❢💞❢
❢ #عشقینه 💌❢
.
.
[📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》
[ #قسمتصدوچهلودوم ]
زیاد از جلو چشم من دور نشو
میدونی بری جونم رو می بری !
بعد دادن هدایا و سیل تبریک ها دو تایی راهی بیرون شدیم
هیجان همراهی با او دست و پایم را شل کرده بود !
کار برق چشم های تو اینه که
منو مات و محو قشنگی کنه
یه دنیای خاکستری رو فقط
یه دختر میتونه که رنگی کنه !
در ماشین را برایم باز کرد
آرام نشستم
و دوباره چشمم رفت روی پلاک آویزان !
روح و ریحانمی !
جان جانانمی!
خیلی خوشحالم از اینکه هستی
و با منی !
_ ریحانم کجا بریم ؟!
دلم ریخت برای لحن و لفظ صدا زدنش
اولین نفری که اسمم را شکسته تلفظ کرد
و من دوستش داشتم !
بریم جمله اش دوست داشتنی بود
شبیه همان بریم در مدرسه بیش مله
همراهی با او تا دور دست ترین های دنیا را دوست داشتم :
هر کجا شما میخوایی !
بعد نیم ساعتی که سپری شد
مقابل امامزاده ای ایستاده بود
همان علی بن مهزیار مشهور !
صدای اذان مغرب که بلند شد
همزمان سرم را بالا آوردیم و لبخند زدیم
این هم اولین نماز دو نفری دلچسب!
اقتدا کردم و با لذت نماز را خواندم
نماز دو نفری اش، بیشتر می چسبید !
بعد هم دو رکعتی فقط فقط برای شکرگذاری خواندم
این فرشته ای که کنارم بود تمام جانم بود !
بعد زیارت دوباره سوار ماشین شدیم
#نویسنده_سنا_لطفی
[⛔️] ڪپے تنهاباذڪرمنبعموردرضایتاست.
.
.
❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal