313
ھـر روز مھمـان یڪ شھیـد👇🏻
@asheghaneh_halal
••🍃🕊••
Taheri Shab 19 Ramezan 97-06.mp3
5.66M
---
🌼🍂
---
#ثمینه
گناه این دل من ،
چیہ کہ جورے شدهـ👇>•
همہ بیان حرم و ،
کار من فقط صبورے شدهـ😢>•
#ڪربلایے_حسین_طاهرے🎤
---
🌼🍂 @asheghaneh_halal
---
😜•| #خندیشه |•😜
[🍃]1399/2/4
[🍃]1400/1/24
[🍃]1401/1/14
[🍃]1402/1/3
[🍃]1402/12/22
[🍃]1403/12/10
[🍃]1404/11/30
حتما میپرسید اینا چےان⁉️
اینا تاریـخ شروع ماهـ ـمبارکـ رمضان در ده سال آیندهان😳
سهـ تا نڪتهـ داره😉
[😌] اولا ڪه 10 سال طـول میڪشه تا ماه رمضان ڪامل بیفتهـ تو زمستان!❄️
[✌️🏻] دوما، سال 1402 دوتا ماه رمضان داره!
مثه سال نـودوپنج که 2 تا روز زن داشتـ!
[😁] سـوما، این ڪهـ سال 1401 فرداے سیزده بَــدَر باید روزه گرفتـ!
[🙊] و نڪته آخـر و مهمتر این ڪهـ از سال 1402 تا 1404 باید ایام عید روـــزه گرفتـ!😐✌️🏻
پیشاپیـش نماز روزه هاے سالهاے بعدتون مقبول🤓👌
ڪلیڪ نڪن،ماه رمضون افتاد جلــو
😝•• @Asheghaneh_Halal
[• #مائده🍲 •]
.
.
#سوپ_قارچ_با_سبزیجات
پیاز 2 عدد
كدو 2 عدد
هویج یك عدد
شیر یك پیمانه
سیبزمینی یك عدد
قارچ خرد شده2 پیمانه
پودر جوانه گندم 2 قاشق سوپخوری
جعفری و كرفس خرد شده یك پیمانه
بلغور جو یا گندم یا جو و گندم پرك شده یك پیمانه
#دستور_طبخ
پیازها را نگینی خرد كرده، كمی تفت دهید و سپس قارچ را به آن اضافه كنید. در این مرحله مقداری پودر جوانه گندم به مواد اضافه كنید تا آب نیندازد. سپس كرفس، هویج و كدوهای خرد شده را نیز به مواد اضافه كنید و در آخر سیبزمینیهای ریز شده را نیز به مواد قبلی اضافه كنید و به اندازه مناسب در آن آبجوش بریزید. وقتی آب به جوش آمد گندم یا جوی پرك شده را نیز به مواد اضافه كنید.
اجازه دهید تا مواد به حدی بپزد كه سوپ دارای غلظت شود. وقتی سوپ خوب غلیظ شد یك لیوان شیر و جعفری را به آن اضافه كنید و بگذارید تا سوپ با در باز بجوشد تا سبزی سبز رنگ باقی بماند. در مرحله آخر نمك، فلفل و ادویه را نیز به سوپ اضافه كنید و بعد از مدتی آن را از روی شعله بردارید. اگر غلظت سوپكافی نبود در آخرین مراحل میتوانید به آن كمی دیگر پودر جوانه گندم اضافه كنید.
#نکته_آشپزی🍜
این سوپ با مقداری پنیر گودا طعم خوبی پیدا میكند، اما اگر میخواهید سوپ سبكی داشته باشید از پنیر صرف نظر كنید.
#نکته_معنوی✨
هنگام روشن کردن گاز از آتش جهنم به خدا پناه ببریم
"اَجِرنٰا مِنَ النّٰارِ یارَب"
.
.
تغذیه ـسالم و اقتصادے در😌👇
[•☕️•] @asheghaneh_halal
عاشقانه های حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_شصت_وسه بابک گفت: -آفرین. خوشم میاد مثل مرد میای جلو و کم نمیاری دوباره
🍃🍒
#عشقینه
#هــاد💚
#قسمت_شصت_وچهار
-هیچی، راجع به آرش بود. گفتم حواسش بهش باشه شر درست نکنه
شروین که خسته به نظر می رسید گفت:
-من خیلی خسته ام. تو رانندگی می کنی؟
سعید سوئیچ را گرفت.
- ولی انصافاً خوب بود
- ای، بد نبود
-سوار شو، سوار شو که تو اگه کیف دنیا رو هم بکنی باز ناراضی هستی
-شاید!
سوار شد و گفت:
- بدشانسی آوردم وگرنه می بردم
-اینکه چیزی نیست. می گن بابک با رفیق هاش سر ماشین شرط می بندن اونوقت تو برای 20 تومن عزا گرفتی؟
-پولش برام مهم نیست. خودت هم میدونی. نمی خوام کم بیارم
خمیازه ای کشید و ادامه داد:
-می دونی؟ اولش خیلی شل تر بازی می کرد بعدش جدی شد. فکر کنم کلک زد. حتی دعواشون هم به نظرم ساختگی بود.
-از این آرش هرچی بگی برمیاد. من که بهت گفتم. ولی بابک نه، گمون نکنم
شروین سرش را روی تکیه گاه صندلی گذاشت و گفت:
-تو چطوری شبها بیرون می مونی؟ من دارم از خستگی می میرم
-یکی ندونه فکر می کنه من دارم خرابت می کنم. پاتوق های خودت یادت رفته؟ من بودم 2 نصفه شب می رفتم پارک گیتار زدن؟ حالا کلاس میذاری، حوصلم...
سرش را برگرداند ولی شروین خواب بود. برای همین ساکت شد ...
-شروین ... شروین .... پاشو، رسیدیم
شروین بیدار شد، دستی به صورت و چشم هایش کشید.
-رسیدیم؟
پیاده شد.
-کجا می ری؟ ماشین رو چکار کنم؟
بہ قلــم🖊:
ز.جامعے(میم.مشــڪات)
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبع
#شرعاحــــراماست☺️
•• @asheghaneh_halal ••
🍃🍒
عاشقانه های حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_شصت_وچهار -هیچی، راجع به آرش بود. گفتم حواسش بهش باشه شر درست نکنه شروی
🍃🍒
#عشقینه
#هــاد💚
#قسمت_شصت_وپنج
شروین همان طور که از خواب پیلی پیلی می خورد دستی تکان داد و بدون اینکه برگردد گفت:
-ببرش. صبح بیا دنبالم
سعید همانطور که رفتن شروین نگاه می کرد زیر لب گفت:
-فکر می کنه راننده استخدام کرده. بچه سوسول. عیب نداره. در همیشه روی یک پاشنه نمی چرخه شروین خان
و رفت.
•فصل ششم•
سعید پرسید:
-برنامه امروزت چیه؟
- باید برم پیش استاد
- استاد؟ آها ... بابا ولش کن، دیگه یادش رفته
-اینکه من می بینم بمیره هم یادش نمی ره. از هفته پیش تا حالا هر وقت منو دیده یه لبخند می زنه. اگر روش می شد می گفت چرا نمیای. من از دستش در می رم. فردا باهاش کلاس دارم. نمی خوام شک کنه
-خب شک کنه. تو که می خوای انصراف بدی
-اگر چیزی بگه سر کلاس نمیشه جوابش رو داد. خیلی ناجور حال می گیره. منم که میشناسی کم نمیارم
-تو آخرش سر کم نیاوردن سرت رو میدی
- سرم بره بهتر از اینکه کم بیارم
سعید دستی به شانه اش زد:
-پیش استاد خوش بگذره. ما می ریم دَدَر
-ما؟
- با بچه ها
- آها! از اون لحاظ
بہ قلــم🖊:
ز.جامعے(میم.مشــڪات)
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبع
#شرعاحــــراماست☺️
•• @asheghaneh_halal ••
🍃🍒
عاشقانه های حلال C᭄
🍃🍒 #عشقینه #هــاد💚 #قسمت_شصت_وپنج شروین همان طور که از خواب پیلی پیلی می خورد دستی تکان داد و بدو
🍃🍒
#عشقینه
#هــاد💚
#قسمت_شصت_وشش
سعید چشمکی زد. دست هایشان را به هم زدند و از هم جدا شدند...
شروین نگاهی به تابلو بخش انداخت.
- مهدوی 224
بالای اتاق ها را نگاه می کرد. در یکی از اتاق ها باز شد و کسی بیرون آمد. از کنار شروین رد شد و نگاهی به شروین انداخت .یک لحظه با هم چشم در چشم شدند. چشمان آشنایی داشت. همانطور که داشت فکر می کرد بالای در اتاق ها را نگاه می کرد.
- خودشه
در زد.
- بفرمائید
شاهرخ پشت میزش بود و روی میز خم شده بود.
- ببخشید
استاد سر بلند کرد. با دیدن شروین لبخندی زد.
- بفرمائید
شروین وارد شد و نشست.
-زودتر از این منتظرتون بودم
شروین عکس العملی نشان نداد. برگه ها را درآورد و به شاهرخ داد. نگاهی به سوال ها انداخت و نگاهی به شروین.
-عجب سوال هایی
کنار شروین نشست. خودکارش را درآورد و مشغول توضیح دادن شد. گاهی از شروین سوال می کرد وجواب می خواست. وقتی تمام شد شروین دستی به موهایش کشید و نفسش را بیرون داد. شاهرخ گفت:
-از اون سوال های نفس گیر بود
بعد چایی ریخت و طرف شروین گذاشت. شروین برگه هایش را جمع کرد. شکلاتی از توی ظرف برداشت.
-اینطور که معلومه خیلی به درس علاقه داری. این سوال ها برای هر کی پیش نمیاد
شروین چایی اش را برداشت ولی حرفی نزند. شاهرخ به صندلی تکیه داد و درحالیکه به قاب عکس روبرویش خیره شده بود گفت:
-بهترین سال های عمر آدم دوران دانشجوئیه. با بچه ها شیطنت می کنی، با استادها کل کل می کنی. یاد اون موقع ها افتادم . من همیشه با سوال هام پاپیچ استادها می شدم. توی همون کتاب هایی که بهت دادم نمونه سوال هام هست. اگر دقت کنی متوجه میشی
بہ قلــم🖊:
ز.جامعے(میم.مشــڪات)
#ڪپےبدونذڪرنامنویسندهومنبع
#شرعاحــــراماست☺️
•• @asheghaneh_halal ••
🍃🍒
•[ #ادعیه📖 •]
.
✨ خدا جونم :
🍃🌸| خودت رو بِهم بشناسون .
•|چرا؟؟
🍃🌸| چون اگه تو رو خداجونم به
وسیله خودت نشناسم و معرفت
پیدا نکنم، پیامبرت رو هم
نمیشناسم.
🍃🌸 |• خدا جونم!!
پیامبرت رو به من معرفی کن.
🍃🌸|• اگه پیامبرت رو نشناسم
حجت تو رو نمی تونم بشناسم
🍃🌸|• خدا جونم حجت خودت
رو به من معرفی کن.
🍃🌸|• اگه حجتت رو نشناسم
توی دینم راهم رو گم می کنم.
📕|• #مفاتیح الجنان. ص:۱۰۸۶
.
.
سیم دلتو ــوصل ڪن😌👇
[•🌙•] @asheghaneh_halal
°|🌙|°
#همسفرانه
💜|° همسر شهید یزدانی در حالی که یک دختر در آغوش و دست دختر دیگر در در دستش است...
⭐️|• به حضرت آقا میگوید:
"من به این فکر بودم که اگر خود شهید الان اینجا بود به شما چه میگفت؟
😌|° به نظرم تنها یک جمله میگفت آن هم این بود که
《آقا امر کردید و ما گفتیم بسم الله》
😇|• دو سال پیش هم به من گفت و
من گفتم بسم الله!!!
💚|° آقا میگویند:
«اگر این روحیه شما نبود، مردانتان اینجور به دل و سینه دشمن نمیرفتند!!
این روحیههای خوب بود که این مردان را وارد این میدانها کرد.
خدا انشاءالله شما را حفظ کند.»
#زندگی_به_سبک_شہـدا 🌷
#به_روایت_همسر_شهید_یزدانی🕊
ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇🏻
|•🌸•| @asheghaneh_halal