eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.1هزار دنبال‌کننده
21.4هزار عکس
2.3هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
نسـیم، عطــرِ تو را صــبح با خـودش آورد✨ و گفـت: «روزیِ عُشـاق با خـداوند است»❣😌 🌱_قـــاسم صـرافان 🍃🌸| @asheghaneh_halal
💛 ֢ ֢ ֢ ֢ . 🌱 امامـ بـاقـر عليه السلامـ : 🔅) ألاَ فَاصدُقُوا؛ فإنَّ اللّهَ مَعَ مَن صَدَقَ. 😇 ( هان! راستگو باشيد؛ زيرا خداوند با كسى است كه راستگو باشد. ⇦ بحار الأنوار، ج۶۹، ص۳۸۶ . 𓂃حرفایے‌که‌میشن‌چراغ‌راهِت𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💛 ⏝
🧣 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . مادربزرگم همیشه میگه: "خدا بدون احوال‌ پُرست نذاره"🤲 ازش می‌پرسم حالا چرا این دعا؟⁉️ میگه: نمی‌دونی چقدر قشنگه که یکی توی شلوغی‌های روزانه‌ش به یادت باشه و با یه احوال‌پرسی ساده هم حال خودشو خوب کنه، هم حال تورو : )❤️‍🩹 . 𓂃محفل‌مجردهاےایـتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🧣 ⏝
5.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌽 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . من که دلم رفت برا این عروسک🥺😍🧸 . 𓂃فوت‌وفن‌هاےسه‌سوته𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🌽 ⏝
🥤 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . 📩 ‏‏‏‏‏‏‏نی نی داداشم تازه به دنیا اومده و از بیمارستان آوردیم خونه خوابیده فامیلمون اومده میگه آخی خوابه❓☺️ بابام‌ میگه نه زدیمش تو شارژ😅 دکتر گفته ۷_۸ ساعت اول خوب بذارین شارژ بشه :)🤣 پاشدن رفتن 😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 𓈒 1081 𓈒 تجربه مشابهی داری بفرست😉👇 𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh . 𓂃پاتوق‌مجردے𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🥤 ⏝
🪖 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . روایت همسر محترم شهید:هر هفته توی خونه روضه داشتیم ، وقتی آقا شروع می کرد به خوندن ،تا اسم امام حسین (ع) می اومد حاجی رو می‌دیدی که اشکش جاری شده حال عجیبی می‌شد با روضه امام حسین علیه السلام انگار توی عالم دیگه ای سیر می کرد...یک بار وسطِ روضه ،مصطفی رفته بود بشینه رو پاش متوجه بچه نشده بود، انگار ندیده بودش!گریه‌کنون اومد پیش من، گفت: « بابا منو دوست نداره.هر چی گفتم جوابم رو نداد ...»روضه که تموم شد، گفتم: «حاجی، مصطفی اینطوری میگه»با تعجب گفت:«خدا شاهده نه من کسی رو دیدم نه صدایی شنیدم...»از بس محوِ روضه بود ... شهادت: عملیات‌کربلای‌چهار ۱۳۶۵ ⊹🌷 ❤️ . 𓂃اینجاشهدامیزبان‌عشق‌اند𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🪖 ⏝
🧸 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . تو را می‌خواهم و دانم که هرگز به کامِ دل در آغوشت نگیرم (: ..🫂 _فروغ‌فرخزاد . 𓂃دیگه‌وقتشه‌به‌گوشیت‌رنگ‌و‌رو‌بدی𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🧸 ⏝
🧃 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . همین الان واسش بفرست👇 گاهی وقتا میشینم با خودم  فکر میکنم میگم 😉 خدایا من چه کار خوبی تو زندگیم انجام دادم که این شوهـر مهربونو آوردی تو زندگیم؟!😍😘 خدایاشکرت ک دارمت♥️ بمونی برام سایه بالاسرم😘 . 𓂃ویتامین‌عشقت‌اینجاست𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 🧃 ⏝
☀️ ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ نیت کنیم و با پای دل مون بریم زیارت. . 𓂃جایےبراےخلوت‌باامام‌رئـوف𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . ☀️ ⏝
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_سیصدوسی‌ودو :_مزخرف نگو +:حواست باشه داری با چشم باز،پا
