eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄
14.7هزار دنبال‌کننده
20.7هزار عکس
2هزار ویدیو
86 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
💌 ⏝ ֢ ֢ ֢ ֢ . نمیگوید که من جمع میکردم ! غرور بیش از حدش،دیوانه کننده است. :_نمیشد که... +:به هرحال ممنون روی مبل مینشیند و سرش را روی پشتی مبل میگذارد. قصد میکنم به اتاقم بروم که یاد حرف های دیشب فاطمه میافتم. فاطمه راست میگفت،حتی اگر در طولانی‌ترین حالت ممکن،من چند ماه،همسایه ی این آدم باشم،به هرحال باید نظم زندگی خودم را به دست بیاورم. باید عادت کنم به دیدنش... نباید فرار کنم .. صدایش میآید +:اوووف،این ماه عسل کوفتی از کجا اومد؟ جلو میروم،باید حرف هایم را بز نم :_ببخشید ،به خاطر من از کار و زندگی افتادین +:نه خودمم علاقه ای به این مسخره بازیا نداشتم.. موبایلم را در دست میگیرم و حالت پروازش را خاموش میکنم. باید بحث را شروع کنم. روبه رویش مینشینم :_آقامانی نیستن؟ +:نه صبح رسوندمش خونه،خودم از اونجا رفتم شرکت..جلو در یادم افتاد من الآن ایران نیستم! خوب شد کسی ندید! خنده ام میگیرد. میپرسد +:کیا میدونن؟ :_چی رو؟ +:صوری بودن این قضیه رو.. یعنی تو خونواده ی شما کیا میدونن؟ تو خونواده ی ما،فقط مانی خبر داره... :_من فقط به عمووحید گفتم... +:یعنی مامان و بابات نمیدونن...عجب!پس داری ازشون انتقام میگیری؟ ✨لینڪ قسمت اول👇 https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012 ✦📄 به قلـم: . 𓂃مرجع‌به‌روزترین‌رمانهاےایتا𓂃 𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒 . 💌 ⏝