eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.7هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
❢💞❢ ❢ #عشقینه 💌❢ . . [📖] رمان:《 #رایحه_حضور 》 [ #قسمت‌صدوشانزدهم] سلام و احوال پرسی کردم و بعد
❢💞❢ ❢ 💌❢ . . [📖] رمان:《 》 [] امیر علی گوشیش را بالا آورد : خودم زنگ میزنم بهش همین الان زهرا با هیجان گفت : خو بزار رو بلندگو! صدای مردانه ای بعد چند زنگ بلند شد : بله ! _ سلام شوهر خواهر ! خوبی؟! هنوز شهد شهادت رو ننوشیدی؟! زهرا چشم غره غلیظی نثارش کرد و صدای مرد آن طرف خط،خندان شد : امان از دست تو امیر ، جلو زهرا نگی از این حرف هاا اعصابش بهم میریزه! اذیتش نکن خانوم منو زهرا با صدای آرام قربان صدقه اش رفت و امیر علی گفت: خواهر خودمه هاا، چه کاسه داغ تر از آش هم میشه! همسر زهرا بعد مکثی گفت: برادر زن غیرتی! میدونم چقدر دوسش داری ولی حق بده حساسه رو این موضوع! هم خنده ام گرفته بود هم شدیدا تعجب کرده بودم ! نواب از این شیطنت ها بلد بود؟! امیر علی با صدای کمی بلند گفت: ان شالله صد سال دیگه شهید شی زهرا خندید و همسر محترمه صدایش را شنید انگار : امیر، صدا زهرامه؟! امیر علی با مهر نگاهی به زهرا کرد و گوشی را به طرف زهرا گرفت از جمله آخر همسرش دلتنگی و عشق می بارید زهرا گوشی را با چشمان پر گرفت و به اتاق رفت قصه عشق عجب قصه ای بود.. بغضم گرفت دوست داشته شدن از طرف کسی خیلیی قشنگ بود ،اینکه کسی اینطور از راه دور هم حواسش پی تو باشد و نگرانت بشود و دلش برای خنده ات ضعف برود ،اینکه کسی را داشته باشی که دوستش داشته باشی و دوستت داشته باشد شیرین ترین اتفاقی بود که می توانست برای هر فرد اتفاق بیفتد ،فقط خدا کند این بلا یکبار در عمر برای هر کس بیفتد! [⛔️] ڪپے تنها‌باذڪرمنبع‌موردرضایت‌است. . . ❢💞❢ Eitaa.com/Asheghaneh_Halal