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . *نیکی* صدای باز و بسته شدن در میآید. قفل دستبندم را میبندم و شالم را سر میکنم. تولد فرشته است،دخترخاله ی فاطمه.. بعد از مدت ها آشفتگی،این مهمانی دوستانه میتواند شادابم کند. از اتاق بیرون میروم. مسیح به طرف اتاقش میرود. همان شلوار سرمه ای و کاپشن زرشکی سرمه ای را به تن دارد. :_سلام پسرعمو به طرفم برمیگردد. سرمای نگاهش،استخوان هایم را آتش میزند. سر تکان میدهد. از نگاهش میترسم..برق چشم هایش،هولناک شده... با بی‌تفاوتی و اخم میگوید +:خب؟ــ جا میخورم.. +:کاری داری؟؟ نه،این مسیح نیست... آب دهانم را قورت میدهم. :_ماکارونی تون رو گرم کردم برمیگردد +:نمیخورم بریزش آشغال پلکم میپرد. احساس ضعف و تنهایی به قلبم هجوم میآورد. به طرف اتاقم برمیگردم. صدای مسیح از پشت در میآید. +:میشه یه چند لحظه بیای اینجا؟ :_الآن میام. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . کادو را داخل کیف میگذارم،کیف و موبایلم را برمیدارم تا به فاطمه پیام بفرستم و از اتاق خارج میشوم.در اتاق مشترک،نیمه باز است. از کنارش رد میشوم که صدای مسیح از داخل اتاق میآید. +:نیکی اینجام. در را باز میکنم و داخل میشوم. :_کاری داشتین؟ +:آره، بشین روی صندلی میز توالت مینشینم،او هم روی تخت. :_گوش میدم +:راستش ما قراره امروز فردا از ماه عسل برگردیم دیگه..گفتم اگه اشکالی نداره، مامان اینای من رو با عمواینا دعوت کنیم اینجا با هم آشتی کنن. :_اصلا اشکالی نداره.. خیلی هم خوبه .. +:به هرحال هرچه زودتر جدا بشیم بهتره :_همینطوره در با صدای بلندی بسته میشود و کلید داخل قفلش میچرخد. قلبم از جا کنده می شود.مسیح به سمت در میپرد. میدوم و کنارش میایستم. صدای آرام مانی میآید. :_بچه ها اروم باشید با مامان اومدم،سرو صدا نکنین الآن میاد تو. از صدای بلند کوبیده شدن در،ضربان قلبم بالا رفته. نفس نفس میزنم. دستم را جلوی دهانم میگذارم و سعی میکنم خودم را آرام کنم. نگاهم به مسیح میافتد،شوکه شده ولی مثل همیشه آرام است. روی تخت مینشیند،من هم کنار در سقوط میکنم. صدای کفش های پاشنه بلند،در سالن خانه میپیچد،گوشم را روی در میگذارم. صدای زنعمو میآید :_اینجا که مثل دسته ی گل میمونه.. تا حالا باید گرد و خاک رو وسایل مینشست.. صدای مانی را میشنوم.. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . +:آره ولی من دیشب تمیز کردم.. گفتم که لازم نیست،شما بیاید... حالا دیگه بریم.. :_ بذا یه نگاهی به اتاقا بندازم.. +:مامان اتاق جای خصوصیه.. درست نیست...عه مامان با شمام؟ صدای کفش ها نزدیک میشود. از جا میپرم،مسیح هم بلند میشود.قدم ها نزدیک و نزدیک تر میشوند. نگران،به مسیح نگاه میکنم. صدای کفش ها دقیقا از پشت در میآید و بعد دستگیره ی در،پایین کشیده میشود. ناخواسته بلند نفس میکشم. مسیح انگشت اشاره اش را روی بینی اش میگذارد:هیس. دوباره دستگیره بالا و پایین میشود. :_مانی این در قفله؟ +:آره مامان جان،قفله... :_واسه چی؟ +:همون شب،مسیح در رو قفل کرد کلیدشم برد... :_قربون پسر خوش غیرتم بشم الهی ناخواسته نگاهم به مسیح میافتد. او هم مرا نگاه میکند،لبخند میزند و شانه بالا میانداز د. صدای پاهای زنعمو از اتاق مشترک دور میشود و به طرف اتاق من میرود.. چند لحظه که میگذرد،صدایشان از دورتر میآید. :_عه مانی از جلو در بکش کنار.. +:مامان محاله بذارم بری تو این اتاق... انگار اتاق مرا میگوید،در دل مانی را تحسین میکنم.اگر زنعمو داخل این اتاق شود و وسایل من را ببیند... :_چرا؟ +:مسیح تأکید کرده هیچ کس تو این اتاق نره.. حتی من :_چرا؟ +:چیزه... یعنی.. عکساشون تو در و دیوار این اتاقه.. ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